طی روزهای گذشته، به دلیل مشغله، کسالت و گرفتاریهای متفاوت سه وبلاگ را قلمی
کرده و نیمه تمام رهایشان نمودم. حال که
به سه رسیدهایم، امیدوارم حداقل چهارمین وبلاگ تمام شود؛ هم ما روسفید درآئیم و هم خوانندگانی که گلایههائی
دارند راضی شوند.
البته طی مدتی که گذشت مسائل بسیار پیچیدهای پای به صحنة سیاست جهانی
گذارده، و از قضای روزگار اغلب این مسائل
از دور یا نزدیک به ایران مربوط میشود، ولی مهمترینشان مسلماً مذاکرات هستهای خواهد بود. به دلیل همین اهمیت است که پیرامون این
«مذاکرات» شاهد بحرانسازی در داخل و در سطح بینالمللی هستیم. پیش از
پرداختن به اصل مطلب، از واژة «مذاکرات»
بگوئیم.
طی سالهای گذشته، بارها و بارها این
مطلب را مطرح کرده بودیم که رابطة آمریکا با حکومت اسلامی حکایت رابطة سنتی «آقای
خانه» با کنیزمطبخی است. به عبارت
دیگر، هم رابطة ایندو در آسمانها بسته
شده بود، و هم هیچکس اجازه نداشت از آن سخن بگوید. چرا که،
رابطه با کنیز مطبخی در «شأن» آقا نبود. «انقلاب» اسلامی نیز بدون همراهی ساواک و ارتش
شاهنشاهی به هیچ عنوان این امکان را نداشت که پس از کودتای 22 بهمن 57، خمینی و
باند لاتهای اسلامگرای همراه وی را به رهبران ملت ایران تبدیل کند. این عملکرد سازمان سیا بود که از طریق شبکههای
ارتش و ساواک چنین تحفههائی را زیر بغل ملت ایران گذارد. حکومت اسلامی بر پایة همین اصل وابستگی به
ایالاتمتحد شکل گرفته، و تا به امروز دوام
و بقای خود را حفظ کرده، در نتیجه، «مذاکرات» حاجممجواد با کری، حکایت مذاکرات کنیز مطبخی با ارباب خانه را
پیدا میکند. اگر کسی میپذیرد که با نوکرش «مذاکره» خواهد کرد، میتواند از ملاقاتهای ممجواد و کری نیز به
عنوان «مذاکره» یاد کند.
با این وجود، نوعی رفتوآمد در میان
آمده. کری میآید؛
ممجواد مینالد؛ هاشمی میمالد؛
علی خامنهای تهدید میکند، بعد تمکین میکند؛ و ... و خلاصه هر چند اصل مسئله یا همان مذاکرة
آمریکا با جمکرانیها مخدوش و بیپایه باشد،
«خبری» هست. حال باید دید چه «خبری» است که هیچ رسانهای
حاضر نمیشود کنه آن را بکاود و از آن تحلیلی ارائه دهد.
به استنباط ما، جریان از اینقرار است
که آمریکا به مشکل برخورد کرده و دیگر قادر نیست روابط خاورمیانه را به دوران جنگسرد
و یا سالهای «نورانی» یلتسین بازگرداند.
البته طی دوران اصلاحات ملاممد
خاتمی، از سوی آژانسهای چینی وابسته به
آمریکا شاهد حرکات و تلاشهای «جدید» بودیم.
تلاشهائی که میرفت تا با گذاردن
یک بمب «فرضی» اتمی در چنتة حکومت اسلامی،
راه سرمایهداری روسیه را به سوی
آبهای گرم «مسدود» کند. ولی همانطور که
شاهد بودیم، این برنامه به همراه ملاممد
شیاد بر آب گوزید. پس از شکست پروژة ملاممد بود که آمریکا مجبور شد
جهت حفظ منافع «کلان ـ استراتژیک» خود در روابط منطقهایاش بازنگری صورت دهد. چرا
که، ادامة بنبستهای موجود، یا به
عبارت سادهتر، دنبال کردن الگوهای فرسوده و نخنمای گذشته که
جملگی به بنبست منتهی میشد میتوانست منافع آمریکا را در منطقه با تهدید جدی
روبرو کند. حال این سئوال مطرح میشود که
حضور یک حکومت دستنشانده و هیچکاره به نام حکومت اسلامی، آنهم در میانة «بدهبستان» قدرتهای بزرگ
جهانی به چه دلیل الزامی شده، و اگر عملکردها
و «پتانسیلهای» جمکران نمیتواند بر این مذاکرات تأثیری بگذارد، به چه دلیل رسانههای غرب حضور دولت اسلامی در
این مذاکرات را اینچنین «الزامی» مینمایانند؟
اینجاست که بالاجبار میباید به زمینة شکلگیری حکومتهای اسلامی در تاریخ
منطقه بپردازیم. حتی کسانیکه از
«استقلال» حکومت اسلامی و حقانیتهای فرضی «انقلاب» دم میزنند، کتمان نخواهند کرد که پروژة «پوپولیسم اسلامی»
برای نخستین بار در ایران اجرائی شده. و
اگر ما بر این استنباط هستیم که این پروژه آمریکائی است، طرفداران «انقلاب
اسلامی» توجیهات ویژة خودشان را دارند. ولی جالبتر اینکه در این میانه بین حزباللهیهای
تهران، مخالفنمایان خارجنشین و طرفداران
رژیم آریامهری ـ این رژیم از پایه و اساس آمریکائی بود ـ شاهد
نوعی همصدائی و همسوئی هستیم. هر سه
دسته، حکومت اسلامی را تافتة جدا بافته معرفی کرده، از
دشمنی بین این حکومت و آمریکا برای ملت ایران «قصهها» میگویند!
ولی این سه دسته در یک مطلب اشتراک نظر دارند و آن اینکه، ریشة
«پوپولیسم اسلامی» در ایران قرار گرفته. در این مقطع است که، با
احتساب حساسیتهای ملی و منطقهای روسیه که حداقل در مورد مناطق مسلماننشیناش در
تقابل با پوپولیسم اسلامی شکل گرفته میتوان دریافت به چه دلیل مسکو تهران را در
این مذاکرات «پیش» میاندازد. به استنباط
ما، روسیه قصد دارد با علنی کردن روابط «تهران ـ
واشنگتن» از غدة سرطانی، گنگ و مبهمی به
نام «پوپولیسم اسلامی» رفع ابهام کرده،
این تحفة سازمان سیا را آنچنان که هست در برابر افکار عمومی ملتهای منطقه قرار
دهد. به همین دلیل نیز مسکو با فشاری
خردکننده واشنگتن را به «مذاکره» با نوکران جمکرانیاش در تهران وادار کرده! آنهم
مذاکراتی در برابر جامعة جهانی، و در
پیشگاه شورای امنیت سازمان ملل متحد!
البته مسلم است که آمریکائیها ترجیح میدادند با حکومت اسلامی ملایان همان
بازیای را به راه بیاندازند که پیشتر با طالبان،
القاعده، حسنی مبارک، و اخیراً با مرسی به راه انداختند. به عبارت دیگر، پای گذاردن به درگیری نظامی و یا امنیتی، و دست یازیدن به قتلعام ملتها و غیرنظامیان
تحت عنوان «مبارزه با تروریسم!» ولی چرخ
گاری جنگفروشی آمریکا اینبار در گل گیر کرده؛
روسیه نگذاشت که یانکیها در مرزهای دریای خزر دست به جنگسازی بزنند. حال که واشنگتن نمیتواند برای بهینه کردن سیاستهایاش
آنطور که همیشه ترجیح میداده دست به جنگافروزی بزند، پس میباید «مذاکره» کند. فقط این سئوال مطرح میشود که این به اصطلاح
«مذاکرات» با چه اهدافی صورت میگیرد؟
خلاصة کلام حال که دیدیم چرا روسیه سعی میکند با پیشانداختن ایران، در عمل ریشة اصلی «پوپولیسم اسلامی» را در معرض
قضاوت افکار عمومی قرار داده، از حضور
ایران در کنار آمریکا و بدهبستانهای اینان به نفع جنبشهای مخالف پوپولیسم
اسلامی بهرهبرداری کند، ببینیم آمریکا با جمکرانیها در چه مواردی میتواند
«مذاکره» کند؟ نخست بگوئیم، مذاکرات آمریکا با جمکران به استنباط ما هیچ
ارتباطی با مسائل هستهای ندارد. در مقطع
فعلی، آمریکا با چند الزام منطقهای
روبروست که به صورت فهرستوار به آنها اشاره میکنیم. و در این میانه، مسلماً
جلب نظر موافق روسیه در امور خاورمیانه،
در رأس این مسائل قرار گرفته، خصوصاً که شکست آمریکا در جبهة سوریه بیش از آن
علنی شده که آمریکا بتواند آن را یک پیروزی جا بزند. ولی
فراموش نکنیم که، همزمان با جلب نظر موافق روسیه، مسئلة حفظ فاشیسمهای اسلامی و سنتی در منطقه
نیز مطرح خواهد شد. به عبارت سادهتر، آمریکا
در صدد است راه چارهای بیابد تا با حفظ رژیمهای ددمنش، دستنشانده و آدمخواری که سازمان سیا در ایران، عربستان،
پاکستان، افغانستان، ترکیه و ...
به قدرت رسانده، نظر موافق روسیه را نیز نسبت به سیاستهایاش
جلب کند.
البته در این میانه اگر به دلائلی واشنگتن مجبور شود در ریشهها و بنیادهای
این رژیمهای فرسوده و ضدانسانی تجدیدنظر نماید، این امر برایاش مهم و حیاتی است تا این
دستکاریها و تجدیدنظرها شالودة امنیتی و نظامی این رژیمها را محفوظ نگاه
داشته، هیئتهای حاکمه را همچنان در
اردوگاه آتلانتیسم حفظ کند. اینهاست
مسائلی که برای حلوفصلشان پدیدهای به نام «مذاکرات هستهای» پای به منصة ظهور
گذارده.
به عبارت سادهتر، حکومت اسلامی
جمکران برای آمریکا حکم «لابراتوار» روابط نوین با روسیه را پیدا کرده. روسیه نیز به دلائلی که بالاتر عنوان کردیم
ایران را برای این منظور بهتر از دیگر کشورها تشخیص داده. در نتیجه،
آمریکا جهت بازسازی روابط نوین منطقهای میباید ببیند تا کجا میتواند، همزمان با حفظ فاشیسم اسلامی در ایران، نظر موافق روسیه را نیز به سوی سیاستهای
«ایرانی» خود جلب نماید. این است آنچه در
گفتمان دیپلماتیک معاصر نام «مذاکرات هستهای» بر آن گذاردهاند.
بیدلیل نیست که همزمان با این به اصطلاح «مذاکرات»، شاهد
گسترش ارتباطی تنگاتنگ میان سیاستهای ضداجتماعی، سرکوبگرانه و ضدانسانی حکومت جمکران با تحولات
دیپلماتیک هستیم. به عبارت سادهتر، هر گاه گامی به سوی به اصطلاح «توافق» از سوی
طرفین برداشته میشود، سریعاً گروههائی
در داخل و حتی در خارج دست به آشوبآفرینی،
تهدید، پرگوئی و طرح مسائلی میزنند
که به هیچ عنوان نمیتواند بر سر میز مذاکرات استراتژیک و هستهای وارد شود. نامة اخیر سناتورهای آمریکائی یکی از این
نمونهها را به صراحت به نمایش گذارد؛ هر
چند در داخل کشور نیز درگیریهای روزانه،
سخنرانیهای احمقانة اوباش و لاتها،
و خصوصاً سنگر عوضکردنهای «فصلی» هاشمی رفسنجانی بخوبی نشان میدهد که
آمریکا با چه ترفندهائی میخواهد عملکرد مهرههایاش را در ایران بهینه کند. شاید عجیب به نظر آید، ولی
مسائلی از قبیل حجاب، مخالفت با جشنهای
نوروزی، لغو کنسرتهای به اصطلاح «مجاز»، و ...
جملگی ابزاری است در دست آمریکا جهت اعمال فشار منطقهای بر روسیه! روشنتر
بگوئیم، با این لاتبازی، یانکیها از طریق میدان دادن به اوباش نانخور
سازمان سیا در تهران «تخمین» میزنند، که
تا کجا میتوان در برابر سیاستهای مسکو «سنگاندازی»کرده، و در به اصطلاح «مذاکرات» دندانگردی نمود و
از مسکو امتیاز گرفت!
در پایان لازم به یادآوری است که قرار گرفتن ایالاتمتحد در میدان
اسلامگرائی، اگر تاکنون برای واشنگتن و
پادوهای اروپائیاش «آب و نان» به همراه آورده،
این امکان بیش از پیش میباید متقن و حتمی تلقی شود که بهرهبرداری از دکان
اسلامگرائی تا پایان کار راه درازی در پیش ندارد.
در عمل، گشوده شدن جبهة سوریه به روی نیروهای «لائیک»
در منطقه این بشارت را میدهد که آمریکا علیرغم برخورداری از حمایت نیروهای مذهبی
و پوپولیست هر چه بیشتر در انزوای عملیاتی قرار گیرد. شاید به همین دلیل باشد که شاهد تلاشهای مسخرة
کاخسفید در برگزاری پیش از موعد نوروز و ارسال تبریکات نوروزی کاخسفید به ملت
ایران هستیم؛ کاخ سفیدی که مسلماً گروه
عظیمی از خدم و حشم آن اصولاً نمیدانند ایران در کدام قاره واقع شده.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر