۸/۰۲/۱۳۸۶

بی‌نظیر و ملاعمر!



روزنامة گاردین، مورخ 24 اکتبر سالجاری، با چاپ مطلبی پیرامون سوءقصد به جان بی‌نظیر بوتو، سخن از برکناری مسئول تحقیقات در مورد این بمب‌گذاری به میان می‌آورد. گاردین از قول «منابع» رسمی اظهار می‌دارد که، این برکناری به دلیل تقاضای مستقیم بی‌نظیر بوتو صورت گرفته! و در ضمن، می‌دانیم که پیش از این درخواست، خبر ممنوع‌الخروج شدن خانم بوتو از پاکستان، از طریق خبرگزاری‌ها منتشر شده بود. بی‌نظیر بوتو، دلیل تقاضای برکناری «منصور مقال»، مسئول این تحقیقات را، حضور فعال وی در شکنجة همسرش در سال 1999 در زندان عنوان کرده! در عین حال، خانم بوتو، به دلیل آنکه شاخه‌هائی از نیروهای انتظامی، ارتش و سازمان‌های امنیتی را مسئولان واقعی بمب‌گذاری معرفی می‌کند، از کشورهای ایالات متحد و انگلستان تقاضا کرده که جهت تحقیقات در مورد این سوءقصد، مأمورانی به محل اعزام دارند. تقاضائی که با مخالفت شدید دولت پاکستان روبرو شده. ولی خانم بوتو در توجیه تقاضای خود اعلام داشته که وکیل وی از فردی که خود را «یکی از دوستان القاعده»، و فرماندة «بمب‌گذاران انتحاری القاعده و بن‌لادن» معرفی کرده، نامة تهدیدآمیزی دریافت داشته و در آن تهدید کرده که، «سر» خانم بوتو را «مثل یک بزغاله خواهیم برید!» البته «گاردین» توضیح نداده که چگونه می‌توان سر خانم بوتو، نخست وزیر سابق پاکستان را، «مثل یک بزغاله برید»! ولی از ظواهر امر بر می‌آید که در پاکستان نیز بساط «جنگ زرگری» داغ و گرم شده، و خارج از تمامی بده بستان‌ها در «پیش و پس» پرده، رئیس حزب اسلامی پاکستان، یکی از اعضای صاحب جاه و مقام در تشکیلات «طالبان»، به نام «چودری شجاعت حسین»، اصلاً همسر خانم بوتو را شخصاً متهم به این بمب‌گذاری کرده؛ به گفتة «شجاعت حسین»، همسر بوتو از این عمل قصد بهره‌برداری تبلیغاتی به نفع خانم بوتو داشته!

همانطور که می‌دانیم، عملکرد خانم بوتو در دو دوره‌ای که در مقام نخست وزیر پاکستان تشکیل کابینه داد: طی‌ سال‌های 1988 تا 96، از طرف مخالفان، به دلیل آنچه «فساد» اداری، «حیف‌ و میل» اموال عمومی، ارتشاء و ... عنوان می‌شد، به شدت مورد حمله قرار گرفت. تا حدی که همسر ایشان، از طرف محاکم قضائی پاکستان، عملاً در مقام یک «کلاهبردار» شناخته شده، روانة زندان شد! علاوه بر این، به اعتقاد بسیاری از صاحب‌نظران، بوتو اصولاً فاقد شخصیتی سیاسی است، و در عمل صرفاً پوششی «دولتی» و «دیوانسالارانه» جهت فعالیت‌های مالی و اقتصادی همسرش و محافل وابسته به وی فراهم آورده بود! از طرف دیگر، نمی‌باید فراموش کرد که، دوران «فعالیت» سیاسی خانم بوتو، در مقام نخست وزیر، به صورتی کاملاً چشم‌گیر، با شکل‌گیری پدیدة «طالبان» در افغانستان همزمان می‌شود! می‌دانیم که، حضور ارتش اشغالگر شوروی در افغانستان از سال 1979 آغاز شد، و «ارتش سرخ»، طی سال‌هائی طولانی، شب و روز را در «کابوس» مبارزه با «مجاهدین» افغان گذراند، «کابوسی» که نهایت امر به فروپاشی اردوگاه شرق نیز انجامید. و در سال 1989، با قبول شکست و سرافکندگی، شوروی‌ها افغانستان را رها کردند! ولی از قضای روزگار، فقط چند ماه پیش از خروج ارتش سرخ از افغانستان، شاهد حضور سیاسی خانم بوتو در رأس قوة مجریة پاکستان هستیم! ارتباط اندام‌وار حضور سیاسی بی‌نظیر بوتو و آغاز درگیری‌های نظامی در میان جناح‌های مختلف مجاهدین افغان و نهایت امر تشکیل جماعت «طالبان»، که از طرف برخی سیاست‌ها بهترین «گزینة» ممکن جهت ایجاد «ثبات» سیاسی در این کشور معرفی می‌شد، این شبهه را ایجاد می‌کند که ایشان در پایه‌ریزی پدیدة «طالبانیسم»، چه در افغانستان، و چه در دیگر مناطق آسیای مرکزی و خاورمیانه مسلماً می‌باید «ید ‌طولائی» داشته باشند!

در واقع، از نظر تاریخی، «طالبانیسم» افغان بیش از آنچه در رسانه‌ها و رساله‌ها مورد التفات قرار می‌گیرد، تکیه بر مرده‌ریگ استعماری پدیده‌ای به نام «مجاهدین» افغان دارد. مجاهدین و گروه‌هائی که طی یک دهه جنگ در افغانستان، توسط ایالات متحد، انگلستان، شیخ‌نشین‌ها و حکومت اسلامی تهران، در راه جنگ «مقدس» با «کفار» سازماندهی می‌شدند، عملاً همان‌ها هستند که بعدها خود را «طالبان» خواندند! این امر را نمی‌باید فراموش کرد، دولت‌هائی که در بالا عنوان کردیم، همه ساله میلیاردها دلار بودجه و تجهیزات نظامی در راه بسیج «مجاهدین» ضدکمونیست در اقتصاد افغانستان، پاکستان و مناطق مرزی ایران «سرمایه‌گذاری» می‌کردند. ولی این مبالغ هنگفت، صرفاً‌ به مصرف جنگ نرسید؛ زمینه‌ساز پایه‌ریزی نوعی اقتصاد جنگ در منطقه شد. «اقتصادی» که همچون دیگر انواع جنگی و در دیگر نقاط ـ ویتنام و کامبوج شاید بهترین نمونه‌های آن باشد ـ مشوق گسترش روابط اقتصادی ویژه‌ای شد: خرید و فروش مواد مخدر، قاچاق اسلحه، برده‌فروشی، قاچاق زنان و کودکان، سازماندهی باندهای جنایتکار و راهزنان حرفه‌ای، و دیگر مظاهر نفرت‌انگیز جنگ‌های سرمایه‌سالاری در تاریخ بشر!

خانم بوتو، در هنگام دستیابی به قدرت سیاسی در پاکستان، در عمل میراث‌خوار چنین شبکة وسیع و ثروتمند اقتصادی، ضدانسانی و استعماری شد! ولی بسیاری از صاحب‌نظران معتقدند که، در آن روزها، ایالات متحد و انگلستان دیگر نیازی به ادامة حمایت از مسائل افغانستان نمی‌دیدند. در نتیجه، همانطور که بعدها شاهد بودیم، نقش واقعی بوتو و محافل وابسته به وی، در عمل، شکل‌ دادن به مسیر اقتصاد «نوین» افغانستان، پاکستان و جایگزین کردن اقتصاد جنگ با نوعی اقتصاد بر روال روند عادی مسائل بود! ولی در اینکه چنین برخوردی تا چه اندازه می‌توانست زخم‌های هولناک جنگی استعماری را در منطقه التیام بخشد، نمی‌بایست تعجیل به خرج می‌دادیم. همانطور که دیدیم، بحران افغانستان بدون هیچگونه کاهشی در ابعاد وسیع آن، تا به امروز همچنان ادامه دارد، و تبعات آن به تدریج دامنگیر بسیاری ملل، و حتی بسیاری نظام‌ها شده.

امروز پس از شکست علنی و بسیار صریح سیاست‌های غرب در عراق و خصوصاً در افغانستان، حضور دوبارة بوتو در مقام‌های تصمیم‌گیری در قوة مجریة پاکستان در آیندة نزدیک می‌تواند معنائی بسیار عمیق داشته باشد؛ غرب، «آتش‌بیار‌» اصلی را اینبار جهت اطفاء حریق به منطقه اعزام کرده! و این «برنامة» وسیع سیاسی، همانطور که شخص بوتو نیز خود پیشتر اعلام داشت، می‌تواند به حضور نظامی ارتش‌های غربی ـ مقصود بیشتر ایالات متحد و انگلستان باید باشد ـ در پاکستان بیانجامد! ولی در مرزهای شبه‌قارة هسته‌ای هند، و در منطقة نفوذ مستقیم روسیه در مقام یک ابرقدرت تعیین کننده، این نوع سیاستگذاری‌ها به نظر بیشتر «آفتاب خرج لحیم» می‌آید، تا مشکل‌گشا! مسلماً حضور سیاسی خانم بوتو و پیشبرد سیاست‌های «نوین» واشنگتن و لندن در آسیای جنوبی از طریق ایشان، با انتخاب خانم کلینتن در مقام ریاست‌جمهور دمکرات آمریکا، از همزمانی‌هائی برخوردار خواهد شد. ولی در اینکه اینهمه بتواند مشکل آمریکا در آسیای مرکزی و جنوبی را به سوی راه‌حلی هر چند مقطعی پیش راند، هنوز جای سئوالات بسیاری باقی می‌ماند.








هیچ نظری موجود نیست: