
بحران نظامی در منطقه خلیجفارس همچنان در حال اوجگیری است. دیدار اخیر و همزمان رایس و استرا (وزرای امور خارجة ایالات متحد و انگلیس) از «عراق اشغال شده»، از نظر سیاسی مفهومی بسیار صریح دارد. به عبارت دیگر، ایندو دولت که در واقع اشغالگران اصلی خاک عراق هستند، با این دیدار، که در همهمة سیاسی و تبلیغاتی بر علیه ایران صورت میگیرد، نشان میدهند که دولتهای متبوعشان، از اشغال این سرزمین پای پس نخواهند گذاشت، و اینکه هر تمایلی برای بیرون راندن آنان با مقاومت و عکسالعمل سیاسی و حتی نظامی از جانب دو دولت توأم خواهد شد. اینگونه دیدارها در شرایط حساس سیاسی، همچون دیدار پریماکف از بصره، زمانی که این شهر در محاصرة نیروهای نظامی ایران بود، نشاندهندة این امر است که «سیاستی جامع و کلی» در حال شکلگیری است.
ولی، مشکل اینجاست که شرایط بینالمللی دیگر ثبات «مرگبار» جنگ سرد را بر دوش نمیکشد. از طرفی ایالات متحد، در شرف تغییرات وسیع اجتماعی و حتی سیاسی است، تغییراتی که شاید چهرة سیاسی و بینالمللی این دولت را به طور کامل، با آنچه تاکنون میشناختیم متفاوت کند. و مخالفت با جنگ عراق که به صورتی خزنده، ولی پیوسته در بطن جامعة آمریکا در حال رشد است، میتواند در آستانه انتخابات جدید اینکشور، سیاست بینالمللی ایالات متحد را به طور کامل تغییر دهد. و از طرف دیگر روسیه، درگیر ملاحظات «عقیدتی» نیست، و میتواند نقش فعالتری را نزد همپالکیهای غربی آمریکا به عهده گیرد، نقشی که مسلماً در چارچوب منافع آمریکا قرار نخواهد گرفت.
نهایتاً، کشور انگلستان، رفیق گرمابه و گلستان واشنگتن، به احتمال زیاد به دلایل داخلی و خصوصاً سرخوردگی از سیاست آمریکا در عراق، ناچار به تکیه هر چه بیشتر بر اتحادیه اروپا خواهد شد. سیاستی که ایجاد فاصلة سیاسی و استراتژیک از منافع آمریکا را به دنبال خواهد آورد، نتیجهای که در اوائل انتخاب آقای بلر، عملاً غیر قابل تصور مینمود. فرانسه و آلمان نیز در بطن اتحادیة اروپا مجبور به هماهنگ کردن سیاستهایشان با نوسانات سیاسی روسیه خواهند شد، چرا که هم سفره شدن با آمریکا از نظر استراتژیک برایشان بیش از منافع، دردسر به همراه میآورد.
در چنین چشماندازی، هر چند که وزرای امور خارجة از طریق دیدار جدیدشان قصد القای «پروتکلهای» قراردادی را داشته باشند، امکان اعمال چنین «پروتکلهائی» را نخواهند داشت. اگر مخالفت داخلی در عراق شدت گیرد، و اعمال نظارت بر فعالیتهای «ضداشغالگران» نیازمند نقش نظامی وسیعتری از جانب ایالات متحد و انگلستان شود، مشکل میتوان امکان چنین دخالتهائی را در شرایط فعلی متصور شد.
مانورهای دریائی نیروهای نظامی ایران در این زمان خاص، از اهمیت سیاسی و راهبردی زیادی برخوردار است. دولت ایران به عنوان یک دولت وابسته به منافع غرب در این هیاهوی سیاسی در بنبستی قرار گرفته که نمیتواند به هیچ عنوان از آن خارج شود. از یک طرف میباید با چنگ و دندان از حضور ارتش ایالات متحد و هم پیماناناش در عراق و افغانستان حمایت کند، از طرف دیگر، حضور این ارتش را مخل سیاستهای «اسلامگرایانهاش» در منطقه میبیند، و نهایتا، مجبور است که به روسیه به عنوان یک قدرت همسایه تکیه داشته باشد، چرا که عدم همکاری راهبردی با روسیه برای ایران میتواند بسیار گران تمام شود. مشکل میتوان بر این بنبست راه حلی یافت. و به نظر نمیآید که دولت ایران نیز به دنبال «راه حل» باشد. مشکل فعلی این دولت، صرفاً حفظ موجودیت، با تکیه بر سرکوبداخلی و سازش با قدرتهای خارجی است.
این «سرکوب» هر روز، به دلایل بسیار متفاوت و متکثر، غیرممکنتر از روز پیش میشود، و این «سازش چند جانبه» با قدرتهای جهانی، به دلیل تقابل منافع روزافزون آنان، هر روز مشکلتر مینماید. مانورهای دریائی اخیر ایران ـ موشکهای زیردریائی و قایقهای فوق مدرن و ... ـ که تماماً زیر نظر کارشناسان روسی انجام گرفته، نشان میدهد که دولت احمدینژاد، در چارچوب این «سازش چند جانبه» تا چه مرحلهای پیش رفته است.
ولی، مشکل اینجاست که شرایط بینالمللی دیگر ثبات «مرگبار» جنگ سرد را بر دوش نمیکشد. از طرفی ایالات متحد، در شرف تغییرات وسیع اجتماعی و حتی سیاسی است، تغییراتی که شاید چهرة سیاسی و بینالمللی این دولت را به طور کامل، با آنچه تاکنون میشناختیم متفاوت کند. و مخالفت با جنگ عراق که به صورتی خزنده، ولی پیوسته در بطن جامعة آمریکا در حال رشد است، میتواند در آستانه انتخابات جدید اینکشور، سیاست بینالمللی ایالات متحد را به طور کامل تغییر دهد. و از طرف دیگر روسیه، درگیر ملاحظات «عقیدتی» نیست، و میتواند نقش فعالتری را نزد همپالکیهای غربی آمریکا به عهده گیرد، نقشی که مسلماً در چارچوب منافع آمریکا قرار نخواهد گرفت.
نهایتاً، کشور انگلستان، رفیق گرمابه و گلستان واشنگتن، به احتمال زیاد به دلایل داخلی و خصوصاً سرخوردگی از سیاست آمریکا در عراق، ناچار به تکیه هر چه بیشتر بر اتحادیه اروپا خواهد شد. سیاستی که ایجاد فاصلة سیاسی و استراتژیک از منافع آمریکا را به دنبال خواهد آورد، نتیجهای که در اوائل انتخاب آقای بلر، عملاً غیر قابل تصور مینمود. فرانسه و آلمان نیز در بطن اتحادیة اروپا مجبور به هماهنگ کردن سیاستهایشان با نوسانات سیاسی روسیه خواهند شد، چرا که هم سفره شدن با آمریکا از نظر استراتژیک برایشان بیش از منافع، دردسر به همراه میآورد.
در چنین چشماندازی، هر چند که وزرای امور خارجة از طریق دیدار جدیدشان قصد القای «پروتکلهای» قراردادی را داشته باشند، امکان اعمال چنین «پروتکلهائی» را نخواهند داشت. اگر مخالفت داخلی در عراق شدت گیرد، و اعمال نظارت بر فعالیتهای «ضداشغالگران» نیازمند نقش نظامی وسیعتری از جانب ایالات متحد و انگلستان شود، مشکل میتوان امکان چنین دخالتهائی را در شرایط فعلی متصور شد.
مانورهای دریائی نیروهای نظامی ایران در این زمان خاص، از اهمیت سیاسی و راهبردی زیادی برخوردار است. دولت ایران به عنوان یک دولت وابسته به منافع غرب در این هیاهوی سیاسی در بنبستی قرار گرفته که نمیتواند به هیچ عنوان از آن خارج شود. از یک طرف میباید با چنگ و دندان از حضور ارتش ایالات متحد و هم پیماناناش در عراق و افغانستان حمایت کند، از طرف دیگر، حضور این ارتش را مخل سیاستهای «اسلامگرایانهاش» در منطقه میبیند، و نهایتا، مجبور است که به روسیه به عنوان یک قدرت همسایه تکیه داشته باشد، چرا که عدم همکاری راهبردی با روسیه برای ایران میتواند بسیار گران تمام شود. مشکل میتوان بر این بنبست راه حلی یافت. و به نظر نمیآید که دولت ایران نیز به دنبال «راه حل» باشد. مشکل فعلی این دولت، صرفاً حفظ موجودیت، با تکیه بر سرکوبداخلی و سازش با قدرتهای خارجی است.
این «سرکوب» هر روز، به دلایل بسیار متفاوت و متکثر، غیرممکنتر از روز پیش میشود، و این «سازش چند جانبه» با قدرتهای جهانی، به دلیل تقابل منافع روزافزون آنان، هر روز مشکلتر مینماید. مانورهای دریائی اخیر ایران ـ موشکهای زیردریائی و قایقهای فوق مدرن و ... ـ که تماماً زیر نظر کارشناسان روسی انجام گرفته، نشان میدهد که دولت احمدینژاد، در چارچوب این «سازش چند جانبه» تا چه مرحلهای پیش رفته است.
این سئوال باقی است که، آنزمان که قدرتهای بزرگ خود را مجبور به درگیری مستقیمتری از نظر سیاسی و نظامی ببینند، ایران در کدام جبهه قرار خواهد گرفت؟ به احتمال زیاد، دولت فعلی در این زمینه صرفاً تماشاگر خواهد بود، چرا که موشکها، هواپیماها و دیگر سلاحهای راهبردی ایران نه تنها بدون مشاوران خارجی از جای نخواهند جنبید، که نظارت بر آنان نیز از دولت ایران و نیروهای مسلح دریغ شده است. در شرایط درگیری، نیروهائی«نامعلوم»، که نه از ایران دستور میگیرند و نه منافع ایران را منظور خواهند داشت، به «ارتشهائی» حمله خواهند برد. البته، اگر درگیری احتمالی روسیه و ایالات متحد در خلیجفارس، صرفاً به اسم ایران صورت پذیرد، بازتاب این حملات نظامی بر دوش ملت ایران سنگینی خواهد کرد. و ملتی که در محاسبات سیاسی و نظامی حکومت اسلامی همیشه حکم «گوشت دم توپ» را داشته، اینبار نیز از این نعمت «الهی» بهرهمند خواهد شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر