۹/۰۲/۱۳۸۶

پری میسن جمکرانی!


جنگ زرگری میان «اصلاح‌طلبان» و «اصولگرایان»، با نزدیک شدن موعد جمع کردن خلق‌الله پای صندوق‌های مارگیری انتخابات «حکومت» اسلامی، به مرحلة جدیدی پای گذاشت، و دیروز با اظهارات حسن روحانی، دبیر سابق شورای عالی امنیت ملی، به اوج خود ‌رسید! آقای روحانی که حتماً از «افشاگری‌های» حسین شریعتمداری در کیهان بسیار دلخور بودند، با استفاده از «ترهات» وزیر اطلاعات دولت مهرورزی، در مورد محکومیت یا عدم محکومیت یکی از شخصیت‌های «سرنوشت‌ساز» حکومت اسلامی، تمامی استفاده‌های تبلیغاتی ممکن را صورت داده، به شیوه‌ای بسیار «سینماتوگرافیک»، به سئوالات خبرنگاران «پاسخ» می‌دهند؛ خودشان را حتماً در برابر یکی از همان دادگاه‌های «مکش‌مرگ‌مای» هولیوودی «تصور» فرموده‌اند!‌ مجموعة «سخنان» ایشان نیز در «بی‌بی‌سی»، رسانة «عدالت‌پرور» حاکمیت انگلستان، به نحوی بازتاب یافته که ما ملت بدانیم و فراموش نکنیم، «قبل از اثبات جرم، مجرم خواندن افراد غیرقانونی است!» همانطور که می‌بینیم، حاکمیت انگلستان که از دورة «میرپنج» تا به امروز، اوباش، چاقوکشان و اراذل خیابانی را همه روزه به اسمی و به رسمی، بر احوالات ما ملت حاکم کرده، حال پس از 80 سال آدمکشی و جنایت در ایران، از طریق «قلم‌به‌مزدهائی» که دیپلمات‌های سفارتخانه‌اش در زباله‌دانی‌های «محفل‌خانه‌ها» در تهران استخدام کرده، به لندن «ارسال» می‌کنند، به ما ملت غارت شده، درس «حقوق» و «حقوقدانی» هم می‌دهد!‌ آن‌ها که می‌گویند «انگلیسی جماعت پر رو نیست»، دست‌شان را بالا کنند!

در دوران شباب ما، آمریکائی‌ها یک سریال تلویزیونی مسخره به اسم «پری میسن» درست می‌کردند. هر هفته هم یک «تکه» از آن را با «دوبله» به زبان فارسی و یا بدون «دوبله» ـ از طریق تلویزیون انگلیسی زبان سفارت آمریکا در تهران ـ مرتب به خوردمان می‌دادند. طی این سریال «اخلاقی ـ حقوقی»، بینندگان درمی‌یافتند که مسائل در ایالات متحد خیلی «حساب» دارد! در می‌یافتند که، همه چیز در مملکت عموسام، نه تنها بر اساس «حق و حقیقت» الهی در جریان است، که کوچک‌ترین «انحرافی» از اصول اخلاقی و انسانی به شدت سرکوب می‌شود. اصولاً اینطور «هو و چو» انداخته بودند که، پس از 28 مرداد، ژنرال آیزنهاور، شخصاً پخش سریال «پری میسن» را در تهران، به زاهدی توصیه کرده بودند!‌ البته این «شایعات» را ما جدی نمی‌گرفتیم، ولی از «حق» نگذریم، این سریال اصلاً جان می‌داد برای جناب تیمسار!

قهرمان این سریال، همچون حاجیه «شیرین عبادی»، وکیلی بود «زبردست»! ولی از بس چلوکباب و مرغ‌پلو چپانده بود، شکم و ماتحت‌اش به رفسنجانی می‌ماند! چشمانی بسیار نافذ داشت، و معمولاً طی داستان هفتگی، مرتب «زل» می‌زد توی چشم همه، تا نهایت امر، با همین نگاه تیزبین «مجرمین» واقعی را شناسائی و در برابر دادگاه عدل «گاوچرانی»، به اشد مجازات محکوم‌شان ‌کند. خلاصة مطلب «پری‌میسن» نه تنها صدایش مثل آیت‌الله بهشتی بلند، رسا و کلفت، که اقدامات‌‌اش هم همانقدر «کلفت» بود! به قول حاج‌روح‌الله، «خودش به تنهائی یک ملت بود»! و چه بسا اتفاق می‌افتاد که حضرت «پری‌میسن» مچ رئیس دادگاه را هم در محل می‌گرفت! خلاصه بگوئیم، در راه احقاق حقوق «مستضعفین» کسی از چنگال وی خلاصی نداشت؛ رئیس پلیس، سناتور ایالت، و حتی «فرماندار» را هم می‌گرفت! و وقتی می‌گرفت آقا، دیگر «ول» نمی‌کرد!‌ بلا‌نسبت عین سگ اصلاً «قفل» می‌کرد! و تا مجرم را به دست عدالت نمی‌سپرد، تو گوئی از این دنیا کام نگرفته بود! در این سریال، شخص «پری‌میسن»، همانطور که «بلندگو» قورت داده بود، مرتب هارت و پورت می‌کرد، و «پتة همه را می‌ریخت روی آب»، آنهم در مقام وکیل مدافع، و در برابر دادگاه عدل «گاوچرانی»!

این هنرپیشه، که اسمش از یادم رفته، تا وقتی زنده بود، نقش «پری میسن» بازی کرد! جوان، پیر، علیل، ذلیل، پریشان، دم مرگ، سرطانی، خلاصه همه جورش را بازی کرد! و تا روزی که ریق‌ رحمت، یا همان «جام زهر» را خداوند منان به زور به خوردش نداد، دست از سر ما ملت بر نداشت! از شکم مادر، در نقش «پری میسن» پای بیرون گذاشت، و تا پای تابوت در راه مبارزات «حقوقی»، «حق» و «حقیقت» را نصب‌العین خود کرد! یادش گرامی، و راهش مؤید باد! ولی اگر ما می‌دانستیم که از این «پری‌میسن‌ها» در وطن داریم، زودتر دست به کار می‌شدیم و جهت احقاق حقوق ملت غارت شدة ایران به دادگاه عدل «اسلامی» شکوائیه‌ای ارسال می‌کردیم! ما اگر می‌دانستیم که، در این حکومت «شتر، گاو، پلنگ»، قبل از اثبات جرم افراد بی‌گناه‌اند، حتماً در مورد آن تابستان کذائی و دستخط «امام‌جماران» یک توضیحاتی از حضرت «غایط‌‌الله» بی‌بی‌سی درخواست می‌کردیم! می‌بینید که در اینجا هم «تقصیر» و کوتاهی از ماست! «غایط‌الله‌ها» اصولاً تقصیر ندارند؛ لندنی، قمی ‌و کاشی، همه بی‌تقصیرند، که از قدیم گفته‌اند، «از ماست که بر ماست!»

حال که صحبت به «غایط» رسید، چند کلمه هم از «بول» یعنی، نیویورک‌تایمز بگوئیم! «نیویورک تایمز» را می‌شناسیم! روزنامة روشنفکران «مانهاتان‌نشین» است، همانجا که یک آپارتمان 100 متری را بعضی‌ها20 هزار دلار در ماه «کرایه» می‌کنند! بله، این روشنفکران همانطور که بر روی مبل‌های «کلاب» نشسته‌اند، و ویسکی 25 سالة سفارشی اسکاتلندی «مزمزه» می‌کنند، مقالات «نیویورک‌تایمز» را هم زیرچشمی می‌خوانند، و بعضی وقت‌ها میان دو پیک «نجسی» با یخ، از ظلم و ستمی که بر ملت‌های جهان می‌رود ابراز نگرانی فراوان می‌کنند! امروز سرمقالة همین روزنامه را که می‌خواندم، تازه دستگیرم شد، «سر گنده زیر لحاف است!»

حضرت «ریچارد آپل جونیور» در نیویورک‌تایمز، مقاله‌ای تحت عنوان «جنگاوران خارجی در عراق با متحدان آمریکا در ارتباط‌اند»، قلمی فرموده‌اند. با اندک بحث و گفتگو در بارة این «مقاله»، می‌توان به این نتیجة کاملاً منطقی دست یافت که، در عمل، آقای «آپل» به زبان بی‌زبانی می‌گویند، «واشنگتن، نه تنها جنگ عراق را باخته، که اینک رابطه با متحدان‌اش را نیز از دست خواهد داد!‌» البته، این قرائت را از طریق تحقیق در راهبردهای منطقه‌ای می‌باید دید. اگر در این مقاله، ‌آقای «آپل»، با ردیف کردن مهملات و ترهات قصد القاء این شبهة بچگانه را دارند که گویا، حکومت‌هائی از قبیل عربستان سعودی، لیبی، و حتی جناح‌هائی در حاکمیت ترکیه، با ارسال جنگجو به عراق در برابر گسترش سیطرة ارتش آمریکا در عراق موضع‌گیری کرده‌اند، واقعیت مسلماً در مقاطع دیگری نهفته! در اینکه، چنین موضع‌گیری‌هائی اصولاً از طرف این دولت‌ها و محافل وابسته به اینان قابل تصور باشد، مسلماً جای بحث و گفتگو باقی نیست!‌ این دولت‌ها و بسیاری دیگر از دول منطقه، از دیر باز نانخورهای قدیمی واشنگتن‌اند، و چنین موضع‌گیری‌هائی در برابر کاخ‌سفید و خصوصاً نیروهای مسلح ایالات متحد که در عمل و طی چند سال گذشته، تبدیل به سیاستگذاران واقعی این کشور شده‌اند، بیشتر به «لطیفه‌ای» خنک و بی‌مزه می‌ماند، تا بررسی شرایط استراتژیک و راهبردهای یک ابر قدرت در منطقة خاورمیانه!

بر اساس مطالب عنوان شده در این «مقاله»‌، پس از حملات ماه سپتامبر جاری، فرماندهان ارتش آمریکا توانسته‌اند به «مدارکی» دست یابند، که نشان می‌دهد، کشورهای بسیاری ـ از قضای روزگار، تمامی این کشورها سنی مذهب گزارش می‌شوند ـ در اعزام جنگجو به عراق با تکیه بر دلارهای عربستان و لیبی شرکت فعال دارند! البته در اینکه این «گزارش» حیاتی چرا تا به امروز در اختیار روزنامه‌ها قرار نگرفته، سخنی به میان نمی‌آید، ولی شاید لازم به تذکر باشد که ماه‌ها و ماه‌ها پیش، بسیاری منابع سخن از اقدامات خشونت‌بار ارتش آمریکا در عراق جهت توجیه حضور ارتش‌های اشغالگر به میان آورده بودند. مسئله‌ای که صریحاً از طرف ایالات متحد مورد تکذیب قرار گرفته بود! ولی ما می‌دانیم که بهترین توجیه جهت حفظ حضور ارتش‌های اشغالگر، ناامن نشان دادن منطقه از سوی آمریکائی‌هاست! حال این سئوال مطرح می‌شود که، اگر ارتش آمریکا در شرایطی اینچنین نگران کننده درگیر شده، انداختن تقصیر بمب‌گذاری‌ها به گردن نوکران منطقه‌ای واشنگتن تا کجا می‌تواند مشکلات این ارتش را حل کند؟

مسلماً با تکیه بر این «شیوه»، مشکلی حل نخواهد شد! همانطور که شاهد بودیم، طعمة بمب‌گذاران، چه انتحاری و چه غیر، مردم کوچه و بازار، غیرنظامیان، زنان و کودکان بودند، این «بازی» نفرت‌انگیز را واشنگتن از دیرباز بر علیة مردم عراق شروع کرده بود، و با این عمل وحشیانه در واقع چند هدف را یکجا نشانه می‌رفت: نشان دادن اینکه مخالفان حضور ارتش آمریکا در عراق فقط مشتی آدمکش‌اند؛ نشان دادن اینکه اقدامات خشونت‌بار، اقوام و مذاهب مختلف را در عراق به جان یکدیگر خواهد انداخت؛ نشان دادن اینکه حضور ارتش آمریکا برای صلح در عراق حیاتی است؛ نشان دادن اینکه در عمل جنگی میان «مردم» در جریان است. و آخرالامر اینکه، با تکیه بر تمامی این «نتایج»، یانکی‌ها می‌توانستند با استفاده از شکاف‌های سیاسی موجود میان شاخه‌های مختلف، نظرات خود را تحمیل کرده، و در صورت نیاز، در زمان مناسب و از طریق همکاری با همین «بمب‌گذاران» ناشناس، به حذف برخی شاخه‌ها، «ترور افراد» و ایجاد وحشت در میان گروه‌های مذهبی و قومی، دست یازند. این اعمال، که از روز نخست بر علیه ملت عراق صورت گرفته، در تعریف کامل خود «جنایت علیه بشریت» است، از نظر حقوقی، نام دیگری بر اعمال ارتش آمریکا در کشور عراق نمی‌توان گذاشت.

از طرف دیگر، امروز همزمان با چاپ این «ترهات» در روزی‌نامة نیویورک تایمز، خبرگزاری نووستی نیز سخن از جوابیة کتبی ایالات متحد در مورد استفاده از رادارهای عظیم روسی در آذربایجان به میان می‌آورد. می‌دانیم که این مطلب در واقع یکی از مهم‌ترین رئوس مذاکرات «مسکو ـ واشنگتن» به شمار می‌رفته، و با وجود آنکه «نووستی» محتوای جوابیة کتبی را به چاپ نرسانده، به صراحت می‌توان گفت که در این موضع‌گیری نوعی عقب‌نشینی واشنگتن کاملاً محسوس است. چرا که پیشتر واشنگتن اظهار نظر در مورد رادارهای آذربایجان را نیز بیمورد تلقی کرده بود! به دنبال تمامی این مسائل، امروز در سایت «بی‌بی‌سی» نیز،‌ شاهد چاپ فریادهای «هیلاری کلینتن» بر علیه عربستان سعودی هستیم، البته تحت عنوان حمایت از یک دختر ستم دیدة عربستانی! مسلماً «سناتور» کلینتن پیشتر نیز در تاریخچة پرافتخار حکومت سعودی سرکوب زنان را شاهد بوده‌اند، ولی این همزمانی‌ها دلایل دیگری در دامان خود پنهان داشته!

از نظر استراتژیک، آمریکا در برابر روسیه و ملت‌های منطقه در حال عقب‌نشینی است، و تنها حامیان منطقه‌ای آمریکا، اینک به دست همین دولت به گوشت دم توپ تبدیل می‌شوند! پر واضح است که خلاء ایجاد شده به دلیل خروج امپریالیسم خونخوار آنگلوساکسون‌ها از منطقه، به دست ملت‌های منطقه و قدرت‌های منطقه‌ای پر خواهد شد، این همان صورتبندی‌ای است که از ماه‌ها پیش در مطالب این وبلاگ توضیح داده‌ایم، و اینبار نیز تأکید می‌کنیم، «جنگ عراق فاقد پشت جبهه است!» به عبارت دیگر، ‌ آمریکا نمی‌تواند همچون نمونة ویتنام و کره، از عراق خارج شده، در کشورهای همسایه خیمه بزند!‌ این اصل امروز در عمل به صراحت قابل رؤیت شده! اگر دوستان گرمابه و گلستان آمریکا، کشورهای عربستان سعودی و لیبی، که هر دو دست‌ساز شرکت‌های نفتی آمریکائی‌اند، دست در دست دیگر دولت‌ها، امروز قرار است نقش «مقصران اصلی» در شکست نظامی و اخلاقی واشنگتن را بر عهده گیرند، چه امری منطقی‌‌تر از چرخش این دولت‌ها به جانب قدرت‌های دیگر منطقه‌ای و جهانی؟

ولی در بازگشتی به اولین مطلب عنوان شده در این وبلاگ، در همینجا بگوئیم، شکست استراتژیک واشنگتن در منطقه، اگر باعث شود برخی دولت‌های دست‌نشاندة غرب در دامان دیگر قدرت‌های منطقه‌ای و توده‌های مردم «پناه» گیرند، این امر مسلماً شامل حال تمامی این «دولت‌نماها» نخواهد شد!‌ بهترین نمونه، حکومت اسلامی است که، علیرغم تمامی تلاش خود جهت نزدیک شدن به قدرت‌های منطقه‌ای، نمی‌تواند از درجة وابستگی‌هایش به واشنگتن سرسوزنی بکاهد! به صراحت بگوئیم، صورتبندی عنوان شده در بالا، فقط شامل آندسته از دول خواهد بود که بتوانند از فضای کافی اجتماعی و سیاسی جهت ترمیم ندانم‌کاری‌های گذشته استفاده کنند! در همین راستا، شاهد خواهیم بود که، انتخابات آیندة حکومت اسلامی که تا چندی دیگر در کشور برگزار می‌شود، «نتایجی» از پیش تعیین شده، و در جهت توجیه سیاست‌های جاری به همراه می‌آورد؛ هر چند این «نتایج» نیز «قوزی» است بر «بالای قوز» موجود، و نمی‌تواند در سرنوشت محتوم این حاکمیت تغییری ایجاد کند! اینجاست که نقش گروه‌های مختلف مردم، گروه‌هائی که در ساختارهائی واقعی، و در ارتباط با مسائل روزمرة کشور در حال شکل‌گیری‌اند، در مسائل آینده سرنوشت‌ساز خواهد شد. قدرت‌های منطقه‌ای، در چارچوب روابط نوینی که بر پایة شکل‌گیری اقتصاد و امور مالی جدید در جریان است، از چنین گروه‌بندی‌هائی حمایت خواهند کرد، و جای تعجب ندارد که در شرایط فعلی، حمایت‌های مالی و تشکیلاتی آمریکا و اروپای غربی به گروه‌بندی‌هائی محدود ‌شود که تماماً «سیاسی‌نما» و دست‌سازند، گروه‌هائی با ساختارهائی پوسیده و فروپاشیده، متعلق به دوران «جنگ‌سرد»!‌




هیچ نظری موجود نیست: