۱۰/۰۶/۱۳۸۵

اشغال و آشغال!



پس از تصویب قطعنامة شورای امنیت در مورد «تحریم» ایران، به صراحت می‌بینیم که روابط حکومت اسلامی با دوستان و نزدیکان‌اش در منطقه دچار تحولاتی شده. در وبلاگ‌های قبلی عنوان کردیم که نزدیک شدن روسیه به آمریکا در مورد پروندة هسته‌ای، که در برخی محافل سیاسی «مخالف‌خوان»، شادی‌، هیاهو و دست‌افشانی به همراه آورد، نمی‌باید در این مقطع تاریخی از جانب مخالفان رژیم اسلامی یک «برد‌سیاسی» به شمار آید؛ این نزدیکی می‌تواند عواقب بسیار ناخوشایندی برای ملت ایران، و نه الزاماً محافل حاکم بر ایران، به همراه داشته باشد. اینکه در چارچوب منافع قدرت‌های استعماری، که اینک علناً روسیه نیز به صف آنان پیوسته، نوعی «اجماع» در برابر کشور ایران صورت پذیرد، فی‌نفسه مسئله‌ای است بسیار «منفی» و در تضادی کامل با منافع و خواست‌های استقلال‌طلبان و وطن‌دوستان قرار خواهد گرفت.

نباید فراموش کنیم که اجماع فعلی، نمی‌تواند از نوع «اجماع‌هائی» باشد که در گذشته صورت گرفته، هر چند که همین «اجماع‌ها» نیز بلاهائی بر سر ملت ایران نازل کردند که صرفاً بازگوئی چند نمونه از آن می‌تواند روشنگر باشد. به طور مثال، می‌توان نخست «اجماع» سرمایه‌داری‌های اروپائی در مورد کودتای رضامیرپنج را گوشزد کرد، کودتائی که به عنوان پاسخگوئی به «انقلاب بولشویک‌ها» در روسیه، در درون مرزهای ایران به دست انگلستان صورت گرفت، و شاهد بودیم که تمامی بنیادهای «دمکراتیک» کشور ایران را ـ هر چند که عمارتی پر شکوه نیز نمی‌نمود ـ و طی جنبش‌های 14 ساله، سنگ به سنگ به دست مشروطه‌طلبان بنا شده بود، از میان برداشت. نتیجة این «اجماع»، حاکم کردن نوعی «ضدکمونیسم» فاشیستی، با الهام از فاشیست‌های اروپا، بر کشور ایران شد. دومین اجماع تاریخ معاصر را، در مرحلة پایان جنگ دوم مشاهده می‌کنیم: دوران فترت حکومت قوام! دورانی که حزب توده در کنار عوامل امپراتوری بریتانیا در پارلمان و دولت ایران تحت عنوان حکومت «دمکراسی» حضور خود را بر ملت ایران، تا سپیده‌دم 28 مرداد حاکم کردند. سومین دورة «اجماع»، درست پس از کودتای 28 مرداد آغاز می‌شود؛ دوران سیاه سرکوب پهلوی دوم که رسماً با معرفی «ساواک» به عنوان «حکومت واقعی کشور» صورت گرفت، و تا آغاز «بلوا» و آشوبی که تحت عنوان «انقلاب اسلامی»، جرائد و رسانه‌های بین‌المللی از آن سخن گفتند، ادامه پیدا کرد. ولی آخرین اجماعی که در حال حاضر می‌توان از آن به عنوان یک پدیدة تاریخی سخن به میان آورد، همان «اجماع گوادالوپ» و قرار دادن کشور ایران در یوغ آخوندک‌ها بود، و استثماری که هم اینک بر کشور ایران حاکم است نتیجة همین اجماع به شمار می‌رود! با چنین برخوردی با مسائل تاریخی، مشکل می‌توان «شادمانی»‌ برخی مخالف‌خوانان را از «اجماع»‌ استثمارگران بر علیة کشور ایران به درستی درک کرد؛ مگر آنکه خود و یاران‌شان جزئی از همین «اجماع»‌ به شمار آیند، و یا اینچنین برداشتی از سیر مسائل سیاسی کشور در میان باشد!

حکومت آخوندک‌ها بر سه محور اصلی استوار شده: سرکوب و سانسور در داخل کشور، و سازش با خارجی! البته این سه محور می‌باید مورد بررسی عمیق‌تری قرار گیرد، چرا که «سرکوب» در این مرحلة تاریخی صرفاً به صورت سرکوب امنیتی مخالفان صورت نمی‌گیرد. «سرکوب» مخالفان در ایران، که زیر نظر غرب، تا روزهای آقائی اتحادشوروی مفهومی کاملاً «رضاخانی» داشت، پس از فروپاشی کمونیسم و همزمان با از میان رفتن «دیواره‌های امنیتی» غرب در منطقه، صورت دیگری به خود گرفته. به این سرکوب می‌باید عامل «مخالف‌سازی» از جانب حکومت را نیز اضافه کنیم. عاملی که نتیجة ملموس آنرا چند روز پیش با انتشار یک «نت درون‌سازمانی» از حزب توده در رثای «حجج» اسلام شاهد بودیم. اینکه حزب توده، یا حداقل شاخه‌های مشخصی از آن، دست در دست حاکمیت اسلامی دارد، جای بحث و گفتگو نمی‌تواند داشته باشد، ولی انتشار «نت‌های درون‌سازمانی» مسلماً به دست «مخالفان» درون‌حکومتی خاتمی و از طرف دولت فعلی تهران صورت گرفت. همان‌ها که قصد دارند خاتمی را همزمان وابسته به نوعی نگرش «غیر حکومتی» نیز معرفی کنند، و از او «آلترناتیو» سیاسی بسازند. این نوع تبلیغات که صرفاً پس از فروپاشی شوروی در بطن روابط سیاسی کشور «مد روز» شده، می‌باید از طرف ناظران سیاسی ایران به درستی مورد بحث و بررسی قرار گیرد. ولی این بررسی، حداقل در مورد این «نت»، به هیچ عنوان صورت نگرفت، و سایت‌های «مخالف‌خوان»، کار را با چند دشنام به «اکثریتی‌ها» فیصله دادند!

حال اگر به بررسی عامل دوم، یعنی سانسور در داخل بپردازیم، باز مشاهده می‌کنیم که این عامل نیز خود تحت تأثیر عامل نخست قرار گرفته. به طور مثال، روزی‌نامه‌های حکومتی هر از گاهی مورد «کم‌التفاتی» حاکمیت قرار می‌گیرند، «توقیف» می‌شوند، و یا حداقل چون مورد «همشهری» سخن از توقیف آنان به میان می‌آورند. این سئوال را باید مطرح کرد که اینگونه «رسانه‌ها» که سال‌هاست به دست عوامل استعمار، و در جهت بقاء همین رژیم استعماری پایه‌ریزی شده‌اند، چرا می‌باید هر از گاهی مورد «کم التفاتی» قرار گیرند؟ جواب به این سئوال کاملاً‌ روشن است، حاکمیت در پس این «سانسوری»‌ که بر جامعه حاکم کرده، نیت دیگری را پنهان نگاه می‌دارد: معرفی کردن برخی محافل حکومتی تحت عنوان «غیر حکومتی»‌، «اصلاح‌طلب» و «مخالف»! این «سانسور ویژه» نه تنها بر شبکه‌های ماهواره‌ای، که بر خطوط اینترنت نیز حاکم شده. بسیاری از سایت‌هائی که مورد «کم‌لطفی» حکومت قرار می‌گیرند، از «خودی‌ها» هستند، و بسیاری از سایت‌های «مخالفان ظاهری» صرفاً جهت «تبلیغات» برای دفتر و دستک آنان «فیلتر» می‌شوند. به طور مثال سایت «دو در دو» که یک مجموعه از وبلاگ‌های فارسی‌زبان را به اصطلاح «بازتاب» می‌دهد، برخی اوقات با چاپ مطالب و عکس‌هائی سعی دارد که «پای از چارچوب» وزارت ارشاد بیرون گذارد، و اینکار را در شرایطی صورت می‌دهد که بخوبی می‌داند، سایت‌ها «تحت کنترل» هستند. همکاران «دو در دو» را می‌باید در سایت‌های دیگری نیز یافت، سایت «هفتان» که درست پس از به حاکمیت رسیدن احمدی‌نژاد، با بودجة سپاه‌پاسداران پایه‌گزاری شد، خود را سایتی «فرهنگی» معرفی می‌کند، و سعی دارد که همزمان با دادن «لینک»، «عوامل بی‌فرهنگ» این رژیم خود فروخته را نیز به عنوان «پیام‌آوران» فرهنگ جامعه به خورد مردم ایران دهد. سایت دیگری نیز به نام «بلاگ‌نیوز» در کنار آنان می‌یابیم که، ماه‌هاست ناله و شکایت از «فیلترینگ» احتمالی خود دارد، ولی در واقع شاخة درونمرزی «توده‌ای‌‌ها» است. اگر به این مجموعه، دیگر سایت‌های به اصطلاح «غیر حکومتی» از قبیل «بلاگ‌چین»، «بالاترین» و خصوصاً‌ «گویا»، «رادیو زمانه» و «روزآن‌لاین» را اضافه کنیم، تصویر کامل‌تر خواهد شد.

در واقع حاکمیت استعماری آخوندک‌ها این مطلب را خیلی دیر دریافت کرد که، تولید در مرحلة «ارائة‌» محصولات فرهنگی در سطح اینترنت، بسیار پیچیده‌تر و گسترده‌تر از آن است که یک حاکمیت مفلوک، با مشتی «قلم‌به‌مزد» بتواند از پس آن برآید. حتی میلیاردها دلار سرمایه‌گذاری در این راه نیز نمی‌تواند «فضای» تحرک اینترنت را «اشغال» کند. در نتیجه، حاکمیت که در روزهای نخستین فعالیت‌های اینترنتی، به هر پاسدار یک کامپیوتر داد و گفت، «یاحق! در اینترنت از اسلام بگو!» خیلی زود دریافت که «شیرینی‌ بدی» میل کرده. شاهدیم که امروز حکومت سعی دارد، از شکست خود عبرت گیرد، و با ایجاد شبکة «چماق ـ شیرینی»، فضائی در اینترنت ایجاد کرده که زحمت‌اش را «مردم» می‌‌کشند ـ نویسندگان گمنام وبلاگ‌ها و سایت‌ها؛ اجزاء آنرا «مخالف نمایان» و عوامل حکومت در سایت‌های‌شان «مونتاژ» کرده، تحت عنوان «لینک‌ها و مطالب خوب و خواندنی»، به تبلیغ‌‌شان می‌پردازند، و نهایت امر، با دست چین کردن و به پیش بردن سیاست «چماق‌ـ‌ شیرینی» پیام این حکومت استعماری را بدون دیناری «سرمایه‌گذاری» دولت بر مسیر اینترنت به جریان می‌اندازند. «مردم از همه جا بی‌خبر» نیز، نمی‌دانند که صدها سایت و وبلاگ سیاسی همه روزه به دست همین حکومت «قصابی» می‌شود، و اینکه پیام‌های اینترنتی که «مردم» از طریق وبلاگ‌ها و سایت‌های‌شان روی خطوط قرار می‌دهند با حرکت در این مسیر نهایت امر تبدیل به «پیام‌های حاکمیت آخوندک‌ها» خواهد ‌شد. بی‌دلیل نیست که «دویچه‌وله»، امسال سایت یک حزب‌اللهی را سایت منتخب «ایرانیان» معرفی می‌کند! چرا که با این «ترفند»، حاکمیت، تحت عنوان اینکه «اینترنتی اسلامی داریم»، می‌تواند بادی به غبغب انداخته، پزی هم به ارباب بدهد!

همانطور که در بالا دیدیم،‌ در برخورد با مسائل فرهنگی این دهه، ناظران سیاست‌های کشور می‌باید این واقعیت را در نظر داشته باشند که سانسوری که بر جامعة ایران حاکم شده، با نوع «دیرین» و شناخته شدة آن، در دوران هویدا و «سردارسازندگی» کاملاً متفاوت است. این سانسور، نه تنها صدای مخالف را «در بطن خفه» می‌کند، که نوعی «صدای مخالف‌خوان رسمی» نیز پایه‌گذاری کرده. و از طریق ایجاد «شبهه‌ها» در میان افراد جامعه، سعی بر آن دارد که مخالفت با حکومت آخوندک‌ها را، در مقام خود، به نوعی «آخوندی»‌ کند. و «هنجارهای»‌ این حکومت واپس‌گرا، غیرانسانی و استعماری را در بطن به اصطلاح «جنبشی» تزریق کند که «حاکمیت» از آن به عنوان «مخالف» سخن می‌گوید، هر چند که اصولاً با سیاست‌های کلیدی آن هیچگونه مخالفتی نخواهد داشت. در اینجاست که پای به مرحلة بررسی «سازش با خارجی» می‌گذاریم، چرا که تمام «شامورتی‌بازی‌های» حاکمیت صرفاً‌ یک هدف را دنبال می‌کند: «چگونه این آخوندک‌ها می‌توانند از مرحمت اربابا‌ن‌شان برخوردار شوند!»

حال پس از بررسی دو عامل نخست پای به میدان بررسی سومین آنان یعنی «سازش با خارجی» می‌گذاریم. موجودیت دولت فعلی در تهران، بازتاب سازش منافع روسیه و آمریکاست. هر یک از ایندو قدرت استعماری می‌دانند که اگر در بطن مجموعه‌ای که نام حکومت اسلامی بر خود گذاشته، دست از حمایت یک شاخه بردارند، دیگری از همان شاخه حمایت خواهد کرد. از اینرو، هر دو همزمان دست بر پایه‌ای‌ترین شاخة حاکمیت استعماری ایران یعنی «شاخة لباس‌شخصی‌ها» گذاشتند: شاخه‌ای که بهترین نمایندة آن به حق شخص احمدی‌نژاد است. حال که اقبال با احمدی‌نژادها همراهی کرده، این حاکمیت سعی دارد که با پیش بردن نیازهای غرب به «موجودیت» خود همچون پیشینیان‌اش ادامه دهد! ولی امروز شرق نیز وارد میدان شده، و اگر سازشی ـ چه با غرب و چه با شرق ـ صورت گیرد، در شرایط فعلی به هیچ عنوان به این معنا نخواهد بود که «حاکمیت می‌تواند از سیاست‌هائی به معنای واقعی کلمه "پیروی" کند!»

نزدیک شدن روسیه به مواضع غربی‌ها در مورد «بحران هسته‌ای»، یکی از همین زمینه‌های بررسی را می‌تواند در اختیارمان قرار دهد. دولت تهران به عنوان یک زیر‌مجموعة امنیتی ناتو، زمانی که از نزدیک شدن مواضع غرب و روسیه به یکدیگر آگاه شد، پای به میدان سازش با آمریکا در عراق نیز گذاشت. این عملی بود که صرفاً یک حاکمیت «احمق» می‌توانست صورت دهد. و شاهدیم که نمایندگانی را که این «اوباش» تحت عنوان سازش با آمریکا و سیاست آمریکا در عراق، به بغداد فرستادند، «دستگیر»‌ و «زندانی» شده‌اند. ولی خبرگزاری‌ها نمی‌گویند چه کسانی و چه عواملی این «فرستادگان استعماری» را به «زندان» انداخته‌اند؟ اگر رئیس دولت آمریکائی در عراق می‌گوید، اینان فرستادگان ایران بوده‌اند، یعنی آمریکاست که سخن می‌گوید، پس چرا دولت ایران، همزمان با دستگیری عوامل خود در بغداد، سفیر انگلستان در تهران را می‌باید به وزارت امور خارجه فرا خواند؟ اینجا نیز شاهدیم که همچون دو «پیش‌فرض» پیشین، شرایط با دوران جنگ سرد تفاوت کلی دارد. ‌اگر روسیه به مواضع غرب در مورد مسئلة هسته‌ای ایران نزدیک شده، به این معنا نیست که اینک دولت آخوندک‌ها می‌تواند در دامان آمریکا آرام گیرد؛ کاملاً بر عکس، در بهترین نمونة آن، نزدیک شدن روسیه به مواضع غرب به معنای دست اندازی روسیه به مواضع غرب خواهد بود، اینهمه، اگر نخواهیم نقش‌های ثانویة انگلستان، چین و هند را همزمان مطرح کرده و مورد بررسی قرار دهیم! مسلماً چنین بررسی‌هائی در بطن مسائل منطقه، از عهدة یک دولت استعماری بر نخواهد آمد. حال که وضعیت دولت اسلامی در برابر سیاست غرب در منطقه تا حدودی روشن شد، می‌باید دید که «فرستادگان» ویژة آقای احمدی‌نژاد تا کی در زیرزمین‌های نمناک بغداد آب خنک خواهند خورد. بررسی وسیع‌تر سیاست کشور در منطقه را در وبلاگ‌های آینده صورت خواهیم داد.


هیچ نظری موجود نیست: