...
چرا سیاستهای جهانی در چارچوب منافعاشان عراق را به خاک و خون کشیدهاند؟ شایسته است، هر فردی، مسلمان یا غیرمسلمان، در شرایط فعلی این سئوال را از خود بپرسد. طی تاریخ بشری، بحرانهای بزرگ در سیاست قدرتهای حاکم جهانی قابل پیشبینی بودهاند، جنگهائی که سراسر تاریخ را پوشانده شاید بهترین گواه بر این مدعا باشد، ولی از بحرانهای بزرگ دوران گذشته، تا رسیدن به دیپلماسی کنونی، یعنی به نقطهای که این قدرتها برای اعمال فشار بر یکدیگر به خود حق میدهند، آزادانه و بدون هرگونه محدودیتی، ملتی را در کوچه و خیابان به آتش کشند، خانههایشان را ویران کنند، مراکز فرهنگی، دینی و بناهای تاریخی آنان را به بمب و به موشک ببندند، راه بسیاری است. راهی که گویا پیمودنش برای قدرتهای جهانی امروز، کار سادهای به نظر میآید.
عراق بار دیگر طعمة خشونت شده. خشونتی که ریشههایاش در جامعة عراق نیست، بلکه، به دلیل حضور اشغالگران پیش آمده است، اشغالگرانی که تحت عنوان حاکم کردن «دمکراسی» با حضور نظامی خود در عراق، برای این سرزمین مرگ، نیستی و خرابی به ارمغان آوردهاند. عراق به دمکراسی نرسید. این امر از بدیهیات است، ولی خشونت و جنگ، همانطور که شاید در طرحهای قدرتهای بزرگ جهانی پیشبینی شده بود، به خوبی بر ملت عراق تحمیل شد.
زمانی که صرفاً طی یک هفته، قیمت یک اونس طلا در بازارهای بینالمللی بیش از 70 دلار سقوط کرد، کاملاً روشن بود که بسیاری از سرمایهسالاران جهانی ناخرسند خواهند شد. سرمایهها به این صورت از بستر بازار طلا خارج شدند، و در مراکز اقتصاد بینالملل به دامان بورسها خزیدند: بورسهای نیویورک که از رکوردی به رکوردی دیگر میرفتند، و بورسهای اروپائی که جانی تازه میگرفتند. ولی شرایط اقتصاد بینالمللی آن نیست که دههها پیش بوده. دیگر چشماندازهای دلگرمکننده برای سرمایهسالاران جهانی، در ابعاد گذشته، وجود ندارد. در واقع، سقوط قیمت طلا بیشتر عکسالعملی در برابر پایان بحران «هستهای» ایران بود، که به دلیل دخالت مستقیم روسیه صورت گرفت.
سرمایهها، دیگر جنگ در ایران را ـ حداقل در آیندهای نزدیک ـ قابل پیشبینی نمیدیدند، مفر دیگری میجستند: راه بورس، که حداقل در چند روز گذشته میانبری قابل قبول مینمود. ولی، این مسیر، با در نظر گرفتن مسائل اقتصادی جهانی، در دراز مدت نمیتواند آنقدرها هم مسیر «دلخوشکنندهای» باشد. جهان سرمایهداری برای حفظ موجودیت خود نیازمند جنگ، بحران، آشوب و هیاهوست. و در غیاب «جنگ سرد»، بحران را به هر قیمت میباید ایجاد کند، اینجاست که انفجار اماکن مقدس عراق، خود تبدیل به هدفی راهبردی میشود.
نیرویهای اشغالگر، عاجز از یافتن هر گونه راه حلی بر بحران عراق، اینکشور را از یک سو به جانب ایران میکشند، چرا که معتقدند همکاری با آیتاللههای ایران، عراق را از تبدیل شدن به مرکز سیاست جهانی روسیه و یا هند دور خواهد کرد. و از سوی دیگر عراق را نمیتوانند در آرامش رها کنند، چرا که اصل اساسی و غیرقابل تردید «همجواری»، این کشور را نهایت امر به دامان روسیه و سپس هند فرو خواهد انداخت. این تضادی است که نیروهای اشغالگر بر آن گویا پاسخی یافتهاند: بمب!!
پس از آنکه هزاران تن عراقی در راستای «پیکنیک» دمکراسی آمریکا به خاک و خون کشیده شدند، پس از آنکه موزههای این کشور به غارت مشتی اوباش آمریکائی رفت، اینک زمان بمبگذاری در اماکن مقدس مردم عراق فرا رسیده. هیچ قدرتی، حتی سازمان به اصطلاح "ملل متحد" رسماً اعلام نمیکند که مسئولیت امنیت مردم، اماکن مقدس، غیرنظامیان، موزهها، شهرها و دهات عراق بر عهدة «اشغالگران» است. این «اشغالگران» مستمعآزادهائیاند که فقط در زمان چپاول حضورشان آشکار میشود. سازمانهای حقوق بشر، تشکیل شده از مشتی جیرهخوار قدرتهای بزرگ جهانی، نه در مورد خبرنگاران، و نه در مورد شهروندان، زندانیان و نه در هیچ مورد دیگری، لب از لب بر نمیدارند. تو گوئی جنگ مسئلة اینان نیست!! نمیگویند جنگ نباید شامل حال افراد غیرنظامی، بناهای هزارهای که یادگار تاریخ یک ملتاند، و زنان و کودکان در بازارچهها شود.
عراق بار دیگر طعمة خشونت شده. خشونتی که ریشههایاش در جامعة عراق نیست، بلکه، به دلیل حضور اشغالگران پیش آمده است، اشغالگرانی که تحت عنوان حاکم کردن «دمکراسی» با حضور نظامی خود در عراق، برای این سرزمین مرگ، نیستی و خرابی به ارمغان آوردهاند. عراق به دمکراسی نرسید. این امر از بدیهیات است، ولی خشونت و جنگ، همانطور که شاید در طرحهای قدرتهای بزرگ جهانی پیشبینی شده بود، به خوبی بر ملت عراق تحمیل شد.
زمانی که صرفاً طی یک هفته، قیمت یک اونس طلا در بازارهای بینالمللی بیش از 70 دلار سقوط کرد، کاملاً روشن بود که بسیاری از سرمایهسالاران جهانی ناخرسند خواهند شد. سرمایهها به این صورت از بستر بازار طلا خارج شدند، و در مراکز اقتصاد بینالملل به دامان بورسها خزیدند: بورسهای نیویورک که از رکوردی به رکوردی دیگر میرفتند، و بورسهای اروپائی که جانی تازه میگرفتند. ولی شرایط اقتصاد بینالمللی آن نیست که دههها پیش بوده. دیگر چشماندازهای دلگرمکننده برای سرمایهسالاران جهانی، در ابعاد گذشته، وجود ندارد. در واقع، سقوط قیمت طلا بیشتر عکسالعملی در برابر پایان بحران «هستهای» ایران بود، که به دلیل دخالت مستقیم روسیه صورت گرفت.
سرمایهها، دیگر جنگ در ایران را ـ حداقل در آیندهای نزدیک ـ قابل پیشبینی نمیدیدند، مفر دیگری میجستند: راه بورس، که حداقل در چند روز گذشته میانبری قابل قبول مینمود. ولی، این مسیر، با در نظر گرفتن مسائل اقتصادی جهانی، در دراز مدت نمیتواند آنقدرها هم مسیر «دلخوشکنندهای» باشد. جهان سرمایهداری برای حفظ موجودیت خود نیازمند جنگ، بحران، آشوب و هیاهوست. و در غیاب «جنگ سرد»، بحران را به هر قیمت میباید ایجاد کند، اینجاست که انفجار اماکن مقدس عراق، خود تبدیل به هدفی راهبردی میشود.
نیرویهای اشغالگر، عاجز از یافتن هر گونه راه حلی بر بحران عراق، اینکشور را از یک سو به جانب ایران میکشند، چرا که معتقدند همکاری با آیتاللههای ایران، عراق را از تبدیل شدن به مرکز سیاست جهانی روسیه و یا هند دور خواهد کرد. و از سوی دیگر عراق را نمیتوانند در آرامش رها کنند، چرا که اصل اساسی و غیرقابل تردید «همجواری»، این کشور را نهایت امر به دامان روسیه و سپس هند فرو خواهد انداخت. این تضادی است که نیروهای اشغالگر بر آن گویا پاسخی یافتهاند: بمب!!
پس از آنکه هزاران تن عراقی در راستای «پیکنیک» دمکراسی آمریکا به خاک و خون کشیده شدند، پس از آنکه موزههای این کشور به غارت مشتی اوباش آمریکائی رفت، اینک زمان بمبگذاری در اماکن مقدس مردم عراق فرا رسیده. هیچ قدرتی، حتی سازمان به اصطلاح "ملل متحد" رسماً اعلام نمیکند که مسئولیت امنیت مردم، اماکن مقدس، غیرنظامیان، موزهها، شهرها و دهات عراق بر عهدة «اشغالگران» است. این «اشغالگران» مستمعآزادهائیاند که فقط در زمان چپاول حضورشان آشکار میشود. سازمانهای حقوق بشر، تشکیل شده از مشتی جیرهخوار قدرتهای بزرگ جهانی، نه در مورد خبرنگاران، و نه در مورد شهروندان، زندانیان و نه در هیچ مورد دیگری، لب از لب بر نمیدارند. تو گوئی جنگ مسئلة اینان نیست!! نمیگویند جنگ نباید شامل حال افراد غیرنظامی، بناهای هزارهای که یادگار تاریخ یک ملتاند، و زنان و کودکان در بازارچهها شود.
امروز کسانی در عراق بمب میگذارند که در ظاهر مورد حمایت هیچکس نیستند! القاء این امر، توهین به تاریخ ملتهاست، بمبگذاران، آدمکشان، تظاهرکنندگان و دیگر صحنهگردانان صحنههای سیاسی، همیشه مورد حمایتاند، مورد حمایت قدرتهائی که از ثمرة اعمال آنان بهرهمند میشوند. بله امروز در عراق، در واقع تمامی سیاستهای جهانی حامیان این بمبگذاران شدهاند. امروز دستهای سیاستهای جهانی، از شرقی تا غربی، از دمکراتیک تا استبدای، از آستین همین "بمبگذاران" بیرون میآید. کسانی که «ثمرة» ننگین اعمالشان را هدیة اربابان میکنند، مرگ و نیستی برای ملت عراق به ارمغان میآورند، و نه تنها «هیچکس» مسئول آنان نیست، بلکه همة عالم با اینان "مخالفاند"!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر