۷/۱۴/۱۳۸۷

خاتمی 3!



امروز در مورد «انتخابات» فرضی ریاست جمهوری در جمکران می‌باید مطالبی را عنوان کرد. همانطور که می‌دانیم موضع‌گیری‌های نمایشی در حاشیة این «انتخابات» از مدت‌ها پیش آغاز شده، و هر یک از جناح‌های «مجازی»، در داخل و خارج از کشور چانه‌زنی‌های محفلی مخصوص خود را بر محور این به اصطلاح انتخابات آغاز کرده. نخست می‌باید یک اصل اساسی را در همینجا عنوان کنیم: انتخابات در چنین رژیمی فقط به معنای گذاشتن استخوان لای زخم است. این دستگاه وحشت و سرکوب اگر خود را نیازمند به برگزاری «انتخابات» می‌نمایاند، می‌باید این واقعیت را نیز قبول کرد که برگزاری «انتخابات» اینان برای بزک چهرة کریه‌شان در ارتباط با نیازهای اربابان در بطن محافل بین‌المللی ضروری است. به عبارت دیگر، منافع اربابان این رژیم حکم می‌کند که ماهیت ضدبشری و ضددمکراتیک این دستگاه در صحنة جهانی، با لغو انتخابات ‌نمایشی علنی نشود. در غیر اینصورت اطمینان می‌دهیم که حذف این خیمه‌شب‌بازی‌ها از فضای سیاسی حکومت جمکران، به هیچ عنوان خللی در روند برنامه‌های ضدایرانی این حکومت ایجاد نخواهد کرد؛ کاملاً برعکس، با حذف این «نمایشات» امور‌شان را بهتر هم رتق‌وفتق می‌کنند!

حال اگر فقط به دلیل برآوردن نیازها و خواست‌های اربابان است که اینان هر از گاهی چند سر از نانخورها و جیره‌خواران «مقام‌معظم» را به عناوین مختلف ـ انتخابات مسجد جمکران، ریاست جمهور، شورای نگهبان، و ... ـ در برابر صندوق‌های مارگیری ردیف می‌کنند، و چند نام شناخته شده و یا ناشناخته را نیز به عنوان برندگان بخت‌آزمائی «سیاسی ـ عبادی» از صندوق‌ها بیرون می‌کشند، برخورد مخالفان این حکومت با آنچه «انتخابات» خوانده می‌شود، می‌باید روشن و صریح باشد.

واقعیت این است که اگر در نظام‌های غرب انتخابات نوعی تأئید مشروعیت حاکمیت از جانب افکار عمومی تلقی می‌شود، در حکومت جمکران همانطور که گفتیم روند تأئید مشروعیت به هیچ عنوان روی به جانب جامعة ایران ندارد. این حکومت از مرحلة تأئید مشروعیت در افکار عمومی مردم گذشته‌؛ جائی برای مشروعیت این حکومت دیگر وجود ندارد، «مسئله» ‌ مربوط به بیگانگان است! و فقط جهت فراهم آوردن زمینة مانورهای سیاسی برای حکومت‌های استعماری است که اینگونه نمایشات مهوع را به صحنه می‌آورند. البته «تقصیر» هم ندارند! اینان را نظام‌های استعماری از روز 22 بهمن تحت حمایت خود گرفتند و در پس پرده، موجودیت سیاسی و روابط‌ حکومت اسلامی با ملت ایران در گرو تأئید همین اجانب‌ است! اگر غرب برای فروپاشاندن رژیم آریامهری 6 ماه وقت گذاشت، برای سرازیر کردن چاه جمکران به فاضلاب تاریخ مطمئن باشیم که 6 ساعت هم وقت نمی‌خواهد. ولی همانطور که پیشتر به دفعات گفته‌ایم صرف فروپاشی این رژیم مشکل ما ملت را حل نمی‌کند، چرا که کارت‌های برنده باز هم در دست استعمار باقی می‌ماند.

شاید در تحلیل شرایطی که بر محور انتخابات ریاست جمهور جمکران به راه انداخته‌اند، نیم‌ نگاهی به جغرافیای سیاسی و استراتژیک ایران کارساز باشد. همانطور که می‌دانیم ایران از دیرباز تبدیل به نوعی منطقة حائل شده. غرب از طریق خلیج‌فارس، ایران را از جنوب مورد حملة منافع استعماری خود قرار می‌دهد، و همسایگی ما ایرانیان با روسیه، یا اتحادشوروی سابق، فقط به این حملات شدت و امتداد داده. هم روسیه خود را در ایران صاحب منافع مستقیم می‌بیند و هم غرب حاضر نیست به چپاول منابع زیرزمینی این منطقه که ایران به معنای واقعی کلمه شاه‌کلید آن به شمار می‌رود، پایان دهد.

پس از فروپاشی اتحاد شوروی، غرب در مانورهای سیاسی خود در منطقه از «آزادی» بیشتری برخوردار شد. و به همین دلیل بساط طالبان‌سازی در افغانستان و پاکستان به صورت جدی به راه افتاد؛ هر چند این «طالبان‌سازی» از سال‌ها پیش به دست محفل روحانیت شیعه که از دیرباز نانخور مستقیم استعمار غرب‌ است، در ایران شروع شده بود. در مورد مشکلات روسیه در ارتباط با جهان اسلام پیشتر چندین مطلب نوشته‌ایم و در اینجا از تکرار مکررات خودداری می‌کنیم، ولی می‌باید این اصل را در نظر داشت که روسیه حاضر نیست «جنگ‌سرد» جدیدی، اینبار تحت عنوان جنگ اسلام با ارتدوکسی روس را در مرزهای خود تحمل کند. به همین خاطر از سیاست‌گذاری علنی در روابط خود با ایران به شدت اجتناب می‌کند. ولی آنزمان که امنیت روسیه و منافع «عالیة» آن مطرح می‌شود، بجای ارتباط با حکومت جمکران، روسیه مستقیماً گریبان دولت‌های حامی حکومت اسلامی را در غرب می‌گیرد.

این عمل را طی روزهائی که مهرورزی جهت به راه انداختن جنگ میان ایران و ارتش آمریکا دست به جفنگ‌گوئی و ترهات‌بافی زده بود به صراحت شاهد بودیم! دیدیم که چگونه روسیه گریبان غرب را گرفت و تهدید کرد که اگر به ایران حملة نظامی صورت دهد، امنیت شاهراه خلیج‌فارس را دیگر در خواب و رویا خواهد دید! ‌ البته این «تهدیدات» مستقیم که از جانب کرملین صورت می‌گرفت، در عرف دیپلماتیک از بوق‌های جمکران «صادر» ‌شد، ولی مسلم بود که مشتی ملا و دعانویس و پاسدار در شرایطی نیستند که هم نان آمریکا را بجوند، و هم برای سیاست‌های کاخ‌سفید، آنهم سر چاه‌های نفت تعیین تکلیف کنند. این «مواضع» از پایتخت دیگری دیکته می‌شد.

در مورد «انتخابات» ریاست دولت ‌جمکران نیز قضیه درست به همین صورت است. روسیه بر اربابان غربی حکومت اسلامی فشار می‌آورد، تا اینان را مجبور به حمایت از جناح‌هائی کند که کرملین آن‌ها را بر دیگر جناح‌ها ترجیح می‌دهد. به این ترتیب بدون آنکه روسیه مستقیماً در موضع‌گیری‌ها دخیل باشد، جناح‌هائی که می‌توانند بیشتر از دیگران مورد استفاده و بهره‌برداری مسکو قرار گیرند از طرف غرب پیش می‌افتند!‌ مسلم است که چنین عملکردی در صحنة سیاست داخلی جمکران و در میان اوباش این حکومت ایجاد «شکاف‌هائی» ظاهری خواهد کرد. در واقع اگر «غرب» را ما یک جناح واحد معرفی می‌کنیم، زمانیکه به «جزئیات» در روند چپاول از اموال ملل ضعیف‌تر می‌رسیم، این «جناح فراگیر» چندین و چند شاخه خواهد شد. و به همین دلیل است که امروز فرایندی تحت عنوان «تکثر جمکرانی» را شاهدیم.

روسیه طی چند سال با تکیه بر همین روند قادر به عقب‌نشاندن برخی جناح‌های فوق‌ محافظه‌کار در بطن حکومت اسلامی شده. البته اینکار به این دلیل صورت گرفت که این جناح‌ها می‌توانستند نهایت امر تحت نظارت سازمان سیا منافع و امنیت روسیه را به خطر اندازند. نخست، محافل «اوباش» که در واقع بنیانگذاران و حامیان اصلی حکومت اسلامی هستند، با تکیه بر همین روند به صورت نظامی و پلیسی حذف شدند!‌ و تحت عنوان «اوباش‌گیری»، همکاران‌شان آنان را از ذلت این حیات «نجات» دادند! به علاوه چندین پست سیاسی که از 22 بهمن 57 عملاً توسط کادرهای سازمان سیا در ید اختیار روحانیت شیعی‌مسلک قرار گرفته بود، با توسل به همین روند از چنگ اینان خارج شده. نمونة پست‌های ریاست جمهوری، وزارت کشور، و ریاست مجلس که اینک در دست غیرروحانی است، قسمت نمایان این کوه‌یخی به شمار می‌رود! این «مجموعه» تغییرات، پیشتر حتی تصورش هم نمی‌رفت. و به احتمال زیاد تا چند صباح دیگر، روحانیونی که وزارت اطلاعات را طی سه دهة گذشته با کمک سازمان سیا «مصادره» کرده‌اند نیز، در گام‌های بعدی از جمله حذف‌شدگان خواهند بود.

ولی این «عملیات» شامل مقامات مذهبی نیز شده. به طور مثال، همانطور که دیدیم وزیر کشور مهرورزی، علیرغم پروندة قطوری که مدرک‌ تحصیلی تقلبی برایش درست کرده، چند روز پیش در قم به دیدار مکارم شیرازی رفت و عملاً به وی حالی کرد که در مورد مسائل اجتماعی بهتر است گنده گوئی نکند!‌ مکارم شیرازی یکی از مهره‌های کلیدی در شبکة طالبان‌پروری بریتانیا در ایران است، و اگر فردی چون «کردان»، با یک مدرک تقلبی تحصیلی می‌تواند در برابر وی دست به چنین مانوری بزند، از حامیانی به مراتب قدرتمندتر از مکارم برخوردار شده!‌ این همان روند «پیش انداختن» محافل و مهره‌هاست که در بالا به آن اشاره کردیم.

چند روز پیش فردی به نام فریبرز رئیس دانا، که در ایران به عنوان یک «سوسیالیست» معرفی می‌شود، و در عین حال استاد اقتصاد در «جهل‌کده‌های» این رژیم نیز هست، در اروپا سخنرانی کرده و گفت که در فضای سیاسی امروز کشور هر جناح «سرمایه‌داری» مخصوص خود را دارد!‌ البته ما بررسی‌های ایشان را از مسائل سیاسی و اقتصادی جامعة ایران، به صورتی پایه‌ای و اساسی مورد تردید قرار می‌دهیم، با این وجود، در این مورد ویژه حق با آقای رئیس‌دانا است. و می‌بینیم که دقیقاً همان تحلیلی است که ما در بالا ارائه دادیم. با این تفاوت که وی شاید نمی‌خواهد و یا نمی‌تواند مسئله را تا حدی که ما شکافتیم بشکافد!‌

به هر تقدیر، حال که شیاد اردکان، یا همان محمد خاتمی نیز جهت شرکت در نمایشات روحوضی انتخابات جمکران اعلام آمادگی کرده، تصویر این «مبارزات» تا حدودی روشن‌ شده. غربی‌ها ترجیح می‌دهند حداقل حلقة دستگاه قوة مجریه، یعنی همان اوباشی که در مراسم مختلف می‌باید حضور علنی داشته باشند، در ایران از افرادی تشکیل شود که در راستای منافع غرب «قابل معاشرت» بنمایند!‌ و همانطور که می‌توان حدس زد این «سیاست» به هیچ عنوان به مذاق روسیه خوش نمی‌آید. به طور مثال در انتخابات گذشته، غربی‌ها می‌توانستند بجای احمدی‌نژاد که بسیار غیرقابل معاشرت بود یکی دیگر از اوباش نامزد را بیرون بکشند؛ ولی فشار روسیه باعث شد فردی از صندوق بیرون آید که بدترین گزینه جهت ایجاد روابط نزدیک می‌توانست تلقی شود. تلاش‌های مدیریت دانشگاه کلمبیا و دیگر محافل آمریکائی نیز جهت ارائة تصویر «قابل هضم» از احمدی‌نژاد همانطور که دیدیم با افتضاح و بی‌آبروئی تؤام شد. و این نتیجه‌ای بود که کرملین به دنبالش می‌گشت.

قرار گرفتن مهره‌هائی غیرقابل معاشرت، در رأس قوة مجریة جمکران یک نتیجة مستقیم خواهد داشت: فراهم آمدن زمینة پیشبرد سیاست‌های مسکو در بطن این حکومت آمریکائی! دیدیم که احمدی‌نژاد در مقام یک «فالانژ» بی‌مقدار فقط طی سه سال حکومت، در راه حذف حامیان کلیدی سیاست‌های واشنگتن در ایران اقداماتی کرد که حتی سیدخندان با آن 17 میلیون رأی فرضی‌اش نمی‌توانست به خواب ببیند. اینهمه به این دلیل که حمایت غرب از احمدی‌نژاد نمی‌تواند زمینه‌ساز ایجاد روابط میان حکومت آمریکا و جمکران شود. و دیدیم که چگونه برنامة گشایش دفتر حافظ منافع ایالات متحد در تهران، آنهم از جانب ریاست کمیسیون امورخارجة «مجلس همراه با دولت» اینچنین به زیر سئوال رفت! در همین راستا قاعدتاً می‌باید منتظر شکست رسوائی‌آمیز سیدمحمد خاتمی در انتخابات آینده نیز باشیم. خلاصه می‌گوئیم، در شرایطی که روحانیت شیعی در مقام مهم‌ترین مهره‌های بریتانیا در ایران در حال کنار رفتن از صحنة سیاست‌ است، بازگشت یکی از شناخته‌شده‌ترین و ارتجاعی‌ترین آنان که 8 سال در پست ریاست جمهور جز بحران‌آفرینی هیچ نکرده، غیر قابل قبول می‌نماید.

از طرف دیگر، غرب در راه «قابل معاشرت» وانمود کردن این «سید»، سرمایه‌گزاری فراوانی کرد. حضور خاتمی به عنوان رئیس جمهور حکومت جمکران فقط در یک صورت قابل پیش‌بینی است: عقب‌نشینی روسیه از مواضع‌ سیاسی‌اش در ایران! همانطور که می‌بینیم، حداقل طی چند ماه آینده تصور اینکه روسیه از مواضع خود «عقب‌نشینی» کند، یک خیال خام بیش نیست. روسیه همانطور که «داغ» عدم امضاء قرارداد همکاری‌های هسته‌ای بین هند و آمریکا را بر دل کاندی رایس نهاد، به احتمال زیاد «داغ» شکست سیدمحمد خاتمی، مهرة تبلیغات‌چی غرب را نیز در انتخابات آتی جمکران بر دل کاخ‌سفید خواهد گذاشت!







نسخة پی‌دی‌اف ـ اسپیس

...

هیچ نظری موجود نیست: