۷/۱۵/۱۳۸۵

ملت آمریکا یا «امت جنگ»!


بن‌بست مذاکرات گروه «پنج + یک»، بار دیگر تضاد «فرضی» هیئت حاکمة آمریکا با دیگر کشورهای صنعتی و قدرت‌های جهانی را به «نمایش» گذاشته؛ موضوع نیز تکراری است: جنگ! البته رسانه‌های بین‌المللی از «بن‌بست» سخنی به میان نمی‌آورند؛ اگر ادعاهای این رسانه‌ها را بپذیریم،‌ می‌باید به طور مثال قبول کنیم که فلان دیپلمات هواپیمایش «نقص‌فنی»‌ پیدا کرد، و یا بهمان وزیر در کابینة یک قدرت جهانی، تصادفاً نتوانست سر ساعت به میعادگاه برسد! این «حکایات» مسلماً خریدار دارد، و گرنه رسانه‌هائی که هر یک برای دولت‌ متبوع‌شان میلیاردها دلار در سال هزینه بر می‌دارند، زحمت «خلق» چنین ترهاتی به خود نمی‌دادند. «واقعیت» به صراحت قابل تمیز است: سرمایه‌داران صنایع نظامی و نظامیان وابسته به محافل تفنگ‌فروش آمریکا و اروپای غربی، از «پیک‌نیک‌های» خونین خود در یوگسلاوی، افغانستان و امروز در عراق، خاطرات خوش و نیکوئی دارند؛ خرید و فروش صدها میلیون دلار جنگ‌افزار، فروش زنان و کودکان آواره به فاحشه‌خانه‌ها در غرب و یا شرق، کشت‌‌ خشخاش و تولید میلیاردها دلار تریاک، حشیش، هروئین، مرفین، انتقال میلیاردها دلار مواد مخدر به مراکز فروش با کمک‌ ترابری‌ها و هوانیروز ارتش‌های ناتو، حمایت از «دزدان و آدمکشان» در مناطق اشغالی جهت سرکوب و چپاول هر چه بیشتر و هر چه سهل‌تر مردم به دست نظامیان غرب، و ... اینهمه مسلماً جای حرف باقی نمی‌گذارد؛ جنگ اگر برای جماعت کثیری «نیستی» و «نابودی» به همراه می‌آورد، برای بعضی‌ها خیلی خوب است!

به طور مثال، در شرایطی که میلیون‌ها انسان زیر چرخ‌دنده‌های تانک‌، زره‌پوش‌ و نفربرهای ارتش‌ آمریکا در افغانستان و عراق گرفتار آمده‌اند، و دولت جرج بوش، با چنین «وقاحتی» به خود اجازه می‌دهد نقشة جنگ با ملت ایران «بکشد»، دیروز شاهد بودیم که بازار اوراق بهادار در نیویورک «رکورد» جدیدی نیز به «ثبت» رسانده! این خود نشان می‌دهد که «اقتصاد آدمکشی» از نوع سرمایه‌داری آمریکائی، تفاوت زیادی با «آدمکشی» جهت چپاول‌ ندارد، و اینکه این نوع «اقتصاد» ارتباط زیادی هم با خرج و برج بازاری‌های خودمان نمی‌تواند داشته باشد! از دو حال خارج نیست، یا چرخ‌دنده‌های این اقتصاد لعنتی فرو می‌افتد و نابود می‌شود، و یا جهان را به نابودی می‌کشاند! ‌ برنهاده‌های مسخرة فرهیخته «بعدازاین‌ها» که در آشغالدانی‌های ینگه‌دنیا و غرب، به بررسی، تحقیق و مطالعه در بارة پدیدة «اقتصاد سرمایه‌داری» مشغول‌اند، کاربردهای خود را به صراحت در افغانستان، عراق و شاید در آینده‌ای نه چندان دور در ایران به خوبی نشان می‌دهد: ماشین اقتصادی غرب از «جنگ» تغذیه می‌کند! آدمکشی، بمباران غیرنظامیان، اشغال ملت‌ها و سرکوب بشریت، اهداف این نوع سرمایه‌داری نیستند، وسیلة تغذیة آن‌اند.

نوام چامسکی، در یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های خود که اخیراً با نام «برتری طلبی یا حفظ بقاء» به چاپ رسیده، از کلیة این مسائل پرده بر می‌دارد، ولی حتی وی نیز قادر نیست از موضعی «عینی»‌ به تحلیل معضلی بپردازد که به دلیل حضور و توانمندی روزافزون سرمایه‌داری آمریکا در روابط جهانی، جامعة امروز بشری با آن روبروست. تنها مطلبی که چامسکی در طول این کتاب به کرات مطرح می‌کند این است که گویا می‌باید «مردم آمریکا» به این صرافت بیافتند که از این دولت و سیاست‌هایش نمی‌باید «حمایت» کرد!‌ ولی در شرایطی که حاکمیت آمریکا بر سرزمینی حکومت می‌کند که عملاً‌ فاقد «تاریخ مشترک» به مفهوم واقعی کلمه است، بر اساس سخنان آقای چامسکی این «مردم» چگونه می‌باید به این «صرافت» دست یابند؟ جامعة آمریکا یک «کشور» نیست، مجموعه‌ای است متشکل از مهاجرانی وابسته به گروه‌های قومی، قبیله‌ای، مذهبی، نژادی که گاه در تضاد کامل، و گاه در هماهنگی کامل، بر محور تقسیم منافع اقتصادی برپایة «تسهیم به نسبت» در بطن این سرزمین «متمرکز» شده‌اند. جماعت آمریکائی فاقد «دین»‌، «نژاد»، «فرهنگ»، «زبان» است؛ آمریکائی برده و بندة «دلاری» است که خود نیز فاقد موجودیت است، مگر آنچه این حاکمیت، به ضرب کشتار مردم جهان برای این «دلار» تضمین کند. حال، بر اساس طرح‌های نوام چامسکی، این «جماعت» که از «ملیت» هیچ ندارد، چگونه می‌تواند تحت عنوان یک «ملت» بر خلاف منافع آنی خود دست به عمل زند؟ چنین صورت‌بندی‌ای صرفاً نعره‌ای مستانه را ماند؛ نه مفهومی می‌تواند داشته باشد، و نه می‌تواند تعریفی به دست دهد.

جوانانی که دیروز، تحت عنوان «سربازان» ارتش آمریکا، به کشور عراق حمله‌ور شدند، به کشتار مردم پرداختند، و به پایه‌ریزی یک حکومت بی‌ریشه و وابسته مشغول شدند، از کدام پیشینة تاریخی مشترک می‌توانستند برخوردار باشند؟ زمانی که ارتش ایالات متحد به عراق حمله‌ور شد، بسیاری از رسانه‌ها سخن از یک «ارتش مزدور» به میان آوردند؛ ارتشی که 70 درصد سربازان‌اش فاقد تابعیت کشور آمریکا بودند؛ به زبان انگلیسی تکلم نمی‌کردند؛ و از سازماندهی نظامی بر اساس استانداردهای پنتاگون نیز برخوردار نبودند! نام این «جماعت»‌ را آقای جرج بوش هر چه می‌خواهد بگذارد، ولی این جماعت مسلح را نمی‌توان «ارتش» آمریکا نامید! در واقع، یکی از دلایل حضور سربازان اسپانیا و جمهوری دومینیکن در «پیک‌نیک» خونین عراق، ارائة خدمات جهت «ترجمة» پیام‌های سرفرماندهی «یانکی‌ها»‌ برای افراد همین «ارتش» بوده!

در واقع، عملیاتی جهت سرکوب جامعة بشری صورت می‌گیرد، و همزمان تعریف نوینی از واژة «ارتش» نیز در حال شکل‌گیری است. هر چند در تعبیر و تفسیر اعمال نظامی، طی تاریخ بشر، تضادهائی میان تعاریف مختلف پیش‌آمده، سوءاستفاده‌هائی صورت گرفته، ولی تا به حال واژة «ارتش» با این صراحت از «نو» تعریف نشده بود. افتخارات «نظامی» در خدمت به یک «آب و خاک»، بهانه‌ای بود که پیشتر از این دوره شکل‌گیری ارتش‌ها در «سایة» آن صورت می‌گرفت، امروز به طور کلی این «بهانة» تاریخی در حال نابودی است؛ حتی به شکل صوری نیز دیگر دلیلی برای حفظ موجودیت آن دیده نمی‌شود. امروز، بهره‌وری شخصی از یک عملیات نظامی، و ارائة منافع مالی به گروهی شرکت‌ها و صنایع، به صراحت جایگزین «تعاریف» سنتی «ارتش» در فرهنگ بشری شده، و این یادگاری است از «پیروزی» فرضی آمریکائی‌ها در «جنگ سرد» و فروپاشی اتحاد شوروی!‌

در کشور آمریکا قانون سربازگیری عمومی سال‌ها پیش لغو شده، کسانی که امروز به خدمت نظام فرستاده می‌شوند، جوانانی هستند که به دلایل مالی و اقتصادی به «دام» ارتش می‌افتند. پدیده‌ای به نام «افتخارات ملی» دیگر موجودیت ندارد! و اگر مسئلة ایران و بحرانی را که آمریکائی‌ها بر محور مسائل ایران به راه انداخته‌اند مورد بررسی قرار دهیم به صراحت می‌بینیم که بر اساس آمار، دولت آمریکا فاقد «نیروی» نظامی لازم برای اشغال ایران است؛ بر اساس همان آمار، «ملت» آمریکا با جنگ در ایران مخالف است؛ بر اساس همان آمار و پیش‌بینی‌های صاحب‌نظران و متخصصین، جنگ در ایران فقط می‌تواند به ایجاد یک حکومت تندروتر مذهبی بیانجامد، ولی با اینهمه دولت ایالات متحد که گویا با «تندروی‌های»‌ مذهبی نیز در حال جنگ است، هر 24 ساعت یکبار سخن از «جنگ» با کشور ایران به میان می‌آورد. حال این سئوال مطرح می‌شود که استفاده از واژة «جنگ»‌ به چه دلیل صورت می‌گیرد؟ و اینکه بده‌بستان‌های دیپلماتیکی که در پشت پردة این «گفتگوها» صورت می‌پذیرد، قرار است کدام جیب‌ها را پر از دلار ‌کند؟‌



هیچ نظری موجود نیست: