۷/۱۲/۱۳۸۸

بازنده و بازنده!


با پوزش از خوانندگان گرامی، تاریخ تصویب اعلامیة جهانی حقوق بشر در مجمع عمومی سازمان ملل متحد در نسخة «پی‌دی‌اف» وبلاگ «دمب‌گاو» به اشتباه 1958 قید شده، در صورتیکه این اعلامیه روز 10 دسامبر 1948 میلادی به تصویب رسیده.

امروز با کشته شدن 5 سرباز آمریکائی در افغانستان بار دیگر این سئوال را می‌باید مطرح کرد که ایالات متحد، دست در دست آنچه «ناتو» خوانده می‌شود در افغانستان به دنبال چیست؟ شاهدیم که 8 سال حضور بیش از 60 هزار سرباز آمریکائی، در کنار شمار نامعلومی از دیگر نیروهای «متحد» آمریکا در این کشور، هیچگونه آرامشی به ارمغان نیاورده. در نتیجه این مطلب قابل بحث خواهد بود که در واقع و خارج از تمامی هیاهوئی که در پی عملیات 11 سپتامبر تحت عنوان مبارزه با تروریسم به راه افتاد،‌ یا «اهداف» ایالات متحد در افغانستان آنچه عنوان می‌شود نیست، و یا «دشمنان»، آنانکه در نظام رسانه‌ای معرفی شده‌اند نیستند!‌ به هر تقدیر مردم افغانستان نزدیک به سه دهه است در میانة جنگی فراگیر و بلاانقطاع درگیر شده‌اند،‌ و اینان مسلماً بازندگان اصلی این صحنه‌سازی خواهند بود.

از روزی که در چارچوب تبلیغات کاخ‌سفید، در دوران حکومت جرج بوش مسئله‌ای به نام افغانستان مطرح شد پرواضح بود که حکایت «ملاعمر» و «بن‌لادن» فقط بهانة تبلیغاتی است. به گزارش خبرگزاری‌ها، روز گذشته بیش از 20 خودرو حامل تجهیزات سازمان ناتو در افغانستان به آتش کشیده شد. در این مورد «بی‌بی‌سی»، مورخ 2 اکتبر 2009، چنین گزارش می‌دهد:

«حمله به کاروان‌های تدارکاتی یکی از تاکتیک‌های [...] شورشیان در افغانستان [...] علیه نیروهای بین‌المللی [است].»


این جملات «کلیشه‌ای» که نمونة بالا فقط جهت نشان دادن ابعاد پوچ و بی‌معنای آن‌ها‌ ارائه شده در تحلیل مسائل جنگ به صورتی مسلسل‌وار تحویل افکار عمومی داده می‌شود. در جملات فوق که به عناوین مختلف بارها و بارها روی خطوط خبرگزاری‌ها به چشم دیده‌ایم، چند کلیدواژة گنگ و نامفهوم وجود دارد که در اثر حملات تبلیغاتی «معنا و مفهوم» به خود گرفته! به طور مثال، در پس پردة این تبلیغاتی که به راه افتاده، مخاطب هنگام برخورد با عبارات مذکور چند سئوال منطقی را از خود نخواهد پرسید!‌ نخست اینکه مقصود «بی‌بی‌سی» از «کاروان‌های تدارکاتی» چیست؟ در مرحلة بعدی این سئوال را نیز نمی‌باید پرسید که این «شورشیان» چه کسانی‌ هستند؟ و نهایت امر اینکه مقصود از «نیروهای بین‌المللی» دیگر چه صیغه‌ای است؟

اینکه «نیروهای تدارکاتی» در یک جبهة جنگ مورد تعرض نیروهای دشمن قرار گیرد یک تاکتیک کاملاً‌ شناخته شده است. ولی در شرایطی که جبهة جنگ مشخص نشده، و هیچ خبرنگاری از این جنگ «خبر و گزارش» ارائه نمی‌کند، خواننده از کجا بداند که اصولاً این «نیروهای تدارکاتی» چه اهدافی دارند و حمل و نقل چه نوع «تدارکاتی» را برای چه گروه‌هائی بر عهده گرفته‌اند؟ در مطلبی که چند سال پیش و در آغاز حملة وحشیانة یانکی‌ها به افغانستان نوشتیم به صراحت جنگ افغانستان را جنگی «بی‌چهره» خواندیم. این جنگ، دقیقاً همچون جنگ عراق، جبهه‌ای به وسعت خاک یک کشور دارد. ولی در این جبهه «متحد» و «دشمن» مشخص نیست. جنگ افغانستان یکی از نمونه جنگ‌های استعماری در قرن معاصر است که در کمال تأسف شبکة خبری و اوباشی که خود را تحت عنوان خبرنگار بر فضای مطبوعاتی و رسانه‌ای حاکم کرده‌اند در هماهنگی کامل با نیروهای سرکوبگر سازمان ناتو قتل‌عام و سرکوب هزاران انسان را در سکوت «دنبال» می‌کنند.

اگر «دوست» و «دشمن» در این جنگ ناشناس باقی مانده‌اند، «اهداف» جنگ افغانستان نیز در سایة تبلیغات رسانه‌ای «پنتاگون» در همین حد گنگ و نامفهوم شده. هیچ عقل سلیمی قبول نخواهد کرد که سازمان ناتو جهت دستگیری چند سر «لات و لوت» در کوهپایه‌های افغانستان هزاران سرباز را طی سالیان دراز با صرف هزینه‌های سرسام‌آور در خاک یک کشور بیگانه آواره کند! این قصه‌ها و حکایات مهوع که بوق‌های زنگ‌زدة غرب گوش شهروندان را در «دمکراسی‌ها» با آن کر کرده، دیگر نه تنها کسی را نمی‌فریبد که به تدریج خنده‌دار و مضحک هم شده.

جنگ افغانستان که به بهانة مبارزه با تروریسم به راه افتاد، و دنبالة آن نهایت امر ارتش‌های غرب را به سر چاه‌های نفت عراق و کویت کشاند، یکی از «شاه‌جنگ‌های» استعمار پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی است. در این جنگ مسائل بسیار پیچیده‌ای گام به گام دنبال می‌شود که مسلماً در اخبار رسانه‌های رسمی نمی‌توان به دنبال سرنخ‌شان گشت. این جنگ از نوع جنگ‌های استراتژیک است که جهت اعمال کنترل و نظارت بر آسیای مرکزی و جنوبی از اهمیت بسیار زیادی برخوردار شده. در این جنگ اگر هند، روسیه، چین و بسیاری کشورهای دیگر به صورت زیرجلکی حضور فعال دارند، حداقل حضور سازمان ناتو رسمی است! «طالبان» و هنگ‌های عرب وابسته به «بن‌لادن» نیز از بازیگران همین صحنه‌اند، ولی اینکه این تشکیلات امروز چند شاخه ‌است و هر یک در خیمة کدام طرف رکاب می‌زند اصلاً مشخص نیست! کشورهای بزرگ منطقة آسیای مرکزی و ناتو سعی دارند که با قرار دادن مهره‌های خود در مواضع مورد نظر تا حد ممکن بر «آیندة استراتژیک» آسیای مرکزی تأثیرات «مطلوب» بر جای گذارند. این «تأثیرات» در آیندة اقتصادی و ژئوپولیتیک جهان بسیار سرنوشت‌ساز خواهد شد. ولی اینکه کدام یک از این کشورها در پیشبرد اهداف‌اش موفق‌تر عمل خواهد کرد فقط در سال‌های آینده مشخص می‌شود.

ملت افغانستان شاید به خواب هم نمی‌دید که روزی کشور منزوی، کوچک و آرام‌شان تبدیل به یکی از مهم‌ترین شاهرگ‌های استراتژیک جهان شود. آنزمان که شرایط جنگی به پایان برسد، قدرت‌هائی که نهایت امر بر افغانستان نظارت نظامی و امنیتی اعمال کنند، هم مرزهای جنوبی منطقة نفوذ شوروی سابق را به زیر نگین انگشتری خواهند داشت و هم از این مسیر بر رشد سرمایه‌داری نوپای روسیه در منطقة آسیای مرکزی و جنوبی نظارت عالیه اعمال می‌کنند. اینان نهایت امر می‌توانند درجة وابستگی دولت افغانستان را نیز به قدرت‌های بزرگ منطقه‌ای از قبیل هند، چین و حتی ایران مشخص نمایند. ولی آنچه در بالا آوردیم فقط یک چشم‌انداز «محدود»، اگر نگوئیم ابتدائی است که شرایط منطقه را «بی‌نهایت» ساده کرده!‌ خلاصه می‌گوئیم قضیه از این‌ها به مراتب پیچیده‌تر است.

افغانستان امروز منطقه‌ای است که به مرکز تقابل همه جانبة منافع قدرت‌های بزرگ جهانی تبدیل شده. اگر خرس‌ها محدودة خود را از طریق چنگ زدن بر تنة درختان «مشخص» می‌کنند، یانکی‌ها طبق معمول برای تعیین این «محدوده» بمب‌افکن‌ها را فرستاده غیرنظامیان را بمباران کردند! بعد لشوش‌‌شان را با تفنگ و طپانچه به جان مردم کوچه و خیابان انداختند. نام این «عملیات افتخارآفرین» را هم گذاشتند جنگ برای «دمکراسی در افغانستان!» ولی دیگران نیز ـ روسیه، هند، چین، و ... ـ در افغانستان حضوری بسیار پررنگ و پرمعنا دارند، هر چند تمامی این عملیات در سکوت کامل رسانه‌ای دنبال می‌شود!

مسلماً روزی خواهد رسید که دیوار سکوت در مورد فجایع جنگ افغانستان فرو ریزد. این دیوار لعنتی در مورد جنایات ارتش آمریکا در جنگ کره، ویتنام و دیگر مناطق نهایت امر فرو ریخت؛ افغانستان نیز از این قاعده مستثنی نخواهد بود. ولی به دلیل منافع پیچ‌درپیچی که تمامی قدرت‌های منطقه در این کشور جستجو می‌کنند،‌ دیوار سکوت در افغانستان هر دم قطورتر، رفیع‌تر و غیرقابل نفوذتر می‌نماید. با این وجود تحمیل شرایط جنگی بر یک ملت، تحت عناوین پرطمطراقی همچون دمکراسی و آزادی و امنیت اگر امروز یکی از مهم‌ترین دیواره‌ها جهت پوشش عملیات استعماری شده، دست تاریخ در سال‌های آینده این پوشش را نیز به کناری خواهد زد و جزئیات جنگ افغانستان را در برابر جهانیان برملا خواهد کرد؛ می‌ماند بی‌آبروئی! بی‌آبروئی برای دولت‌ها، شخصیت‌ها و ملت‌هائی که در این قصابی دست‌های‌شان تا آرنج به خون مردم افغانستان آلوده شده.

ولی سعی می‌کنیم وبلاگ امروز را با مطالب «شادتری» به پایان بریم. می‌دانیم که اوباش جمکران بالاخره مجبور شدند در ملاء‌عام در برابر اربابان‌ آمریکائی‌شان زانو بزنند! هم آمریکا خود را در این «جنگ» پیروز معرفی می‌کند و هم جمکران! ولی واقعیت این است که هر دو بازندگان اصلی‌اند. این مطلبی است که به دفعات در این وبلاگ به آن اشاره شده، در نتیجه، جمکران دیگر نمی‌تواند با صحنه‌سازی‌ها، تئاتر «نبرد با آمریکا» را به روی صحنه ببرد؛ آمریکائی‌ها نیز دیگر نمی‌توانند سیاست‌های مورد نظر خود را در منطقه‌ تحت عنوان «خواست مردم» از آستین نوکران‌ و اوباشان‌شان در جمکران بیرون بکشند. در همینجا بگوئیم، این یکی از مهم‌ترین دستاوردها برای ملت‌های منطقه طی نیم‌قرن گذشته می‌تواند تلقی شود، و نتایج این فروپاشی که در تاریخ منطقه فقط با فروپاشی امپراتوری عثمانی قابل قیاس است نهایت امر طی سال‌های آینده آشکارتر خواهد شد.

این «فروپاشی»، نهایت امر آمریکا را مجبور به بازبینی در ساختار استراتژیک منطقه‌ای‌اش خواهد کرد و یکی از مهم‌ترین استراتژی‌های استعماری در خاورمیانه پس از جنگ دوم جهانی به این ترتیب از پایه و اساس مورد تجدیدنظر قرار خواهد گرفت. شاید هنوز از نظر بسیاری ناظران این مسائل مورد «التفات» قرار نگرفته باشد، ولی مسلم بدانیم دیری نخواهد گذشت که تبعات بسیار مهم‌ و سرنوشت‌ساز این فروپاشی را در ایران، در کل منطقه و حتی در سطوح مختلف جهانی به چشم خواهیم دید.

از طرف دیگر این خبر بسیار مسرت‌آور است، و برای آن دلائلی داخلی نیز داریم. می‌دانیم که عقد نوکرها و اربابان در آسمان‌ها، همانجا که جبرئیل و دیگران «نشسته‌اند» بسته شده. آمریکائی‌ها و دوستان «ایرانی‌نمای‌شان» خیلی تلاش داشتند نوکران سی‌ساله‌ را رنگ زده، آیات عظام و اوباش پیرو «خط‌امام» را بجای قناری به مردم ایران قالب کنند؛ خوشبختانه شکست خوردند! یعنی وقتی منتظری و خامنه‌ای، البته هر کدام در جبهة خودشان شروع به چهچه زدن کردند، معلوم شد قناری نیستند، کدوتنبل‌اند، آنهم کدوی گندیده! و در این میان دست خیلی‌ها رو شد. خیلی‌ها که «مبارزه» می‌کردند و برای ملت ایران قهرمان‌سازی و شهیدسازی می‌فرمودند؛ خیلی‌ها که علیرغم خاستگاه‌های آخوندی‌شان لائیک شده بودند و امروز سر از «خط‌امام» به در آورده‌اند؛ خصوصاً خیلی‌ها که بر طبل «استقلال» می‌کوبیدند، و معلوم شد «استقلال» مورد نظرشان تبدیل کشور ایران به یک منطقة دست‌نشاندة ارتش ناتو در تقابل با سیاست‌های روسیه است!

خلاصه بر این «مژده» گر جان فشانیم رواست. ملت ایران نه نیازمند «شهید» است، نه آیات‌ عظام را می‌پرستد، «سکولار» تقلبی هم نمی‌خواهد. آنان که کت‌وشلوارشان را با کراوت «زینت» می‌دهند بدانند که کراوات زدن با سکولاریسم آنقدرها ارتباط تنگاتنگ ندارد. اگر هم خانم‌هائی میل دارند موهای مبارک‌شان را رنگ ‌کنند و هزار قلم آرایش بفرمایند مسئله به خودشان مربوط است، ما آخوند نیستیم از آخوند جماعت و مصلحان اخلاق آخوندی هم هیچ خوش‌مان نمی‌آید! ولی یک زن به صرف عقب کشیدن روسری «سکولار» نمی‌شود. سکولاریسم یک برخورد فراگیر فلسفی با مسائل اجتماعی، مالی، اقتصادی و حتی اخلاقی است. آنانکه طی 80 سال گذشته در کشور استعمارزدة ایران سکولاریسم را از یک سو با پوشیدن کت‌وشلوار و تراشیدن صورت «وصله» کردند و از سوی دیگر، با کشف حجاب و پوشیدن مینی‌ژوپ، همان بلندگوها و نوکران استعمارند؛ همان آخوندها و اوباش‌اند که امروز پس از 8 دهه نوکری در بارگاه امپریالیسم انگلستان و آمریکا دست‌شان همانطور که دیدیم در برابر جهانیان رو شده.

امروز در سایت یکی از «احزاب» شناخته شده، مطلبی در «عزای» عقب‌نشینی جمکران در برابر آمریکا منتشر شده بود! می‌دانیم که این نوع «احزاب» حکایت کاسة داغ‌تر از آش‌اند. ارواح شکم‌شان خیلی هم وطن‌پرست تشریف دارند. خلاصه حزب کذا خیلی آه و ناله کرده بود که، دیدید!‌ اگر کودتا نمی‌کردید و میرحسین آمده بود حتی اگر بمب هم منفجر می‌کردید مجبور به عقب‌نشینی نمی‌شدید! به این می‌گویند استدلال، به این می‌گویند قلم‌زن و خصوصاً به این می‌گویند «وطن‌پرست!» این رأس وطن‌پرست که گویا برای داغ زدن به دل طرفداران داخلی «نبرد با آمریکا»، اینچنین بر جگرشان ذغال گداخته می‌گذارد آنقدر به کارش سرگرم شده که اصولاً فراموش کرده ملت ایران برای دست‌یابی به یک زندگی انسانی نه ذغال گداختة این تشکیلات اجنبی‌پرست را لازم دارد، نه بمب می‌خواهد و نه میرحسین موسوی آدمکش و شیاد را. ملت ایران نان می‌خواهد و امنیت و آرامش و امید به آینده!








نسخة پی‌دی‌اف ـ آدردرایو

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

نسخة پی‌دی‌اف ـ ایشیو

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ فایل‌باکس


...

هیچ نظری موجود نیست: