۸/۳۰/۱۳۸۷

بسیج مجازی!




در نخستین روزهای غائلة 22 بهمن، چنین شایع شد که گروهی از صاحبان نفوذ در حکومت اسلامی، نزد روح‌الله خمینی رفته گلایه‌هائی کردند! در فهرست این گلایه‌ها فرار گستردة نیروهای متخصص کشور مطرح شده بود، و به دلیل عدم شناخت حضرت «رهبر انقلاب» از ابعاد تخصص‌ موجود در گسترة یک کشور، گروهی سعی کرده بودند با تکیه بر خروج اطباء ذهن ایشان را نسبت به مسائل اجتماعی و نیازهای مبرمی که یک جامعه می‌تواند به تخصص‌ها داشته باشد روشن‌ سازند. می‌دانیم که ملاجماعت اگر فهم و شعور درستی در بارة ارزیابی هنرها، فناوری‌ها، کارورزی‌ها و دیگر فعالیت‌های پیچیده در جامعة بشری ندارد، به مزاج و وضعیت جسمانی خود علاقة فراوانی نشان می‌دهد! ولی گویا عشق «انقلاب اسلامی» آنقدر در وجود ذیجود حاج‌ روح‌الله ریشه دوانده بود که ایشان در جواب گفته بودند: «بروند این‌ها! طلاب را چند ماه تعلیم می‌دهیم، از این‌ها بهتر می‌شوند!»

البته در این «اظهارات» یک بعد واقع‌بینانه وجود دارد. چرا که متخصصین یک جامعه در ابعاد مختلف، «نوابغ» علم و هنر و فن و ادبیات به شمار نمی‌روند. این افراد که معمولاً از میان عادی‌ترین استعدادهای کشور برمی‌خیزند فقط به دلیل برخورداری از یک مجموعه امکانات اجتماعی، فرهنگی، اقلیمی و ... می‌توانند پس از گذشت سالیان دراز به فناوری‌ها و تخصص‌ها در محدوده‌هائی بسیار مشخص دست پیدا کنند. متخصصین، در معنا و مفهوم جامعة امروز بشری، به هیچ عنوان ترادفی با «نوابغ» در صور مختلف تاریخی و سنتی ندارند. ولی از آنجا که به دست آوردن فناوری‌ها و تخصص‌ها روز به روز دشوارتر، پرهزینه‌تر، و از نظر زمانی وقت‌گیرتر می‌شود، می‌توان به صراحت گفت که در این مقطع برخورد «رهبر انقلاب» فقط برخورد یک احمق بوده. البته در حماقت این فرد، حداقل امروز دیگر شک و شبهه‌ای نزد گروه‌های وسیعی از مردم کشور باقی نمانده. ولی در پس این «حماقت‌های» عوام‌پسندانه و «انقلابی‌نمائی‌های» مضحک واقعیات دیگری نهفته بود. واقعیاتی که هر کدام سرفصلی است بر یک بررسی از تحولات اجتماعی ایران طی 8 دهة گذشته، دورانی که استعمار تعیین‌کنندة اصلی سیاست کشور است.

می‌دانیم که چپاول ملت‌ها فقط در امر مقدس چپاول نفت و گازطبیعی و یا الماس و اورانیوم خلاصه نمی‌شود؛ چپاول نیروهای متخصص و خصوصاً نیروی کار از دیرباز یکی از مهم‌ترین سودجوئی‌های قدرت‌های استعماری بوده. یک دیپلمة دبیرستان اگر امروز به دلیل فضاسازی‌ها و جوسازی‌هائی که در آن تبلیغات رسانه‌ای سخنگویان ملت‌ها شده‌اند، از هیچ ارزشی در نظام جمکران برخوردار نیست، در کشورهائی از قبیل کانادا، آمریکا و استرالیا می‌تواند پس از طی چند سال تبدیل به یک نیروی تعیین کننده در فضای اجتماعی، فرهنگی و علمی شود. این همان امر «مقدس» چپاول نیروها است؛ چپاولی که امروز فقط در ابعاد به اصطلاح «دانشگاهی» به آن می‌پردازند! خلاصه بگوئیم دولت، سرنا را واقعاً از سر گشادش می‌زند؛ کشوری که اصولاً فاقد نظام دانشگاهی در معنای مدرن کلمه است، برای درمان درد دست بر نقطه‌ای می‌گذارد که اصولاً وجود خارجی ندارد: فرار متخصصین دانشگاهی! این نیز یکی از ترفندهای اساسی استعماری جهت به بیراهه کشاندن مطالبات ملت ایران است.

ولی همانطور که می‌دانیم چپاول نیروی کار، این نیرو چه بالقوه باشد و چه بالفعل، به تنهائی نمی‌تواند صورت گیرد. این چپاول در کنار «سرکوب نیروی کار» معنا می‌گیرد. بسیاراند جوانانی که صرفاً به دلیل علاقه به زندگی در فرهنگ مادری خود حاضر به ترک کشور نیستند، جهت فراری دادن این جوانان «سرکوب» نیروی جوان در رأس سیاست‌ حکومت‌های دست‌نشانده قرار می‌گیرد. روزی این سرکوب جهت توجیه خود در ظاهر تکیه بر ایدئولوژی‌هائی متضاد داشت ـ سرمایه‌داری و کمونیسم! امروز این سرکوب جنبة به اصطلاح «فرهنگی» به خود گرفته. و بی‌دلیل نیست که اوباش حکومت اسلامی یک‌بند در بلندگوهای‌شان در باب سرکوب توطئه‌گرانی‌ که جرأت کرده و برای فروپاشی «نظام مقدس» اسلامی فعالیت‌های «ضدارزشی» می‌کنند، خط و نشان می‌کشند. فروانداختن توده‌های جوان در فضائی آکنده از ترس و عدم‌اطمینان، در یک نظام استعماری‌ از اهم امور است. چرا که چنین نیروئی در برابر هر گونه ناملایمت اجتماعی سریعاً راه مهاجرت در پیش خواهد گرفت. البته دولت «خدمت‌گزار» در این باب نیز بسیار فعال است، و بنگاه‌های «مهاجرت» که از طرف عمال همین حکومت در داخل و خارج به صورت کاملاً قانونی فعال شده‌اند، وظیفه دارند که نیروی عاصی شده و مستأصل جوان کشور را همچون بشکه‌های نفت خام، در ازاء چند دلار ناقابل تحویل مراکز «مصرف» بدهند.

البته این مسائل در گستره‌ای وسیع‌تر می‌تواند واقعاً موضوع تحقیقات باشد، تحقیقاتی که علیرغم مهاجرت وسیع نیروی کار ایرانی به خارج، حداقل به صورت رسمی تا به حال موضوع هیچ گزارشی نشده! با این وجود فرصت امروز را به این نوع بررسی‌ها تلف نخواهیم کرد چرا که چنین عملی نیازمند آمار و ارقام است، و می‌دانیم که «آمار»، «ارقام» و اصولاً علم آمار در کشورهای استعمارزده خلاف اسلام است. به همین دلیل موضوع امروز را به بحث در بارة تصمیمات جدید دولت احمدی‌نژاد در مورد سرکوب وبلاگستان فارسی زبانان محدود می‌کنیم.

کاملاً مشخص است که سرکوب این وبلاگستان نیز همچون اعزام نیروهای متخصص به کشورهای غرب یک سیاست تماماً استعماری است، و تبعات ادعائی آن هیچ ارتباطی با منافع ملی و حتی منافع قشرهای مذهبی ندارد. سرکوب وبلاگستان، در عمل به جلوگیری از حق ابراز عقاید مردم در کشور منجر شده، یک قشر دولتی را تحت عنوان «قشر صالح» بر فضای اینترنت حاکم می‌کند. ولی در اینکه این قشر اصولاً کارآئی لازم برای چنین عملی را داشته باشد یا نه آنقدرها حکومت به خود زحمت بررسی نخواهد داد؛ این‌ها نیز همان طلابی هستند که گویا می‌توانستند ظرف چند هفته جای پزشکان را بگیرند!‌ همانطور که می‌بینیم نهایت امر در دنباله و امتداد چنین سیاست‌های احمقانه‌ای است که حاکمیت به نفع مراکز تصمیم‌گیری جهانی کنترل خود را بر فضای مجازی فارسی زبان نیز از دست خواهد داد.

علیرغم هشدارهای گسترده‌ای که از ماه‌ها پیش در همین وبلاگ در قالب مطالب متفاوت مطرح شد، وبلاگستان فارسی برای مبارزه با سانسور حاضر به برداشتن هیچ گامی نشده است. جالب است که اوباش مخالف‌نمای حکومت اسلامی که در سایت‌ها، وبلاگ‌ها و روزی‌نامه‌های به اصطلاح اصلاح‌طلب و «آزادیخواه» در باب همه چیز و خصوصاً «آزادی» و «آزادیخواهی» شب و روز قلم‌فرسائی‌ها می‌کنند، برای فراهم آوردن امکان دسترسی خوانندگان ایرانی در داخل مرزها به مطالب اینترنت هیچ اقدامی صورت نمی‌دهند!‌ ‌ آیا تا به حال دیده‌اید که یک سایت پرمراجع، از آن نوع که معمولاً با پول سفارتخانه‌های حکومت اسلامی در اروپا و آمریکا به راه افتاده و رایحة تعفن دولتی بودن‌شان از صد کیلومتری مشام را می‌آزارد برای هزاران مراجع ایرانی خود در روز یک فیلترشکن معرفی کند؟ خیر! و مسلم بدانید که اگر این حکومت «شترگاوپلنگ» هزار سال دیگر هم سر کار بماند، این جماعت خودفروخته که از آزادی فقط «وراجی» کردن در مورد آن را هدف قرار داده‌اند، امکان ندارد دست به چنین عمل «غیرانسانی‌ای» بزنند!

این بی‌عملی و همکاری توأم با سکوت با عمال حکومت اسلامی مسلماً دلیلی است بر این اصل کلی که «آزادی قلم»، از نظر اکثریت قریب به اتفاق این «شهیدنمایان» راه ‌آزادی و آزادیخواهی یک اصل باطل است! اینان که عمری را یا مستقیماً در خدمت ساواک و ساواما گذرانده‌اند، و یا با زدن نعل‌وارونه برای احزاب و گروه‌های تمامیت‌طلب و سرکوبگر، آزادی را در آزادی این «گروه‌ها» جهت سرکوب ملت توجیه کرده‌اند، کاری با «آزادی قلم» ندارند. به صراحت بگوئیم، آزادی قلم عمده‌ترین دشمن هم‌اینان است، و بدانیم که دولت احمدی‌نژاد با این جماعت «آزادیخواه‌نما»، ‌ نه در این اصل ویژه که در بسیاری اصول‌دیگر همفکر و هم‌سوست!‌ یادمان نرفته که چه کسانی با شاه مخالفت می‌کردند، و دیدیم زمانیکه به قدرت رسیدند تا چه حد از سرکوب‌های پهلوی‌ها در عمل تجلیل کردند!‌ زندان اوین را اگر شاه ساخت حکومت اسلامی بهترین استفادة ممکن را از آن صورت داده؛ خلاصه بگوئیم این بوزینه‌های «آزادیخواه‌نما»‌ و آن جانیان «آزادی‌کش» همگی در یک درگاه ایستاده‌اند، درگاه خدمت به بیگانه و استعمار!

صحبت از «هشدار» در میان بود! بله ما هشدار دادیم که این حکومت در راستای گسترش فقر فرهنگی، قصد براندازی اینترنتی نیز دارد. در مطالب گسترده‌ای از حضور صدها اوباش حکومت بر روی اینترنت تحت عنوان «وبلاگ‌نویس»، «سایت‌دار» و ... سخن به میان آوردیم، حتی برخی آدرس‌ها را نیز تلویحاً اعلام کردیم. ولی از آنجا که نان استعمار کوری می‌آورد، بعضی‌ها این کوری وارداتی را به جان خریدند‍!

امروز برخی خبرگزاری‌ها، خصوصاً «بی‌بی‌سی» سخن از حضور ده‌هزار وبلاگ نویس بسیجی در آیندة نزدیک بر خطوط اینترنت به میان آورده‌اند. البته ما بر خلاف عمال حکومت به آزادی قلم اعتقاد داریم و به هیچ عنوان مخالف وبلاگ‌ نوشتن بسیجی‌ها نیستیم. مشکل اینجاست که حکومت جمکران وبلاگ‌نویسی اینان را در تخالف با دیگر وبلاگ نویسان «تعبیر» می‌کند؛ به عبارت دیگر، از هم امروز فیلترینگ وبلاگ‌ها را به شدت تشدید کرده، تا اینان بیایند و امثال نویسندة این وبلاگ را، که به زعم حاکمان جمکران قصد کودتای مخملین اینترنتی دارد، عقب نشانده میدان را به دست نیروهای «ارزشی» بدهند!‌ همانطور که در بالا گفتیم، این صورتبندی عین همان شکرخوری‌های حاج روح‌الله در آغاز بلوای 22 بهمن است؛ اگر بتوان در یک چشم بر هم زدن از گشت‌ نیروهای بسیج، نویسنده و مفسر، مترجم و شاعر و رمان‌نویس و غیره تحویل جامعه داد چه بهتر از این! ولی حداقل آنان که دستی به قلم برده‌اند، می‌دانند که «کار هر بز نیست خرمن کوفتن!»

اعمال سانسور شدید بر وبلاگ‌ها، و همزمان فراهم آوردن زمینة حضور گستردة اوباش بر فضای اینترنت، اوباشی که از زبان فارسی، سبک نگارش و علوم مختلف فقط فهرستی گنگ و بی‌سروته در اختیار دارند، در عمل همان سیاستی است که از فردای کودتای میرپنج تا به امروز، در زمینة اخراج نیروی کار ایرانی از فضای اجتماعی و سیاسی کشور به دست دولت‌های متعدد صورت گرفته. امروز فضای مجازی فواصل جغرافیائی را از میان برداشته، در نتیجه فردی چون نویسندة این وبلاگ جهت نگارش به زبان فارسی و ایجاد ارتباطی هر چند بسیار ضعیف با دیگر فارسی‌زبانان نیازی به گذشتن از فیلترهای سانسور استعماری ندارد!‌ جهت ایجاد همین ارتباط، حضور وی نیز در جامعة ایران و تحمل سرکوب مستقیم ابزاری دولت دیگر «ضروری» نیست، در نتیجه ارتباطاتی در سطح جهانی برقرار شده که از تأئید سرمایه‌سالاری آمریکائی به هیچ عنوان برخوردار نخواهد بود!‌ و این صورتبندی از نظر حاکمیتی که تا مغز استخوانش خدمتگزار شناخته شدة امپریالیسم آمریکاست، غیرقابل قبول می‌نماید! آنچه این قلم می‌نگارد تلاش جهت کودتای مخملین توصیف می‌شود، در شرایطی که از روز 22 بهمن 1357 همین اوباش در جامعة ایران هر هفته را با یک کودتای نظامی و بسیار «غیرمخملین» آغاز کرده‌اند!‌

همانطور که در مطالب دیگر عنوان کرده‌ایم، حکومت اسلامی چشم امید بر یک صورتبندی سیاسی ویژه دارد: حمایت مسکو!‌ دولتمردان متعدد در حکومت روسیه بارها عنوان کرده‌اند که امتداد منافع اقتصادی و استراتژیک خود را در ایران علیرغم هر گونه تغییر سیاسی خواستارند. این صورتبندی بسیار گسترده‌تر از آن است که به نظر می‌آید! در نتیجه دولت جمکران به این صرافت افتاده که اگر با «لات‌بازی» و سرکوب ملت ایران بتواند خود را در چارچوب منافع کلان واشنگتن قرار دهد، حفظ امتداد منافع مسکو نیز به این ترتیب قابل تحصیل خواهد بود! ولی این را خدمت حضرات جمکران بگوئیم که اگر در فضای عادی چنین شکرخوری‌ها را بتوان در چارچوب خدمات ارزنده به امپریالیسم بین‌الملل صورت داد، در فضای مجازی از این غلط‌ها نمی‌توان کرد. فضای مجازی موهبتی است برای ملت‌ها و سمی‌ است مهلک برای حاکمیت‌های مستبد و دست‌نشانده!

در ثانی اگر حکومت جمکران تا این حد از فعالیت‌ وبلاگ‌نویسان نگران و ناراحت است، چرا همچون همکاران سانسورچی «مائوئیست» خود در چین، «آی‌پی» شرکت‌های خدمات وبلاگ در خارج از کشور را کاملاً «فیلتر» نمی‌کند؟ این چه نوع تبلیغاتی است که یک حاکمیت به راه می‌اندازد، و هدف اصلی از چنین تبلیغات مسخره‌ای چه می‌تواند باشد؟ رشد به اصطلاح چند صد برابر استفاده از اینترنت در ایران طی چند سال، مطلبی که توسط حکومت جمکران مرتباً در بوق و کرنا گذاشته شده، اگر واقعیت دارد که خود نشانه‌ای است از حماقت و ضدونقیض‌گوئی اینان، و اگر واقعیت ندارد، می‌باید پرسید به چه دلیل این حکومت قصد القاء این دروغ شاخدار را به جهانیان دارد که ملت سرکوب‌ شده، سانسور شده و اسیر در پنجة خفقان یک حاکمیت قرون وسطائی از نظر استفاده از فناوری اینترنت در ردة 17‌ام جهان قرار گرفته! واقعاً مسخره است.

ولی همانطور که پیشتر هم گفته‌ایم «ضدونقیض‌گوئی» یکی از سجایای حاکمیت‌های استعماری است. اینان موجودیت‌شان در عمق همین ضدونقیض‌گوئی‌ها توجیه می‌شود. وبلاگ‌هائی که می‌توانند تماماً سانسور شوند، و خطوط اینترنت که می‌تواند به صورت کامل قطع شود، نه کاملاً سانسور خواهند شد و نه کاملاً منقطع! این حکومت قصد آن دارد که تحت فرامین اربابان ینگه‌دنیائی‌اش از مسئلة اینترنت نیز یک لولوی سرخرمن تحویل مردم این مملکت بدهد! تا زمانی برسد که اربابان قصد جابجائی این مترسک‌ها را با دیگر عمال خود داشته باشند! در آنزمان، با تکیه بر تبلیغات و فضاسازی‌های ویژه‌ای که دیگر در ید کنترل حکومت دست‌نشاندة جمکران نیست، مطمئن باشیم پیش‌بینی‌های دولت احمدی‌نژاد در مورد کودتای مخملین به سرعت جامة عمل خواهد پوشید! به میدان آوردن «نیروهای بسیج» در حیطة نگارش، تحلیل و بررسی مسائل اجتماعی، فقط وسیله‌ای است جهت ایجاد نارضایتی و تشدید بحران‌های اجتماعی! و این عملیات هیچگاه خارج از دستورهای ارباب صورت نگرفته و نمی‌گیرد. با این وجود خدمت اینان عرض کنیم که بسیاری از وبلاگ‌نویسان خواهند نوشت، و اینکار را به کوری چشم‌ شما و چشم اربابان گاوچران‌تان ادامه می‌دهند!




نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسپیس

...

هیچ نظری موجود نیست: