۱۲/۱۲/۱۳۸۴


تحکیم وحدت در آمریکا!
...
نشست اعضای سابق «دفتر تحکیم وحدت» با برخی اعضای کنگرة آمریکا، که طی آن «دمکراسی در ایران مورد بحث قرار گرفته است!» را چگونه باید بررسی کرد؟ این سئوالی است که شاید هر ایرانی می‌باید از خود بپرسد. تاریخچة «دفترتحکیم‌وحدت» و ارتباطات تنگاتنگ این گروه با روحانیت، سازمان‌های امنیتی و پلیسی جمهوری اسلامی،‌ و تحرکات «اسلام خواهی» در داخل کشور، از چشم کسی پوشیده نیست. اگر امروز، دولت آمریکا بجای تکیه بر نیروهای «لائیک» بازهم دست دوستی به جانب «اسلام‌گرایان» دراز می‌کند، فقط نشانه‌ای است از امتداد سیاست همکاری یانکی‌ها با مذهبیون ایرانی.

مشکل نگرش مذهبی در ایران به تراشیدن ریش، زدن کراوات، برداشتن روسری و چادر محدود نمی‌شود. اسلام به عنوان یک نگرش دینی در کشور ایران، چه در گذشته، و در چه دوران جدید، همیشه به خود اجازه داده، در مورد مسائل سیاسی، اجتماعی و اخلاقی جامعه، با بهره‌وری از توان اقتصادی و مالی‌ای که دولت‌های پی‌درپی در اختیار این بنیاد قرار ‌داده‌اند، دخالت‌های مستقیم و غیرمسئولانه داشته باشد. این دخالت‌های مستقیم که در چارچوب «اوامر دین بر حق!» از دورة امیرکبیر شدت یافت، در واقع جنگ میان دراویش و آخوندها را در دورة این صدراعظم «هشیار و ترقی‌خواه!» به اوج خود رساند و زمینة قدرت نمائی آخوندها در دورة ناصرالدین شاه قاجار و سپس انقلاب مشروطیت را فراهم آورد.

کسانی از میان ما، که به خود زحمت مطالعة قانون اساسی مشروطیت ایران را داده‌اند، به خوبی قادرند از حاکمیت بدون قید و شرط روحانیت بر احوال و قوانین وضع شدة جامعة ایران، در چارچوب این به اصطلاح «قانون اساسی»، آگاه شوند. قانون اساسی مشروطیت ایران در واقع وسیله‌ای قانونی برای به بازی گرفتن بنیادهای انتخابی کشور و حتی مقام سلطنت، در دست آخوندهاست.

انفجارات 15 خرداد و سپس 22 بهمن را فقط می‌توان در همین راستا به صراحت بررسی کرد، یعنی به عبارتی ساده‌تر، در چارچوب جنگ قدرت میان دو نهاد سلطنت و روحانیت. روحانیتی که قدرت خود را نه تنها مدیون اقدامات امیرکبیر که سازش‌های بعدی با انگلستان برای تأمین قدرت سرمایه‌داری بریتانیا در ایران بود، و سلطنتی که چون چرخ پنجم ارابة «قدرت» بی‌اختیار دنباله‌رو روحانیت شده بود. این تفاهم همه جانبه برای حفظ حاکمیت روحانیت در ایران، امروز در چارچوب این به اصطلاح نشست اعضای سابق «دفتر تحکیم وحدت» با سناتورهای آمریکائی، به صراحت آشکار می‌شود.
آمریکا برای ایران طرح دیگری در دست ندارد. طرح آمریکا همان است که در عراق و افغانستان حاکم شده‌اند. و بی‌دلیل نیست که «اسلام‌گرایان» ایران که تا چندی پیش نه تنها ریش نمی‌زدند که زدن کراوات را هم حرام می‌دانستند، امروز از طرف کنگرة آمریکا مورد «توجه» قرار گرفته‌اند. اینکه آمریکا برای ایران چه نیاتی دارد، یک مطلب است و اینکه ایرانیان برای کشور خود چه می‌خواهند، مطلبی دیگر. این وظیفة ملت ایران است که به یانکی‌ها حالی کند، «گزینة» آخوندی، چه در قالب سنتی و عبا و عمامه و چه در قالب فکلی و «ترقی‌خواهی» می‌باید برای همیشه از صحنة اجتماعی ایران رخت بر بندد؛ این وظیفة ما ایرانیان است که به آمریکا و هم کیسه‌هایش حالی کنیم که، اگر امروز طرحی برای ایران در دستور کار قرار گرفته، ایرانی از حق خود برای اعمال حاکمیت ملی در این طرح دست برنخواهد داشت؛ به عبارت ساده‌تر نیروهائی که هنوز «ترقی‌خواهی» را فدای «مصلحت‌جوئی‌های فصلی» نکرده‌اند، می‌باید به یانکی‌ها حالی کنند که ایرانی خواهان حاکمیتی است «لائیک»، «مسئول» و منتخب مردم، حاکمیتی که در اعمال سیاست‌های خود احتیاجی به کسب «مشروعیت مذهبی» و نظر مساعد آقایان حضرات آیات عظام ـ از قم و یا کاشان ـ ندارد. امروز، این ما و این صحنة سیاست جهانی!‌

هیچ نظری موجود نیست: