۳/۲۲/۱۳۸۸

بی‌بی‌سی‌نژاد!



تجربیات اخیر در جامعة ایران به صراحت مسیری را که ایرانیان می‌باید برگزینند مشخص نمود، و نشان داد که این مسیر کدامین است. امروز دورنمای تحولات کشور بسیار نگران‌کننده شده، با این وجود کم نبودند آنان که جزئیات‌ این دورنما را از روزها پیش می‌شناختند، و باز هم کم نبودند آن‌ها که چالش‌هایش را بر شمردند. هر چند نگران کننده باشد، ولی باید بگوئیم که چالش‌ها دقیقاً همان شده که پیشتر نیز گفته شده بود.

در شرایط فعلی کشور، نخستین چالشی که در برابر یک تحرک و جنبش اجتماعی می‌توان مشاهده کرد، درگیر کردن مخالفان حکومت استبدادی در «بحران‌هائی» است که حاکمیت به دست خود در زمینه‌های مختلف اجتماعی و فرهنگی ایجاد می‌کند. فراموش نکنیم که حکومت اسلامی یک مجموعة «بحران‌ساز» است. این مجموعه فقط با تکیه بر بحران‌سازی و تخدیر افکار عمومی می‌تواند به موجودیت خود تداوم دهد. در همین راستا تمامی شعارهائی که از نخستین هیاهوهای خیابانی، در آغاز غائله‌ای که به کودتای 22 بهمن انجامید بر سر زبان‌ها افتاد فقط جهت بهره‌گیری از عامل «بحران‌سازی» بوده.

این اصل کلی متأسفانه از نظر آنان که بر «مسند» اپوزیسیون رسمی این حکومت گویا تاجگذاری کرده‌اند، به هیچ عنوان مورد التفات قرار نمی‌گیرد. دلیل نیز روشن است و بارها و بارها در مطالب همین وبلاگ عنوان کرده‌ایم: اپوزیسیون «رسمی» در یک حاکمیت دست‌نشانده، خود به طبع‌اولی دست‌نشانده خواهد بود. در غیراینصورت محافل رسانه‌ای در اطراف این اوپوزیسیون سروصدای سیاسی به راه نمی‌اندازند، و به تدریج جنبش و تحولاتی که خارج از کنترل محافل استعماری قرار گرفته در عمل سرکوب می‌شود، و به دست فراموشی سپرده خواهد شد. اگر اینان حضور فعال دارند، و در تمامی سایت‌ها، خبرگزاری‌ها، وبلاگ‌ها و ... نام‌شان به هزاران صورت ممکن بازگو می‌شود، فقط به این دلیل است که مورد حمایت استعماری‌اند.

در نتیجه جای تعجب نیست که زمینة فعالیت چنین «اوپوزیسیونی» همان باشد که تا به حال شاهد بوده‌ایم: فراهم آوردن هیزم خشک جهت آتش‌دان جناح‌های تندرو و سرکوبگر در حکومت اسلامی. به عبارت دیگر، این اوپوزیسیون پیوسته در مسیر بحران‌سازی‌های مورد نیاز طیف «حاکم» گام برمی‌دارد، و تلاش خواهد داشت که تنش‌های اجتماعی را به نوبة خود به حداکثر ممکن برساند! ولی اشتباه نکنیم، این نوع برخورد سیاسی، به هیچ عنوان مختص شرایط امروز نیست. همان‌ها که به عناوین مختلف در ردة مخالفان «برجستة» این حکومت ثبت‌نام فرموده‌اند، دیروز هم در دورة سلطنت در همین «کلاس» نشسته بودند!‌ و کارشان دقیقاً همین بود که امروز هست؛ شرکت در بحران‌سازی، حمایت از رفورم‌ها، سروصدای فراوان در اطراف «کودتاهای نظامی» و یا تشکیلاتی و ... و نتیجه نیز همان است که دیروز بوده. دولتی که این حضرات گویا با آن مخالفت می‌کنند در هر گام قدرتمندتر، تمامیت‌خواه‌تر، سرکوبگرتر و در نتیجه فاسدتر، و در انظار جهانیان «مشروع‌تر» می‌شود! یک رابطة «علت» و «معلول» بین دولت تمامیت‌خواه و این نوع «اوپوزیسیون» رسمی برقرار می‌شود که برندة اصلی آن استعمار و بازنده نهائی‌اش ملت ایران خواهد بود.

به طور مثال، زمانیکه یک حکومت سرکوبگر، فاسد و به معنای واقعی کلمه وابسته و دست‌نشانده ادعای برگزاری «انتخابات» می‌کند، در کمال تعجب این گروه‌های به اصطلاح مخالف بجای ایجاد تردید و شبهه در صداقت و کارآئی چنین حکومتی در راه فراهم آوردن زمینة یک «انتخابات»، تمامی سعی خود را به خرج می‌دهند تا به این عملیات مضحک «مشروعیت» و عظمت نیز اعطا کنند!‌ اولین گروه‌هائی که با شتاب فراوان به خطوط «انتخاباتی» این رژیم ارزش و اعتبار می‌دهند، و دفتر و دستکی جهت حمایت از این خیمه‌شب‌بازی به راه می‌اندازند، همان‌ها هستند که چه در داخل و چه در خارج خود را «مخالفان» اصولی و پایه‌ای استبداد حاکم «قلمداد» کرده‌اند! دیگر گروه‌ها اگر هم سخنی بر علیه چنین انتخاباتی به میان بیاورند، از آنجا که خطوط اصلی حاکمیت دست‌نشانده را مورد حمایت قرار نمی‌دهند، از کانال‌های حامی و تبلیغاتی استعماری بهره‌مند نخواهند شد، صدای‌شان بجائی نمی‌رسد. این رابطة «روضه‌خوان و پامنبری» یا بهتر بگوئیم «لوطی و عنتر» از دیرباز بر روابط سیاسی ایران حاکم بوده.

حال اگر قبول کنیم که یک حکومت بر پایة ایجاد بحران، درگیری‌های مختلف اجتماعی و فرهنگی، و ... به موجودیت خود ادامه می‌دهد، مهم‌ترین عمل یک گروه مخالف در چنین شرایطی نه شرکت در غوغاسالاری و هیاهوهای حکومتی، که دعوت از مردم جهت دوری جستن از این نمایشات است. در چارچوب چنین فراخوانی، قشرهای مختلف جامعه می‌باید به تدریج به درجة مناسبی از آگاهی در راه مبارزه با این مجموعة فاسد و فاسدپرور دست یابند. مردم می‌باید به این نتیجة کلی برسند که هوشیاری نه در همگامی با هیاهوها، که از طریق به انزوا کشاندن‌شان می‌باید به منصة‌ظهور برسد.

اگر تاریخچة ننگین حکومت اسلامی را در ایران ورق بزنیم به صراحت می‌بینیم که این تشکیلات استعماری و دست‌نشانده که در فردای کودتای 22 بهمن توسط امثال قره‌باغی و فردوست و بسیاری افسران خودفروختة دیگر از بقایای ساواک و شهربانی و ارتش شاهنشاهی سر هم شد، از نخستین روزهای موجودیت خود تحت عنوان «برخوردهای انقلابی» رسماً به جان مردم افتاد. اربابان به عمال این حکومت تفهیم کرده بودند که در صورت برقراری شرایط عادی و روزمره در کشور امکان تأمین حاکمیت آخوند و پاسدار و اوباش وجود نخواهد داشت. در نتیجه اگر اینان خواهان دست‌یابی به قدرت «استیجاری» و استعماری‌اند، می‌باید از نخستین گام‌ها اصل را بر «تقابل» بگذارند.

در همین راستاست که تشکیلات حکومت اسلامی که در عمل تماماً وامدار ساواک و شهربانی و ارتش شاهنشاهی است، در گام‌های اول «ضدطاغوتی» شد! مبارزه بر علیه «طاغوت» و طاغوتیان از نخستین شعارهای احمقانه و گوساله‌پسندی بود که پس از کودتای 22 بهمن فضای سیاسی کشور را آناً اشباع کرد! آخوندها که خود نانخورهای رسمی میرپنج و فرزند او بودند، همگی ضدپهلوی شدند؛ و با هیاهو اوباش و بینوایان شهری را بر محور «مصادره» و حیف‌ومیل اموال «طاغوتیان» متمرکز کردند. در اینجا شاید لازم به یادآوری باشد که اصل «مصادره» فواید بسیاری داشت. نخست اینکه مسئلة «شکاف طبقاتی» را به طور کلی زیرسبیلی در می‌کرد. اگر خانه و ملک و اسباب و جواهرات و غیره «مصادره» می‌شد، به این معنا نبود که این اموال متعلق به مردم است، این مصادره در ویراست‌های مورد حمایت ساواک و شهربانی پهلوی که پس از کودتا در خدمت حوزة علمیه قم عمل می‌کردند، فقط به نفع «ولی‌فقیه» تمام می‌شد! توده‌ها فقط مأموران مصادره بودند، احیاناً مجاز به «ناخنک» هم می‌شدند!‌ و در همین مرحله بود که نخستین لایه‌های فساد و فاسدپروری در امور اداری و مالی در تشکیلات حکومت اسلامی پای گرفت. و افرادی از قماش هاشمی بهرمانی، منتظری و پسرش، صادق قطب‌زاده، خامنه‌ای، و ... از جمله کسانی‌اند که در همین روزها سبیل‌هایشان را حسابی چرب کردند و بعدها حتی به دلیل همین دزدی‌ها و دعواهای جناحی که منتج از این «چپاول‌ها» بود، هاشمی، خامنه‌ای و شخص منتظری مورد سوءقصد نیز قرار گرفتند.

حال باید برخورد گروه‌هائی را مورد بررسی قرار دهیم که در نخستین روزهای کودتای 22 بهمن به صراحت خود را از گاری شکستة کودتا جدا می‌دیدند! این گروه‌ها در برابر هیاهوسالاری عمال حکومت اسلامی دقیقاً همان رفتاری را کردند که امروز می‌کنند. فریاد «مرگ بر طاغوت» و «طاغوت‌زدائی احیاء باید گردد»، و ... شبانه روز از حلقوم اینان به بیرون تراوش می‌کرد. به طور مثال، رادیوهای حزب توده در آذربایجان شوروی سابق، در آن روزها از اوباش جمکران نیز در راه مبارزه با «طاغوت» پیشی گرفته بودند! ولی در واقع، حکومت اسلامی دنباله‌ای بر حکومت پهلوی‌ها بود؛ یک حکومت استعماری و وابسته به آمریکا! دلیلی نداشت که چنین حکومتی فریاد «مبارزه با طاغوت» سر دهد! پس مبارزه با طاغوت فقط یک «بحران‌سازی» بوده، در پس این بحران‌سازی شاید نوعی «تقسیم دوبارة کارت‌ها» مد نظر قرار داشته، ولی تا آنجا که به «اوپوزیسیون» این حکومت مربوط می‌شود، این بحران از قماش همان بحران‌ها بود که بعدها یک به یک از دکان استعماری حکومت اسلامی سر بیرون آورد.

کسی در بطن «اپوزیسیون»، بساط «طاغوتی‌‌گیری» را به زیر سئوال نبرد. و این گشاده‌دستی و تأئید ضمنی حکومت اسلامی، آغازگر برنامه‌ای شد که پس از سه دهه امروز به «انتخابات» و پیروزی احتمالی احمدی‌نژاد و یا موسوی جنایتکار ختم خواهد شد. همانطور که دیدیم آن‌روزها با آرام شدن «جبهة» طاغوتی‌گیری، آناً جبهه‌های دیگری به عنوان موضوعات «بحران‌ساز» در دکان استعماری حکومت اسلامی «خلق» شد: مبارزه با آمریکا، مبارزه با «فحشاء»، گروگان‌گیری، جنگ داخلی، جنگ «تفریحی»، حجاب، انقلاب فرهنگی، مجاهدگیری، چپ‌کشی، و ... هر یک قصه‌ای است از حکایات همان «کتاب قصة» قدیم. و در کنار هر کدام از این داستان‌ها در کمال تأسف، سایة عملیاتی و تأئیدات گروهی را به عنوان «مخالفان» حکومت نیز مشاهده می‌کنیم، گروه‌هائی که از این «عمل ویژه» به قول خودشان حمایت‌هائی محدود و هدفمند صورت می‌دادند‌! تنها نتیجة این حمایت‌های هدفمند این بوده که اینک سه دهه است یک فاشیسم سرکوبگر بر ملت ایران حاکمیت تمام و کمال اعمال می‌کند!

طی این سه دهه، گروه‌های مخالف بجای گسترش آگاهی‌ها و فعال نمودن نطفه‌های آرامش‌بخش در ارتباطات اجتماعی، تمامی سعی خود را به خرج دادند تا به حساب خود بر موجی سوار شوند که به دست استعمار جهت تأمین قدرت هر چه وسیع‌تر حکومت اسلامی در کشور به راه می‌افتد. نتیجة این نوع «حسابگری» احمقانه همان شد که قضیة حساب‌های کور با کوزة شیره‌اش بود!

در همینجا می‌باید عنوان کنیم که فضای سیاسی کشور نیازمند نوعی برخورد مسئولانه‌تر با عامل قدرت سیاسی است. اگر چنین برخوردی، خصوصا در میان مخالفان فاشیسم در کشور ایجاد نشود، از بن‌بست کنونی هیچگاه نمی‌توان خارج شد. حکومت اسلامی تحت زعامت استعمار بخوبی می‌داند که در هر مقطع چگونه جهت تحمیق مردم ایران با مهره‌های گوناگون در درون بساط جمکران «بازی» به راه بیاندازد. این بازی‌ها همانطور که در نمونة «انتخابات» امروز شاهدیم بخوبی می‌تواند در بوق‌های استعماری طنین‌افکن شده زمینه‌ساز سرکوب‌های گسترده‌تر مردم کشور باشد.

نتیجة «انتخابات» امروز هر چه باشد در سرنوشت ملت ایران تأثیر مثبتی نخواهد داشت. «انتخاب» موسوی فقط زمینه‌ساز بحران‌های فزایندة اجتماعی خواهد بود، بحران‌هائی که همچون دورة خاتمی بازگشت به اصولگرائی را «الزامی» می‌کند! و در صورت «انتخاب» مجدد احمدی‌نژاد هیچ تغییری در روند مسائل قابل پیش‌بینی نیست؛ بلاتکلیفی و بی‌برنامگی در رأس امور قرار خواهد گرفت. حال از گروه‌ها و احزاب و «شخصیت‌هائی» که شرکت همه‌جانبة مردم کشور را در این خیمه‌شب‌بازی «توصیه» کرده‌اند می‌باید پرسید، اهداف واقعی‌شان از چنین نمایشاتی چیست؟

در مسیر مبارزه با فاشیسم می‌باید یک اصل کلی را مورد نظر قرار داد: حمایت از برخورد منطقی! چرا که فاشیسم بنابرتعریف منطق‌گریز و منطق‌ستیز است، و در شرایطی که برخورد منطقی در کشور فراگیر شود، شعلة فاشیسم رو به خاموشی خواهد گذاشت. ولی می‌دانیم که سیاست‌ فی‌نفسه نوعی بازی «منطق‌گریز» تعریف شده، و همین «باریکة» کارورزانه است که مبارزه با فاشیسم را از منظری صرفاً سیاسی، خصوصاً زمانیکه این فاشیسم از حمایت محافل قدرتمند بین‌المللی برخوردار می‌شود بسیار مشکل می‌کند.

ما ایرانیان نیازمند گسترش یک نگرش اجتماعی‌تر، آرامش‌بخش‌تر، و نهایت امر «غیرسیاسی‌تر» در گسترة کشور هستیم، تا بتوانیم از این مسیر جنبش ضدفاشیست را به ابزاری مسلح کنیم که بتواند نگرش فاشیست‌ها را در جامعه منزوی کند. و نخستین گام در این مسیر عدم حمایت از امواج اجتماعی و سیاسی است که فاشیسم به راه می‌اندازد. گروه‌های سیاسی بجای آنکه در نخستین وهله در برابر هر نوع موج‌سازی فاشیست جامه بر کنده و در امواج توفندة‌ ساخته و پرداختة‌ بحران‌سازان حرفه‌ای شناگری آغاز کنند، می‌باید سعی در آرامش‌بخشی به فضای اجتماعی داشته باشند. متأسفانه طی سه دهه، اوپوزیسیون حکومت اسلامی و یا مدعیان آزادیخواهی در عمل ثابت کرده‌اند که نه تنها صحنة سیاست کشور را نمی‌شناسند که بر خلاف تمامی ادعاها اصولاً شناگر ماهری هم نیستند.






نسخة پی‌دی‌اف ـ آدردرایو

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

نسخة پی‌دی‌اف ـ ایشیو

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ فایل‌باکس

...

هیچ نظری موجود نیست: