بنگاه خبرپراکنی «بیبیسی»، امروز سخن از «شکاف» در «صفوف» طالبان به میان آورده! البته نمیباید فراموش کرد که، این نوع خبرپراکنی، در ارتباط کامل با سیاستهای اعلام شده از جانب دولت انگلستان قرار دارد. ولی بر اساس اظهارات این سایت خبری، «شکاف» کذا در صفوف به هم فشرده و «غیرقابل» نفوذ طالبان، گویا نهایتاً به صدور «فرمانی» از جانب شخص ملاعمر نیز منجر شده! اینکه «ملاعمر»، سالها پس از اشغال نظامی افغانستان، هنوز در شرایطی قرار داشته باشد، که به قول بیبیسی، «فرمان» صادر کند، خود از معجزات حضرت «امام زمان» میباید تلقی شود؛ امکانات نظامی و تشکیلاتی «ملاعمر» مگر از صدام حسین بیشتر بوده، که این یک را ماهها پیش گرفتند و به اصطلاح خودشان «محاکمه» کردند و به دار آویختند، و آن یک، هنوز در کوه و کمر میچرخد، و «فرمان» نظامی صادر میکند؟ «فرمانی» که آناً از طرف «بیبیسی» در صفحة نخست با عکس و تفصیلات منتشر میشود!
در سمبولیسم سیاسی هزارة سوم، حوادث هولناک 11 سپتامبر در شهر نیویورک را، که بر اساس تبلیغات رسانهای، دلیل اصلی حضور نظامی آمریکا در افغانستان عنوان میشود، میتوان آغازگر فروپاشی سرمایهسالاری ایالات متحد به شمار آورد. همانطور که میبینیم، در شرایطی که آمریکائیها «معضل» عراق را، به هر ترتیب و با تکیه به هر ترفندی، حتی با پرداخت حقوحسابهای کلان به این و آن محفل، در سکوت سیاسی «مدفون» کردهاند، شبح ترسناک بحران افغانستان هنوز بر دیپلماسی غرب در آسیای مرکزی اینچنین سایة سنگین خود را به عیان تحمیل میکند؛ بیدلیل نبود که صاحبنظران متعدد، افغانستان را مشکلی اصلیتر و اساسیتر از عراق عنوان کرده بودند.
با کشته شدن بینظیر بوتو، میباید منتظر چرخشهای شدید غرب در مورد شرایط افغانستان باشیم. حضور مستقیم «ملاعمر» بر صفحة اول بنگاه خبرپراکنی ملکه الیزابت، در واقع گام نخست در همین تغییر مواضع است.
امروز بنگاه «بیبیسی»، با انتشار این خبر، در عمل مهر تأئیدی از جانب حاکمیت انگلستان، بر فعالسازی دوبارة «طالبان» در صحنة سیاست منطقه میزند! این «رزمایش» سیاسی، میتواند یک «اتمام حجت» با قدرتهای بزرگ منطقه ـ هند، چین و روسیه ـ تلقی شود، و میتواند همزمان، پاسخی به «شکافی» باشد که شکست «طرح» بینظیر بوتو در میان دولتهای غرب ایجاد کرده، و یا اینکه در آینده ایجاد خواهد کرد. قانونی کردن طرح «طالبانسازی»، و گسترش مدارس مذهبی، که نخستین و اساسیترین مأموریت بینظیر بوتو تلقی میشد، با حذف فیزیکی وی، بکلی از صحنه خارج شده است؛ نواز شریف و حتی ژنرال مشارف، در شرایط فعلی هیچ یک جرأت نخواهد داشت پای به این میدان «مین» بگذارد. در نتیجه کار «طالبانسازی» را به دست همان طالبان سپردهاند، همانها که گویا هنوز از تشکیلات نظامی و کاملاً منظمی نیز برخوردارند، و «ملاعمر» نامی هم در کوه و کمر نشسته، تا «فرمان» نظامی و لازمالاجراء برای سرداراناش «صادر» کند!
ولی اگر فعال کردن دوبارة طالبان در صدر سیاستهای غرب قرار گرفته، یک پرسش باقی است: کدام کشور در منطقه، قادر است، در شرایط فعلی از طالبان حمایت عملی صورت دهد؟ حمایتی که بتواند اینان را دوباره به عنوان حاکمان اصلی افغانستان به «ارزش» بگذارد؟ البته حمایتهای مالی عربستان سعودی، همکاریهای «لوژیستیک» ارتش و سازمان امنیت پاکستان، و همانطور که دیدیم، حمایتهای «پنهان»، رسانهای و تبلیغاتی غربیها همچنان ادامه دارد؛ مشکل اینجاست که اینهمه، دیروز نیز وجود داشته و کارساز نبوده. غرب به دست خود مجبور به حذف بینظیر بوتو شد، و امروز به طبعاولی، اگر میخواهد کارآئی مورد نظر را به دست آورد، میباید از اهرمهای جدیدی بهرهگیرد! ولی چنین اهرمهائی را، امروز مشکل در منطقه میتوان یافت.
همانطور که پیشتر نیز گفتیم، سوءقصد به جان بینظیر بوتو و قتل وی در یک میتینگ سیاسی، که گویا جهت فراهم آوردن شرایط «مردمسالاری دینی» در پاکستان به راه افتاده بود، خود وسیلهای جهت «چانهزنیهای» سیاسی فراهم آورده. در نخستین ساعات قتل بوتو، خبرگزاریها سخن از انفجار بمب به میان آوردند؛ بعضی خبرگزاریها نیز ـ خصوصاً فاکس نیوز ـ از این «انفجارات» فیلم و گزارش تصویری بر روی خطوط اینترنت گذاشته بودند! ساعتها بعد از گزارش قتل بوتو، سایتهای دیگری ضمن تأئید بمبگذاری و «انفجارات»، کشته شدن وی را نتیجة اصابت دو گلوله به ناحیة گردن اعلام کردند! تا اینکه، نیمهشب دیشب خبرگزاری فرانسه به نقل از مقامات امنیتی پاکستان اعلام داشت که نه گلولهای در میان بوده، و نه بمبی! مرگ بینظیر بوتو به دلیل اصابت دستگیرة در خودرو، به کنار گوش وی، و هنگام سوار شدن بر خودرو رخ داده است. خبری که آناً از طرف خبرگزاری فارس نیز انتشار یافت!
در این گیرودار، پزشکی قانونی پاکستان، بجای ارائة یک گزارش «رسمی» از دلایل مرگ، اجازه میدهد که، جسد نخست وزیر سابق این کشور با شتاب «دفن» شود، و امروز، کاشف به عمل میآید، که گویا قرار است جهت تعیین دلایل مرگ، «نبشقبر» هم صورت گیرد! این سیرک مضحک بر سر قبر بوتو، همان است که در مطلب پیشین در همین وبلاگ عنوان کردیم: «چانهزنی» محافل سیاسی، بر سر تقسیم غنائم قتل وی! مسلم است که پزشکی قانونی پاکستان به صراحت میتوانسته «دلیل» و یا «دلایل» مرگ بینظیر بوتو را تشخیص داده و اعلام کند؛ تأخیر و تغییر در این «حکایت» شیرین، فقط نشان میدهد که محافل مختلف در سطوح بینالمللی، هر کدام سعی دارند جسد بوتو را در «دکان» خود و در دست دوستان و یاران، تبدیل به «نان و آب» برای هم پالکیها کنند! و این داستان از قرار معلوم سر دراز خواهد داشت.
نمیباید این اصل را نادیده گرفت که، سه «شیوة» متفاوت و «اعلام» شده، در مورد قتل بوتو، هر کدام از نظر سیاسی، ارزش ویژة خود را دارد. اگر وی بر اثر انفجار بمب به قتل رسیده، نشان از آن است که مخالفان، با او از نظر فیزیکی فاصله داشتهاند؛ پس اینان را نمیتوان در میان نزدیکان بوتو قرار داد! در صورتیکه اصابت دو و یا به روایتی چند گلوله به گردن وی، میتواند سوءظن را آناً به اطرافیان وی متوجه کند، چرا که در این میان اگر اصابت یک گلوله را به گردن بتوان «اتفاقی» تلقی کرد، اصابت چند گلوله نشان میدهد که ضارب نه تنها به وی بسیار نزدیک بوده، که فرصت کافی داشته تا او را چند بار هدف قرار دهد. در مورد شیوة دیگر، یعنی اصابت دستگیرة خودرو به سر خانم بوتو، قتل به طور کامل، وزنة سیاسی خود را از دست داده، تبدیل به یک اتفاق ساده و روزمره میشود، اتفاقی که برای هر یک از ما میتواند رخ دهد!
ولی از همه جالبتر اینکه، هیچ سازمانی، نه «طالبان» و نه «القاعده»، که ظاهراً با بینظیر بوتو خیلی «مخالف» بودهاند، مسئولیت این ترور را قبول نکرده! و هیچ کس نیز در ارتباط با کشته شدن نخست وزیر اسبق پاکستان دستگیر نشده است. اینهمه «حسن تصادف» مسلماً نمیتواند اتفاقی باشد. به احتمال زیاد، بینظیر بوتو را نزدیکان سیاسیاش به دست خود کشتهاند، مسئلهای که در جهان سوم در کمال تأسف نادر نیست، و امروز محافلی که سفارش قتل وی را دادند، بر سر تقسیم «مردهریگ» بوتو با این افتضاح و وقاحت به جان یکدیگر افتادهاند.
ولی برنهادة سوءقصد به جان بوتو هر چه باشد، این امر مسلم است که، غرب استفادة مورد نظر از این جنایت را نمیتواند صورت دهد. به راه انداختن مدارس مذهبی در پاکستان، برقراری تهدید مداوم در مرزهای هند، و به قدرت رسانیدن طالبان در افغانستان اگر امروز تبدیل به رویای غرب در آسیای مرکزی و جنوبی شده، بیشک رویائی است کاملاً دست نیافتنی! آمریکا بالاجبار از منطقة پاکستان و افغانستان میباید عقبنشینی کند، و همانطور که گفتیم اگر افغانستان را بتوان با چند لشکر به بازیهای نظامی و درگیریهای مضحک با طالبان کشاند، کشور 120 میلیون نفری پاکستان را در مرزهای هند و چین مشکل میتوان به این گونه بازیها کشید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر