۱۰/۰۹/۱۳۸۵

چوبة فرار!؟



جهان گامی دیگر به سوی «وحشیگری» برمی‌دارد، «وحشیگری» و زیر پای گذاشتن حقوق انسان‌ها و ملت‌ها؛ نه صرفاً مقولات حقوقی از قبیل «حقوق‌ بشر»، که دهه‌هاست کل و مجموع تبدیل به «تشریفات» دستگاه ارباب استعمار شده، که حقوق ملت‌ها در برابر بنیادهای چند ملیتی‌هائی که به تدریج قصد دارند خود را، قوانین و منافع خود را، در برابر ملت‌ها، فرهنگ‌ها، و مجموعه‌های انسانی‌ای که تاریخ تا به امروز شناخته، بر جامعه و تاریخ بشری تحمیل کنند! کیست که نداند، آنچه امروز «ارتش آمریکا» در عراق می‌نامند، مشتی تفنگچی‌های شرکت‌های چند ملیتی نفتی‌اند؟ کیست که نداند ارتش در مقام «ملی»، هیچگاه نمی‌توانست در «قتل‌عام» مردم بی‌گناه یک کشور اینچنین شرکت فعال داشته باشد؟ و کیست که نداند، صدای مظلومیت ملت عراق، امروز در چنگال همین دولت‌ها ـ انگلستان و آمریکا ـ خفه شده، تا «چپاول» ادامه یابد، «چپاول»‌ منابع و اموال یک ملت، در برابر چشم جهانیان و دوربین‌های فیلم‌برداری صد‌ها خبرساز و خبرنگار؟

در سپیده‌دم امروز، مشتی تفنگچی اشغالگر آمریکائی و انگلیسی، صدام حسین، رئیس جمهور عراق را که پس از یک محاکمة نمایشی و «دمکراتیک» به اعدام محکوم شده بود، به قتل رساندند. اینکه دولت‌هائی به خود اجازه دهند، پای به خاک کشور دیگر گذاشته، و بدون هیچ رابطة فرهنگی و تاریخی با این سرزمین، رهبر این کشور را به جرم «جنایت علیه بشریت» به دار آویزند، دیگر از آن «داستان‌ها» است؛ حکایتی است ننگین که «گر حکم تاریخ آید»، «گفتنی‌ها» خواهد داشت. اینکه چگونه، دولت‌ها و محافلی این «قتل عمد» را توجیه خواهند کرد، بماند. ولی محافل بین‌الملل، طی برنامه‌ریزی‌های خود به این صرافت افتادند که «صدام حسین» باید از میان برداشته شود، و چون به مرگ «طبیعی» از قبیل نمایشات دادگاه لاهه و میلوسوویچ، نتوانستند و یا نخواستند او را از میان بردارند، در سکوت یک صبحدم همچو دزدان سحر، و در یک حیاط خلوت او را به دار ‌آویختند! ولی این سئوال را می‌باید روزی در برابر ملت‌ها پاسخ داد، مگر بشر به دوران آشوربانی‌پال، معاویه و چنگیز باز گذشته که چنین رفتاری می‌باید از سوی دولت‌هائی صورت پذیرد که فریادهای «حقوق بشر»، «قانون‌گرائی»، «احترام به قوانین بین‌الملل» از حلقوم‌شان جهانیان را به معنای واقعی کلمه «کلافه» کرده؟

نقش دولت مسخرة تونی‌بلر در این میان شاید خنده‌دارتر و مضحک‌تر از شریک یانکی‌اش شده؛ سرکار خانم بکت، وزیر امور خارجه این دولت بی‌آبرو، پس از اعدام صدام حسین، در اظهارات‌شان می‌فرمایند، «دولت انگلستان نه در عراق و نه در هیچ جای دیگر مجازات اعدام را تأئید نمی‌کند!» نمی‌دانیم بالاخره این دولت با اعدام موافق است یا خیر! وزارت خارجة دولت‌ «سرهنگ‌های کرملین»‌ هم، بجای قبول نقش «مرده‌خوری» که در این بساط بر عهده گرفته، مراتب «تأسف» خود را از «عدم رعایت اعتدال» اعلام می‌کند! پس بالاخره، این بساط « ... ‌خوردم! ... نخوردم!» را، تاریخ بشر باید به حساب چه کسانی بگذارد؟ بله، درست برای همین مهم است که «نگارندگان» زرنگ و تیزهوش «تاریخ نوین بشری» فکر بکری کرده‌اند، و از قضای روزگار، چند دولت از قتل صدام حسین حمایت «کامل» به عمل می‌آورند: حکومت جرج بوش، که در قتل‌عام شهروندان خود نیز درنگ نمی‌کند و در تاریخ معاصر آمریکا یکی از «‌قانون‌گریزترین» حاکمیت‌های ایالات متحد به شمار می‌آید، به همراه دولت «کانگورها» ـ استرالیا ـ که اعدام صدام حسین را عملی «شایسته» قلمداد کرده، و در ضمن ابراز داشته که از شدت «تمدن» اصولاً با اعدام مخالف است، ولی از این اعدام «حمایت» می‌کنند! نمی‌دانستیم دولت «محترم» استرالیا که متقاضیان پناهندگی را در «زنده زنده» در مرغ‌دانی‌هائی، در حرارت 50 درجة سانتی‌گراد به تدریج «کباب» می‌کند، با مجازات اعدام در داخل کشور مخالف هم هست!

ولی اگر از این صحنه‌سازی‌ «فرنگی‌» مؤبانة، متمدنانه و «حقوق بشری‌» بگذریم، از صحنه‌سازی کسانی که مرگ را هم با دستمال می‌گیرند که خدائی ناکرده سر پنجه‌های تدبیرشان «مرگی» نشود، فقط یک دولت می‌ماند که قتل صدام حسین، رهبر مسلمان کشور عراق، به دست تفنگچی‌های اشغالگر را، گامی مثبت جهت احقاق حقوق شیعیان معرفی می‌کند! و آن دولت هم نامش معروف همگان است: دولت روضه خوان‌های جمکران! با اینهمه آقای آصفی سخنگوی گروه رمالان در وزارت امور خارجه فرموده‌اند: «واضح است که آمریکا نمی‌باید سقوط صدام را به حساب خودش بگذارد!» اینرا دیگر می‌گویند شوخی دیپلماتیک، به زعم سخنران «دیپلمات» ما، سقوط صدام حسین باید به حساب چه کسی گذاشته شود؟ حتماً مبارزات حاج‌آقا سیستانی و خانوادة صدر که اکثرشان مقیم اسکاتلند هستند! اینجاست که به صراحت می‌بینیم، دولت «اسلام‌پناه جمکران»، در راه حمایت از بیضة اسلام آنقدر از خود شتاب به خرج می‌دهد، که کارش به پریشانگوئی افتاده!

ولی از هر چه بگذریم، قتل صدام‌حسین به دست تفنگچی‌های اشغالگر کاملاً قابل پیش‌بینی بود. صدام حسین را کشتند، و به حساب خود می‌خواهند با این جنایت به تنش‌های قومی در جامعة عراق ـ حداقل آنچه از "جامعه" در این مملکت بلازده بجای گذاشته‌اند ـ دامن زنند؛ بحران و جنگ فرقه‌ای در میان عراقی‌ها و ملت‌های منطقه به راه بیاندازند، تا بتوانند در چارچوب‌های پیش‌بینی‌ شده از منطقه عقب نشینی «پیروزمندانه» کنند! آتش‌بیاران اصلی این معرکة «آدم‌سوز» نیز، در کنار تفنگچی‌های اشغالگر، حکومت آخوندک‌های تهران است. به همین دلیل است که در هنگام قتل صدام حسین، در ایران، در کشوری که 30 درصد نفوس‌ آن سنی‌ مذهب‌اند، «دولت» رسماً از احقاق حقوق شیعیان سخن به میان می‌آورد! گویا کور است و نمی‌بیند که با اینکار چگونه تیشه به ریشة مشروعیت خود در داخل مرزها و منطقه خواهد زد. دولت احمدی‌نژاد را که، آمریکائی‌ها و همدستان روسی‌شان، از روز نخست برای آتش‌افروزی، کودتا و جنگ به قدرت رساندند، اینک به کار حسنة «مرده‌شوئی» جسد صدام حسین افتاده. اینک این دولت قرار است که با شرکت فعال در عقب‌نشینی نیروهای «دمکراسی‌پرور» انگلستان و آمریکا، به حساب خود منطقه را به زیر نگین انگشتری «ولی‌فقیه» بیاورد! زهی خیال باطل!

بی‌دلیل نیست که بی‌بی‌سی، سخنگوی «خوش‌الحان» استعمار انگلیس، فهرست کتاب‌های «قلم‌به‌مزدی» چون «ولی‌نصر» را، در بررسی و تحلیل از «قدرت شیعی»، روز پیش از این جنایت به چاپ می‌رساند؛ بی‌دلیل نیست که روز «عید قربان» را برای این کشتار بر می‌گزینند، و چند روز هم به آغاز سال نو مسیحی بیشتر نمانده؛ همه در تدارکات این «عید» و یا آن «عید‌اند»، و همه بی‌خبر از آنچه، کارگزاران بوش، پوتین و بلر، بر روی میز‌های طراحی خود، برای آشفته کردن بزرگ‌ترین میدان نفتی‌ جهان در دست تهیه دارند. ولی همانطور که در بالا آمد، زهی خیال باطل! اگر «کلنل پوتین» با پنهان داشتن شرکت فعال خود در این جنایات، سعی دارد که ذخائر نفتی منطقه را از حیض انتفاع ساقط کرده، خود و دوستان نفت‌فروش غربی‌اش را، به نفت‌فروشان اصلی جهان تبدیل کند، خیال خام می‌بافد. و اگر «اتحادیة اروپا»، در سکوت کامل بر سر این سفرة خونین لقمه برمی‌دارد، و وانمود می‌کند که هیچکاره است، بداند که آتش این معرکه نخست گریبان هم او را خواهد گرفت، چرا که بیش از دیگر شرکایش در معرض خطرات این «بحران‌سازی‌ها» قرار دارد.

در این کشتار و قتل عام، صدام حسین، دیکتاتور خونریز عراق به دار کشیده نشد؛ صدام حسین، وطن‌پرست، جنگجو و صاحب منصب را «شهید» کردند، این خون دامان همان‌ها را خواهد گرفت که امروز در کنار چوبة‌دار دست‌های‌شان را از برکت نعمات این جنایت پیوسته بر هم می‌مالند، و نمی‌دانند با کدام کیسه از این خوان نعمت «غنیمت» بردارند. این «جنایت» دولت‌هائی‌ را به کام مرگ خواهد فرستاد که، صدام حسین در روزهائی که زنده بود و حاکم، شاید حتی در خواب هم به خود اجازه نمی‌داد آرزوی نابودی‌شان را در سر بپروراند. و باز هم بگوئیم، که این جنگ، همانطور که بارها در همین وبلاگ گفتیم، «پشت جبهه» نخواهد داشت. با اعزام نیروهای کمکی به کویت، با زدو بند با دولت‌های فاسد و پوشالی منطقه، با ریختن پول در دامان تشکیلات مافیائی، دولت‌های آمریکا و انگلستان بدانند که مقدمات خروج پیروزمندانه‌شان از این منطقه فراهم نخواهد شد! چرا که تاریخ، «جنایاتی» از این دست را هیچگاه بی‌جواب نگذاشته.



هیچ نظری موجود نیست: