۳/۰۱/۱۳۸۵

اقوام ایرانی و استقلال ایران


چه کسانی در ایران خواهان بحران هستند؟ شاید امروز برای این سئوال باید جوابی یافت. حکومت اسلامی ایران از آغاز موجودیت خود، در فردای 22 بهمن، با پدیده‌ای به نام بحران، پیوسته «همساز و همراز» شده. در واقع، در هیچ برهه‌ای در تاریخ این حکومت، نمی‌توان ادعا کرد که نوعی «بحران» بر جامعه حاکم نبوده است. در آغاز، مسئلة «اصول‌انقلاب» و «ضدانقلاب» مطرح شد: «اصولی» که هنوز پس از گذشت 28 سال تعریف نشده‌ و با در نظر گرفتن شرایط سیاسی پیوسته در حال «تغییراند»! سپس، مسئله‌ای به نام «اشغال لانة جاسوسی» پیش می‌آید، که از این «بحران» نیز بهره‌برداری‌های مورد نظر کاملاً‌ صورت گرفت، و بعد از گذشت چند ماه، و با شروع حملة نظامی عراق به مرزهای کشور، و آغاز جنگی که برخی مقامات آنرا «نعمت الهی!» معرفی می‌کردند، در بطن «بحرانی‌نوین»، گروهی که گویا خود را «صاحبان مملکت» به شمار می‌آوردند، طیف «ضدانقلاب» را به سرعت از «سلطنت‌طلبان» و کردهای «استقلال‌طلب» به جانب کسانی متمایل کردند که، در این «انقلاب» با روحانیت به اصطلاح مبارز شیعه، خود را از آغاز هم‌صدا می‌دیدند. «بحران» بعدی بر محور به اصطلاح حذف «ملی‌ـ‌مذهبی‌ها» از حاکمیت به راه افتاد، و حکومت اسلامی این گروه را که، هنوز بجز «حزب‌الهی‌ها» و بینوایانی که با توسل به «ریسمان الهی حکومت اسلامی» نان شب خود را تأمین می‌کنند، در واقع همکاران اصلی این حاکمیت هستند، تحت عنوان «لیبرال!» مورد حمله شدید قرار داده، بحران عمیقی در مملکت به راه انداخت.

داستان «حفظ حاکمیت» از طریق «بحران‌سازی»، تا به امروز با توسل به هر بهانه‌ای تمدید شده، و همچنان ادامه دارد. آخرین «بحرانی» که حکومت اسلامی در قفای آن به جستجوی حفظ «فلسفة وجودی» خود، نه تنها در درون مرزهای کشور، که در منطقة آسیای جنوب غربی بود، «بحران ساختگی هسته‌ای» نام داشت، که امروز سیمای معماران واقعی آن: آمریکا و انگلیس را می‌توان به صراحت در پس «هیجانات» ملی و میهنی ایجاد شده، تشخیص داد. این بحران که باید آنرا به حق «شاه‌بحران» حاکمیت اسلامی نام گذاشت، در واقع قرار بود که «خون‌تازه‌ای» در رگ‌های این حکومت به جریان اندازد، و با تکیه بر «مبارزات» فرضی «ولی فقیه» با «شیطان بزرگ»، پایه‌ای جهت استحکام این حاکمیت فراهم آورد. خوشبختانه، این «توطئة» ننگین، که می‌رفت جان هزاران انسان بی‌گناه را فدای مصلحت‌گرائی‌های برخی محافل کند، دیر زمانی است که رنگ و بوی خود را از دست داده، و امیدواریم که برخی «شخصیت‌های!» جهان اسلام تا ابد در آرزوی تحقق این «توطئه» بمانند، تا بمیرند.

پر واضح بود که با شکست «بحران هسته‌ای»، حاکمیت بحران در ایران، که دمی از «بحران‌سازی» دریغ نکرده، به دنبال دستمایة جدیدی جهت حفظ سیاست‌های سرکوب‌گرانه‌اش خواهد بود. هیاهوهائی که در چند روز گذشته در محافل اقتصادی و بازار تهران و شهرهای بزرگ، بر سر «مصائب مالی»، «بیکاری»، و ... به راه افتاد، هر چند که از نظر اقتصادی کاملاً صحت داشته و نموداری از نبود سیاست اقتصادی توجیه‌پذیر در ایران است، همزمان این واقعیت را بازتاب می‌داد که حکومت، با تکیه بر این «واقعیات»، و به صورتی گزینه‌ای، دربه‌در به دنبال ایجاد «بحران» می‌گردد. در واقع، در همین وبلاگ مطلب مفصلی تحت عنوان «از جنگ با بحران اقتصادی» در همان روزها، و در رد این «بحران‌سازی» مصنوعی به تحریر در آمد.

در تشریحی مختصر از آنچه گذشت باید یادآور شویم که، «بحران اقتصادی» در حکومت اسلامی، از یک سو مستقیماً به دست دولت ایجاد می‌شود ـ کمبود بنزین، نرخ بالای بیکاری، نبود نقدینگی جهت پرداخت مقاطعه‌کاران دولتی، عدم پرداخت حقوق کارگران و ... ـ و با بهره‌گیری از حمایت‌های «ماورای بحاری» ـ بنگاه‌های سخن‌پراکنی بیگانه که امروز با تکیه بر عملکرد دولت ایران، خود را به «سازمان‌های خبرگزاری ملی ایرانیان» تبدیل کرده‌اند ـ تداوم خود را حفظ می‌کند. و از سوی دیگر، حکومت اسلامی با بهره‌گیری از وحشت و هراس ایجاد شده در میان توده‌های مردم، جهت حفظ بقاء خود، از این «بحران‌ها» ابزاری برای «توجیه» سرکوب‌‌های سیاسی و فرهنگی، در بطن جامعه می‌سازد. این «صورت‌بندی استعماری»، در واقع 28 سال است که بر سیاست جاری کشور حاکم شده!‌


با وجود آنکه جهان سیاست با چنین «تجربیاتی» زیاد هم بیگانه نیست، و تاریخ، نمونه‌های بیشماری از این سیاست‌بازی‌های «مزورانه»، در کشورها و ممالک مختلف در اختیارمان قرار می‌دهد، به جرأت می‌توان اذعان داشت که تاکنون در تاریخ هیچ ملتی این چنین بهره‌برداری‌های «موذیانه» و «ضدبشری» از رسانه‌ها، «بحران‌های ساختگی» و مسائل مختلف، صرفاً جهت چپاول دارائی‌های یک ملت، صورت نپذیرفته است.

امروز شاهدیم که با پایان گرفتن «گزینة جنگ»، فصل نوینی از «بحران‌سازی» در ایران آغاز ‌شده، و تحت عنوان «موضوعات بغرنج قومی!»، از داخل و خارج کشور بر شعلة «افسردة» در گیری‌های قومی در ایران، نفت و روغن فراوان نیز فرومی‌ریزند. در مطلب «بحران قومیت‌ها یا فریب استعمار» در همین وبلاگ، پیش از آنکه دولت احمدی‌نژاد موضوعات «اقوام ایرانی!» را تبدیل به «بحرانی ملی» کند، مطالبی نوشته بودم. ولی امروز به نظر می‌رسد که ایجاد «بحران»، به عنوان مفری جهت حکومت اسلامی، عملاً در دستور کار قرار گرفته. در واقع، مجموعه مسائلی به صورت پی‌در‌پی، این گمانه را ایجاد می‌کند که تعمدی در اینکار افتاده.

از یک طرف، مشکل جدیدی به نام معضل «ترک‌زبانان!» ایران، در قالب یک کاریکاتور در روزنامة «رسمی دولت احمدی‌ نژاد» ـ روزنامة ایران ـ مطرح می‌شود، و چنان هیاهوئی در اطراف این «کاریکاتور» به اصطلاح موهن به راه می‌اندازند، که در یکی از شهرهای «ترک‌زبان» به ضرب و جرح «دانشجویان» منجر شود! کاریکاتوریست مربوطه از روزنامة دولتی «اخراج» می‌شود، بدون آنکه مقامات کشور از نقش مسئولان اصلی این «فاجعه!» ـ وزیر ارشاد اسلامی، و نمایندة دولت در این رسانه، یعنی مدیریت روزنامه «ایران» ـ سخنی به میان ‌آورند! دولت احمدی‌نژاد با این تئاتر مضحک، با زبان بی‌زبانی به ما می‌گوید: «در ارگان رسمی خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران ـ روزنامة ایران ـ نه تنها کاریکاتوریست‌ها هر چه بخواهند می‌کشند، که با مسئولیت شخص خود آنرا به چاپ نیز می‌رسانند.» عقل سلیم از قبول چنین «ترهاتی» واقعاً عاجز است!

سایت‌های خارج نشین، که از قضای روزگار همگی «مستقل» هستند، نه تنها پیش از این «فاجعه» مقالات «ترک‌دوستی» و «ترک‌پرستی‌شان» را به چاپ رسانده بودند، که پس از بروز «فاجعه!»، همگام با برخی از «آخوندک‌های» حاکمیت، یکی پس از دیگری، در چندین صفحه، با ملت «ترک‌زبان» ایران، ابراز «همدردی»‌ کرده، و تحت عنوان حمایت از «اقوام» ایرانی، بر آتش این توطئه که به دست عوامل اجنبی در کشور در حال تکوین است، دامن می‌زنند. این اعمال «مضحک» در حالی صورت می‌گیرد که آقای احمدی‌نژاد، ریاست جمهور محترم اسلامی ایران، پس از دستیابی به این «مقام»، تاکنون اجازه نیافته‌اند از استان خوزستان «دیداررسمی» به عمل آورند! و هر بار، پیش از پای گذاشتن به این سرزمین «زرخیز»، بمب‌های صوتی شیشه‌های مسیر حرکت‌شان را خرد و خاکشیر کرده است؛ این کمدی، در شرایطی به روی صحنه می‌رود که چند روز پیش شهر کرمانشاه نیز صحنة انفجار بمب‌های صوتی بوده، بدون آنکه هیچ مورد «قومی» در این استان وجود داشته باشد؛ به این مسخره‌بازی سیاسی در شرایطی دامن می‌زنند که، گروهی به نام «جندالله» که مسلماً ملغمه‌ای است از تفنگچی‌های سپاه پاسداران، اعضای القاعده و نیروهای ویژة ارتش‌های غربی در افغانستان، در روز روشن، مردم و مسافران را در جاده‌های شرق کشور، تحت عنوان «تظلم‌خواهی‌های» قومی قتل‌عام می‌کنند، و دولت «مقتدر!» ایران، که تا چند روز پیش «آی‌پی‌های»‌ اینترنتی مخالفان را هم «شناسائی!» کرده بود، به دلیل وابستگی حاکمیت به شبکة «قاچاق مواد مخدر» در شرق کشور، در جواب به این آدمکشی‌ها حتی جرأت نمی‌کند سر مبارک‌اش را بلند ‌کند.

طی 28 سالی که گذشت، مردم ایران از دامان توطئه‌ای به دامان توطئة دیگری افتاده‌اند، و طی همین دوره، ثروت‌های ملی این مردم به تاراج کسانی رفته که امروز، نه تنها قادر به حفظ کیان و منافع عالیة ملت نیستند، که خود تبدیل به کارگزاران مستقیم سیاست‌های خارجی شده‌اند. دولت احمدی‌نژاد، با علم کردن پیراهن عثمان «اقوام» در کشور ایران، جهت بهره‌برداری‌های استمعاری، در واقع، زمینه‌ساز «بحرانی» در بطن زبان فارسی شده است. زبانی که ایرانیان از 1200 سال پیش، آنرا تبدیل به مستحکم‌ترین سنگر مبارزات ملی بر علیه «استعمار» کرده‌اند. با به زیر سئوال بردن حاکمیت زبان فارسی بر سرزمین ایران، و با میدان دادن به این توهم که گویا «اقوام» می‌توانند هر یک به تنهائی، حقوق حقة خود را درصحنة سیاست جهانی به ارزش گذارند، دولت احمدی نژاد، نه تنها چوب حراج بر میراث هزارة ایرانی زده، که کشور را برای فروافتادن در دامان جنگ‌هائی داخلی، در راستای منافع امپریالیسم آماده می‌کند.


شاید جای آن دارد که «سیاسیون» کشور، دست از «مصلحت‌گرائی‌های» متداول خود برداشته، و این «توهم» را از ذهن خود دور کنند، که با بازی‌کردن در میدان «مضحکه‌های» این حاکمیت، روز و روزگاری خواهند توانست که دستی بر «قدرت» داشته باشند! فراموش نکنیم که حاکمیت، در هر حال از آن مردم است، و اینکه، تاریخ کسانی را که به منافع واقعی یک ملت پشت می‌کنند، هیچگاه شایستة اعمال حاکمیت نخواهد شناخت.

هیچ نظری موجود نیست: