۵/۲۲/۱۳۸۷

پایان یک انزوا!

آنچه تا دو روز پیش عنوان بحران نظامی در گرجستان به خود گرفته بود، امروز به صراحت جنگی است منطقه‌ای! بحران نظامی گرجستان از سال‌ها پیش شروع شده بود، از زمانیکه با فروپاشی اتحاد شوروی بسیاری از مجاری بحران‌سازی به دست برخی محافل داخلی افتاد، و ابزاری شد در دست قدرت‌های بزرگ خارجی، و در رأس آنان ایالات متحد! در مطلب پیشین خلاصه‌ای بسیار شتابزده در مورد پیشینیة تاریخی و جغرافیائی گرجستان ارائه دادیم. این مطلب مسلماً بسیار نارساست، ولی در یک وبلاگ بیش از این‌ها نمی‌توان به تحلیل و بررسی پرداخت. همین اصل در حال حاضر برای ادامة بررسی مسائل در گرجستان کفایت می‌کند که این کشور آنقدرها که عنوان می‌شود، به صورتی یک‌پارچه «گرجی نسب» نیست، و محدوده‌های بسیار گسترده و متفاوتی می‌توان در جغرافیای انسانی آن مشاهده کرد که محل سکونت اقوام دیگری است. در این میان می‌توان از «ابخازها»، «اجارها»، ارامنه، ترک‌ها و حتی روس‌ها نام برد؛ در کمال تأسف جزئیات جغرافیای انسانی گرجستان به دلائل سیاسی که به صراحت می‌توان ریشه‌های آنرا حدس زد، تا حد زیادی در پردة ابهام قرار دارد.

در توضیح مطلب بالا می‌باید عنوان کرد که، روسیه از نخستین قدرت‌های بزرگ جهانی بود که پس از فروپاشی اتحاد شوروی، از علنی شدن شکاف‌های عظیم جمعیتی در جمهوری‌های شورائی سابق به شدت هراس داشت، چرا که هر گونه تزلزل در این توهم که به نوبة خود مبلغ نوعی «انسجام جمعیتی» در این جمهوری‌ها شده بود، می‌توانست هر یک را به چندین کشور کوچک تقسیم کرده، آن‌ها را به وسیله‌ای ایده‌آل جهت اعمال فشار بر مسکو تبدیل کند. در نتیجه، تلاش سیاسی دولت روسیه در نخستین گام‌ها پس از فروپاشی اتحاد شوروی، بر این اصل تکیه داشت که از علنی شدن گونه‌گونی‌‌ها و اختلافات شدید میان اقوام مختلف و گروه‌های مهاجر که دهه‌ها پیش، از طرف دولت شورائی، در مناطق مختلف تشویق به اقامت شده بودند، جلوگیری به عمل آید. در همین راستاست که بحران‌های شدیدی که در آسیای مرکزی میان کادرهای تحصیلکرده و متخصص بلشویک ـ اینان معمولاً روس‌نسب بودند ـ و اهالی معمولاً عامی محلی بروز می‌کرد، به هر ترفندی با سکوت رسانه‌ای برگزار ‌می‌شد. با این وجود این بحران در قفقاز از ویژگی بخصوصی برخوردار بود، چرا که این منطقه به دلیل صعب‌العبور بودن، از قدیم‌الایام محل سکونت اقوام بسیار متفاوت در گروه‌هائی بسیار کوچک و پراکنده بود. «فرهنگ» در منطقة قفقاز گاه پدیده‌ای است که از مجموعة چند دهکده تجاوز نمی‌کند! و نبود یک حاکمیت فراگیر و قدرت مرکزی به سادگی می‌تواند زمینه‌ساز درگیری‌های گسترده شود. جنگ‌های منطقة قفقاز، چه آن‌ها که در خاک روسیه صورت گرفت ـ مهم‌ترین‌شان جنگ‌های چچنی بود ـ و چه آن‌ها که در میان اقوام دیگر این منطقه از قبیل آذری، ارمنی، ترک‌، گرجی و ... رخداد هر چند به دلیل کم‌جمعیت بودن این اقوام نتوانست تبدیل به یک بحران گسترده شود، در عمل ثابت کرد که رابطة منطقة قفقاز با مسکو می‌باید به صورتی متفاوت از روابط مسکو و آسیای مرکزی حل و فصل گردد. بحث امروز را به منطقة قفقاز محدود می‌کنیم، ولی شاید این بن‌بست‌ها را در مورد آسیای مرکزی در فرصت دیگری بشکافیم.

به هر تقدیر قفقاز، هم از نظر جمعیتی با آسیای مرکزی متفاوت است، و هم به دلیل وجود منابع عظیم نفت و گاز، و خصوصاً نزدیکی این منابع به دریای سیاه و خزر، که پس از فروپاشی کمونیسم در اروپای شرقی عملاً تبدیل به دو هدف اصلی سرمایه‌داری غربی شده‌اند، شامل سیاستگزاری‌‌هائی متفاوت از جانب مسکو شده. و از طرف دیگر، منطقة قفقاز را می‌توان به طور کلی به دو قسمت مسلمان‌نشین و مسیحی‌نشین تقسیم کرد. مناطق مسلمان‌نشین در این قفقاز، آنقدرها که تبلیغات رسانه‌ای عنوان می‌کند تمایل به کشور ترکیه ندارند. نخست مسئلة مذهب شیعه است که در میان بسیاری از این اقوام مذهب حاکم به شمار می‌رود، و از طرف دیگر رابطه و پیشینة تاریخی این اقوام مطرح خواهد شد که با ملت ایران معمولاً دوستانه‌تر بوده تا با ترک‌های امپراتوری عثمانی. از این گذشته، ارمنستان به عنوان یک منطقة مسیحی‌نشین در قفقاز نیز، به دلائل تاریخی به هیچ عنوان تمایلی به ترکیه ندارد، و پس از فروپاشی اتحاد شوروی مشاهده کردیم که مسکو چگونه با استفاده از ترک‌ستیزی در میان ارامنه این کشور را عملاً تبدیل به منطقة حائل میان آذربایجان شوروی سابق و کشور ترکیه کرد.

در نتیجه می‌توان مشاهده کرد که در هیاهوی فروپاشی اتحاد شوروی بهترین مسیر جهت نفوذ به بطن منطقة قفقاز، برای ایالات متحد و کشورهای غربی، استفاده از راهروهای نفوذی ایران در حکومت جمکران بود. در همین راستا از جانب حکومت جمکران طی نخستین سال‌های پس از فروپاشی اتحادشوروی، زیر نظر غربی‌ها، تلاش‌های زیادی برای نزدیک شدن به مناطق مختلف در قفقاز صورت گرفت. طی این دوره روسیه به دلیل تنش‌های گستردة سیاسی در داخل، هر چند گزینة غرب در مورد نفوذ به بطن منطقة قفقاز را با نگرانی دنبال می‌کرد، نمی‌توانست در برابر آن موضعی مستقل و در چارچوب منافع خود اتخاذ کند. با این وجود، مسکو یک اصل کلی را به صراحت نصب‌‌العین خود کرده بود، چرا که می‌دانست ایجاد ارتباط دوباره میان ملت‌های قفقاز با فرهنگ ایران که در واقع نطفة اصلی فرهنگ قفقازی است، در دراز مدت می‌تواند برای روسیه دردسر فراوان به دنبال آورد. و به همین دلیل بود که با اعمال سیاست‌های متفاوت، ضمن ممانعت از شکل‌گیری محور «ایران ـ قفقاز»‌، با حمایت از آنچه «اسلام‌گرائی» تندرو در ایران عنوان می‌شد، و می‌توانست سوار بر امواج تبلیغات گستردة ظاهراً «ضدطالبانی»‌ غرب ملت‌ها را از رویکرد به فرهنگ ایران سرخورده کند، ایران را در این صحنه منزوی کرد. این سیاست نهایت امر شاهراه «آذربایجان ـ گرجستان» را به عنوان مسیر نفوذ غرب مورد تشویق قرار داد. همانطور که می‌بینیم، در واقع، بحران امروز گرجستان که ریشه‌های آن در حضور و قدرت‌یابی بی‌ضابطة محافل غربی در این منطقه نهفته، ناشی از سیاست‌های مسکو است.

طی این دوره در ایران، هاشمی‌ بهرمانی به شخصیت قدرتمند سیاسی و عمدة کشور تبدیل شده بود! «قدرتی» که بعداًخود را سردار سازندگی نامید، و در کلام هواداران‌اش تحت شعار «مخالف هاشمی، مخالف پیغمبر»، نعلین خود را جای پای پیامبر اسلام گذاشت؛ هر چند مخالفانش او را به استهزاء «اکبر شاه» می‌نامیدند. در واقع، روسیه طی این دوره دست به اعمال همان سیاست‌هائی در ایران زد که حاکمیت بلشویک‌ها طی کودتای میرپنج به آن متوسل شده بود: حمایت از یک حاکمیت مضحک و وابسته به غرب در ایران برای آنکه در میان ملت‌های همسایه هر گونه جذابیت ایران و فرهنگ ایرانی را از میان بردارد. همانطور که دیدیم در هر دو مورد نیز مسکو تا حدودی موفق بوده.

ولی این موضع‌گیری از دورة حکومت حزب کارگر در انگلستان تغییری اساسی پیدا کرد، اشتهای غرب برای نفت رو به افزایش بود، و انگلیس پیش از همداستان شدن با آمریکائی‌ها در ماجراجوئی استراتژیک‌شان در افغانستان و سپس در عراق، سعی کرد از مهره‌ای به نام «سیداردکان» برای تغییر این «شخصیت‌سازی» استفاده کرده، راه نفوذ به درون قفقاز را به این وسیله از طریق خاک ایران فراهم آورد. تلاشی که علیرغم «تئاتر» مضحک و طولانی اصلاح‌طلبی عملاً بی‌نتیجه ماند و کار به «مهرورزی»‌ انجامید.

شاهدیم که در دورة مهرورزی نیز روسیه همان سیاست «میرپنج‌ایسم» خود را گام به گام دنبال می‌کند. خلاصه می‌گوئیم، در میان ملل قفقاز امروز کمتر ملتی می‌توان یافت که با داده‌های فعلی از حاکمیت و شیوة حکومت در ایران حاضر به ایجاد ارتباطات گستردة فرهنگی، سیاسی و اقتصادی با کشور ما باشد. بر اساس آنچه در بالا آمد، زوایای محدودی را در مورد اعمال سیاست انزوای جغرافیائی بر منطقة قفقاز، مطرح کردیم. البته این سیاست ابعادی به مراتب گسترده‌تر از این‌ها دارد و در این مختصر مجال بررسی باقی نیست. فقط می‌گوئیم که پیشتر نیز در مورد همکاری‌های حزب توده و یا بنیانگذاران این تشکیلات با «کودتاها» در ایران سخن گفته بودیم.

امروز هر چند درگیری‌های فعلی در منطقة گرجستان را می‌باید در ارتباط با مسائل ویژه‌ای پیرامون «بحران انرژی»، «سیاست‌های تعیین‌کنندة قیمت نفت»، «منافع محافل نظامی» و تغییرات در موضع‌گیری‌های کلان‌سیاسی‌ای تحلیل کرد که با تکیه بر نتایج «فرضی» انتخابات ایالات متحد صورت گرفته، این اصل نیز قابل اعتناست که ادامة سیاست «نظامی ـ نفتی» فعلی می‌تواند نهایت امر بر آنچه پیشتر «انزوای» منطقة قفقاز نامیدیم تأثیراتی پایدار بر جای گذارد، یا حداقل این «قرنطینه‌سازی» را از صورت‌های سنتی خود خارج کند. می‌دانیم که بهترین مسیر جهت ایجاد ارتباط میان ملت‌ها، در کمال تأسف مسیر جنگ است! و در این چارچوب، نتایج جنگ در گرجستان می‌تواند برای ما ایرانیان از اهمیت برخوردار شود.

همانطور که گفتیم، حمایت دولت روسیه از شرایط غیرقابل قبول دولتی و حکومتی در ایران فقط به این دلیل صورت می‌گیرد که با تکیه بر این نوع «شخصیت‌‌سازی» ایجاد رابطه میان ملت‌ ایران و ملل دیگر، خصوصاً در منطقة قفقاز، اگر نگوئیم غیرممکن، بسیار مشکل خواهد شد. روسیه با استفاده از این راهکار می‌تواند «انزوای» مطلوب خود را بر منطقة قفقاز و به نفع مسکو حاکم کند. ولی اگر منافع این «انزوا» بیشتر از آنچه به جیب مسکو برود، به شاهرگ‌های اقتصادی غرب تزریق شود ـ شاهرگ‌هائی که مسکو بر آن‌ها نظارت ندارد ـ شاید گشودن مسیر روابط با ایران از نظر روسیه راه‌حلی جهت پاسخگوئی به این معضل تلقی شود. و در صورت تغییر در این «داده‌ها»، حمایت بی‌وقفة روسیه از ابواب‌جمعی آمریکائی‌ها در جمکران نیز مخدوش خواهد شد. ولی در اینمورد می‌باید منتظر تحولات آینده باشیم، هر چند که بحران سیاسی در حال حاضر در بطن حکومت ایران به صورتی مسلم جایگیر شده؛ اظهارات «غیرعادی» مشاور ریاست جمهور در مورد مردم اسرائیل، علنی شدن مدارک تحصیلی ساختگی وزیر کشور، اظهارات اعضاء سپاه پاسداران در مورد بستن تنگة هرمز، و ... همه نشان می‌دهد که بحران گرجستان در مرزهای این کشور باقی نخواهد ماند.






نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد
...

هیچ نظری موجود نیست: