۱/۲۹/۱۳۸۸

مجازی و اخاذی!


با انتخاب اوباما به ریاست جمهوری آمریکا ظاهراً محفل ویژه‌ای نیز قدرت رسانه‌ای را در دست گرفته. و این محفل در نخستین مانورهای رسانه‌ای خود، حداقل در اروپای غربی، شمشیری دو دم بر علیه اینترنت از نیام بیرون کشیده است. همانطور که می‌دانیم مسئلة اینترنت و آنچه «فضای مجازی» عنوان می‌شود، از مدت‌ها پیش مشکل‌آفرین شده. مشکل‌آفرین از این نظر که قوانین جامعة «واقعی» را نمی‌توان در ترادفی «خودکار» و فی‌نفسه با شبکة مجازی قرار داد. به طور مثال یک دیسک‌ فشردة موسیقی که فردی آنرا ابتیاع می‌کند، یک «کالا» معرفی می‌شود. این «کالا» موجودیتی کاملاً مادی دارد؛ در ساخت آن از مواد و عناصری کاملاً شناخته شده استفاده به عمل آمده و از قابلیت انتقال برخوردار است. فردی که «صاحب» آن به شمار می‌رود می‌تواند آنرا به فروش برساند؛ و از آن استفاده‌‌هائی که در چارچوب قوانین مجاز شمرده شده صورت دهد.

ولی می‌دانیم که این «کالا» و اقسام دیگر از این نوع «کالاها» در ارتباطات اجتماعی موارد استفاده‌هائی دارد که شاید از روز نخست مورد نظر نبوده. به طور مثال افراد می‌توانند این «کالا» را به یکدیگر قرض بدهند. و در مواردی بسیار گسترده از روی این «کالا» کپی‌برداری‌های کلی و یا جزئی صورت می‌گیرد! چرا راه دور برویم، در کشورهائی که خود را «متمدن» معرفی می‌کنند، صدها میلیون جلد کتاب در کتابخانه‌ها به طور رایگان در اختیار مردم قرار گرفته. اگر قرار باشد برای مطالعة این کتاب‌ها قوانین «حق مؤلف» اجراء شود، حتماً از هر خواننده می‌باید مبلغی جهت مطالعة کتاب گرفته شده به «مؤلف» پرداخت شود! به هر تقدیر نمی‌توان ادعا کرد که یک مؤلف قصد داشته کتابی را که شیرة سال‌ها تلاش و کوشش اوست به صورت رایگان و صرفاً برای پیشبرد «اهدافی» فرهنگی در اختیار خوانندگان قرار دهد! حال این مسئله پیش می‌آید که «حق مؤلف» چگونه و در چه شرایطی محفوظ خواهد ماند؟

امروز با نمونه‌های فراوانی از مشکلات در سازماندهی کتابخانه‌های «عمومی»، خصوصاً در اروپای غربی که متوسط مطالعه در سال بسیار بالاست روبرو هستیم. به طور مثال، هزینة نگاهداری، اداره و حفظ کتب، اسناد و مدارکی که در این کتابخانه‌ها انبار شده، در اکثر مواقع از قیمت اصلی کتاب‌ها و مجلاتی که به خوانندگان ارائه می‌شود، به مراتب بیشتر است. اینکه دولت‌ها در سال میلیاردها یورو برای نگاهداری و اداره ورق‌پاره‌هائی که بوی نا و نم هم گرفته‌اند هزینه می‌کنند، یک مسئله است؛ اینکه این عمل در چارچوب اهداف «عالیة» فرهنگی‌ای که ادعا می‌شود به همان نتایجی خواهد رسید که تبلیغات رسانه‌ای اعلام می‌دارد مطلب دیگری است. می‌دانیم که مطالعه کار خوبی است، ولی اینکه هزینة سنگین کتابخانه‌داری در اروپا لزوماً می‌باید قدمی مثبت در راه عروج فرهنگی تلقی شود، بیشتر از آنچه پدیده‌ای اثبات شده باشد، ریشه در باورها و عادات اجتماعی دارد.

جامعة بشری عادت کرده که به پدیدة کتابخانه با «احترام» بنگرد! هر چند اکثر «کتابداران» خود از جمله کسانی‌اند که کمتر کتاب می‌خوانند! این «احترام» بیشتر به دلیل یک عادت تاریخی و اجتماعی بازتولید می‌شود، نه بر اساس تجربیات بر پایة نتایجی ملموس و قابل‌اعتنا. امروز، تحت عنوان حمایت از «مؤلفان»، و به دلیل «دیجیتالی» شدن بسیاری کتاب‌ها، سر و صدای فراوانی به راه افتاده!‌ ولی نمی‌باید فراموش کرد که متون دیجیتالی به هیچ صورت به عنوان کتاب قابل استفاده نیست، کسی نمی‌تواند «جنگ و صلح» را روی صفحة مانیتور خود «مطالعه» کند! پس می‌باید قبول کرد که سروصدا دلائل دیگری دارد.

روزی که در دوران حکومت بیل کلینتن هیئت حاکمة ایالات متحد از پروژة «شاهراه اطلاعاتی» که بعدها اینترنت 1 و اینترنت 2 و ... نام گرفت پرده برداشت، شاید مسائل پیچیده‌ای که گسترش ارتباطات میان ملت‌ها، افراد، گروه‌ها و ... ایجاد می‌کرد تا این حد واضح و روشن نشده بود. می‌دانیم که پروژة «شاهراه اطلاعاتی» تکیه بر صنایع نظامی دوران «جنگ ‌سرد» داشت. قسمت مهمی از این صنایع پس از فروپاشی اتحاد شوروی عملاً روی دست هیئت حاکمة آمریکا باد کرده بود، و دولت تلاش داشت که «پروژه‌های متفاوت» در بطن این صنایع را در دست نورچشمان خود در صنایع غیرنظامی قرار داده، به قولی این پروژه‌ها را به پول نزدیک کند! و از آنجا که پول در ایالات متحد همیشه حرف آخر را می‌زند، دیگر ملاحظات به طور کلی به رده‌های پائین‌تر سوق داده شد.

اوج‌گیری آنچه «صنایع» اینترنت معرفی می‌شد کاری کرد که در عرض چند سال نمودار بورس اوراق بهادار «نزدک» در نیویورک که به صنایع «نوین» اختصاص دارد چندین و چند برابر شود و از این راه هزاران میلیارد دلار به جیب محافل مشخصی در ایالات متحد سرازیر شد! و به این ترتیب بود که ماه ‌عسل محافل سرمایه‌داری آمریکا و پدیدة اینترنت آغاز شد، و سال‌های دراز نیز به طول انجامید. طی این دوره همانطور که به یاد داریم امپراتوری شوروی سابق در کشاکش بحران‌های داخلی دست و پا می‌زد، جهان سوم در آتش طالبانیسم و توسعه‌طلبی‌های اسرائیل و عراق و اسلام و مسیحیت می‌سوخت، و اروپای غربی به دلیل فروریختن دیوار برلن شب و روز خود را در کابوسی هولناک می‌گذراند. اینترنت در این شرایط تبدیل به پدیده‌ای صددرصد آمریکائی شد، که نهایت امر فرهنگ اجتماعی آمریکا ـ اگر بتوان بر این پدیده نام فرهنگ گذاشت ـ با تکیه بر حضور فراگیر خدمات آمریکائی در جهان مجازی به عنوان «تنها فرهنگ» اینترنت به ثبت رسید. تا اینجای کار «پدیدة اینترنت» با آنچه پیشتر در ذهن «پدران یانکی آن» به تصویر کشیده شده بود کاملاً هماهنگی داشت. آمریکا جهان مجازی را نیز از آن خود کرده بود و بدون رقیب در این صحنه به پیش می‌تاخت.

ولی این صحنه به سرعت تغییر کرد. نخست اینکه با تأمین آرامشی نسبی در روسیه یک شبکة اینترنت مستقل در این کشور پای به منصة ظهور گذاشت!‌ شبکه‌ای که تبعات بسیار گسترده‌ای در ارتباطات جهانی پیدا کرده. چین به سرعت تبدیل به بزرگ‌ترین مشتری دنیای مجازی شد، و از این طریق اهمیت زبان و فرهنگ انگلیسی را به چالش کشاند. سپس شاهد گسترش خیرة کنندة باندهای پهن در اروپا و سرمایه‌گذاری‌های فوق‌کلان در این زمینه می‌شویم؛ ساختار ارتباطی در اروپای غربی به این ترتیب در زمینة اینترنت به سرعت از آمریکای شمالی پیشی گرفت! فراموش نکرده‌ایم که یکی از «وعده‌های» انتخاباتی آقای اوباما گسترش باندهای پهن برای کاربران آمریکا بود!‌ فناوری‌ای که امروز در اروپای غربی حتی در دورافتاده‌ترین شهرها تأمین شده است. از طرف دیگر صنایع رسانه‌ای، روزنامه‌ها، مجلات، رادیو‌ها و کانال‌های تلویزیونی به سرعت با تکیه بر همین باندهای پهن به خانة اروپائی‌ها و بعضی آمریکائیان پای گذاشتند. ارتباطات در این مرحله دیگر از زمینه‌های سنتی خود خارج می‌شد؛ این ارتباطات در اطراف خود جهان نوینی از «قدرت» و «مشروعیت» و «موفقیت» می‌ساخت. و این ساختار نوین در عمل ساختارهای کهنه و سنتی را به چالش می‌کشید.

به طور مثال، در کشورهائی چون فرانسه و آلمان که عملاً تحت شرایط بسیار منضبط، اگر نگوئیم سرکوبگرانه اداره می‌شوند، فضای آزاد اینترنتی داده‌های پایه‌ای جامعه را به شدت منقلب کرد. دانشجویان دیگر نیازمند تأئیدات استادان اغلب بی‌سواد نیستند؛ با تکیه بر مدارک و اسناد و شواهد علمی و تحقیقی که از مجموعة کشورهای جهان و از طریق اینترنت در سطح جهان مجازی در حال حرکت است، هر گونه موضع «مشروع» و بی‌قید و شرط دانشگاهی، بنیادین، حقوقی و حقیقی می‌تواند همه روزه به چالش کشیده شود. و این مسائل در کشورهائی که تئوری «قشرهای مجزای» اجتماعی هنوز ساختار قدرت سیاسی را تعیین می‌کند بسیار سرنوشت‌ساز می‌شود. به طور مثال، می‌دانیم که هندوستان از جمله کشورهای سانسور کنندة اینترنت معرفی ‌شده، ولی بحرانی که امروز کشور هندوستان را در تقابل با ارتباطات اینترنتی قرار می‌دهد، ریشه در سانسور مطبوعاتی ندارد. این فروشکنی انزوای «کاست‌ها» و «قشرها» است که برای حاکمیت هند مشکل‌آفرین شده!‌ «انزوای» این کاست‌ها و قشرها، طی صدها سال به بنیاد قدرت در هند شکل داده.

البته آمریکائی‌ها به عادت معمول در «ژست» طرفداری از «نوآوری‌ها» جا خوش کرده بودند و ادعا داشتند، آمریکا در هر حال طرفدار نوآوری است، و هر چه در این زمینه بیشتر پیش برویم به نفع آقائی واشنگتن خواهد شد!‌ ولی در عمل اگر ساختار اجتماعی آمریکا از پدیدة فروپاشی «قشرها» به دور است ـ این جامعه اصولاً قشر ندارد ـ نیازهای متحدان آمریکا مشخص بود. اینکه فرزند یک کارگر ایتالیائی بتواند همزمان با یک استاد «عالی‌مقام» آکسفورد یک اثر کلیدی جدید در علوم سیاسی را مطالعه کند، برای مشروعیت ساختار قدرت در ایتالیا مشکل‌آفرین می‌شود. و قدرت کاخ‌سفید در گرو مشروعیت حکومت‌ متحدان‌اش نزد شهروندان این کشورهاست!

با این وجود برای ما ایرانیان درک این شرایط بسیار ساده‌تر از دیگر ملت‌هاست. ما از صدقة سر حاکمیت‌های مستبد که طی 80 سال گذشته توسط استعمار بر جامعة ایران حاکم شده، از «ارزش» کاربردی سانسور و محدودیت اطلاع‌رسانی‌ها تا آنجا که به موجودیت رژیم‌های سیاسی مربوط می‌شود بخوبی آگاه‌ایم. سانسورهای اعمال شده در کشور ایران در زمینه‌های دانش اجتماعی، فلسفی، روابط جنسی، و ... از مرحلة هیاهوی تبلیغاتی خارج است؛ این سانسورها عملاً حاکمیت‌ساز شده! موجودیت رژیم‌های سیاسی در کشور ایران طی 80 سال گذشته پیوسته همزاد و همگام با پدیدة سانسور بوده. به طور نمونه، اگر سانسور بر ارتباطات اجتماعی، مطبوعات، اینترنت و ... در ایران از میان برداشته شود، رژیم فعلی برای حفظ مواضع خود با موانعی غیرقابل عبور روبرو خواهد شد. این رژیم فرزند سانسور است و همچون قارچ بر بدنة سانسور رشد می‌کند؛ بدون سانسور موجودیت نخواهد داشت. در نتیجه ما بخوبی می‌دانیم که ارزش سانسور در حاکمیت‌سازی چیست!

البته ویراست «رسمی» این است که آمریکائی‌ها فکر نمی‌کردند این روابط تا به این حد کلیدی باشد! برای آنان دیگران «غیرمتمدن» هستند، و اروپای غربی و آمریکای شمالی متمدن! با این وجود، بسیاری صاحب‌نظران، عقب‌نشینی‌های محافل آمریکائی در زمینة عمومی کردن کاربرد باندهای پهن را در ایالات متحد که از سال 2000 میلادی آغاز شد، نه به دلیل درگیری‌های نظامی در افغانستان و عراق، که نمایه‌ای از تزلزل هیئت حاکمه در برابر رشد پدیدة ارتباطات تحلیل می‌کنند. ظاهراً از همان سال‌ها هیئت حاکمة آمریکا به اینکه بتواند از اسب اینترنت که خود زین کرده سواری بگیرد مشکوک شده بود.

با این وجود اروپای غربی به دلیل حضور فعال سیاسی روسیه، که نهایت امر مسیر حرکت‌اش در تخالف با آمریکا شکل گرفت، به سرعت پای در میدانی گذاشت که محافظه‌کاری آمریکائی دیگر از آن رویگردان شده بود. اینترنت در اروپای غربی شکافی عظیم میان طبقات اجتماعی و حاکمیت‌ها ایجاد کرد. «اخلاقیات» نوین، فضاسازی‌های فرهنگی، گویش‌های جدید، وبلاگ‌نویسی، و ... تحت حمایت لوژیستیک روسیه کار را بجائی کشاند که در کشورهائی چون هلند و سوئد و دانمارک تقریباً تمامی قشرهای اجتماعی حضوری دائمی بر روی شبکة اینترنت پیدا کردند!

دیروز شاهد بودیم که دادگاهی در کشور سوئد چهار نفر را به اتهام فراهم آوردن زمینة «تبادل» فایل‌های دیجیتال به جریمه و زندان محکوم کرد! البته این برنامه بیشتر «نمایشی» است، چرا که افراد محکوم شده اصولاً مقیم کشور سوئد نیستند، و معلوم نیست که این محکومیت چه ابعادی از نظر حقوقی و جزائی می‌تواند داشته باشد. در ثانی بر اساس نظرسنجی‌های گسترده بیش از 80 درصد مردم در سوئد و بسیاری از کشورهای همسایه این محکومیت را بی‌جا و بیمورد تلقی می‌کنند! در چنین شرایطی قضاوت در مورد استینافی که محکومین سریعاً به قوة قضائیة سوئد ارائه داده‌اند کار بسیار شاقی خواهد بود؛ قضات در کشوری چون سوئد نمی‌توانند با اکثریت مطلق افکار عمومی به جنگ برخیزند، چنین کاری هم نخواهند کرد!

ولی تا آنجا که مسئله به کنترل گسترش ارتباطات میان مردم، ملت‌ها و گروه‌ها و به طور کلی پدیدة اینترنت مربوط می‌شود، این محکومیت «نمایشی» پیام خود را منتقل کرد. چرا که همزمان با این خیمه‌شب‌بازی، در کشورهای آلمان، فرانسه و انگلستان شرکت‌های خدماتی اینترنت ارتباطات کاربران فعال خود را که دست به بارگیری فایل‌های دیجیتال می‌زنند قطع می‌کنند! گاهی اوقات حتی برای این کاربران ایمیل‌های ساختگی از طرف «مقامات» می‌فرستند، و یا اینکه «مجرمان» را به فروشگاه‌های اینترنتی‌ای رهنمون می‌شوند که خود با استفاده از فایل‌های غیرقانونی به راه انداخته‌اند، و ... البته هیچ قانونی بر علیه بارگیری فایل‌های دیجیتال هنوز در کشورهای اروپای غربی وجود ندارد، و شرکت‌های خدمات اینترنت با این عملیات مضحک در واقع خود از خطوط قرمز پیش‌بینی شده در مجموعه قوانین اروپا پای بیرون می‌گذارند! خلاصه چنان مغلطه و مسخره‌ای بر روی شبکة اینترنت طی چند روز گذشته به راه افتاده که معمار اصلی آن کسی جز شخص اوباما نمی‌تواند باشد.

نمی‌باید فراموش کرد که اگر این هیاهو تحت عنوان «حمایت از حقوق مؤلفان» به راه افتاده، مشکل اصلی همان است که پیشتر گفتیم: حمایت لوژیستیک روسیه از ارتباطات اینترنتی در اروپای غربی، ارتباطاتی که شکافی عظیم بین توده‌ها، جوانان و روشنفکران با هیئت‌های حاکمه ایجاد کرده، آمریکا را به شدت نگران می‌کند. آمریکا که تا دیروز در خواب‌وخیال‌های خوش، خود را حاکم بلامنازع بر اروپای شرقی می‌دید، امروز جهت حفظ موقعیت سیاسی خود بر اروپای غربی به صورتی که می‌بینیم به دست و پا افتاده. اوباما از یک سو طرح مانورهای نظامی ناتو با «ارتش» گرجستان را در مرز روسیه توشیح می‌کند ـ این ارتش همان است که از 5 هزار نظامی تشکیل شده که هم در عراق و افغانستان «می‌جنگد» و هم قرار شده به ارتش روسیه «گوشمالی» بدهد ـ و هم برای حفظ ساختار قدرت در اروپای غربی اینگونه به جان مردم این مناطق افتاده!

ولی مطلبی که در این میان بی‌جواب باقی می‌ماند این است که با چنین رفتار و سلوکی چگونه هیئت حاکمة «دمکرات» آمریکا قصد دارد مواضع از دست رفته را در قلب قارة اروپای غربی بار دیگر «تسخیر» کند؟ ارتباط اندام‌وار سرکوب‌های اینترنتی با سیاست‌های کلان کاخ‌سفید از چشم ناظران اروپائی به دور نمی‌ماند. دو روز پیش اوباما با تأئید ضمنی «شکنجه» و تشویق تلویحی «شکنجه‌گران» موضع خود را در بطن ساختارهای حامی حقوق بشر در اروپا متزلزل کرد، امروز با حمایت از سرکوب اینترنتی می‌رود تا توده‌ها و جوانان را در برابر خود قرار دهد. این سیاست در چارچوبی که ارائه شده فقط ره به ترکستان خواهد برد!






...

هیچ نظری موجود نیست: