۳/۲۲/۱۳۸۶

بادام زمینی در تهران!



خبرگزاری‌های رسمی حکومت اسلامی، سخنانی منسوب به علی‌خامنه‌ای، در ملاقات با «دانیل اورتگا»، رئیس جمهور نیکاراگوا، انتشار داده‌اند. در این «بیانات» که به صورت کلی، تکرار مکرارات تبلیغات اسلامی، ویژة کورها و کرها است، علی خامنه‌ای بار دیگر «کت‌وشلوار» نخ‌نمای حکومت اسلامی: ردای جنگ با امپریالیسم آمریکا را به تن کرده‌، و از تمامی ملل «مبارز» جهان می‌خواهد که به قول ایشان، در راه «تقویت جبهة طرفدار عدالت در مناسبات بين‌المللي و تسریع در روند عادلا‌نه شدن این مناسبات»، با یکدیگر همکاری کنند! باید قبول کرد، چنین فراخوانی از سوی فردی که پس از 28 سال حکومت «غیرمشروع» و استبدادی ـ این حکومت حتی بر پایة «قانون اساسی» تدوین شده توسط «مجلس خبرگان‌» همین جماعت هم «غیرقانونی» است ـ که طی آن یک ملت در بند نظامی قرون‌وسطائی همه روزه زجر کشیده، نشانگر پرروئی و وقاحتی غیرقابل توصیف است. شاید بهتر بود که حضرت «رهبر»، بجای تکرار خزعبلاتی که 28 سال است سراسر صفحات مطبوعات، و کلیة امواج رادیو تلویزیونی این حکومت استیجاری را «اشباع» کرده، حداقل شمه‌ای هم از نتایج «درخشان» این «مبارزات پیگیر» برای ملت ایران ارائه می‌دادند!

از خنده و شوخی‌های وافر مقام «رهبری» در هنگام شرفیابی «اورتگا» ـ عکس‌های چاپ شده از طرف رسانه‌های اینترنتی دولتی در این مورد دست و دل‌بازی فراوان نشان دادند ـ معلوم است که حضرت ایشان از دیدار با رئیس جمهور نیکاراگوآ خیلی «حظ» کرده بودند! البته در جهان مراودات سیاسی، «خوشحالی‌‌ها» ریشه در روابط انسان‌ها ندارد، ریشه در روابط حیواناتی دارد که به غلط نام انسان بر خود گذاشته‌اند! مثلاً حضرت رهبر، نه به خاطر تازه شدن دیدار با «اورتگا»، که به خاطر بازتاب‌های سیاسی این دیدار، در چارچوب حفظ حاکمیت خلافت هزارة سوم ملاجماعت، نیش مبارک‌شان اینچنین تا بناگوش باز شده بود. ولی نمی‌باید واقعیات را پنهان داشت، که سال‌ها پیش فریدون توللی، شاعر گرانقدر ایران در شعری می‌گوید: «دیگر این شیراز ما، شیراز نیست!» البته به هیچ عنوان قصد اهانت به شاعر عزیز ایرانی را نداریم، ولی می‌باید خدمت رهبر «عظیم‌الشان» شیعیان جهان، عنوان کنیم که «دیگر این اروتگای شما، اورتگا نیست!»

ایرانیان فراموش نکرده‌اند که بحران 22 بهمن در ایران، تقریباً با آنچه «انقلاب» ساندیست‌ها در کشور نیکاراگوآ عنوان می‌شد، به صورتی همزمان صورت گرفت. در چنین همزمانی‌ها معمولاً، اگر عقل سلیم راهنمای‌مان باشد، می‌باید به دنبال عناصر «مشترک» در این بحران‌ها، و در روابط دیپلماتیک جهانی باشیم. همانطور که دیدیم و فراموش هم نکردیم، آقای «اورتگا» که پس از این «انقلاب»، سوموزا نامی را از کشور بیرون رانده، و بر اریکة قدرت ریاست دولت تکیه زدند، قصد داشتند در اسرع وقت، «فیدل دوم» آمریکای مرکزی شوند! ولی، به سرعت از طرف ایالات متحد مورد «تهدید» جدی قرار گرفتند! و قدرت «انقلابی» را، پس از مدتی جنگ و گریز با گروهی که «کنتراس» نام داشتند، به مخالفان «تفویض» فرمودند!

از قضای روزگار، ارتباط حکومت «عدل علی» در تهران، با «انقلاب» نیکاراگوآ، ارتباطی که تا به این حد توانست «حظ» به چشمان و لبان غنچه‌ای «رهبر» بیاندازد، درست از همین جنگ و گریز با «کنتراس‌» می‌آید. می‌دانیم که گروه کنتراس را، در آنزمان فردی به نام نگروپونته، که از قضای روزگار بعداً یکی از سفیران سابق ارتش آمریکا در بغداد شد، در هندوراس، کشور همسایة نیکاراگوآ سازماندهی می‌کرد. و این گروه نظامی، همچون همة گروه‌های آدمکش و «چریک» نیازمند تسلیحات‌ بود، تسلیحات هم «خرج» دارد! در اوج «جنگ سرد»، آمریکائی‌ها که از دورة کارتر، بر اساس «شعار» حقوق‌بشر به مناسبات جهانی پای گذاشته بودند، جرأت نکردند حمایت نظامی از «کنتراس‌» را، حتی در حد یک توافقنامة سری در سنای این کشور به تصویب برسانند. نباید فراموش کنیم که،‌ چریک‌های «کنتراس‌» نه تنها همچون «شوالیه‌های» افسانه‌ای می‌جنگیدند، که در کشتار، چپاول، تجاوز به عنف، و به بردگی کشاندن دهقانان، خصوصاً‌ زنان و کودکان «تخصص‌های» خیلی بالائی نشان داده بودند! و حکومت «حقوق‌بشر» گاوچران‌ها، علیرغم تمامی وقاحت‌اش، نتوانست از این گروه آدمکش حمایت رسمی و تبلیغاتی به عمل آورد! نتیجه آن شد که، خناس‌های کاخ‌سفید آمدند به سراغ دوستان «ضد امپریالیست» امام زمان در تهران! چرا که می‌دانیم،‌ از دورة کودتای «شکوهمند» 22 بهمن، کشور ایران از یمن حضور ملا جماعت در رأس دولت، تبدیل به زباله‌دان رسمی سیاست‌گزاری‌های کشورهای غربی شده!

همانطور که شاهد بودیم، حکایت بده بستان‌های «کلنل الیور نورت»، پرزیدنت ریگان، نفت حراج شدة ملت ایران در دست حکومت اسلامی، فروش اسلحة اسرائیلی به لشکر ضد صهیونیست امام زمان، و حمایت مالی از کنتراس‌، نهایت امر کلاف سر در گمی شد که پس از بلند شدن بوی گند افتضاحات‌اش، طی جلسات سری و «نیمه» سری کمیسیون‌های رنگ و وارنگ سنای آمریکا، همه را گیج و مبهوت کرده بود، و نهایت امر چند قربانی «ظاهری» هم در دولت ایالات متحد بجای گذاشت! قربانیانی که در کمال پرروئی پس از دریافت حکم محکومیت، در برابر دروبین‌ها ظاهر می‌شدند، و بی‌شرمانه، بدون کوچک‌ترین اظهار تأسف از صدها هزار کشته و آوارة این جنگ غیرقانونی، عربده می‌کشیدند: «زنده باد آمریکا!» بی‌دلیل نیست که این تخم حرام‌ها را گاوچران می‌خوانیم، عقلا و از ما بهتران اصلاً در توجیه «نظرات» و عقاید فلسفی همین‌‌ها بود، که سعی کرده‌اند به هر صورت ممکن، رابطه‌ای میان «گوز و شقیقه» کشف کنند!‌

ولی خوب این عمل «خیر» آبی به آسیاب اسلام راستین آورد! روح‌الله که در نخستین روزهای جلوس بر تخت «امامت سیزدهم»، قرار بود در قم روزی صد بار استنجائات مختلف با سنگ و چوب و تیرآهن امتحان بفرمایند، و اکتشافات‌شان را در صدها جلد کتب زرکوب در مقابل دانشگاه سابق تهران جهت «علما»‌ به فروش برسانند، به جمکران مشرف شده، از مقام پژوهشگر«استنجاء»‌ به مرتبة کارشناسی «ضحاکی‌ات» صعود کردند! آقای «اورتگا» هم،‌ پس از شکست در رزمایش‌های «سیاسی ـ نظامی»، مدت مدیدی به تعطیلات رفتند! پس از چندین سال، از مواضع «مشرکانة فیدلی» خود «توبه» کردند، و همچون «توابین» بعضی سازمان‌ها، به سنت محمدی روی آوردند! ایشان، طی همکاری‌ها و همگامی‌های کامل با دمکرات‌های آمریکائی، نهایت امر توانستند دوباره، ولی اینبار تحت نظارت کامل جیمی کارتر خودمان، به مقام ریاست جمهوری نیکاراگوآ دست‌ یابند! و این بود قصة شیرین امشب ما!

حال اگر خوانندگان معانی «عمیق» خنده‌های شیرین «رهبر» حکومت اسلامی را در هنگام دیدار با «اورتگا» کشف نکرده‌اند، می‌باید یا یک بار دیگر همین وبلاگ را بخوانند، و یا در معنای مصراع، «دوست آن باشد که گیرد دست دوست»، و یا مصراع،‌ «بیا سوته‌دلان گرد هم آئیم»، تأملی در خور صورت دهند، حتماً‌ موفق خواهند شد!




هیچ نظری موجود نیست: