۷/۰۲/۱۳۸۵

شعر «فاخر» یا تیز قاطر؟



در رسانه‌ها می‌خوانیم که فردی به نام «محمدحسین صفارهرندی»‌ تحت عنوان وزیر ارشاد حکومت اسلامی در نشستی «فرهنگی» حضور به هم رسانیده و «بیاناتی» هم در مورد نقش موسیقی ایراد کرده‌اند. این اصل کاملاً مورد قبول است که در یک حکومت دمکراسی، قبول مسئولیت یک وزارتخانه، لزوماً نمی‌باید ارتباط مستقیم با تخصص و تحصیلات وزیر داشته باشد. این یکی از اصول حکومت‌های مردمی است. چرا که در دمکراسی‌ها، وزیر نه به عنوان متخصص امور یک وزارتخانه، که به عنوان نمایندة یک جریان سیاسی مسئولیت بر عهده می‌گیرد. به عبارت دیگر، در یک حکومت مردمی،‌ تحصیلات و تخصص در حرفة ویژه‌ای به هیچ عنوان نمی‌تواند توجیه کنندة احراز یک پست شود. ولی زمانی که فردی در چنین حکومتی مسئولیت یک وزارتخانه را بر عهده می‌گیرد، می‌باید «حرف دهانش» را بفهمد، چرا که مطبوعات بنا بر فرض، در یک دمکراسی «آزاداند»، و «لاطائل» گفتن می‌تواند برای جناب وزیر دردسر حسابی درست کند. از اینرو در حکومت‌های دمکراسی، وزراء سخنرانی‌ها را معمولاً از روی نوشته‌ قرائت می‌کنند، نوشته‌هائی که همان محافل «قدرتمند» پیشتر برای‌شان، در مناسبت‌های مختلف به رشتة تحریر آورده‌اند.

در ایران حکومت دمکراسی وجود ندارد، و حکومت اسلامی، حتی بر اساس تعریفی که «اراذل و اوباش»‌ فیضیة قم از آن ارائه می‌دهند، حکومتی است «استبدادی». در این «استبداد» مذهبی که به عنوان «خواست» ملت بر کلیة افراد در جامعة ایران حاکم شده، عملاً «مسئولیت» در معنای واقعی کلمه نمی‌تواند وجود خارجی داشته باشد. چرا که مسئولیت همیشه در برابر افکار عمومی، قوانین و مقررات معنا می‌دهد، در کشوری که افکار عمومی «سرکوب» می‌شود، قوانین بر اساس منافع طبقة حاکم، هر لحظه به رنگی «توجیه»‌ می‌شود، و مقررات صرفاً جهت حفظ چارچوب‌های «سرکوب» معنا دارد، «مسئولیت» یک حرف مفت است! در نتیجه، آقای صفارهرندی نمی‌توانند از تعریف «مسئولیت»، به صورتی که در یک نظام دمکراسی می‌تواند وجود داشته باشد، برای احراز پست وزارت‌شان استفاده کنند! ایشان در واقع، جهت توجیه احراز پست وزارت ارشاد، دست‌شان کاملاً خالی است، نه «تخصصی» هماهنگ با این «مسئولیت» دارند، و نه می‌توانند از تعریف «مسئولیت» در یک حکومت «دمکراسی» استفاده کنند، ایشان چون دیگر «همکاران‌شان» در‌ حکومت اسلامی، صرفاً «عملة» استعماراند.

حال ببینیم که این «عملة» استعمار اصولاً‌ کیست؟ در زندگی‌نامة ایشان ملاحظه می‌کنیم که در سال 1352، در سن 20 سالگی به دانشگاه «علم‌وصنعت» پای می‌گذارند. آندسته از ایرانیان که با تاریخچة این «دانشگاه» آشنائی ندارند، باید بدانند که «علم‌وصنعت» هیچگاه «دانشگاه» نبوده، این «هنرکده»، دیپلمه‌هایش معمولاً از جمله افرادی بودند که «عشق» مهندسی در دل داشتند، ولی سواد کافی نداشتند! البته بعد از «غائلة» 22 بهمن، نام این «هنرکده» را «دانشگاه» گذاشتند. در هر حال ایشان پس از این دوره «تحصیلات» عالیه، به مدت 13 سال پست‌های «اطلاعاتی» در دفاتر مختلف سپاه پاسداران دارند و قبل از آنکه پای به «وزارتخانة» محترمة ارشاد حکومت اسلامی بگذارند، به مدت 15 سال نیز در خبرگزاری «جمهوری» اسلامی و معاونت سردبیری روزنامة کیهان به «خدمت» مشغول بوده‌‌اند. بسیار خوب، مسلماً با این «پیشینة» دولتی، و با آن «تحصیلات» عالی، یک ایرانی حق دارد از این «حضرت» آقا سئوال کند که به چه مجوزی و به چه حقی در مورد «موسیقی» و «هنر» کشور ابراز عقیدة رسمی می‌کنند!

با در نظر گرفتن اینکه ایشان نمایندة هیچ «جنبش»‌، «حزب» و تشکیلات مسئول در ساختار سیاسی کشور نیستند، می‌باید پرسید، تخصص ایشان در مورد «موسیقی» و «هنر» از کجا به دست آمده؟ تعجبی ندارد! ایشان از موسیقی و هنر همانقدر اطلاع دارند که «خرملانصرالدین» جبر و هندسه می‌‌داند، و در مملکتی که امثال «علی‌گدا» به خود اجازه می‌دهند در مورد حافظ «کتاب»‌ بنویسند، ایشان هم می‌باید در مورد هنر افاضات بفرمایند. مهرنیوز می‌گوید:

«[...] صفار هرندی در نشست جلسه شورای راهبردی موسیقی و شعر ضمن تبریک فرارسیدن ماه خدا، موسیقی را متاثر از آواها و نواهای مذهبی خواند که در نواحی مختلف ایران به مناسبت ماه مبارک رمضان سروده می‌شود.»

اصولاً بنده پیشنهاد می‌کنم که صفارهرندی وقت خود را در وزارت ارشاد تلف نکند، و مستقیم برود به آکادمی هنر و موسیقی در شهر وین! چرا که تعریف جامع و کاملی که این یک سر «فرهیختة مسلم» از موسیقی ارائه داد، حتماً می‌باید در تاریخ هنر و موسیقی به ثبت برسد. اولاً در زبان فارسی ایشان برای نخستین بار متوجه شده‌اند که موسیقی «سروده» می‌شود، ثانیاً همین موسیقی سرودنی، «متأثر» از «آواها و نواهای» مذهبی است، و در آخر کار این موسیقی که متأثر از «آواها و نواهای»‌ مذهبی نیز هست،‌ در نواحی مختلف ایران به مناسبت ماه مبارک رمضان «سروده» می‌شود. باید اذعان داشت که اگر صفارهرندی سواد درست حسابی ندارد، از یک «هنر اساسی» واقعاً بهره‌مند است: هنر «وصل کردن گوز به شقیقه»! ایشان در ادامه می‌فرمایند:

"متاسفانه وضعیت امروز موسیقی ناشی از رهاشدن در دوره‌های گذشته است و اگر موسیقی اصیل و مدیریت شده وارد صحنه می‌شد بعضی مشکلات امروز وجود نداشت."

البته متوجه می‌شویم که در این مقطع، جناب وزیر پس از مطالعة چند صفحه ترجمة سپاه پاسداران از «کلاسیک‌های کمونیستی» چگونه ردای «لنین»‌ و «تروتسکی»‌ به تن کرده‌اند؛ از موسیقی اصیل ـ البته با زبان الکن بازاری خودشان ـ و «مدیریت شده»‌ سخن‌ می‌گویند. یکی نیست به این مردک «بی‌سروپا» بگوید، تو و این نظام را چه به «مدیریت»؟ حکومتی که پس از 28 سال، از زبان عملة خود، اذعان دارد که در صحنة «هنر و موسیقی»‌ این مملکت هنوز ریزه‌خوار موسیقی بازاری و عوام پسند حکومت کودتائی پهلوی‌ها باقی مانده، جائی برای اظهار نظر دارد؟ ولی ایشان ول کن «قضیه» نیستند و در ادامه می‌فرمایند:

"بررسی همه جوانب و چالش‌های موسیقی برای برنامه‌ریزی‌های بعدی ضرورت دارد. امیدوارم با تشکیل این شورا برنامه‌ریزی برای موسیقی و شعر فاخر به گونه‌ای انجام شود که حاصل آن مایه افتخار و مباهات باشد."

بله، مسلماً‌ این یک کار هم، چون دیگر «شاهکارهای»‌ شما، باعث مباهات و افتخار خواهد بود. فقر، دربدری، بیکاری، فحشاء، فروش اعضای بدن، خودکشی دختران، فرار مغزها، سنگسار و ... هم پیشتر باعث مباهات و افتخار جنابعالی و دوستانتان بوده، ولی همانطور که متذکر شده‌اید، اگر نتوانستیم «مفاخرتان» را تاکنون به موسیقی «بسرائیم»، دلیلش همان نداشتن «شعرفاخر» بوده! حال که این رقم جنس به «بازارچه» آمد، «چشم»! چنان برایتان «بسرائیم» که «سرنا» دان‌تان تا حال ندیده باشد!

منبع: مهرنیوز ۱۳۸۵/۰۷/۰۲

هیچ نظری موجود نیست: