۳/۲۹/۱۳۸۸

مردم و مردم!




پس از گذشت چند روز از بحران‌سازی‌های مختلف که در بطن آن عملاً بسیاری از گروه‌های اجتماعی و اقشار مختلف مردم حضور داشته‌اند، شاهدیم که جریان منسوب به «اصلاح‌طلبی» در حال در جا زدن است. این جریان که بر پایة «صیانت از آراء» فرضی مردم به میانة میدان پای گذاشته، یک اصل کلی را گویا مد نظر قرار نداده: موضع قدرت در بطن حاکمیت اسلامی! البته این «اشتباه» آنقدرها که فکر می‌کنیم اتفاقی نیست؛ اصلاح‌طلبان قصد آن دارند که بنیاد قدرت در حاکمیت اسلامی را «مردمی» و برخاسته از آراء مردم معرفی کنند! ولی این حکومت بر خلاف آنچه آقایان موسوی و خاتمی و دیگر اصلاح‌طلبان پیوسته وانمود می‌کنند، به هیچ عنوان یک حاکمیت مردمی نیست. این اشتباه محاسبه که توسط اصلاح‌طلبان به عمد وارد معادلات جاری سیاسی کشور شده، ایجاد بحرانی کرده که امروز سراسر کشور را فراگرفته. پرواضح است که این بحران در چارچوب «حاکمیت» مشکل می‌تواند راه خروج بیابد. چرا که این حاکمیت، بر خلاف آنچه در بوق‌وکرنا کرده‌اند، از نخستین روزهای قدرت‌یابی روح‌الله خمینی یک فاشیسم سرکوبگر و مستبد بوده، و ارتباط این حاکمیت با آنچه «مردم» عنوان می‌شود، به صورتی کاملاً ویژه و از موضع قدرت «تبیین» شده!

از آنجا که این مسائل را پیشتر به تفصیل توضیح داده‌ایم، مطلب را به صورت خلاصه عنوان می‌کنیم. زمانیکه عمال و سردمداران این حاکمیت واژة «مردم» را در ادیبات‌شان به کار می‌گیرند، مقصود از مردم در معنای متعارف جامعه‌شناسانه، علمی، بوم‌شناسانه و روانشناسانة کلمه نیست!‌ این واژه به مجموعه‌ای از قشرهای مختلف اجتماعی که هر یک با تمایلات و منافع و ایده‌آل‌های متفاوت و گاه متضاد در مجموعه‌ای به نام «جامعة بشری» زندگی می‌کنند اشاره‌ ندارد، این واژه گروه ویژه‌ای را که‌ وابستگان به قدرت «سیاسی ـ مذهبی» هستند و عملاً به صورت گردان‌های ضربت وظیفة اصلی‌شان سرکوب مردم در سطح جامعه است مد نظر قرار می‌دهد. البته از نخستین روزهای حکومت ملایان «عملیات مردم‌سازی» بر دو پایة «سیاسی و تشکیلاتی» تکیه داشته. از نظر سیاسی و عقیدتی، حکومت اسلامی نخستین لایه را همچون فاشیست‌های ایتالیا و آلمان هیتلری از نظام آپاراتچیک‌های بلشویک الهام گرفت، و از طریق جایگزینی اراجیف فاشیست‌های ایتالیا و آلمان با مزخرفات و اوهام و خرافة شیعی‌گری، زمینة سیاسی و عقیدتی لازم را جهت تخدیر افکار اعضاء این گروه‌ها فراهم آورد. ولی از نظر تشکیلاتی این به اصطلاح «مردم» بر پایة مرده‌ریگ فاشیسم آریامهری تکیه دارد، و شاهد بودیم که دقیقاً چند ماه پیش از سقوط سلطنت، گروه‌هائی برخاسته از هنگ‌های ساواک و گاردهای خیابانی «جاویدشاه» در حال دگردیسی به جانب اوباش‌ اسلامی بودند. این گروه‌ها با استفاده از لوژیستیکی که رژیم پهلوی از خود به یادگار گذاشته بود، و با تکیه بر توجیهات عقیدتی و سیاسی‌ای که در اراجیف شیعی‌گری می‌توان ‌یافت، در عمل زمینه‌ساز استقرار حکومت اسلامی شدند. حکومتی که امروز در برابرمان قرار گرفته و طی سی سال بر کشور حاکم بوده.

با نگاهی به تحلیل‌های مختلف صاحب‌نظران وطنی از شرایط فعلی، ناظر بی‌غرض و بی‌مرض به صراحت خواهد دید که واژة «مردم» به صوری که در ادبیات صاحب‌نظران به کار گرفته می‌شود، به هیچ عنوان با «مردم» در کلام گروه‌هائی که عملاً قدرت قهریة جامعه را در ید خود متمرکز کرد‌ه‌اند ارتباطی ندارد. واژة «مردم» که از طرف صاحب‌نظران، تحت عنوان «اصلاح‌طلب» و چپ‌گرا و حتی مجاهد و ملیون به کار گرفته می‌شود، بیشتر به مفاهیم جامعه‌شناسانة خود نزدیک ‌شده، در صورتیکه به طور مثال آقای خامنه‌ای به هیچ عنوان سخن از چنین «مردمی» به میان نمی‌آورد. مردم برای ایشان همان است که برای روح‌الله خمینی بود: یک مجموعة سرکوبگر و حاضر و آماده که جهت سرکوب مخالفان ولایت در سنگر «امام‌زمان» آماده و مهیا نشسته! در نتیجه اگر ما مفاهیم به کار گرفته شده را درست تحلیل کنیم می‌بینیم که حکومت استبدادی «جمهوری اسلامی» نمی‌تواند با الهامات قشرهای مختلف مردم ارتباطی داشته باشد، و منسوب کردن این مردم در مفهوم رایج کلمه به «مردم» مورد نظر ولایت فقیه از نظر سیاسی اگر یک شعبده و «پدرسوختگی» تحلیل نشود مسلماً بازتابی است از عدم‌آگاهی صاحب‌نظران مذکور!

همانطور که گفتیم، به نظر ما «جنبش اصلاحات» یک بار دیگر در حال نزدیک شدن به بن‌بست‌های عقیدتی و تشکیلاتی‌ای است که از 15 سال پیش در آن‌ها پای گذاشته. و یکی از مهم‌ترین بن‌بست‌های عقیدتی در تحرکات «اصلاح‌طلبی» همین استنباط غیرواقعی و فانتزی از واژة «مردم» می‌باید تلقی شود. اگر آندسته از اصلاح‌طلبان که از چندگونگی این «واژه» اطلاع ندارند در گفتمان‌شان «مردم» را در هر مقطعی به قول خود «هزینه» می‌کنند، اصلاح‌طلبان زیرک و کارآزموده سعی خود را بر این متمرکز کرده‌اند که بین دو استنباط متفاوت از «مردم»، استنباط‌هائی که هیچ ارتباط اجتماعی و ساختاری با یکدیگر نمی‌توانند داشته باشند، «پلی ارتباطی» نیز برقرار کنند! و به عقیدة ما شکست «جنبش اصلاحات» به دلیل همین ناسازگاری اساسی است که میان دو واژة «مردم» برقرار خواهد شد؛ این استنباط‌ها افراد جامعه را به مسیرهای متنافر و متخالف می‌کشاند. و منطقاً نمی‌توان انتظار داشت که با تکیه بر «علم‌کلام» بتوان گسستی را که گسترش این نگرش در جامعه به همراه خواهد آورد از میان برداشت.

طی روزهای اخیر شاهدیم که گروه‌های اصلاح‌طلب سعی دارند از طریق به خیابان آوردن گروه‌های معترض، ویراست رسمی از «نتیجة انتخابات» را به زیر سئوال برده، یک تحرک گستردة اجتماعی و سیاسی فراهم آورند. البته در اینکه در کشورمان به دلیل حضور طویل‌المدت و سرکوبگر یک حاکمیت ضدمردمی اکثریت افراد در «نقطة شورش» قرار گرفته‌اند جای بحث نیست؛ انتخابات که سهل است، حتی برای مسئله‌ای بسیار پیش‌پاافتاده‌تر جامعة ایران قیام خواهد کرد. ولی مسئلة مهم و اساسی این است که رهبران «اصلاح‌طلب» قصد دارند اعمال نظارت و کنترل خود را بر این جوشش‌های اجتماعی نیز همزمان محفوظ نگاه دارند. به عبارت ساده‌تر، همانطور که بالاتر عنوان کردیم، اینان سعی می‌کنند تا بین دو استنباط ویژه از واژة «مردم» نوعی «هم‌سازی» و «هم‌راهی» ایجاد نمایند. و از این رهگذر، هم استنباط کهنه را منزوی کنند، هم حاکمیت را از فروپاشی نجات دهند.

ولی مسلم است که این فرضیة سیاسی محکوم به شکست خواهد بود؛ دلائل نیز روشن است. از نظر علوم سیاسی، در کشور ایران حاکمیت را نمی‌توان همچون حاکمیت‌های اروپای غربی و آمریکا، بازتاب گسترش نوعی شیوة تولید تلقی کرد؛ پایه‌های حاکمیت در حکومت اسلامی فقط با تکیه بر چند محفل متشکل از اعضائی انگشت‌شمار که نطفة «قدرت» را به تصرف خود در آورده‌اند شکل گرفته. طبیعت چنین حاکمیتی را بدون منزوی کردن اجزاء تشکیل‌دهنده‌اش نمی‌توان تغییر داد، ولی همزمان، «قدرت‌عمل» در بطن این حاکمیت فقط بازتاب آرایش ویژه‌ای است که همین اجزاء در ارتباط با یکدیگر ایجاد کرده‌اند. شبکة قدرت در این نوع حکومت‌ها تجزیه‌پذیر نیست! خلاصة کلام این «برج‌عاج» بیشتر یک کاخ‌پوشالی است، و در صورت اعمال هر گونه تغییر در ساختار کاخ کذا تمامی آن درهم فرومی‌ریزد.

پروژة «اصلاحات» که به ادعای خود قصد اعمال تغییر در بطن این حاکمیت را دارد، در صورت هر گونه تغییر در اجزاء تشکیل‌دهندة «قدرت»، تمامیت «قدرت‌سیاسی» را به زیر سئوال خواهد برد. و این فروپاشی برخلاف آنچه اصلاح‌طلبان می‌پندارند فقط شامل قسمت‌های «ناخوشایند» نخواهد شد! خلاصة کلام از دیرباز گفته‌اند، نمی‌توان بر شاخه نشست و شاخ‌بن برید! جنبش اصلاح‌طلبی نیز به اعتقاد ما در مقطعی کاملاً قابل‌ پیش‌بینی در برابر یک سئوال اساسی قرار خواهد گرفت: استنباط اصلاح‌طلبی از «مردم» چیست؟ و در چنین مقطعی است که بحران مسلماً پای به مرحلة بسیار تعیین‌کننده‌ای خواهد گذاشت.

با توجه به ابعاد همین مشکلات است که به عقیدة ما برخورد با پدیدة «انتخابات» نمی‌باید به صورت پیروی کورکورانه از «رهنمودهای» سیاسی اصلاح‌طلبان صورت پذیرد. چنین برخوردی گروه‌های وسیعی از مردم ایران را مستقیماً به سوی پرتگاه درگیری‌های نظامی و شبه‌نظامی با حاکمیت هدایت خواهد کرد و در مقطعی که اصلاح‌طلبان در «بازتعریف» واژة مردم به سرعت به جانب «تعریف‌سنتی» حاکمیت منحرف شوند درگیری غیرقابل اجتناب خواهد شد. به همین دلیل صاحب‌نظران و سیاست‌شناسان می‌باید از هم اکنون خود را برای گذار از مرحلة «اصلاحات» به تغییر رژیم سیاسی آماده کنند. فریب گفتمان رایج را نمی‌باید خورد؛ هر چند آقایان میرحسین موسوی و کروبی خود را آمادة بحث‌های پایه‌ای در بسیاری از موارد نشان داده‌اند، هنگام برخورد با نخستین بن‌بست‌های نظری و تشکیلاتی رهبران اصلاح‌طلب سر خر را کج کرده به آخور «مقام‌معظم» باز خواهند گشت. ضمانتی نیز در میان نیست که در چنین مقاطعی، با سخنرانی صرف بتوان بر تحرک گسترده‌ای که بحث‌های انتخاباتی ایجاد کرده و با تظاهرات اعتراضی به نوبة خود در سطح جامعه به اوج رسیده اعمال نظارت کرد.

در این راستا از دو شق گریزی نیست، یا حاکمیت می‌تواند به مرحلة پیش‌ از بحران بازگردد، و با حذف مهره‌های مشکل‌ساز حداقل تا مدتی دیگر موجودیت رژیم سرکوب را دست‌ نخورده نگاه دارد، و یا طی روزهای آینده شکاف ایجاد شده در بطن حکومت اسلامی تبدیل به شکافی سرنوشت‌ساز شده توفان اعتراضات تمامی بنیاد کودتا را از میان برخواهد داشت. و در این میان پروژة اصلاح‌طلبی به دلیل متوقف ماندن در نیمه‌راه ناگزیر است یا با معترضان همگام شود، و یا به دامان ولی‌فقیه پناه برد. در چنین مقطعی است که آمادگی رهبران اوپوزیسیون می‌تواند از بروز بحران‌های فزاینده که نهایت امر سرکوب هر چه بیشتر مردم را در پی خواهد آورد پیشگیری کند. متأسفانه در طیف مخالفان حکومت اسلامی چنین پروژه‌هائی هنوز علنی نشده؛ امید است که علنی‌نشدن این پروژه‌ها دلیلی بر عدم‌وجودشان نباشد.






...

هیچ نظری موجود نیست: