۱۰/۱۲/۱۳۸۶

حنابندان آیرون‌ساید!


سایت «نوروز» که گویا بازتاب دهندة نظریات گروهی از اصلاح‌طلبان و مشارکتچی‌های حکومت اسلامی است، امروز تحت عنوان بررسی «بیانات» دو تن از اینان، الهه کولائی و ابراهیم متقی، فشرده‌ای از سخنان این دو را در «نشست عمومی جبهة مشارکت» منتشر کرده. نخست می‌باید عنوان کنیم که، موضع این وبلاگ در مورد اصلاح‌طلبی و دیگر صور سیاسی‌ای که، بیشتر ابزار حاکمیت فعلی، جهت «توجیه» روابط غیرانسانی و حاکم بر جامعة ایران است، بارها و بارها، به صورتی کاملاً روشن و واضح عنوان شده؛ اصلاح‌طلبی در بطن این حکومت، خصوصاً پس از تجربة «مضحکة» سیدخندان، فقط یک دهن‌کجی «بیشرمانه» به ملت ایران است. برای عمال این حکومت که با تکیه بر سرنیزة اوباش مسلح، همه روزه به غارت و چپاول ثروت‌های ملی مشغول‌اند، شعارهائی از قبیل «نشست سیاسی»، «بحث در بارة مسائل کلان‌اجتماعی»، «استراتژی‌های منطقه‌ای»، و ... بیشتر «لغزخوانی»، «گنده‌گوئی»، و خصوصاً «خودنمائی» است، تا اتخاذ یک روند سیاسی، یا ارائة راهکاری جهت خروج از بن‌بستی که همگان می‌دانند نام آن حکومت اسلامی است!

هیاهوئی که تحت عنوان «حماسة دوم خرداد»، توسط حزب کارگر انگلستان در ایران به راه افتاد، اهدافی کلی و غیرقابل اجتناب را از نخستین روزهای موجودیت‌اش دنبال می‌کند. مهم‌ترین این اهداف، استخراج مشتی اوباش حکومتی از رده‌های مختلف حاکمیت فاشیستی اسلامی، و تبدیل آن‌ها به «سخنگویان» روابطی فرضاً «نوین» در بطن مسائل سیاسی و اجتماعی در جامعه بوده. ولی پر واضح است که مأموریت این «اوباش»، به دزدیدن شعارها، برنهاده‌ها، پیشنهادات، و دیگر راهکارهای گروه‌های مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی محدود ‌مانده. اینان در واقع کرکس‌هائی‌اند که پس از فرو افتادن قربانی بر خاک، بر سر تقسیم جسد او به «بحث» و «گفتگو» می‌نشینند! برای این گل‌های سرسبد حکومت آخوندی، فروهشتن هزاران قربانی در آوردگاه‌های سیاسی و اجتماعی کشور از هیچگونه اهمیتی برخوردار نیست؛ اینان با اعمال «محیرالعقول» خود فقط می‌خواهند جهت از میان رفتن راه‌بندهای امنیتی، که فروپاشی اتحادشوروی در ایران به همراه آورده، فضاهای نوین سیاسی را با «مفت‌گوئی»، و «هرزه‌درائی‌هائی‌» که نام آنرا «بحث» سیاسی گذاشته‌اند، به نفع اربابان ماوراء‌ بحاری خود «مصادره» کرده، خطر هر گونه حضور «غیرخودی» در فضای سیاسی کشور را از میان بردارند. برای آندسته از خوانندگان که این سخنان را باور ندارند، به گوشه‌ای از بیانات یکی از همین سخنرانان، به نام متقی، نگاهی می‌اندازیم:

«جدال در این منطقه فراتر از توزیع قدرت بین كشورهای منطقه است و حتی قدرت‌های بزرگ هم قادر به كنترل آن نیستند، چرا كه امروز قدرت‌های بزرگ قابلیت كنترل بازیگران كوچك و یا حوادث را ندارند [...]»

اگر جناب «دکتر» متقی، به عنوان «دنبالیچة» الهه کولائی، امروز سر از تخم در آورده‌، و جیک جیک کنان، در هر قدم «دانة شکری می‌کارند»، عملکردهای «سیدخندان» در ساختارهای «سیاسی ـ امنیتی» منطقه را، نویسندة همین وبلاگ در ده‌ها مطلب و مقاله به تفصیل ارائه کرده است. زمانیکه خاتمی در آغاز کار، «اوباش» اسلامی را به دفتر امثال «طبر‌زدی» می‌فرستاد، و یا روزی‌نامة نمایشی «جامعه» را تعطیل می‌کرد، تا بتواند «بازیگران» فاشیست و وابستة این نمایشنامه‌ها را «سمبل‌» مبارزه برای دستیابی به دمکراسی «معرفی» کند. بله جناب «دکتر»! به قول خودتان، «قدرت‌های بزرگ قابلیت کنترل بازیگران کوچک و حوادث را» از دست داده‌اند، و از همین رو است که حضرتعالی به همراه «الی‌‌خانم»، ‌ دکان «دمکراسی» باز کرده‌اید. دکانی که فقط جهت فریب مردم و سرکوب الهامات نوین و سیاسی روشنفکران ملی در این کشور افتتاح شده.

بی‌دلیل نیست که امروز، در شرایطی که صدها اوباش مسلح در کوچه و خیابان، تحت عنوان «ارتقاء امنیت اجتماعی» به جان مردم افتاده‌اند، فردی که خود را «استاد» دانشگاه می‌داند، در سخنرانی‌اش می‌گوید:

«تاكنون توانسته‌ایم فضای سیاسی داخلی خود را از فضای منطقه‌ای [خشونت سیاسی] دور نگه داریم اما اگر چند سال دیگر در این فضا به سر ببریم، منطق رفتار سیاسی در ایران متأثر از این فضا خواهد شد.»

واقعاً می‌باید به این «استاد» فرهیختة دانشگاه تبریک گفت! ایشان و هم‌کاسه‌ای‌های‌شان در حکومت، تا به حال موفق شده‌اند، «سیاست داخلی» را از خشونت حاکم بر فضای منطقه‌ای دور نگاه دارند! ولی در بیانات‌شان مشخص نمی‌کنند، این به اصطلاح فضای «صلح‌آمیز» نامرئی در داخل، چیست و چه ویژگی‌هائی دارد؟ ایشان نمی‌فرمایند که بحران‌سازی روزمره در سطح جامعه، تحت عنوان «پوشش اسلامی» را کدام شیرپاک‌خورده‌ای در این مملکت «رسم» کرده، و کدامین محافل بین‌الملل، از قبل این «بحران‌سازی» ضدانسانی، همه روزه اموال ما ملت را به «غارت» می‌‌برند؟ سخن گفتن از دمکراسی، زیر سایة سرنیزة اوباش مسلح دولتی، مسلماً یکی از شاهکارهای آقای «دکتر» متقی است. به نظر ایشان، «سخن» گفتن از دمکراسی هیچگونه «تعهدی» جهت فراهم آوردن شرایط واقعی در جامعه برای «تحقق» چنین «دمکراسی‌ای» به همراه نمی‌آورد. یکبار دیگر می‌توان به صراحت مشاهده کرد، که این جماعت در شرایطی در مورد دمکراسی گزافه‌گوئی می‌کند، که حتی حق لباس پوشیدن و رفتار متعارف اجتماعی را هم برای مردم این کشور به رسمیت نمی‌شناسد! با این وجود، حضرات تا آنجا که بتوانند در «گزافه‌گوئی»‌ و «خودنمائی» پیش می‌روند. و متقی در ادامة سخنان خود می‌گوید:

«دموكراسی در فضائی رشد می‌كند كه گروه‌های اجتماعی هدف‌های خود را به طور مسالمت‌آمیز پیگیری كنند»

البته نیازی به تذکر نیست که این «مسالمت‌آمیز» بودن پیگیری «اهداف»، به هیچ عنوان شامل حال حاکمیت استعماری «امام‌زمان»، و سگ‌های زنجیری‌اش، که 28 سال پیش با کودتای یک دولت اجنبی بر سر ما ملت چون بختک فرو افتاده‌اند، نخواهد شد! «مردم» می‌باید به صورتی مسالمت‌آمیز در برابر اوباش مسلح این حکومت همه روزه «کتک بخورند» و «تحقیر بشوند»، صدای‌شان هم در نیاید، چرا که جناب «متقی»، به همراه دکتر «الی»، به دنبال «دمکراسی»‌، ویراست «تونی بلر» می‌گردند! «پوچ‌گوئی»‌ و مزخرف‌بافی هم، حتی برای پادوهای سفارت انگلیس، حد و مرزی باید داشته باشد، که متقی دیگر از آن فراتر رفته!

ولی همانطور که می‌دانیم، این جلسة «پربار»، سخنران دیگری نیز داشت: خانم کولائی، که عنوان پرطمطراق «رئیس كمیسیون سیاست خارجی جبهة مشاركت» را نیز یدک می‌کشند! ایشان به عادت معمول، آناً به سراغ موضوع مورد علاقه‌اشان، دریای خزر می‌روند! و بازگشائی بحث و گفتگو در مورد مسائل خزر را در ترادف با به زیر سئوال بردن مرزهای جغرافیائی کشور توسط دولت روسیه قرار می‌دهند!‌ جای تعجب است که چنین بحث استراتژیک و مهمی را، «ریاست کمیسیون»، بدون ارائة هر گونه مدارک و شواهد «رسمی» دال بر دست‌درازی دولت روسیه به منافع ملی و مرزهای ایران در شمال کشور مطرح می‌کند!‌ خانم کولائی، ظاهراً از دو قرارداد 1921 و 1940، که میان دولت‌های شوروی و رژیم‌های حاکم بر ایران منعقد شده بود، «حمایت» صورت می‌دهند:

«روس‌ها [نخست] بر قراردادهای 1921 و 1940 تأكید می‌كنند، اما در مقطعی روسیه به سمت تقسیم دریای مازندران و كنار گذاشتن قراردادهای مذكور می‌رود.»

و اینهمه در شرایطی که می‌دانیم، «قراردادها» صرفاً تا آنجا مورد احترام قرار می‌گیرند که هر دو طرف تعهدات مطرح شده را محترم بشمارند. اگر خانم کولائی از قرارداد 1921 حمایت می‌کنند، می‌باید بدانند که طی سال‌های حکومت رضامیرپنج، محمدرضا پهلوی، و جمهوری اسلامی، مفاد قرارداد 1921 به طور کلی از طرف ایران به زیر پا گذاشته شده بود. چرا که، بر اساس این «قرارداد» کشور ایران نمی‌بایست به مرکز توطئة غرب علیة اتحادشوروی تبدیل شود. ولی شاهد بودیم که، از طریق کودتاهای پیاپی در شهریور 20، 28 مرداد، 6 بهمن، و 22 بهمن، کشور ایران در راستای سیاست‌های غرب، نه تنها در دامان منافع کلان سرمایه‌داری‌های جهانی قرار گرفت، که منافع استراتژیک شوروی سابق را نیز هدف قرار داد! حال اگر این «قرارداد»، در تمامیت آن، مورد تأئید خانم کولائی است، ایشان می‌باید از احتمال حملة ارتش سرخ به ایران جهت جلوگیری از کودتای ‌آمریکائی 28 مرداد و براندازی آمریکائی 22 بهمن نیز به همان اندازه «حمایت» صورت دهند!

مورد قرارداد 1940 از اینهم «مضحک‌تر» است. کشوری چون ایران، که فاقد هر گونه اسکادران دریائی است، چگونه می‌تواند با چند بلم ماهیگیری از دریای خزر استفادة «بهینه»‌ صورت دهد؟ آیا حکومت اسلامی که «الی‌‌خانم» اینهمه برایش «جان» می‌دهند، حاضر است چند کشتی تجاری از روسیه خریداری کرده، در آب‌های خزر بیاندازد و از «سهم» ایران در خزر استفادة «بهینه»، حداقل در مرحلة تجاری صورت دهد؟ ما که می‌دانیم مخالفت با اینگونه روابط تجاری از واشنگتن رهبری می‌‌شود، ما که می‌دانیم مزد سگ‌های دست‌آموز کاخ‌سفید در ایران را چه کسانی به حسا‌ب‌های‌شان در امارات واریز می‌کنند، پس بهتر است خانم کولائی و شرکاء دکان مزخرف گوئی را تعطیل کنند، و به سر کار و زندگی معمول‌شان بازگردند!

شاید این مطلب نیز قابل اعتنا باشد که تمامیت ارضی یک کشور صرفاً در قید یک «قرارداد»‌ نیست! «قرارداد» یک تکه کاغذ است، «واقعیات» در جای دیگر نهفته! در شرایطی که بیش از 40 هزار شرکت ایرانی، با حمایت حکومت اسلامی در امارات فعال‌اند، این سئوال مطرح می‌شود، که جریان نقدینگی حاصل از این «فعالیت‌های» اقتصادی در چه چارچوبی کل اقتصاد ایران را در گرو سیاست‌های انگلستان در امارات قرار داده؟ اگر «الی‌‌خانم» نمی‌دانند، ما می‌دانیم که مسیر نقدینگی حاصل از فعالیت‌ این شرکت‌ها، به دست دولت‌های متوالی در حکومت اسلامی، بازار تهران و فعالیت‌های تولیدی و اقتصادی کشور را مستقیماً به سیاست‌ بانک‌های بریتانیا متصل کرده! حال این سئوال مطرح می‌شود که چرا در این مورد بخصوص، خانم کولائی حرفی برای گفتن ندارند؟ مگر چنین عملیات غیرقانونی اقتصادی، که بیش از 28 سال است نقدینگی کشور را در ید تصمیمات چند بانک انگلیسی قرار داده، و از طریق مرزهای جنوبی کشور، وسیله‌ساز چپاول ملت ایران شده، مرزهای حقوقی و قانونی ایران را به زیر سئوال نمی‌برد؟

ولی همانطور که گفتیم، این سخنان در گوش این جماعت نخواهد رفت! این حضرات خودشان هم نمی‌دانند چه «شکری» میل می‌کنند!‌ این‌ها همان مهره‌های بی‌ارزش صفحة شطرنج سیاست استعماری‌اند، که روزی در زندان‌ها به مغز جوانان ما تیر خلاص می‌زدند، و حالا با روسری «گل‌مگلی» و لبخند مکش‌مرگ‌ما عکس یادگاری در سایت نوروز چاپ می‌کنند، تا خلق‌الله را در کوچه‌های پیچ‌درپیچ «دمکراسی‌بازی‌شان» از اهداف واقعی یک سیاست ملی و میهنی دور نگاه دارند. ولی مطمئن باشیم، دوران این زینب‌باجی‌های «مدرن» دیگر سپری شده، با فروپاشی اتحادجماهیر شوروی، پدر معنوی اینان، که هنوز الهامات سیاست جهانی را در ناخودآگاه این جماعت بی‌فرهنگ راهبری می‌کند، و کسی جز همان کلنل آیرون ساید خودمان نیست، دیگر حنای‌اش رنگ نخواهد داشت!









هیچ نظری موجود نیست: