۸/۱۶/۱۳۸۶

باز هم ژاپن دوم!


پس از برگزاری نشست استانبول، و نزدیک شدن علنی حاکمیت‌های دست‌نشانده و ظاهراً ضدامپریالیست منطقه، به مواضع کاخ‌سفید، شواهد زیادی در دست است که حکومت اسلامی نیز گام به گام در کنار آمریکا، قصد «بازسازی» فضای «انقلاب اسلامی»، ‌و ادامة کلاشی‌های سة دهة اخیر را دارد. نخستین «بازتاب» روابط علنی با کاخ‌سفید را می‌توان در آغاز مذاکرات، جهت باز پس گرفتن 9 سر پاسدار «ضدامپریالیستی» از چنگال ارتش آمریکا در عراق عنوان کرد. البته در «هیاهوئی» که ارتش دمکراسی‌پرور یانکی‌ها در عراق به راه انداخته‌، مشکل می‌توان گفت که این 9 رأس «حیوان وحشی» عملاً در دست کدام سیاست گرفتارند؛ در عمل، با پخش این خبر بهجت‌ اثر فقط یک اصل کلی مورد تأئید قرار می‌گیرد: ریش بزی عموسام جهت آزادی نوکران ایرانی‌نمای آمریکا در عراق، در گروی بعضی‌ها افتاده! ولی همزمان، شاهد پیشروی مذاکرات «سازندة» حاکمیت دست‌نشاندة بغداد با پاسداران ضدامپریالیست جمکران هم هستیم! سخن حتی از مذاکرات حکومت اسلامی و عراقی‌نماها در چارچوب قرارداد 1975 به میان می‌آید، و در این میان جناب «شوونمان» ـ این فرد بدیل مهدی‌ بازرگان و ابراهیم یزدی در هیئت حاکمة فرانسه است ـ طی نامه‌ای که در روزی‌نامة «فیگارو»‌ به چاپ می‌رساند، از سرکوزی درخواست می‌کنند که در هنگام سفر آتی به آمریکا، به ایران نیز همچون ژاپن امکان بهره‌برداری از صنایع هسته‌ای داده شود! در این نامه از ریاست جمهور تقاضا می‌شود که کورکورانه از سیاست‌های آمریکا دفاع نکنند!‌ می‌بینیم که ویروس بیماری تبدیل ایران به ژاپن دوم همه‌گیر شده. اگر 40 سال پیش محمدرضا پهلوی قصد داشت ایران را تبدیل به ژاپن دوم کند، چند ماه پیش هم حداد عادل، که نان دامادی «رهبر معظم» را میل می‌فرمایند، ایران را ژاپن دوم دیده بودند! امروز نوبتی هم باشد، نوبت «شوونمان» است! ولی اینهمه، بدون آنکه سخن از بحران فزاینده‌ای به میان آوریم که سرزمین‌های شرق ایران را به تلاطم کشیده: افغانستان و پاکستان!

امروز در رأس خبرهای مربوط به این دو کشور، نخست با پیشروی «نیروهای مسلح» فردی به نام «فضل‌الله» در مناطق غرب پاکستان، و تسخیر چند «شهر» به دست نیروهای «اسلام‌گرای» ایشان روبرو می‌شویم. همزمان گروه کثیری از «نمایندگان» مجلس افغانستان نیز در انفجاری در یکی از مناطق مرکز کشور به قتل می‌رسند! انفجاری که به گفتة «بی‌بی‌سی» آناً از طرف «طالبان» محکوم می‌شود، در حالیکه «نووستی»، خبرگزاری رسمی روسیه، تمایل «طالبان» را به «هجومی» زمستانی به مناطق مرکزی افغانستان مورد تأئید قرار می‌دهد! جالب‌تر اینکه، با مطالعة گزارش «بی‌بی‌سی»، کاشف به عمل می‌آید که، «قربانیان» اصلی این انفجار، عوامل بسیار نزدیک به حکومت اسلامی تهران بوده‌اند، کسانی که عملاً بنیانگذاران سپاه ‌«پاسداران انقلاب اسلامی افغانستان» محسوب می‌شوند! به صراحت بگوئیم، اگر به آنچه خلاصتاً در بالا اشاره کردیم، سانسور وسیع بر اینترنت از طرف دولت اسلامی، و محدودیت‌های کلی در زمینة خبررسانی در مورد روزنامه‌ها، حتی روزی‌نامه‌هائی که به دست عوامل حکومت اسلامی چاپ می‌شود را اضافه کنیم، تصویر هولناکی به دست خواهد آمد. علنی کردن روابط عناصری چون «سید مصطفی کاظمی» و «محمداکبری» که اسلام‌گرایان مورد حمایت ارتش آمریکا در افغانستان بودند، با حاکمیت‌ تهران، آنهم در سابقه‌ای چندین و چند ساله، و از طریق گزارشات مستقیم «بی‌بی‌سی»، فقط یک پیام می‌تواند داشته: روابط حکومت آخوندها با سرمایه‌داری آنگلوساکسون‌ها دیگر از هر نظر علنی شده! پرده‌پوشی دیگر امکانپذیر نیست، هر چند که از طریق تحمیل سانسور بر اخبار، این حکومت مضحک قصد دارد همچنان بر طبل‌پارة ضدامپریالیسم جمکرانی خود بکوبد!

ولی اگر علنی شدن روابط جمکرانی‌ها با کاخ‌سفید فی‌نفسه خود مطلب مثبتی است و بر امکان سوءاستفاده از احساسات «بچگانة» چپ‌گرایان «تازه ‌بالغ» ایرانی نقطة پایان می‌گذارد، در چنین بزنگاهی، می‌باید اذعان داشت که زمینة سرنگونی دولت اسلامی در دستور کار برخی قدرت‌ها قرار خواهد گرفت! به عبارت ساده‌تر، غرب، پیش از آنکه تتمة آبروی سیاسی خود را در میانة میدان سیاست خاورمیانه «هزینه» کند، سعی خواهد داشت که با فراهم آوردن زمینة فروپاشی حکومت اسلامی، هر چه زودتر با به قدرت رساندن دیگر نوکران‌اش جنایات و سیاهکاری‌های سرمایه‌داری غرب را که طی سه دهه تحت عنوان حکومت «الله» بر مردم ایران تحمیل کرده، از اذهان بشوید! ولی به صراحت بگوئیم، چنین اعمالی، در ساختار ژئوپولیتیک منطقة خاورمیانه، و در آرایش فعلی، آنقدرها که برخی استراتژها در پایتخت‌های غربی فکر کرده‌اند، کار ساده‌ای نیست!

در این وبلاگ پیشتر به صورتی جامع، در مورد شکل‌گیری نیات واقعی ایالات متحد و شرکاء غربی آن، و عواقب ناگوار چنین نیاتی برای ایرانیان، هشدار داده بودیم. همانطور که در مورد صدام‌حسین و طالبان افغانی دیدیم، اگر روزی موجودیت این حکومت‌های پوشالی بازتاب نیازهای «کلان استراتژیک» غرب به شمار نیاید، حتی به صورت حملات نظامی مستقیم، این هیئت‌های به اصطلاح «حاکمه» سرنگون خواهند شد. و در این میان تنها کاری که از دست حاکمان «قدر قدرت» در این نوع حکومت‌های استبدادی و پوشالی بر می‌آید، قرار دادن مردم کشور در مقابل لولة توپ اربابان‌اشان خواهد بود. مسلماً با طی شدن دوران «ماه‌عسل» عموسام و «حکومت الله»، ملت ایران پای به چنین میدانی از نظر سیاسی خواهد گذاشت. حکومت اسلامی، امروز عملاً در اردوگاه آمریکا خیمه زده، ولی آمریکا از روابط مستقیم با چنین حاکمیت بی‌آبرو و هرزه‌درائی نمی‌تواند در سطح جهانی بهره‌ای ببرد؛ این نوع حکومت فقط در چارچوب همان روابط پنهانی می‌تواند نیازهای امپریالیسم غربی را فراهم کند. چگونه می‌توان روابط «سازنده» میان فردی چون محمود احمدی‌نژاد، که در سخنرانی خود در دانشگاه کلمبیا وجود همجنس‌گرا در کشور ایران را به زیر سئوال می‌برد، با مجلس قانونگذاری و قوة مجریة کشورهای اروپای غربی و آمریکا متصور شد!‌ اینان امثال احمدی‌نژاد را برای فراهم آوردن زمینة چپاول ملت ایران به «قدرت» می‌رسانند، نه جهت «معاشرت» سیاسی و دیپلماتیک با هیئت‌های حاکمة سرمایه‌داری غربی!

ولی داده‌های این روابط ویژة دیپلماتیک که ریشة آن عملاً به استراتژی‌های دوران حکومت نئوکان‌های سابق ـ ریگان و برخی عناصر در دستگاه جیمی کارتر ـ باز می‌گردد، امروز نمی‌تواند حاکمیت بلامنازع بر روابط جهانی اعمال کند. صریح‌تر بگوئیم، اگر «ماه‌عسل» میان تهران «اسلامی» و واشنگتن «سرمایه‌داری» اینک سپری شده، دلیلی وجود ندارد که دوران گسترده‌ای از ماه «سرکه‌ شیره» بر این روابط سایه نیاندازد. و همانطور که در مورد سفر اخیر «شیخ‌الشیوخ» ‌سعودی به لندن عنوان کردیم، پایان کار اسلام‌گرایان از نظر غرب فرا رسیده، ولی اینهمه، در شرایطی صورت می‌پذیرد که، حداقل در خیمة امپریالیسم آمریکا، گزینة «جانشین» جهت این حاکمیت‌ها نه تنها پیش‌بینی نشده، که در شرایط فعلی حتی نمی‌تواند پیش‌بینی شود!

جهت به دست دادن تصویر روشن‌تری از این شرایط استراتژیک شاید بتوان نگاهی به گذشته‌ای نه چندان دور انداخت. یک‌دهة پیش، غرب، که چنین بن‌بست سیاسی‌ای را در منطقه پیش‌بینی کرده بود، به عادت گذشته، دست‌اندرکار جانشینی حاکمیت استعماری در ایران شد. و برای اینکار یک ساواکی شناخته شده به نام محمد‌خاتمی از کاسة غربی‌ها بیرون آمد. ولی کودتای پیش‌بینی شده نه تنها صورت نگرفت، و «میرپنج‌ها» سر از طویلة «فرمانفرما‌ها» به در نیاوردند، که نتیجة این «عملیات محیرالعقول» حضور پدیدة خنده‌داری به نام «مهرورزی» شده! و همانطور که شاهدیم، آمریکا امروز «مجبور» است با همین دست‌ گلی که خودش به آب داده، «روابط» و «گفت‌وشنود» سیاسی هم برقرار کند!‌

از نظر استراتژیک، در افغانستان، پاکستان، ایران و ترکیه شرایطی تقریباً یکسان حاکم شده: شرایط بلاتکلیفی غرب! از یک سو غربی‌ها علاقمندند که هر چه زودتر از شر دولت‌ها و تشکیلات اسلامی، که طی «جنگ سرد» عصای دست استراتژهایشان شده بود، خود را خلاص کنند، و از طرف دیگر گزینه‌های جانشین به طور کلی از اختیارشان خارج شده. در نتیجه، هر لحظه روابط‌شان را با همان‌ها که قصد حذف‌شان از معادلات را دارند، علنی‌تر می‌کنند! این «بن‌بست» از نظر سیاسی فقط یک جواب می‌تواند داشته باشد: حذف عوامل سنتی غرب‌گرا از معادلات سیاسی این مناطق؛ این عمل نیز به دلیل مقاومت بسیار زیادی که محافل سرمایه‌داری غربی از خود نشان خواهند داد، به این سادگی‌ها عملی نخواهد شد. ولی همانطور که امروز در جریان سوء‌قصد به جان پاسدارهای افغانی دیدیم، عمل حذف می‌تواند به صورتی کاملاً «وحشیانه» و «قهری» نیز صورت گیرد! این نوع عملیات «قهری»، نتیجة مستقیم فشاری است که از جانب قدرت‌های منطقه‌ای بر غربی‌ها وارد می‌آید. ولی همانطور که «گزارشات» بی‌بی‌سی نشان داد، غرب از این نوع «جنایات» حتی نمی‌تواند به نفع خود بهره‌داری تبلیغاتی هم صورت دهد.

در بطن استراتژی جدید منطقه، این اصل کلی مسلماً حاکم خواهد شد که ایرانیان می‌باید با همسایگان خود در ارتباطی اندام‌وار قرار گیرند؛ این ارتباط در دوران جنگ سرد به صورتی کاملاً مصنوعی، و به دلیل حاکمیت روابط ویژه‌ای بر منطقه، از میان برداشته شده بود. امروز این ارتباطات در حال شکل‌گیری دوباره است، و برتری‌طلبی‌های سیاسی و نظامی غربی‌ها که معمولاً در چارچوب نیازهای نفتی و استراتژیک خود را به نمایش می‌گذارد، نمی‌تواند بر الزاماتی که نتیجة همجواری‌های جغرافیائی و طبیعی میان تمامی ملت‌های یک منطقه است، موجودیت خود را تحمیل کند! غرب می‌باید این اصل را بپذیرد که، در چارچوب همین همجواری‌ها، نه تنها در روابط خود با ایرانیان، که در روابط با تمامی کشورهای منطقة خاورمیانه، دیگر نمی‌تواند در صف نخست قرار گیرد!












هیچ نظری موجود نیست: