۹/۱۶/۱۳۸۶

یک گام تا افغانستان!


بحران‌های راهبردی ایالات متحد در منطقة خلیج‌فارس و آسیای مرکزی اینک وارد مرحلة جدیدی شده. طی چند روز گذشته شاهدیم که تغییراتی در سیاست‌های تبلیغاتی کاخ‌ سفید ایجاد شد؛ تغییراتی که پیشتر بسیار «غیرقابل» پیش‌بینی می‌نمود؛ ارائة گزارشی از جانب 16 سازمان به اصطلاح اطلاعاتی و امنیتی این کشور، مبنی بر «برائت» ایران از «اتهام» توسعة فعالیت‌های «نظامی ـ هسته‌ای»، هر چند در مقام خود نوعی تأئید «دیپلماتیک» بر وجود فرضی این «فعالیت‌ها» پیش از سال 2003 به شمار می‌رود ـ این مطلب می‌تواند از نظر سیاسی ضربة بسیار سنگینی برای ملت ایران به شمار آید ـ از یک نظر حائز اهمیت است: آمریکا قبول کرده که ایران دیگر خطری «آنی» جهت «امنیت» جهانی نمی‌باید تصور شود! انتشار این «اطلاعیه» که از طرف برخی کانال‌های «تبلیغاتی» حکومت اسلامی، نوعی عقب‌نشینی ایالات متحد و پیروزی «انقلاب» تعبیر شد، در واقع صرفاً نشانگر یک تغییر اساسی در «پروپاگاند» استراتژیک آمریکا در منطقه است، نه چیز دیگری! این «تغییر» موضع را می‌باید در چارچوب روند سیاست‌های جهانی مورد بررسی قرار داد، که در این میان بازگشت «اجباری» روسیه به خطوط «تخاصم» نظامی شاید، محوری‌ترین تحلیل را ارائه ‌دهد.

از چند روز پیش شاهد شدت گیری فعالیت‌های «ضدروسی» در پکن هستیم. این امر را نمی‌باید فراموش کرد که اینگونه «فعالیت‌ها» از تاریخچة وسیعی برخوردار است، و طی دوران «جنگ‌سرد»، پکن در چارچوب آنچه حاکمیت مائوئیست‌ها، «استقلال» در برابر استالینیسم معرفی می‌کرد، عملاً تبدیل به همکار راهبردی واشنگتن در آسیای جنوبی و شرقی شده بود. این نوع همکاری‌ها، پس از پایان جنگ ویتنام، برای چین «افتخار» عضویت دائم در شورای امنیت سازمان ملل را نیز پس از «دستیابی»‌ به بمب اتم، به همراه آورده بود. از طرف دیگر، نیروهای «راهبردی» پکن، چه موشکی و چه هوائی، هر چند می‌تواند مراکز صنعتی ژاپن، کرة جنوبی و دیگر محدوده‌های «تحرک» سرمایه‌داری غربی را مورد تهدید ضمنی قرار دهد، در واقع مراکز تصمیم‌گیری سرمایه‌داری: شهرهای شرقی ایالات متحد و پایتخت‌های اروپای غربی از تیررس آن‌ها خارج است! خلاصه بگوئیم، این موشک‌ها و تسلیحات از نظر راهبردی، فقط دو هدف عمده دارند، تهدید روسیه، جهت همراه کردن هر چه بیشتر کرملین با سیاست‌های کاخ‌سفید، و نهایت امر تحت فشار قرار دادن دهلی‌نو، جهت ایجاد راه‌بند در گسترش روابط «هند ـ روسیه» و جلوگیری از «تلاش‌های» مستقل دیپلماتیک هند در آسیای جنوبی! پر واضح است که «وجود» چنین موشک‌هائی از تأئیدات عالیة ایالات متحد کاملاً برخوردار باشد!

ولی طی چند روز گذشته شاهدیم که وجود چنین «موشک‌هائی»، اینبار از طرف مقامات آمریکائی، در دست حکومت اسلامی مورد تأئید قرار می‌گیرد! رابرت گیتس، وزیر امور خارجة ایالات متحد، رسماً چند روز پیش اعلام داشت که حکومت اسلامی از موشک‌هائی با برد 2500 کیلومتر برخوردار است! البته با در نظر گرفتن «تئاتری» که نوکران آمریکا طی 28 سال گذشته در منطقه به روی صحنه برده‌اند، این مسئله آناً «تهدیدی» جهت موجودیت اسرائیل از طرف «ژنرال» احمدی‌نژاد «تلقی» شد، و در شرایطی که ورق‌پاره‌های درونمروزی و برونمرزی، در مقالات «تحلیلی‌شان» مشغول به توبره کشیدن خاک اسرائیل با بازوان «قدرتمند» ژنرال احمدی‌نژاد و موشک‌هایش بودند، «رئیس‌ال‌عمله‌جات» آمریکا در تهران ـ فرماندة نیروهای نظامی و انتظامی ـ در سخنران‌پرانی‌هایش 500 کیلومتر ناقابل به این تعرض مستقیم ایالات متحد بر علیة روسیه، «تخفیف» داده، برد موشک‌های کذائی را 2 هزار کیلومتر عنوان کرد!‌ و این واقعیت، نمی‌دانیم چرا، از چشم تمامی «تحلیل‌گران» هوشمند و متخصص جهان سیاست دور ماند که 500 کیلومتر تخفیف، در عمل، به معنای عدم دستیابی این موشک‌ها به شهر مسکو خواهد بود!

این موشک‌ها که نامشان را «عاشورا» گذاشته‌اند، به احتمال زیاد همچون قصة کربلا و عاشورا تماماً داستان و حکایت است! دولت ایران از نظر استراتژیک نمی‌تواند موشکی در اختیار داشته باشد که از عرض و طول محدودة منطقة نفوذ سیاسی و نظامی‌اش فراتر برود!‌ شاید در طول تاریخ نظامی جهان، این نخستین بار باشد که چنین ادعای «مضحک» و مسخره‌ای اصولاً مطرح می‌شود! ولی از آخوند و پاسدار جماعت بیش از این انتظاری نداریم! این حضرات نه تنها هر آنچه گیتس «استفراغ» کرد با میل و رغبت ‌بلعیدند، که صرفاً به دلیل وحشت از تغیر روسیه، 500 کیلومتر ناقابل هم در سخن‌پرانی‌هایشان تخفیف دادند تا به اصطلاح، به طرف‌های روسی «تفهیم» کرده باشند، قصد «تهدید» مسکو در میان نیست! ولی بازتاب این «چرخش» اسلامی از جانب واشنگتن بسیار روشن‌تر از آن است که بعضی‌ از «دولت‌مردان» حاکمیت اسلامی در تهران به خواب دیده‌اند. نخست شاهد حضور احمدی‌نژاد در جلسة «شورای همکاری خلیج فارس» هستیم! حضوری که اصولاً از هیچ نظر قابل توجیه نمی‌نماید! این «شورا» در ظاهر محفلی بود که گویا آمریکا جهت در بن‌بست‌ قرار دادن «تجلیات» سیاسی «انقلاب اسلامی» پایه‌ریزی کرده بود! ارتباط این به اصطلاح «شورا» با سازمان‌های امنیتی و نظامی غربی به صراحت علنی و واضح است، و برخی از مسئولین این شورا رسماً در پایتخت بلژیک، شهر بروکسل، و در دفاتر پیمان‌آتلانتیک شمالی مستقر می‌شوند، حال می‌باید از جناب «مهرورزی» جویا شویم که دعوت ایشان از این «شورا» جهت تشکیل جلسة بعدی در تهران، در ادامة حکایت موشک‌های «عاشورا» است، و یا صرفاً وسیله‌ای است جهت در بن‌بست‌ قرار دادن منافع ملی ایرانیان در برابر پیشروی‌های سرمایه‌داری آنگلوساکسون‌ها در مرزهای ایران!

ولی نمی‌باید در بررسی بازتاب‌های این نوع «موضع‌گیری‌ها»‌ شتابزده عمل کرد! همزمان با سفر «نابهنگام» یکی از عوامل نشاندار غرب، شیخ کروبی، به کشور چین، شاهد چند واقعة کوچک و پراکنده، هر چند قابل بررسی هستیم. نخست سقوط یک فروند جت جنگندة نیروی هوائی فرانسه، در خاک فرانسه! که نهایت امر به کشته شدن خلبان نیز منجر می‌شود؛ این نوع «حوادث» خونبار فقط می‌تواند یک حملة نظامی باشد! از طرف دیگر پرواز هواپیمای خاویر سولانا، نوکر «سیار» سازمان سیا، که قصد ورود به کوسوو و مذاکره در مورد پیوستن این منطقه به سازمان آتلانتیک شمالی را داشت، پس از عربدة کرملین که دیگر حاضر به قبول گسترش ناتو نخواهد بود، به صورتی «غیرمترقبه» زمین‌گیر می‌شود؛ مطبوعات سخن از «بدی آب و هوا» به میان می‌آورند. ولی «بدی آب و هوا» از قضای روزگار، یک هواپیمای دیگر را نیز که به قصد اسرائیل در پرواز بود، در فرودگاه بلگراد و زیر نظر جنگنده‌های روسی، به فرود اجباری وادار می‌کند، هواپیمائی که رسماً حامل مواد رادیو آکتیو معرفی می‌شود!

و جهت کامل کردن این مجموعه «پیروزی‌های» درخشان حکومت اسلامی، امروز شاهدیم که، علیرغم گزارش دوستانة «کاخ‌ سفید» در مورد فعالیت‌های هسته‌ای تهران، آلمان و فرانسه و چند ساعت بعد، «میلیبند»، وزیر امورخارجة انگلستان نیز بار دیگر سخن از تهدیدات اقتصادی بر علیة ایران به میان می‌آورند. در زبان دیپلماتیک، این «حرف‌ها» به این معناست که، «اگر نوکر واشنگتن هستیم بماند، فعلاً زورمان نمی‌رسد!» ولی همانطور که می‌توان حدس زد، دعوای اصلی در تهران در جریان است: جایگزین کردن و یا باقی ماندن عمله‌ای به نام «سردار ذوالقدر»! ذوالقدر همان فردی است که چندی پیش بیش از یک هفته در مسکو «خیمه‌» زده بود، و پس از بازگشت به تهران، برنامه‌های امنیتی در مرزهای غربی، سرکوب «چماقدارهای حکومت اسلامی در شهرها» که امروز عنوان «اوباش» به خود گرفته‌اند، و برخوردهای «تند» با موضوعات امنیتی دیگر را به وی نسبت می‌دهند. همانطور که می‌دانیم، فردی به نام «مصطفی پورمحمدی» با صلاحدید احمدی‌نژاد و تأئید مجلس «شوربا»، به وزارت کشور دست یافته! با نگاهی به سوابق این فرد به صراحت می‌توان دید که عنصری است از ساواک حکومت اسلامی. خارج از شرکت فعال وی در آدمکشی‌های «دادگاه‌های انقلاب»، پورمحمدی نزدیک به ده سال ریاست «اطلاعات خارجی وزارت اطلاعات»، و معاونت این «وزارتخانه» را در دست داشته! و امروز «مصاف» وی با پاسدار ذوالقدر، به معنای برخورد منافع مسکو و واشنگتن در بطن جامعة ایران است.

اینکه حکومت فروپاشیده و استعماری اسلامی و آخوندی، امروز کشور ایران را تبدیل به میدان مبارزات مستقیم منافع قدرت‌های جهانی کرده، از چشم برخی کوردلان، اوباش و نوکران سیاست‌های خارجی، «استقلال» تلقی می‌شود؛ به هیچ وجه چنین نیست! این شرایط نهایت امر می‌تواند کشور را در دامان جنگ مستقیم قدرت‌های بزرگ بیاندازد. می‌باید نوعی سیاست خارجی به صراحت «تدوین» شده، و تمامی جناح‌های حکومتی را موظف به اجراء و پیروی از خطوط کلی آن کرد. این دولت که برای یک تار مو «لشکر» سلم و تور در خیابان‌ها به راه می‌اندازد، از اجراء یک سیاست همگن و مشخص عملاً عاجز است، آیا می‌توان به این مجموعه عنوان «دولت» خطاب کرد؟ «داژبال» مسخره و سیاسی‌ای که مهرورزی و دیگر «لباس‌شخصی‌ها» در زمینة سیاست‌های داخلی و خارجی به راه انداخته‌اند، نتیجه‌ای جز تبدیل ایران به افغانستان دوم به دست نخواهد داد. افغانستان نیز پیش از فروپاشی در دامان هرج‌ومرج و جنگ، سالیان دراز در همین بازی «داژبال» استراتژیک دست و پا زده بود.

امروز کاخ‌سفید در پی به ارزش گذاشتن سیاست‌های حزب دمکرات است! این طرح از پیش مورد قبول قرار گرفته که این حزب قدرت را در انتخابات آینده به دست گیرد؛ نمایشنامة «انتخابات» در راه است. محور «تهران ـ پاریس ـ کاراکاس» علیرغم همکاری‌های مستقیم حزب کارگر انگلستان به صورتی که شاهد بودیم، و در افتضاح کامل از هم فروپاشید! حتی زمینة همکاری‌های صنعتی میان «کاراکاس» و تهران نیز در این میان از پرونده حذف شد، و طرف‌های بلاروس جایگزین آن شده‌اند! ولی امروز قضیه از ابعاد دیگری برخوردار است، از یک طرف آمریکا از طریق چین، روسیه را مستقیماً مورد تهدید نظامی قرار می‌دهد، از طرف دیگر با کشاندن اوباش «چفیه» به سر به تهران، تحت عنوان «شورای همکاری خلیج» قصد استقرار سازمان ناتو در تهران را دارد!‌ آیا دولت مهرورزی قادر به شناخت ابعاد عکس‌العمل‌های روسیه و هند در برابر این تعرضات هست؟ با در نظر گرفتن درجة بلاهت این حاکمیت به صراحت بگوئیم چنین انتظاری از این جماعت بسیار دور از ذهن می‌نماید!







هیچ نظری موجود نیست: