۷/۱۱/۱۳۸۵

بازی‌های دمکراتیک!



هنوز چند روزی از انتشار «نامة» روح‌الله خمینی نگذشته که شاهد اوج‌گیری بحران «سیاسی» در بطن حاکمیت ایران هستیم. رفسنجانی عنوان می‌کند که «نامة» کذائی محرمانه نبوده، روزی‌نامة رسالت فریاد بر‌آورده که چرا «نامة» محرمانه چاپ می‌کنید، احمدی‌نژاد در نقش کدخدای ده چپق را چاق کرده و همه را به آرامش دعوت می‌کند، کیهان داد و فریاد بر سر رفسنجانی به راه انداخته که چرا از «اسرار نظام» استفادة «جناحی» می‌کنید، و ... در واقع همانطور که در وبلاگ قبلی آوردم اصولاً‌ معلوم نیست این «نامه» وجود خارجی داشته باشد؛ حتی نیازی به وجود فردی به نام «رفسنجانی» هم نیست، اینگونه «مدارک» و این قبیل «شخصیت‌ها»، معمولاً زمانی که نیازهای سیاسی احساس شود، به صورت «خلق‌الساعه» به وجود می‌آیند. در عالم سیاست به این عمل می‌گویند: «جوسازی»!

در «جوسازی» آنچه از اهمیت برخوردار است، «واقعیت رخدادها» نیست؛ چرا که از روز نخست، «جوسازی» جهت پاسخگوئی به نیازهائی صورت ‌می‌گیرد که ارتباط زیادی با موضوعات مطرح شده در جو این فضای نوین سیاسی ندارند. ریشه‌های «جوسازی» را می‌باید در الزاماتی دیگر جستجو کرد؛ الزاماتی که اینک، پس از آرامش در جبهة «بحران هسته‌ای» ایران، به صورتی علنی به جانب مرزهای روسیه در حال حرکت‌اند.

در همین راستا، چند روز پیش خبرگزاری‌ها سخن از فروش تعداد چشمگیری هواپیماهای جنگندة اف ‌16 به نیروی هوائی پاکستان و ترکیه به میان آوردند؛ احتیاج به گذراندن یک تز دکترای سیاسی نداریم تا بدانیم اینگونه نیروهای «فوق‌مدرن» در کشورهائی از قبیل ترکیه و پاکستان مورد استفاده‌ای نخواهند داشت. خلبان‌های اینگونه جت‌های مدرن معمولاً‌ یا خود افسران نیروی هوائی آمریکا هستند، یا اگر از افسران محلی‌اند تحت نظارت کامل پنتاگون و سازمان سیا فعال می‌شوند. و هر گاه قرار باشد که نیروهائی اینچنین «فوق‌مدرن» در جنگی شرکت نداشته باشند، همانطور که در مورد جنگ ایران و عراق، و بعدها در جنگ‌های آمریکا با عراق شاهد بودیم، هواپیماهای «فوق مدرن» آناً «زمین‌گیر» خواهند شد. این فروش‌های «سرسام‌آور» جنگ‌افزار یا ریشه‌ای صرفاً «مالی» دارد،‌ و یا جهت ایجاد توازن نوین راهبردی در منطقه مورد استفادة قدرت‌های بزرگ قرار می‌گیرد. به طور مثال، اگر معاملات تسلیحاتی با کشورهای تولید کنندة نفت در خلیج‌فارس را در نظر آوریم، به خصوصیت «مالی» این خرید‌ها سریعاً پی خواهیم برد، ولی در مورد پاکستان و ترکیه، دو رژیم‌ «مفلس» و «دست‌به‌دهان»، نمی‌توان به «فرض» فروش بر اساس نیازهای «مالی» تکیه کرد؛ شق دیگر، همان نیازهای «راهبردی» است.

درگیری روسیه و گرجستان نیز هر دم آهنگی تندتر گرفته، خبرگزاری حاکمیت انگلستان، بی‌بی‌سی، علاقة زیادی دارد که نظامیان دستگیر شدة روسی در گرجستان را، حداقل روی خط خبری خود، به شورای امنیت اروپا تحویل دهد! در حالیکه خبرگزاری رسمی روس‌ها، نووستی، علاقه دارد این نظامی‌ها را تحویل جناب سرهنگ در مسکو داده باشند! این «لفاظی‌های» مسخره در واقع فقط نشاندهندة یک مسئله می‌تواند باشد: آتش «جنگ» دیپلماتیک در جبهة غرب و روسیه شدت گرفته. به این تصویر «ناخوش‌آیند» اگر اظهارات یک ژنرال پوسیدة ارتش ترکیه را هم اضافه کنیم که بی‌بی‌سی آنرا با آب و تاب منعکس می‌کند، در می‌یابیم که آب از سرچشمه گل‌آلود است؛ از ظواهر امر چنین بر می‌آید که جناب ژنرال «ياشار بيوك آنيت» ـ اسمش که خیلی ترکی است ـ رئیس جدید ستاد ارتش ترکیه از رشد اسلام‌گرائی «اظهار» نگرانی کرده‌اند! البته این «پاگون‌به دوش‌های» سازمان آتلانتیک شمالی، حرف مفت زیاد می‌زنند، انواع ایرانی‌شان از قبیل ازهاری هم یادمان نرفته که برای گرفتن رأی اعتماد از مجلس رستاخیزی «بسم‌الله‌الرحمان‌الرحیم» می‌خواند، ولی اینکه ترهات یک رأس ژنرال «پیزوری» مدت‌ها صفحة نخست بی‌بی‌سی، ارگان رسمی حکومت اسلامی در اروپا را به خود اختصاص دهد، مسلماً اتفاقی نیست!

این سئوال پیش می‌آید که آیا آمریکائی‌ها با تکیه بر مشتی «پاسدار»، «بسیجی» و نوکرهای بیت‌رهبری، قصد کودتا و جابجائی قدرت در ایران را دارند؟ با وجود آنکه این تصویر به نظر خیلی مسخره می‌آید، شواهدی در دست است که روابط آمریکا و حکومت اسلامی در حال تغییر و تحول است، کودتائی از این دست می‌تواند یکی از شق‌ها باشد! نخستین شاهد این مدعا همان «نامة» کذائی است که گویا محفلی از محافل حکومت اسلامی با انتشار آن قصد «اعلام» خطر داشته، دومین شاهد آن هیاهو بر سر یک سر «آخوند» حوزة علیمة‌ قم است که گویا طرفدارانش را دستگیر و شکنجه کرده‌اند، ولی مسئله به این امور ختم نمی‌شود؛ روی خطوط اینترنت تقریباً تمامی «پراکسی‌هائی» که سایت‌های مخالفان را «منعکس» می‌کرده‌اند، در عرض چند روز گذشته جمع‌آوری شده‌اند! این «پراکسی‌ها» که مسلماً نهایت امر در دست آمریکائی‌ها و انگلیسی‌ها هستند، یک خاصیت کلی پیدا کرده‌اند، به عنوان عامل فشار بر حکومت ایران از آن‌ها استفاده می‌شود،‌ و زمانی که «غرب» قصد ساخت و پاخت با آخوندها را دارد، جمع‌آوری‌ می‌شوند!‌ این مسخرگی که 30 سال است در زمینة رسانه‌های «غیرحکومتی» ـ نخست روزنامه‌ها و مجلات، سپس برنامه‌های رادیوئی و تلویزیونی، و اینک سایت‌ها و وبلاگ‌های مخالفان ـ بر «روابط عمومی» اوپوزیسیون‌چی‌های حرفه‌ای حاکم شده، واقعاً نورعلی‌نور است.

در روزهای قدیم که روزنامه‌ها و ایستگاه‌های رادیوئی دچار این نوع سانسور از جانب «شیطان‌بزرگ» می‌شدند، هیچکدام از مسئولان این رسانه‌ها به خود اجازه نمی‌داد، عمل «غیراصولی»‌ آمریکائی‌ها در خفه کردن صدای «دمکراسی» مردم ایران را مورد تقبیح قرار دهد، و امروز که این برنامه به سایت‌های «مستقل» اینترنتی هم سرایت کرده، شاهدیم که این رفتار «رعیت‌وار» اوپوزیسیون‌چی‌هائی که اینک 30 سال است مردم ایران را مضحکة سیاست‌بازی‌ها و ساخت و پاخت‌های آمریکائی‌ها با آخوندهای قم قرار داده‌اند، عیناً تکرار می‌شود! در واقع، کسی صدایش در نمی‌آید که این چه نوع «حمایت» از دمکراسی است؟ کسی سئوال نمی‌کند که اینهمه «هیاهو» برای دمکراسی چرا باید کارش به اینجا بکشد؟

چند ماه پیش، به عنوان فردی که مدت کوتاهی است وبلاگ شخصی می‌نویسد، کشف کردم محتوای این وبلاگ، خارج از پراکسی‌هائی که پشت «فایروال‌ها» قرار گرفته و دسترسی مستقیم به آن‌ها ندارم، حداقل روی سه «پراکسی عمومی» به صورت روزانه بارگیری می‌شود، هم بسیار تعجب کردم و هم بسیار ناراحت شدم! «تعجب» از این بود که مگر این وبلاگ چه مطالبی منعکس می‌کند که چنین «حمایتی سیاسی» نیاز داشته باشد! و «ناراحت»، از این نظر که، از روی ناآگاهی در این وبلاگ چه‌ها نوشته‌ام که مشتی «عمله و اکرة» سرمایه‌داری غربی، از قمی‌ها و کاشانی‌هایشان گرفته تا «ساواکی»، «امام زمانی» و «چپ‌نمای حسینی و لنینی»، با این سوابق مبارزاتی «چشم‌گیرشان»، منافعی در انعکاس آن پیدا کرده‌اند!

امروز که به یمن حمایت‌های «دشمن‌شکن» امپریالیسم آمریکا، «پراکسی‌ها» را برای حفظ «کیان اسلام» جمع‌آوری کرده‌اند، بسیار خوشحال شدم، چون به قول معروف، «ما را به خیر شما جماعت امیدی نیست، شر مرسانید!» ولی تا این لحظه، این وبلاگ شاید اولین و نهایت امر آخرین وبلاگ و یا سایتی باشد که این خبر «بهجت‌‌اثر» را منعکس می‌کند، چرا که دیگر سایت‌ها، خصوصاً انواع «مستقل، ملی، مصدقی، توده‌ای، خلقی، اسلامی، شاهنشاهی، و ... » فعلاً‌ وقت نکرده‌اند مطلبی در اینمورد بنویسند! اینهم شاید یکی از بازتاب‌های جویدن «نان‌استعمار» باشد؛ هر وقت در قم استخوانی جلوی سگی می‌‌اندازند، اوپوزیسیون بی‌شخصیت، وابسته و «رعیت صفت» ایران هم در غرب، دمش را باید تکان تکان بدهد!



هیچ نظری موجود نیست: