۵/۱۰/۱۳۸۶

بخیه به آبدوغ!



راهبردهای منطقه‌ای در خاورمیانه و آسیای مرکزی در حال ترسیم است؛ ولی شاید مهم‌ترین راهبردی که مشخص کنندة روند دیگر ساختارها است، از ارتباط اقتصادی میان ایران و شبه‌قارة هند منتج خواهد شد. نخست شاهد پایان یافتن حکایت شیرین «خط لولة صلح» هستیم، و هر چند بلندگوهای منافع آمریکا در منطقه، از این «قرارداد» تحت عنوان «ترکمانچای دوم»، و یا «گلستان سوم» سخن به میان می‌آورند، در عمل، ایجاد ارتباط اقتصادی در این ابعاد، میان ایران، پاکستان و هند، به بسیاری از زمینه‌های «آشوب‌پذیری» در این منطقه نقطة پایان خواهد گذاشت. خصوصاً اینکه، در این «قرارداد» طرف‌های آمریکائی عملاً غایب‌اند! و اهرم‌های فشار واشنگتن بر مسکو، پکن و دهلی‌نو حداقل در بطن این «قرارداد» پیش‌بینی نشده! با نزدیک شدن هند به ایران، از نظر سیاسی و امنیتی، نقش سنتی پاکستان ـ پایگاه آمریکا، جهت ایجاد تنش میان هند و چین، و مسیر ارتباطی آمریکا با حکومت اسلامی ـ به طور کلی از صحنة سیاست منطقه حذف خواهد شد. نیاز به تکرار نیست، ولی نفوذ امنیتی پاکستان در حکومت اسلامی تا آنجاست که اسکناس‌های رایج در کشور «عدل‌علی»، هنوز در چاپخانه‌های پاکستان و زیر نظر مشاوران انگلیسی و آمریکائی به چاپ می‌رسد! از طرف دیگر، بازگشت احتمالی بی‌نظیر بوتو به قدرت در پاکستان ـ می‌گوئیم احتمالی، چرا که بازگشت وی به عنوان چرخ پنجم گاری دمکرات‌های آمریکا، در گرو نتایج انتخابات آیندة ایالات متحد خواهد بود ـ ضربة دیگری بر پیکر جنبش‌های «اصولگرای» اسلامی در منطقه خواهد شد، جنبش‌هائی که بر محورهائی چون القاعده، طالبان، شیعی‌گری، جمکرانی‌گری و ... از 28 سال پیش تاکنون در صحنة سیاست منطقه با حمایت واشنگتن «جا» خوش کرده‌اند!

ولی مسائل مسلماً تا به این حد «خلاصه» نیست! نخست شاهدیم که دولت آمریکا در حال تسلیح دیوانه‌وار کشورهای عربی منطقه است؛ تخمین بودجه‌ای که قرار است، حداقل روی کاغذ، به این تسلیح اختصاص یابد به 33 میلیارد دلار می‌رسد؛ 22 میلیارد آن به عربستان سعودی اختصاص یافته! این تسلیح شامل تمامی کشورهای عربی خلیج‌فارس؛ مصر و حتی اردن هاشمی شده، و اگر این «برنامه» در سطح منطقه‌، امروز به صورتی «علنی» عنوان می‌شود، فقط به این دلیل است که ایالات متحد احساس می‌کند باید هر چه زودتر چمدان‌ها را بسته، عراق را رها کند! آنچه در این به اصطلاح «قرارداد» فروش اسلحه «منظور» شده: رادارهای فوق‌مدرن، سیستم‌های ردیابی فوق پیشرفته، و سیستم‌های عملیاتی و بمباران‌های بسیار پیچیده، به صراحت به «طرف‌ها» در منطقه می‌فهماند که ارتش آمریکا در صورت عقب‌نشینی از عراق، قصد آن دارد در این کشورها «خیمه‌وخرگاه‌اش» را تا زمانی که «مایل» باشد بر پا نگاه دارد! و از آنجا که اینکارها «خرج» و «برج» دارد، مخارج را هم «میزبانان» تقبل خواهند کرد! هر بچه محصلی با نگریستن به نقشة منطقه می‌تواند به صراحت دریابد، برنامه‌ای که آمریکا برای «دفاع» از دیگر کشورها در برابر آنچه «تروریسم»، «القاعده» و ... سر هم کرده، در عمل، همان است که پنتاگون علاقمند بود در بغداد، و یا در صورت یاری «بخت»، در «تهران» بر پا کند! ولی از آنجا که از دیرباز گفته‌اند: «بخت گر خندان بود، ‌ دندان به سندان نشکند!» حال که «دندان» به سندان شکسته، و پس از دریافت تودهانی مفصل در لبنان، عراق و افغانستان، کاخ‌سفید مشت و لگدهایش را برای سر و دوش دوستان و همسفره‌ای‌هایش نگاه داشته! چنین قراردادهای فروش اسلحه، در عمل صرفاً به معنای حضور ارتش و کارشناسان پنتاگون در کشورهای مربوطه، و تحمیل صدها برابر مخارج «ظاهری‌ای» است که بر بودجه‌های این کشورها سنگینی خواهد کرد! مخارجی که امروز، روی کاغذ محلی از اعراب ندارد؛ تا آنجا که به موضع حکومت‌های منطقه مربوط می‌شود، این نوع «حمایت»، به هیچ عنوان در مقام تقویت رژیم‌های حاکم نیست، این نوع اسلحه فروشی بیشتر «بخیه به آبدوغ زدن» است!

از طرف دیگر، سفر «بی‌نتیجة» نخست‌وزیر جدید انگلستان به کاخ‌سفید، با کناره‌گیری مهم‌ترین حزب سنی‌مسلکان عراقی از دولت «دست‌نشانده»، نتایج خود را عملاً نشان داد! بیانات جرج بوش و گوردون براون در این دیدار آنقدر «کلیشه‌ای» و خنده‌دار بود، که اگر کسی از تغییر نخست‌وزیر انگلستان بی‌خبر بود، حتماً فکر می‌کرد این سخنان از دهان تونی بلر خارج می‌شود، ولی همانطور که دیدیم، و همانطور که پیشتر نیز گفتیم، اگر تونی بلر کنار رفت، نه برای خوردن یک فنجان چای، که جهت تغییر یک سیاست بود! تغییری که امروز دامان مهم‌ترین تشکیلات سیاسی سنی‌مسلک عراق را نیز همزمان گرفته!‌ «چیستان» غیرقابل درک اینک در این «خلاصه» می‌شود که مجموعة سه عامل اصلی در منطقه به کجا خواهد کشید: نخست بحران عراق، در درجة دوم موضع‌گیری‌های حکومت اسلامی که علیرغم وابستگی‌ها ساختاری به آمریکا مجبور است از سیاست مسکو پیروی کند ـ کناره‌گیری نژادحسینیان در عمل نشان داد که فشار از کجا می‌آید ـ و نهایت امر، بحرانی که اخیراً به دست ارتش آمریکا در ترکیه به راه افتاده ـ تبدیل اسلام‌گرایان به حزب «حاکمیت» اسلامی در اینکشور! این سه بحران، تا کجا می‌توانند دست در دست، همگام با یکدیگر حرکت کنند؟ بدون آنکه درگیری‌ها و جنگ، این مجموعة نامتجانس را به عکس‌العمل‌هائی در مراحل بالاتر بکشاند؟ آمریکائی‌ها با مسلح کردن دولت‌های دست‌نشانده، در عمل چنگ و دندان نشان می‌دهند! ولی خود نیز می‌دانند که این جنگ‌افزارهای پیشرفته همچون میگ‌های «فوق‌مدرن» صدام حسین، بدون حضور مستشاران خارجی، نه تنها جنگ‌افزار نیستند، که چماقی‌اند، میخ‌اش افتاده! خلاصة امر، سیر تحولات تاریخی در منطقه، به دولت‌های عربی خواهد فهماند که می‌باید در مسیر سیاستگذاری‌های خود تجدید نظرهای اصولی صورت دهند. آمریکا اگر در منطقه احساس خطر کند، همگی را رها می‌کند، و به سنگر دیگری خواهد پرید؛ با در نظر گرفتن آنچه در راه است، دیری نخواهد گذشت که این «استراتژی» را هم به چشم خواهیم دید!




هیچ نظری موجود نیست: