۳/۲۵/۱۳۸۸

«موج‌حسین» موسوی!



یکی از مهم‌ترین شاخص‌های کودتای نظامی و به دست گرفتن قدرت سیاسی از طرق غیرمشروع، تحمیل قانون نانوشته و غیرانسانی «سکوت» بر مردم در سطح جامعه‌ است. و این شرایطی است که امروز در کشور ایران به صراحت مشاهده می‌کنیم. علیرغم آنچه بلندگوهای تبلیغاتی حکومت اسلامی، «حضور بیش از 85 درصد واجدین شرایط» در برابر حوزه‌ها قلمداد می‌کنند، طی ساعاتی که از این «انتخابات» به اصطلاح پرشور می‌گذرد، «شور» و «هیجان» همان‌ها که گویا چندین میلیون‌شان به احمدی‌نژاد رأی داده‌اند به هیچ عنوان به چشم نمی‌آید. خبرها از ایران نه آن است که برندگان فرضی انتخابات «ادعا» می‌کنند! ملت جشن نگرفته، خشمگین است! و از وحشت همین خشم توفندة اجتماعی جریان حاکم و دست‌نشانده که با تحمیل یک کودتای نوین «نظامی ـ مذهبی» قدرت سیاسی را به حساب خود در ایران «مصادره» کرده، بجای نمایش قدرت همچون روباهی حیله‌گر در خفیه‌گاه خود پنهان مانده.

اگر می‌گوئیم «کودتائی نوین»، بی‌دلیل نیست. رژیم خون و آتش که ترجیح می‌دهد دوست و دشمن آنرا «جمهوری اسلامی» بخوانند، از دیرباز جهت تحکیم پایه‌های قدرت ضدبشری خود با عامل کودتا «آشنائی» و مجالست داشته. اگر برخی فراموش کرده‌اند، سردمداران این رژیم مسلماً خوب به یاد دارند چگونه نطفة منحوس حکومت اسلامی، در 22 بهمن 1357 با خیانت افسران ارتش شاهنشاهی، ساواک آریامهری و شهربانی رضاشاهی بسته شده است. اینان خوب می‌دانند چگونه عمال شعبدة «گروگانگیری سفارت» از زباله‌دان‌ها بیرون کشیده شدند، تا بنیانگزاران نظام سرکوب اجتماعی باشند. این جماعت به صراحت می‌داند که «قانون اساسی» در این حکومت شترگاوپلنگ را کدام دست‌ها و در مسیر کدام منافع به رشتة تحریر در آورده‌. اینان یادشان نرفته آغاز سرکوب‌ها و بستن روزنامه‌ها را، شکستن قلم‌ها و بستن دهان‌ها را، اینان هنوز در خلوت‌گاه‌های شبانه‌شان بر دست‌هائی بوسه می‌زنند که اوباش و چماق‌کش از گوشه و کنار به خیابان‌ها آورد تا سرکوب، چپاول و کشتار ملت ایران را یک «رژیم سیاسی» معرفی کند!‌ اینان فرزندان خلف و ملعون گناهی لذت‌بخش‌اند؛ گناه هم‌‌بستری با چپاولگران اجنبی در راه سرکوب ملت ایران.

عملیات محیرالعقول «جمهوری اسلامی» و برگزاری «انتخابات»، آنهم در یکی از سرکوبگرترین و در عین حال مضحک‌ترین رژیم‌های سیاسی جهان معاصر، یک بازی دمکراتیک نیست؛ دهن‌کجی است به شعور ملی و سیاسی ایرانیان. آنان که به حساب خود «حداقل» را می‌جستند به صراحت دریافتند که در میدان بازی یک حاکمیت تمامیت‌خواه و غیرانسانی «حداقل» و «حداکثر» وجود ندارد؛ این رژیم یا همه را سرکوب می‌کند و یا خود از میان خواهد رفت. این است منطق درون‌ساختاری در بطن یک استبداد کور و انسان‌ستیز.

امروز رئیس جمهور «جدیدالانتخاب» این حکومت، حتی پیش از تفویض رسمی مقام از طرف فردی که «رهبر» این جمهوری معرفی می‌شود، در سخنانی پرطمطراق در جمع همان هیئت‌های معمول «نماز جمعه»، قدرت «مشروع» انتخابات را هم به زعم خود به نمایش گذاشته! آقای ریاست جمهور، انتخابات کشور ایران را که سرنوشت یک ملت را می‌باید رقم ‌زند، با نتیجة مسابقة فوتبال مقایسه کرده‌اند و ادعا دارند که باید «نتیجه» را پذیرفت! ولی ما می‌گوئیم، باید از آن‌ها که به ایشان واقعاً رأی داده‌اند پرسید، آیا جای چنین فردی در کاخ‌ ریاست جمهوری ایران است؟ با این وجود حتی علی خامنه‌ای نیز تا این لحظه تمامی سعی خود را بر آن داشته تا از صحنه به دور بماند.

باید این اصل را بپذیریم که وحشت از «نتیجة» عمل، مغز استخوان فاشیسم دینی را منجمد کرده، و این استبداد متحجر حتی در بالاترین «رده‌های» حاکمیت به شدت «نگران» است. نگران آیندة خود در بستر تحولات اجتماعی. می‌بینیم که در فردای این کودتای مضحک که در رأس آن احمدی‌نژاد و مشتی دلقک دیگر نشسته‌اند، نقش حاکمیت عملاً به پخش پیام‌های پوچ و انتشار «هراس‌نامه‌» محدود مانده. مقامات وحشتزدة این کودتا هر یک سعی دارند این «ادبیات» مبتذل را علیرغم کلی‌گوئی‌ها و خزعبلات، وسیله‌ای جهت توجیه اقدامات ضد ملی خود کنند. ولی تمامی این مسائل فقط در گرو یک اصل اساسی باقی می‌ماند: خواست واقعی و سازمان ‌یافتة ملت ایران چیست، و چگونه می‌تواند خود را در صحنة سیاست جامعه به ارزش گذارد.

ما هنوز معتقدیم که ایرانیان نمی‌بایست در نمایشات انتخاباتی حکومت شرکت می‌کردند، و اینکه تمامی تشکیلات سیاسی کشور می‌توانست قدرت «تحریم فراگیر» ملت ایران را به عنوان تنها عاملی که راهگشای تحولات دمکراتیک و انسانی در جامعه است به منصة ظهور ‌برساند. مسلماً اگر این راهکار از عمومیتی واقعاً فراگیر برخوردار می‌شد، امروز جنبش آزادیخواهی ملت ایران در تقابل با نظام «ولایت فقیه»، در گرو تصمیمات افرادی چون میرحسین موسوی، کروبی و محافل وابسته به اینان نمی‌بود.

از نظر ما قرار دادن سکان آزادیخواهی ملت ایران در کف امثال موسوی و کروبی اگر خیانت نباشد، یک اشتباه استراتژیک و غیرقابل بخشش است. در مقطعی که این قماش اصلاح‌طلبان به اهداف خود دست یابند، اهدافی که با الهامات واقعی ملت ایران صدها فرسنگ فاصله دارد، جنبش به بیراهه کشیده خواهد شد. اینان در توجیه منافع محفلی خود جنبش را در نیمه‌راه رها کرده، با مستبدان هم‌داستان خواهند شد! این رخدادی است مشئوم که بارها و بارها در کشور ایران، خصوصاً در ارتباط با تشکل‌های «مذهبی» تجربه شده. ملت ایران و رهبران جناح‌های دمکراتیک، لائیک و آزادیخواه نمی‌باید در این دام پای نهند.

به همین دلیل نخستین گام در پیشبرد مبارزات ملی می‌باید حمایت همه جانبه از شکل‌گیری اتحادیه‌های مستقل کارگری، تجمعات هنری و ادبی، تشکل‌های فعال صنفی، جوامع منضبط تخصصی از قبیل جامعة معلمان، پزشکان، مهندسین، وکلا، حقوقدانان، دانشگاهیان و ... باشد. همانطور که بارها عنوان کرده‌ایم تنها راه نجات از چنگال زهرآلود فاشیسم و زورگوئی محافل پنهان و نیمه‌پنهان که اینک هشت دهه است سرنوشت ما ملت را در خفا و در کام توطئه‌های رنگارنگ رقم می‌زنند تکیه بر مجموعه‌هائی است که در ارتباط واقعی با واقعیات جامعه قرار می‌گیرند. این نوع تشکیلات راه بر گشاده‌دستی‌ها و گزافه‌گوئی‌های فاشیستی و سرکوبگرانه خواهد بست، چرا که خود به مفهوم واقعی کلمه ریشه در واقعیات جامعه دارد.

به همین دلیل در گام بعدی پیشنهاد می‌کنیم که در برخورد با تحولات امروز جامعه می‌باید نگرش انتقادی سخت و انعطاف‌ناپذیر خود را بر اعمال، افکار، سخنرانی‌ها و تحرکات «نامزدهای» ظاهراً «اصلاح‌طلب» جمکران حفظ کنیم، و هر دم این نظارت را شدت بخشیم. ملت ایران نمی‌باید به اینان به دلیل مخالفت‌شان با احمدی‌نژاد «چک‌سفیدامضاء» دهد و اطمینان کورکورانه داشته باشد، چرا که اصلاح‌طلب جماعت در عمل ثابت کرده که با استبداد، قلم‌شکنی، تحدید آزادی‌های اجتماعی، و ... همخوانی بیشتری دارد تا با آزادی ملت. در ثانی مردم ایران از «اهداف» سیاسی واقعی اینان عملاً هیچ نمی‌دانند. در سخنرانی‌ها و ترهات‌ اصلاح‌طلبان مرتباً سخن از اسلام راستین، امام، فلسطین و غیره در میان است! به صراحت بگوئیم، اینکه عملیات به اصطلاح «آزادیخواهانة» این جماعت اصولاً چه مقاصدی را در ساختارسازی‌های سیاسی کشور ایران دنبال می‌کند، خود تبدیل به یک «معضل» و «چیستان» شده.

با این وجود، همانطور که می‌دانیم در جهان سیاست و مسائل اجتماعی می‌باید همیشه سخن از آینده گفت! و در شرایط فعلی به هر صورت ممکن ‌باید از جنبش‌های اجتماعی حمایت کرد، و اعمال فشار بر دولتی‌ها، محافل اصلاح‌طلب و کودتاچیان را به هر طریق ممکن از منظر «مدنی» افزایش داد و همزمان از درگیری‌ها که نهایت امر امکان قدرت‌نمائی به نیروهای سرکوبگر رژیم می‌دهد می‌باید پرهیز کرد. اینرا بدانیم که آتش‌گردانان در خیابان‌ها و آنان که به خانه‌ها و اماکن عمومی و خودروها حمله‌ور می‌شوند هیچگاه و در هیچ کشور جهان از مردم نبوده و نیستند. اینان دانسته یا ندانسته کارگزاران دولت‌های کودتا و تشکیلات سرکوبگرند.

بدیهی است که در شرایط فعلی جنبش آزادیخواهان ملت ایران، به دلیل مخدوش شدن مرز مفاهیم از جانب مدعیان «اصلاحات»، علیرغم تمامی نکاتی که به حق در بالا عنوان شد، به دلیل نیازهای استراتژیک، خود را بالاجبار در کنار نامزدهای «اصلاح‌طلب» ببیند! ولی وظیفة نیروهای مترقی ایجاب می‌کند که از دامن زدن به این توهم هولناک پیشگیری شود. جنبش لائیک در کنار مردم باقی می‌ماند و سعی تمام خواهد داشت که گام به گام از اهداف واقعی «اصلاح‌طلبان» حکومتی که امروز عملاً دست به ایجاد آشوب‌های اجتماعی زده‌اند، پرده برداشته و در راه افشای نیات واقعی اینان گام بردارد.

آندسته از هم‌میهنان که فریب صحنه‌گردانی‌های امثال موسوی و کروبی را خورده‌اند بدانند که اصلاح‌طلبان از سنگرهای فرضی آزادیخواهانة خود به راحتی عقب خواهند نشست، و آزادیخواهان واقعی را در برابر مستبدان رها می‌کنند. این یک تجربة تلخ تاریخی است، و در کمال تأسف در برابر برخی رخدادها از جبر تاریخ گریزی نخواهد بود. با آنچه در بالا آوردیم، در مقطع فعلی نمی‌باید به کسانیکه تحت عنوان «حمایت از آراء مردم» با استبداد مذهبی درگیری‌های نمایشی به راه انداخته‌اند حمایت عملی صورت داد. در عوض از گشودن فضای سیاسی و اجتماعی، اگر چنین گشایشی در عمل صورت گیرد می‌باید به بهترین وجه ممکن استفاده نمود، اینهمه به این امید که سرعت عمل نیروهای آزادیخواه اینبار، به عنوان نخستین تجربة تاریخی ایران، استبدادیان و محافل سرکوبگر را در عمل و به صورتی واقعی به عقب براند.






نسخة پی‌دی‌اف ـ آدردرایو

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

نسخة پی‌دی‌اف ـ ایشیو

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ فایل‌باکس



....

هیچ نظری موجود نیست: