۵/۳۰/۱۳۸۵

ایرانیان و امنیت ملی!

Posted by Picasa

پس از شکست ارتش اسرائیل از یک گروه ناشناس و «شبه‌نظامی» در لبنان، «شکستی» که تحلیل‌ و بررسی عمیق‌تری بیش از یک وبلاگ می‌طلبد، امروز شاهدیم که «رهبر» حکومت اسلامی، آقای ‌خامنه‌ای، موضع‌گیری شدیدی از نظر «سیاسی‌ـ نظامی» در مورد پروندة هسته‌ای ایران می‌کند. علیرغم تکراری بودن این موضع‌گیری‌ها، که در ظاهر ریشه در برخوردهای «اصولی»‌ حکومت اسلامی با «منافع ملی» دارد، ‌ اعلام این مواضع در این مقطع زمانی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار می‌شود؛ شکست ارتش اسرائیل، در مقام نمایندة سازمان ناتو در خاورمیانه، ایالات متحد را به صراحت مجبور کرده که با تکیه بر همپیمانان‌اش جبهة «ضدروسی» را در این منطقه تقویت کند، و سخنان آقای ‌خامنه‌ای، با وجود تمام زیر و بم‌های «ضدامپریالیستی‌» آن، در واقع لبیکی است به ندای آمریکائی‌ها!

اگر شکست ارتش اسرائیل را در کنار عوامل تعیین کنندة دیگری چون شکست آمریکا در به ارزش گذاشتن «مواضعش» در افغانستان و عراق قرار دهیم، تصویر کامل‌تر خواهد شد. مواضع آمریکا در ایندو کشور، بر خلاف ادعاهای واشنگتن نه با «دمکراسی» ارتباطی دارد، و نه با «حقوق‌بشر». ارتش آمریکا در افغانستان، بر اساس طرح‌های اولیة ناتو، می‌بایست منطقه را از نفوذ عواملی که تحت نظارت کامل واشنگتن قرار ندارند، «پاک» کند؛ یک «پاکسازی» سیاسی و صرفاً محفلی! ولی ناتو برای عملی کردن چنین عملیاتی، محتاج به صرف سرمایه، وقت و انرژی‌ای به مراتب وسیع‌تر از آن است که، تا به حال در این زمینه سرمایه‌گذاری کرده. اگر ناتو در اصل، تضادی پایه‌ای با شبکه‌های تولید و توزیع مواد مخدر، تجارت انسان، قاچاق اسلحه، و ... ندارد، در عوض قادر نخواهد بود که صرفاً با یک حضور «کم‌رنگ» نظامی، این شبکه‌های وسیع را که نتیجة سال‌های دراز حاکمیت آشوب،‌ بحران‌های قومی و فروپاشی‌های اجتماعی در افغانستان، شمال پاکستان، غرب ایران و قسمتی از کشورهای مسلمان‌نشین اتحاد شوروی سابق بوده، یک‌شبه تحت نظارت دفاتر مرکزی خود در آورد.

از طرف دیگر، موقعیت سیاسی و نظامی رژیم عراق و ارتباطات بین‌المللی این حکومت در عرصة محافل مالی، اقتصادی و امنیتی جهان،‌ علیرغم فشارهای واشنگتن همچنان پا در هوا باقی مانده. امروز، مشکل می‌توان «خطوط» کلی سیاست‌های «حاکمیت»‌ عراق را در راستای سیاست‌های جهانی «تبیین» کرد؛ انفجار بمب‌ها در شهرهای مختلف عراق، که رسانه‌های غربی سعی در مرتبط کردن آن‌ها با «بحران‌های»‌ قومی دارند، بیشتر نشان دهندة همین ابهامات «ژئوپولیتیک» است! مسلماً سیاست‌های جهانی «معضل» عراق را روزی فیصله خواهند داد، چرا که بر خلاف مورد افغانستان، «نفت» نمی‌تواند بی‌صاحب بماند، ولی تا آنروز، این ملت عراق است که می‌باید «عواقب» نبود تصمیم‌گیری روشن در عرصة سیاست‌های «اقتصادی و مالی» جهانی را، آنگونه که شاهدیم، همه روزه «متحمل»‌ شود!

اینکه چگونه یک «بحران» در منطقة خاورمیانه می‌تواند کارساز سیاست‌های واشنگتن شود، مسئله‌ای است که ریشه در ساختارهای کهن سرمایه‌داری «انگلیسی‌ـ آمریکائی» دارد. امروز شاهدیم که،‌ بسیاری از سرمایه‌داری‌های نوین ـ انواع هندوستانی، چینی، و ... ـ هر چند سعی در هم‌سازی با این الگو دارند، با «پیش‌فرض‌های» آن نمی‌توانند همگامی کامل از خود نشان دهند. ولی در بطن سرمایه‌داری «آنگلوساکسون»، جنگ‌های خارج از مرزها، نقشی بسیار تعیین کننده بازی می‌کند؛ جنگ‌ها، تشنج‌ها، بحران‌ها، همگی زمینه‌ساز تحرکات سرمایه‌ و تمرکز آن‌ در مراکز تصمیم‌گیری غرب ـ لندن و واشنگتن ـ می‌شود، و بدون ایجاد این تمرکز، غرب قدرتی نخواهد داشت.

در تأئید همین تحلیل، در چند روز گذشته، علیرغم شکست ناتو در جبهة لبنان، شاهدیم که بهای اوراق بهادار در بورس‌های غربی: نیویورک، لندن، پاریس و دیگر مراکز تصمیم‌گیری سرمایه‌داری، با سرعتی روزافزون در حال اوج‌گیری بود؛ در واقع، محافل سرمایه‌داری غرب، بر اساس موضع‌گیری‌های «پیش‌بینی‌شدة» سرمایه‌داری‌، چنین نتیجه‌گیری کرده‌ بودند که شکست در جبهة لبنان را واشنگتن با ایجاد «بحرانی»‌ عمیق و یا «جنگی»‌ فراگیرتر «پاسخ» خواهد داد! جنگی که در آن پیش از هر راهبرد دیگر، ملاحظات «مالی» مد نظر قرار خواهد گرفت؛ آمریکا با این طرح نمی‌تواند مخالفت داشته باشد، ولی در ظاهر انجام چنین عملیاتی، با در نظر گرفتن شرایطی که واشنگتن در آن گرفتار آمده، در دستور کار نیست. امروز، 21 اوت، افزایش بهاء اوراق بهادار، متوقف شد!

سخنرانی آقای خامنه‌ای، جهت افزایش بحران در منطقه، در واقع تبدیل به آخرین جرعة این جام تهی شده. ایشان سعی تمام دارند که «تشنج» در منطقة خاورمیانه را، به هر ترفندی که ممکن است در دستور کار امپریالیسم آمریکا قرار دهند. امروز کاملاً روشن است که هم آمریکا و هم روسیه می‌توانند ایران را هدف حملات موشک‌هائی با کلاهک‌های هسته‌ای قرار دهند؛ موشک‌هائی که «کنترل‌شده» نیز معرفی می‌شوند! البته در هر حال این حملات به اسم آمریکا تمام خواهد شد، و این حکومت اسلامی است که در راه خدمت به اهداف امپریالیسم جهانی، مردم کشور و منافع ملی ایرانیان را اینچنین در برابر لولة توپ سیاست‌های جهانی قرار داده. شاید ما ایرانیان، جهت به ارزش گذاشتن حق مشروع و انسانی خود، در بهره‌جوئی از «امنیت» ملی، می‌باید برخورد دیگری با پدیدة «حاکمیت» از خود نشان دهیم؛ آیا یک حکومت «حق» دارد که برای حفظ خود بر اریکة قدرت «امنیت» میلیون‌ها نفر را «قربانی»‌ کند؟ جواب به این سئوال نیازمند برخورد نوین مردم کشور با مسئلة سیاست‌های داخلی است، برخوردی که گویا در تاریخ ایران، تا به امروز ایرانی با آن بیگانه باقی مانده.

هیچ نظری موجود نیست: