۸/۱۴/۱۳۸۶

همگرائی سوته دلان!


با در بن‌بست قرار گرفتن برنامه‌های امنیتی ایالات متحد در عراق، و اینک در پاکستان، در کمال تعجب، شاهد اوج‌گیری طبالی‌های جنگ‌طلبانة واشنگتن بر علیة ایران هستیم! و اینبار، بوق و کرنا به روزی‌نامه‌های «اصلاح‌طلب» و «مخالف‌نمایان» در داخل و خارج محدود نمی‌ماند. در واقع، بحران ایالات متحد در منطقه آنقدر ریشه‌دار شده که حتی «اصولگرایان» و کادرهای دولت احمدی‌نژاد، خصوصاً مدیران سایت دولتی «ایرنا» نیز، در این طبالی‌ها، اصلاح‌طلبان و دستجات «پاسداران» متخصص «حقوق بشر» را همراهی می‌کنند! این «همگرائی» بسیار پرمعناست، و این تبلیغات پوچ و مضحک به این دلیل گریبان‌گیر ملت ایران شده که امیدهای واشنگتن در حفظ مواضع استعماری کاخ‌سفید در منطقه روز به روز ضعیف‌تر می‌شود؛ در چند روز گذشته شاهد بودیم که بحران سیاسی در پاکستان، در عمل، آمریکا را مجبور کرد دولت مشارف را در مسیر مخالف تبلیغات سیاسی واشنگتن قرار داده، از کودتا در اسلام‌آباد «حمایت» کند! و سایت «بی‌بی‌سی»، سخنگوی حاکمیت علیاحضرت ملکه، پس از «گریه‌زاری‌های» متداول در مورد «بد» بودن حکومت کودتا، طی «گزارشی» در راستای «توجیه» همین دولت، صریحاً ابراز امیدواری کرده بود که، شاید «حکومت کودتا بتواند بر طالبان پیروز شود!»

نیات واقعی انگلیس و آمریکا را با مطالعة همین جملة کوتاه می‌توان به صراحت دریافت، جمله‌ای که سریعاً از روی سایت «بی‌بی‌سی» غیب شد! حال باید دید این «طالبان» که «بی‌بی‌سی» سایه‌اش را گویا با تیر می‌زند چه کسانی هستند؟ پیشتر گفته بودیم که «طالبان» فعلی، همان «طالبان» نیست که قبلاً می‌شناختیم!‌ در چارچوب تبلیغات سیاسی که واشنگتن پس از فروپاشی شوروی، در افغانستان به راه انداخته بود، «طالبان» شامل گروهی می‌شد که مستقیماً از دست سازمان ‌سیا نان می‌خورد؛ در مسیر اهداف این سازمان گام برمی‌داشت، و زیر نظر دولت بی‌نظیر بوتو، و از طریق مدارس اسلامی در کشور پاکستان سازماندهی می‌شد و سربازگیری می‌کرد. این گروه پس از حملة ارتش‌های غربی به افغانستان عملاً از هم فرو پاشیده، و آنچه تحت عنوان «طالبان»، امروز به خورد مردم دنیا می‌دهند، اصولاً فاقد انسجام تشکیلاتی و سازمانی است. نام «طالبان»، امروز به گروه‌هائی اطلاق می‌شود که خاستگاه‌های قومی، طبقاتی، و حتی دینی روشن و واضحی ندارند؛ گروه‌های قومی مختلف‌اند که صرفاً به دلیل حضور نظامی ارتش‌های غربی در افغانستان و شمال پاکستان، با منافع دراز مدت غربی‌ها در این مناطق در تضاد قرار گرفته‌اند، و در برابر سازماندهی این نوع منافع، موضع‌گیری‌های پراکندة نظامی می‌کنند! پر واضح است، زمانیکه چنین «تضادی» در میان گروه‌های نظامی و ارتش‌های غربی، در مرزهای مستقیم چین، هند و نهایت امر در عمق استراتژیک منافع منطقه‌ای روسیه صورت گیرد، این گروه‌ها از حمایت‌های نظامی، تشکیلاتی و اطلاعاتی ویژه‌ای نیز بتوانند «پیوسته» برخوردار باشند! اینجاست مشکل اصلی افغانستان، امتداد آن، و «بحران» در مناطق شمالی پاکستان که از آن تحت عنوان «وزیرستان» نام می‌برند!

و در همین راستاست که با نگاهی به نقشة جغرافیا، می‌توان به اهمیت استراتژیک منطقة «قبایل» ـ همان «وزیرستان» ـ در شمال، و بلوچستان پاکستان پی برد؛ فروپاشی سیطرة ایالات متحد بر این مناطق عملاً به معنای نابودی خط استراتژیک «سنتو» است، خطی که پس از الغاء پیمان «بغداد»، سال‌هاست اسلام‌آباد را از طریق تهران به آنکارا وصل کرده. و اگر به یاد داشته باشیم، چند روز پیش از کودتای مشارف، بر اساس تبلیغاتی که در سایت‌ها و خبرگزاری‌ها به راه افتاده بود، قسمتی از این مناطق در خاک پاکستان از طرف «جنگاورانی» که وابسته به یک شیخک‌ «بلوچ»‌ معرفی شده بودند، از کنترل ارتش خارج شد. اینکه این «شیخک» اصولاً وجود خارجی دارد یا خیر، مسئلة مهمی نیست، ولی توجیه کودتا در چنین چارچوبی از اهمیت برخوردار است، خصوصاً که کودتا در مسیر عکس «تبلیغات» واشنگتن قرار گرفته، و همه می‌دانیم که مخارج ارتش «کودتاگر» پاکستان را، در عمل سازمان ناتو از طریق بودجة نظامی کاخ سفید تأمین می‌کند!

حال به «تبلیغات» گروه‌های «مخالف‌نما»، «اصلاح‌طلب»، و دولتی در ایران باز می‌گردیم. همانطور که پیشتر هم دیدیم، دولت احمدی‌نژاد از نخستین روزهای کسب قدرت، سعی در به روی صحنه بردن نمایشنامه‌ای «مستقل» داشت. در این «نمایشنامه»، که چون دیگر صحنه‌سازی‌های حکومت اسلامی مستقیماً از جانب سازمان سیا برنامه‌ریزی شده بود، «مقام‌معظم» رهبری و دولت احمدی‌نژاد، به همراه چند روزی‌نامة «اصول‌گرا»، تبلیغاتی بر پایة «منطق‌گرائی» به راه انداخته بودند! تبلیغاتی که بر اساس آن دولت آمریکا به ایران حمله نمی‌کند! البته این را می‌باید قبول کرد که دولت آمریکا در چارچوب قراردادهای جهانی و بین‌المللی نه تنها به ایران حمله نمی‌کند، که در راستای منافع منطقه‌ای خود از هر گونه حملة دیگر قدرت‌ها نیز به ایران تا آنجا که بتواند پیشگیری خواهد کرد. بارها، طی دوران «پروپاگاند» در مورد «برنامة هسته‌ای» در همین وبلاگ در مورد تبلیغات جنگ آمریکائی بر علیة ایران نوشتیم که، اگر دولتی به ایران حملة نظامی صورت دهد، قدرت‌های بزرگ منطقه‌ای هستند، نه آمریکا! چرا که در چنین شرایطی، هر اقدام نظامی بر علیة ایران، بدون در نظر گرفتن ابعاد و بازتاب‌هایش، انگشت اتهام جهانیان را آناً به جانب واشنگتن منحرف خواهد کرد. واشنگتن در واقع امروز در مورد ایران اسیر دست مواضع قدرت‌های منطقه‌ای شده!

ولی همانطور که در خیمه‌شب‌بازی پاکستان نیز شاهدیم، دولت آمریکا مناطق نفوذ و حاکمیت‌های دست‌نشاندة خود را به این سادگی‌ها رها نمی‌کند!‌ در پاکستان با بازگرداندن بی‌نظیر بوتو، در گیرودار کودتای نظامی، واشنگتن قصد آن داشت که به قدرت‌های منطقه‌ای «تفهیم» کند، اگر مجبور شده جهت حفظ مواضع آمریکا، در اسلام‌آباد کودتائی به راه بیاندازد، به هیچ عنوان حاضر نیست موضع «مخالفت» با این کودتا را در اختیار محافلی قرار دهد که از واشنگتن مستقیماً دستور نمی‌گیرند! در چنین سناریوی «تمامیت‌خواهانة» استعماری‌ای است، که مهرة سازمان سیا، ژنرال مشارف کودتا می‌کند، و مخالفت با همین کودتا را نیز خدمتگزار دیگر سازمان سیا، بی‌نظیر بوتو بر عهده می‌گیرد. به این ترتیب، تمامی مهره‌های شطرنج استعماری در پاکستان، در راستای منافع آمریکا، حداقل در آرایشی «کلاسیک» سازماندهی می‌شود، و اگر کودتا به دلایل سیاسی و بین‌المللی مجبور به عقب‌نشینی از «در» شود، نوکران دیگر سازمان سیا از «پنجره» وارد خواهند شد!

در کشور خودمان نیز همین «سناریو»، هر چند به صورتی تغییر یافته، برای ملت ایران نوشته شده! به این ترتیب که واشنگتن اگر به دلیل زیاده‌خواهی‌های استعماری در ایران، قصد مسلح کردن ملاجماعت را به سلاح‌هسته‌ای داشته باشد، تا بتواند بر مسکو و دهلی‌نو هر گونه فشار «سیاسی ـ استراتژیکی» که مایل است اعمال کند، به این معنا نخواهد بود که دست قدرت‌های بزرگ منطقه‌ای را جهت حملات نظامی در ایران باز خواهد گذاشت! حملات «فرضی» نظامی آمریکا بر علیة ایران، در ید تبلیغات گروه‌های دیگری از «همسرایان» استعمار غرب قرار گرفته‌: اصلاح‌طلبان، مخالف‌نمایان، چپ‌نمایان، و ... همگی فعالیت‌های‌شان در چارچوبی سازمان یافته‌ که در صورت حملات نظامی بر علیة ایران، حملاتی که «آمریکائی» تلقی خواهد شد، واشنگتن بتواند مشتی عملة آمریکا را تحت عنوان مخالفان حکومت اسلامی، مخالفان آمریکا، و نهایت امر طرفداران «صلح»، زیر نظر سازمان سیا در ایران به قدرت برساند. دلیل اوج‌گیری تبلیغات جنگی بر علیة ملت ایران در سایت‌های مزدور و جیره‌خوار آمریکا بر روی امواج اینترنت فقط در همین «خلاصه» می‌باید جستجو شود. و اگر امروز شاهدیم که این تبلیغات ضدانسانی دامنگیر سایت‌های دولتی و حتی خبرگزاری رسمی حکومت اسلامی ـ ایرنا ـ شده، بر مجموعه‌ای از دو دلیل زیر می‌تواند تکیه داشته باشد.

دلیل نخست آنکه، پس از برگزاری نشست وزرای امور خارجة کشورهای همسایة عراق در استانبول، نشستی که ظاهراً بر محور «امنیت عراق» برگزار شد، روابط حاکمیت اسلامی با آمریکا در ابعادی «علنی» شده، که زمینة پیش‌بردن سیاست‌های دوگانه، جهت سرکوب فراگیر ملت ایران دیگر به صورت گذشته عملی نیست. شاخه‌های «سیاست‌های» استعماری ـ اسلام‌گرایان اصولگرا، سلطنت‌طلبان، اسلام‌گرایان «دمکرات»، و چپ‌نمایان ـ به ریشه‌های اصلی‌شان بازگشته‌اند، و همگی، تقریباً با بهره‌گیری از یک زبان «تبلیغاتی» واحد، از حملة آمریکا به کشور «حمایت» می‌کنند! در زبان تبلیغاتی اینان، آمریکا گویا «قصد» حمله دارد!‌

ولی دلیل دوم اینجاست که، ابعاد بحران‌های فزاینده در پاکستان و ترکیه هنوز روشن نیست! اگر بن‌بست پاکستان را استعمار، ظاهراً با یک کودتا، به شیوة معمول و متداول، به اصطلاح از جلوی پای خود برداشته، مشکل استراتژیک ترکیه و ارتباطات این کشور با منطقة شمال عراق هنوز دست نخورده باقی مانده. اگر ترکیه مجبور به عکس‌العمل نظامی در شمال عراق شود، نتایج آن به هیچ عنوان روشن نیست. و به همین دلیل است که چند روز پیش «نانسی پلوسی»، رئیس مجلس نمایندگان ایالات متحد، که پس از رئیس جمهور فرد دوم حاکمیت آمریکا به شمار می‌رود، رسماً اعلام داشته، «چراغ سبزی جهت حملة آمریکا به ایران صادر نشده!» این حرف در عمل به معنای «تهدید» دیپلماتیک رقبای آمریکا در منطقه است! و در همین احوال است که وزیر دفاع آمریکا سر از پکن در می‌آورد تا شاید موضع‌گیری کودتای آمریکائی در اسلام‌آباد را در چارچوب منافع چین تا آنجا که امکان دارد «توجیه» کند؛ در چنین شرایطی، «گدائی» حمایت چین از این کودتا، به صراحت نشان می‌دهد که واشنگتن تا چه اندازه به دست و پا افتاده!

همانطور که پیشتر نیز عنوان کرده‌ایم، بازگرداندن روابط سیاسی منطقه به دوران جنگ سرد، به معنای خواب‌های پریشان خواهد بود. «آرایش‌های» کلاسیک استعماری، ‌ از نظر استراتژیک به هیچ عنوان از معنا و مفهومی در شرایط فعلی برخوردار نیست. سیاستگزاران آمریکا و همتایان غربی آنان با تکیه بر صورت‌بندی‌های رایج و متداول، در عمل، خود را گرفتار سازماندهی‌هائی کرده‌اند که دیگر کارساز بحران‌ها نخواهد بود. همانطور که سیاست‌های «مردم‌گرای» خاتمی، و ژست‌های «اصولگرا» و «نیمه‌نظامی» مهرورزی نشان داد، در ابعاد سیاست منطقه‌ای دیگر «آرایش‌های» کلاسیک نتایج معهود را به دنبال نمی‌آورد. این اصل کلی را کشورهای روسیه و چین، ظاهراً قبول کرده‌اند، چرا که ساختار سیاسی این دو کشور دوران «بازسازی» و «تجدیدنظر» را پشت سر گذاشته، ولی آمریکائی‌ها هنوز به این دوران «بازنگری» پای نگذاشته‌اند، و با تکیه بر مشتی روابط پوسیده، که امروز دیگر از هیچ ارزش واقعی در عمل برخوردار نخواهد بود، هنوز بر همان «اصول» دوران گذشته پای می‌فشارند. ولی تحولات چند روز آینده در پاکستان، ترکیه و شاید ایران، به صراحت این «نزدیک‌بینی» سیاسی نزد آمریکائیان را علنی خواهد کرد.







هیچ نظری موجود نیست: