۶/۰۱/۱۳۸۵

«چتم هاوس» و جهان دانش!


یک مرکز «تحقیقاتی» که نام «چتم‌هاوس»‌ بر خود گذاشته، در گزارش 52 صفحه‌ای خود تحت سرپرستی «رابرت لا» و «کلر اسپنسر»، به جهان متمدن و «دمکراتیک» غرب، در مورد ریشه گرفتن نفوذ ایران در منطقه «اخطارها» داده است. نام واقعی این مرکز، «بنیاد سلطنتی تحقیقات مسائل بین‌الملل» است، و همانطور که می‌توان حدس زد، این مرکز چون بسیاری دیگر مراکز تحقیقاتی غرب، «مستقل» است و آنچه به چاپ می‌رساند، نمی‌باید به عنوان موضع‌گیری‌های حاکمیت انگلستان در نظر گرفت، چرا که صرفاً بازتاب «نظرات» نویسندگان و محققان آن به شمار می‌آید! این گزارش که اینک در ده‌ها میلیون نسخه، از طریق امواج اینترنت، در فرمات‌های مختلف از «پی‌دی‌اف» تا «اچ‌تی‌ام» و ... در اختیار خوانندگان محترم قرار می‌گیرد، همزمان در سایت‌های «مستقل»‌ و رسانه‌های «بی‌تقصیر» و «من نبودم دستم بود، تقصیر آستینم بود» غربی نیز، «انعکاس» کامل یافته، و در رأس آن‌ها، همانطور که می‌توان حدس زد، می‌باید از «بی‌بی‌سی»، آتش‌بیار اصلی معرکة «اسلام راستین»‌ نیز یاد کنیم.

مسلماً مطرح کردن چند و چون یک مقالة «تحقیقاتی» در 52 صفحه، کار یک وبلاگ نیست، ولی با در نظر گرفتن «الگوی پایه‌ای» این مقاله، می‌توان به صراحت دید که منطقة مورد بررسی نویسندگان همان منطقه‌ای است که از آن به نام منطقة بازمانده از «فروپاشی دیواره‌های امنیتی جنگ سرد» یاد می‌شود: خاورمیانه، آسیای مرکزی و جنوبی، و مهم‌تر از همه روسیه و کشورهای سابقاً شورائی!

نویسندگان این مقاله که در میان آنان نام چند ایرانی نیز خودنمائی می‌کند، از «رشد نفوذ ایران در منطقة خاورمیانه» ابراز تعجب می‌کنند، و با اعلام این مطلب که ایران، با اهمیت‌تر از آن است که بتوان به سادگی از کنارش گذشت، قصد آن دارند که به قول این نویسندگان از چگونگی «دینامیسم» فعال‌ روابط وسیع ایران با همسایگان‌اش «پرده» بردارند. در دنباله، این تحقیق ادعا دارد که آقای احمدی‌نژاد علیرغم سخنان «عجیب و غریب»، از طرف اجزاء متشکلة حاکمیت اسلامی مورد حمایت قرار می‌گیرد؛ ایران، عراق را حیاط خلوت «سیاسی»‌ خود تلقی می‌کند، نفوذ آمریکا را در منطقه ـ حتی در افغانستان ـ به حال «تعلیق» در آورده، و ... خصوصاً اینکه روسیه یکی از طرف‌های بسیار مهم روابط اقتصادی ایران در صحنة بین‌الملل است. ‌

البته،‌ جای تعجب نیست که استدلال «محققان» چتم‌هاوس با «ترهاتی» آغاز شود که چندی پیش به قلم فردی به نام «عبدالستار شودوکی»، در مورد شرایط منطقه به زبان فارسی بر سایت‌های «مستقل»‌ ایرانی خودنمائی می‌کرد: «ایران از سیاست مبارزه با تروریسم آمریکا بیش از هر کشوری منتفع شده است، چرا که طالبان و صدام حسین را آمریکا سرنگون کرده». و بر اساس اظهارات این محققان، فروپاشی ایندو دولت، باعث شده که ایران بتواند آزادانه در منطقه روابط سیاسی با کشورهای دیگر برقرار کند! و از مسیر این روابط است که ایران «متکی به نفس» شده، و نقش یک قدرت منطقه‌ای را ایفا می‌کند. در ادامه،‌ نویسندگان محترم نکات مورد نظر ایالات متحد در منطقه را اینچنین خلاصه می‌کنند: بازسازی عراق و افغانستان، حمایت از منافع اسرائیل، پیشگیری از درگیری‌های اسرائیل و فلسطین،‌ دسترسی به منابع نفت، سرکوب تروریسم، و دلنگرانی در مورد شیوة برخورد با ایران! البته این مطلب از نظر دور نمانده که در تمامی این زمینه‌ها نویسندگان،‌ ایران را یک «خطر راهبردی» تلقی می‌کنند!

همانطور که در آغاز وبلاگ عنوان کردم، بررسی یک «تحقیق» در یک وبلاگ جائی ندارد، ولی اگر خوانندگان این «تحقیق» عالمانه، جزئیات آنرا «مو به مو» دنبال کنند، در می‌یابند که از چه رو در وبلاگ خود این «تحقیق» را مطرح کرده‌ام؛ آنچه نویسندگان «دانشمند» این ورق‌پاره تحویل خوانندگان می‌دهند، نه «تحقیق»، که مجموعه‌ای «سنجاق شده» از تمامی تبلیغاتی است که از ماه‌ها پیش ایالات متحد جهت فراهم آوردن زمینة «تعرض» نظامی علیة کشور ایران، و ایجاد بحران منطقه‌ای در دستور کار خود قرار داده است.

از برخورد «چتم هاوس» و «محافلی» از این دست با منافع ملی ایرانیان نمی‌باید «متعجب» شویم، از این امر باید تعجب کنیم که سقوط حاکمیت‌های غرب به منجلاب افتضاح تا به این حد «قابل رویت‌شده»! در این تحقیق تنها عنصری که اصولاً نمی‌توانید بیابید، همان ارائة نقطه‌نظرهای جدید، راهکارهای نوین، و یا «ویزیوناریسم» سیاسی است. به عبارت دیگر، این گروه خانم‌ها و آقایانی که گزافه نگفته‌ایم اگر آنان را «حقوق‌بگیران»‌ دولت انگلستان بنامیم، در واقع زحمت «فراوانی» کشیده‌اند؛ خلاصه‌ای از تمامی هیاهوئی که «تبلیغات‌چی‌های» رسانه‌های بین‌الملل، طی چند ماه گذشته، با آنان سایت‌های انگلیسی‌زبان و فارسی‌زبان را اشباع کرده بودند، جمع‌آوری کرده‌ در مجموعه‌ای تحت عنوان «تحقیق»، تحویل خلق‌الله می‌دهند.

به طور مثال اگر جهت بررسی نقطه‌نظرهای نویسندگان «دانشمند» این تحقیق در مورد بازسازی عراق و افغانستان که، «دلنگرانی»‌ آمریکا معرفی شده، ساعت‌ها به صفحات این «ورق‌پاره» خیره بمانید، مطلب جدیدی به دست نخواهد آمد؛ اینکه چگونه همه ساله صدها میلیون دلار تسلیحات، مواد منفجره، حمایت‌های لوژیستیک، و ... به گروه‌های «تروریستی» اختصاص می‌یابد، و این جماعت از کدام مسیر چنین محموله‌های گرانقیمتی را همه روزه دریافت می‌کنند، مطرح نخواهد شد. شما تحت عنوان خوانندة خوشبخت این «تحقیق»‌ عالمانه،‌ حق دارید بدانید که «آمریکا با تروریسم مخالف است»! و نویسندگان محترم چنین وانمود می‌کنند که این تروریست‌ها،‌ همانطور که آقای احمدی‌نژاد با عقاید «عجیب و غریب‌شان»‌ بارها ابراز داشته‌اند، به یمن حمایت «الله» به این قدرت‌های عملیاتی دست می‌یابند! مشاهده می‌کنید که ریشة همین اعتقادات و عقاید «عجیب و غریب» را در کدام «محافل» باید جست.

یا در مورد موضع‌گیری «اساسی»‌ دیگر آمریکا در منطقه: مسئلة نفت، نمی‌باید بر خود زحمت مطالعة این «تحقیق» را هموار کنید. چرا که از نظر «نویسندگان» دانشمند این «ورق‌پاره»، سه برابر شدن قیمت نفت خام، به دست «نئوکان‌های آمریکائی» در عرض دو یا سه ماه، ارزش هیچگونه بررسی ندارد؛ شاید اهمیت اساسی را نویسندگان در آرایش محسنات آقایان سیستانی و صدر می‌جویند، چرا که صفحاتی نیز به بررسی خلق و خوی ایندو «عنصر»‌ مبارز اختصاص ‌داده شده! پیام این تحقیق کاملاً روشن است، ریشة مشکلات «راهبردی»‌ این منطقه را نباید خدائی ناکرده در «نفت‌خواری» دولت آمریکا و همکاری دولت «حزب کارگر»‌ در این معاملة «هزاران میلیاردی» جستجو کرد؛ مشکلات را احمدی‌نژاد با «عقاید عجیب و غریب‌اش»‌ در این منطقه درست کرده است! ملتفت شدید!؟

ادامة این بحث متاسفانه به درازا خواهد کشید، ولی در تک تک موضع‌گیری‌های این «دانشمندان»، ‌ عامل اصلی همان مطرح نکردن «عوامل اصلی» است؛ چرا که هدف از تحریر چنین تحقیقاتی نه ارائة نقطه‌نظرهای محکم، که صرفاً شیره‌مالیدن به سر خلق‌الله است. شاید لازم به تذکر باشد که اینگونه «موضع‌گیری‌های»‌ تحقیقاتی که در اوج جنگ سرد کارساز مشکلات «آیزونهاورها» و «استالین‌ها»‌ بود دیگر موضوعیت خود را از دست داده، ملت‌ها به حقوق خود آگاهی یافته‌اند؛ ملت‌ها دست‌های «مقصر» را به خوبی در پس این آستین‌های «معصوم» باز می‌شناسند؛ ملت‌ها در چارچوب همآنچه این محافل، «جهانی‌شدن» عنوان کرده‌اند، به نوعی نگرش جهانی از مسائل نیز دست یافته‌اند. «جهانی شدن» که امروز از طرف محافل سرمایه‌داری بر ملت‌ها تحمیل می‌شود، آن روی سکه‌اش علیرغم عدم تمایل محافل سرمایه‌داری، دستیابی همین ملت‌ها به شناخت گسترده‌تر از مسائل جهانی خواهد بود. انسان‌هائی که به دست چنین عمله و اکره‌های «دانشمندی»، تا به حال در حاشیة سیاست‌های جهانی قرار گرفته بودند، امروز در مورد این نوع برخوردها که صرفاً قصد توجیه بنیاد «قدرت» را دارد، موضع‌گیری خواهند کرد، و این موضع‌گیری‌ها نمی‌تواند در جهت تأئید «ترهاتی» باشد که دهه‌هاست محافل غربی تحت عنوان «تحلیل»‌ به خورد ملت‌ها داده‌اند.

بررسی چند و چون ریشه‌های «قدرت» ملت ایران در منطقه را که نویسندگان به «سیاست‌های» آقای احمدی‌نژاد نسبت داده‌اند، شاید در وبلاگ دیگری مطرح کنیم.


هیچ نظری موجود نیست: