
وزیر کشور، صادق محصولی، گویا به فرمان رهبر حکومت اسلامی، علی خامنهای، به جانشینی فرماندهی کل نیروهای انتظامی نیز منصوب شده. البته این امر پیشتر نیز صورت گرفته بود و کم نبودند «وزرای» کشور که به این سمت منصوب میشدند. در عمل، با این انتصاب اختیار جابجائی فرماندهان نیروهای انتظامی در دست وزیر کشور قرار میگیرد. آخرین وزیر کشور در حکومت اسلامی که به این سمت منصوب شده بود موسوی لاری، وزیر کشور دولت خاتمی بوده. نتیجتاً با در نظر گرفتن «اصولگرا» بودن محصولی و «اصلاحطلب» بودن موسوی لاری میتوان گفت که انتصاب آقای محصولی از نظر ساختاری و سیاسی آنقدرها با اهمیت نیست. با این وجود به دلیل شرایط ویژهای که کشور در آن قرار گرفته اوجگیری ستارة اقبال صادق محصولی، که پیشتر حتی برای پستی به مراتب کماهمیتتر در کابینة احمدینژاد نتوانسته بود از رأی «اعتماد» مجلس شورای اسلامی برخوردار شود، به تدریج سئوال برانگیز شده. اوج گیری محبوبیت تشکیلاتی ایشان به احتمال زیاد در ارتباط با تحولات منطقه است.
علیرغم سکون و آرامش «ظاهری» که به دلیل تعطیلات کریسمس بر فضای سیاست جهانی سایه انداخته، طی روزهای گذشته شاهد چند رخداد بسیار مهم بودیم. نخست حملات ارتش اسرائیل به تشکیلات حماس است که در حکومت اسلامی، به عادت همیشه بساط «مرگ بر اسرائیل» به راه انداخته! ولی اگر میباید یک عملیات نظامی را به تحلیل کشید نخستین اصل اساسی تحلیل دوری جستن از احساسات و فضاسازیهای سیاسی و اجتماعی است. با نیمنگاهی به گذشتة حماس درمییابیم که این تشکیلات پس از دست به دست شدن «الفتح» و عقبنشستن انگلستان از صحنة سیاست «اسرائیل ـ فلسطین»، توسط ایالات متحد و خصوصاً شاخک تندروهای مذهبی اسرائیل افتتاح شده. شیخ یاسین یکی از رهبران غوغاگر حماس را شخص آریل شارون از مصر به مناطق فلسطینی نشین آورد و هزینة افتتاح نخستین مسجد وابسته به تشکیلات حماس نیز توسط اسرائیل تأمین شد! «حماس» در عمل امتداد شاخة «جهادیون» آمریکائی است که تحت عنوان «طالبان» یک سر در افغانستان و شمال پاکستان دارد، و سر دیگرش به شیعیمسلکان قم و تهران و نجف و کربلا متصل شده. این اختاپوس نهایت امر با حمایت دلارهای نفتی از عربستان سعودی تا قاهره و حتی تا قلب شمال آفریقا امتداد یافته. نقش اصلی این «جهادیون»، زمینهسازی برای تحقق پروژههای «کلان ـ سیاسی» سرمایهداری غرب در مناطق مختلف جهان است.
محمود عباس در دیدار دیروز خود از مصر، پیرامون وضعیت منطقه صریحاً عنوان کرده که، «حماس میباید در مورد یک آتشبس با اسرائیل به توافق برسد!» این اظهارات نشان میدهد که عملیات نظامی در منطقة اسرائیل و فلسطین از اهدافی که نظامهای رسانهای ادعا میکنند فاصلة فراوان دارد. و در شرایطی که به گفتة شبکههای اطلاعرسانی همین دیروز بیش از نیممیلیون نفر در خیابانهای قاهره بر علیه این عملیات، تحت عنوان یک تعرض نظامی بر علیه ملت فلسطین راهپیمائی کردهاند، مقامات فلسطینی این درگیری را پدیدهای بسیار محدود تلقی کرده، آن را به نبود «تفاهم» بین تشکیلات حماس و ارتش اسرائیل محدود میکنند!
از طرف دیگر، مبارزان حرفهای «ضداسرائیل»، چه در حکومت جمکران و چه در جمع شیخهای کازینونشین خلیجفارس همگی در راه آنچه «محکومیت» این عملیات میخوانند هم داستان شدهاند، ولی کسی نمیگوید که دمیدن در بوق جنگطلبیهای منطقهای نهایت امر زمینههای گستردهتری برای گردنکشیهای دولت اسرائیل فراهم میآورد.
سازمان حماس که نخستین بار در سال 1987 جهان بشری را از «موجودیت» خود آگاه کرد، در عمل یک سازمان تندروی مذهبی است که شعارهای پوسیدة جمکران از قبیل حکومت عدلالهی، قسط اسلامی، نابودی اسرائیل و ... را در بطن تشکیلات خود در سایة حمایتهای منطقهای مصر و شبکة اخوانالمسلمین به نوارغزه کشانده. با این وجود، دولت جمکران در صحنة سیاست جهانی سعی فراوان دارد که سازمان دیگری به نام «جهاداسلامی» را که مقر آن در دمشق قرار گرفته، و حتی «حزبالله» را که معمولاً از شیعیان تشکیل میشود، گروههای مورد حمایت خود در منطقه معرفی کند! برداشت ما این است که چنین تقسیمبندیهائی از پایه کاملاً بیاساس است. چرا که معتقدیم برنامة «جهادی» کردن فعالیتهای سیاسی و اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی در منطقة خاورمیانه و خاورنزدیک در تمامی صور ممکن خود در نخستین گام تحت تأثیر الهامات و منافع استراتژیک واشنگتن جان میگیرد، تقسیمبندیهای آن به صورتی که نمایشات رسانهای به مردم جهان حقنه میکنند تلاشی است جهت ایجاد شاخکهائی ظاهراً متفاوت، هر چند که تمامی این شاخکها ریشهای «واحد» دارند، و نمیتوان تفاوتهائی کلیدی در میان آنان جست.
ولی عملیات نظامی اسرائیل علیه تشکیلات حماس، اینبار درست با اخطار شدید وزارت امورخارجة هندوستان به کشورهای ایران، پاکستان، عربستان و چین به دلیل عدم همکاری در مبارزه با تروریسم صورت میگیرد! خبرگزاری ایسنا، مورخ 27 دسامبر سالجاری میگوید:
«هند در تلاش براي افزايش فشار بر پاكستان در بارة حملات تروريستي بمبئي از آمريكا، چين، ايران و عربستان خواست از نفوذشان در اسلامآباد براي مجازات عاملان اين حملات استفاده كنند.»
این اظهارات که گویا در تماس تلفنی میان متکی و وزرای امورخارجة آمریکا و هند مطرح شده نشان میدهد که موضعگیریهای حکومت اسلامی و خصوصاً چین در مورد جهادیون آمریکائی، دیگر برای هندوستان قابلهضم نیست. به احتمال زیاد از نظر هند، تغییر دولت در ایالات متحد، که طی چند روز آینده میباید شاهد آن باشیم، موقعیتی مناسب جهت اعلام مواضع جدید دهلینو ارزیابی شده. ولی نمیباید از نظر دور داشت که سیاست دیگری نیز سعی دارد مواضع خود را در منطقة خاورمیانه تحکیم کند: مسکو!
مسکو به دلیل همجواری با مناطق مسلماننشین و برخورداری از یک اقلیت چند میلیون نفری از مسلمانان، صورتبندیهای واشنگتن را در مناطقی که تبلیغات رسانهای «جهان اسلام» معرفی میکند، مورد حمایت قرار نخواهد داد. چرا که واشنگتن در اسلام صرفاً ابزاری جهت بحرانی کردن روابط ملتها در منطقه میبیند؛ دلیل حمایت از اسرائیل نیز دقیقاً همین است. اسرائیل با تکیه بر پیشفرضها و تعصبات بیریشة مذهبی، طی 60 سال اخیر پیوسته بحرانساز روابط میان ملتها در منطقه شده. این بحرانها که با جنگهائی از قبیل آنچه امروز در مناطق مختلف فلسطین شاهدیم آغاز میشود، نهایت امر به تسلیح دولتها، قدرتیابی محافل تندرو، سرکوب ملتها و جلوگیری از عروج فرهنگی و تأمین صلح و آرامش منطقه خواهد کشید. شاهد بودیم که چند روز پیش از درگیریهای فعلی در فلسطین، انبارهای گستردهای از موشک و خمپارهانداز در برخی مناطق کشور لبنان نیز «کشف» شد! مسلماً آنان که قصد کشاندن بمبارانهای نیروی هوائی اسرائیل به کشور لبنان را داشتند از اینکه زمینهسازیهایشان اینچنین بر ملا شده زیاد خوشحال نخواهند بود، ولی سیاست جنگافروزی و جنگاوری «مزورانه» که نهایت امر آب به آسیاب آمریکا ریخته، سیاستی است که بیش از 60 سال از اصول کلیدی واشنگتن در منطقه بوده.
دلیل همنوا شدن شیخکهای خلیجفارس با دولت جمکران و دیگر محافل در غرب و حتی در شرق، و همگی در راه «جنگ با اسرائیل» دقیقاً همین است. کدام احمقی میتواند تصور کند که صدها میلیون مسلمان در همسایگی اسرائیل برای تأمین یک سیاست منطقی نیازمند جنگ با این دولت باشند؟ تا زمانیکه دولتهای تندرو و محافل وابسته به واشنگتن بر کشورهای منطقه حاکماند، شعار «جنگ با اسرائیل» بهترین ابزار جهت سرکوب ملتها، خصوصاً از میان بردن جنبشهای صلحطلب در داخل مرزهای اسرائیل است و آمریکا بهتر از هر کس دیگری این صورتبندی را میشناسد. ولی همانطور که گفتیم به دلیل پایان سیاستهای جنگسرد، این شیوة کار دیگر مشکل مسکو را حل نمیکند.
مسکو نه حاضر به قبول حضور فعال جهادگران آمریکائی در این منطقه است، و نه میتواند بپذیرد که تمامی تلاشهای صلح که از طرف کرملین در منطقه مورد بررسی قرار میگیرد آناً توسط شبکههای وابسته به آمریکا ساقط شود. عملیاتی که اخیراً در مرزهای شرقی ایران در منطقة بلوچستان بر علیه پادگانهای سپاه پاسداران صورت گرفت، و ظاهراً تلفات و خسارات فراوانی به بار آورده از نظر دولت جمکران میباید یک گوشزد بسیار جدی تلقی شود. منطقاً تبدیل کردن کشوری کلیدی چون ایران به «گوشت دم توپ» در چارچوب منافع سیاستهای منطقهای آمریکا عمل خردمندانهای به شمار نخواهد آمد. آمریکا از یک سو با حمایت از اصلاحطلبان قصد دارد که این گروه «سوخته» را تبدیل به آلترناتیو سیاسی در آیندة ایران کند، و از سوی دیگر، با حمایت از امثال «محصولی» در پست وزارت کشور قصد گسترش سرکوب در داخل مرزها را دارد. سرکوبی که در چارچوب تبلیغات رسانهها ظاهراً شامل حال «اصلاحطلبان» میشود! در صورتیکه هدف این «سرکوب» جنبشهای آزادیخواه ملت ایران است. این سیاست دوگانه که در هر صورت فقط سرکوب ملت ایران را تشدید خواهد کرد، مسلماً بازتابی بسیار سنگین در آیندهای نه چندان دور برای واشنگتن خواهد داشت. چرا که دوران اعمال پروژههای «برد، برد» برای آمریکا، و تحمیل شرایط «باخت، باخت» بر ملتها، حداقل در مورد ایران دیگر سپری شده.
ولی در این میان یک اصل غیرقابل تغییر نیز وجود دارد، ملت ایران نمیباید عدم حمایت از دولت احمدینژاد را به هیچ صورت ممکن در ترادف با حمایت از خاتمی، عبدالله نوری، زبالههای باقیمانده از حزب توده، و یا حتی امثال ابراهیم یزدی قرار دهد. اینان هر کدام طی دورههائی طولانی امتحان خود را در آوردگاه سیاسی کشور پس دادهاند، و امروز به دلیل عملکردهای بسیار نابخردانة خود از کارنامههائی بس سیاه برخوردار شدهاند. ملت ایران نیازمند یک آلترناتیو واقعی است، و اگر آمریکا حاضر نیست حضور این آلترناتیو را در فضای سیاسی کشورمان قبول کند، وای به حال یانکیها! چرا که فضای منطقه برای خروج از چرخة بحران، خشونت، جنگ و درگیری، این آلترناتیو واقعی را به حکم یک منطق تاریخی میطلبد، و دیر یا زود جنگاوریهای ظاهری و مزورانة عملة فاشیسم به آخر خط خواهد رسید.

...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر