۱/۱۳/۱۳۸۷

مقتدی «گل»!


رسانه‌ها اعلام می‌کنند که نوعی «آتش‌بس» در شهرهای بزرگ کشور عراق اعلام شده!‌ گزارشگران می‌گویند، امروز خیابان‌های بغداد آرام‌تر است، و گویا در شهر بصره نیز درگیری‌ها کاهش یافته. برخی رسانه‌ها تأکید می‌کنند که «اینهمه» را مسلماً مدیون فرمان عقب‌نشینی مقتدی‌صدر هستیم! ولی می‌باید اذعان داشت، مقتدی‌صدر در وضعیتی قرار ندارد که شرایط «آتش‌بس» و یا حملات نظامی شهری را تعیین کند. شاید بهتر بود رسانه‌ها اعلام می‌کردند که «اینهمه» را مدیون چرخش سیاست‌های منطقه‌ای و عدم توانائی ایالات متحد در حمایت از مقتدی‌صدر هستیم. آمریکا دیگر قادر نیست از عملة «دین‌پناه» خود، چه در قالب بن‌لادن و ملاعمر و چه در الگوی «رهبران» جان برکف و به اصطلاح کفن‌پوش «شیعی‌مسلک» حمایت کند. مقتدی‌صدر تا همین چند روز پیش با هر گونه «عقب‌نشینی» و زمین گذاردن اسلحه مخالفت می‌کرد؛ چه اتفاقی افتاده که این جنگجوی «شهادت‌طلب» یک‌باره صلح طلب شده و همة افرادی را که به صورت مسلح در شهرها حرکت می‌کنند، وابسته به جریانات سیاسی «غیرخودی» توصیف می‌کند؟ اما اگر این چرخش درست در بدترین شرایط استراتژیک برای ایالات متحد رخ داده، از آنجا که به قول انگلیسی‌ها، «خبر بد هیچوقت تک و واحد نخواهد بود»، هنگامة عقب‌نشینی ایالات متحد از کشور ترکیه را نیز شاهدیم.

امروز دادگاه قانون اساسی کشور ترکیه پذیرفت که دادخواست دادستان کل کشور مبنی بر غیرقانونی بودن حزب اسلام‌گرای «عدالت و توسعه» را مورد بررسی قرار دهد. این بررسی حقوقی می‌تواند به انحلال حزب حاکم، و حتی بازداشت عبدالله گل و اردوغان منجر شود!‌ احکامی که سال‌ها پیش در مورد برخی احزاب اسلام‌گرای ترکیه و رهبران آن در همین دادگاه صادر شده. ترکیه به عنوان یک کشور استعمارزده، همانطور که می‌بینیم پیوسته بر لبة تیغی هولناک گام بر می‌دارد. سیاست در این کشور قادر نیست از «امتداد» و استمراری سازنده برخوردار باشد؛ استعمار منافع‌اش را به صورتی مقطعی و گذرا بر روند مسائل این کشور در چارچوب مقتضیات زمان تحمیل می‌کند. البته در بررسی احوالات سیاسی کشور ترکیه، از الگوهای استعماری‌ای از قماش «انقلاب‌اسلامی»، «انقلاب سفید»، و حاکمیت شیخ یا شاه بسیار فاصله داریم. هنوز نوعی «نهاد باوری»، حداقل در ظاهر امر بر روند مسائل حاکم است، ولی زمینة این نهادهای به اصطلاح «قانونی» همانطور که امروز می‌بینیم بیش از آن متزلزل است که بتوان بر پایه‌شان یک تداوم سیاسی استوار کرد.

آمریکا در اشتباه محاسبه‌ای بسیار روشن و واضح، با حمایت از اسلام‌گرایان ترکیه، پای در مردابی مرگ‌آور گذاشته. شاهد بودیم که پس از تصویب قانون «آزادی حجاب‌ اسلامی» در این کشور، رئیس دولت ترکیه در اولین سفر رسمی خود، به همراه همسر محجبه‌اش میهمان کاخ سفید بود! این نوع موضع‌گیری‌های واپس‌گرایانه از سوی کاخ‌سفید مسلماً بی‌دلیل نیست. ولی همانطور که قابل پیش‌بینی بود، مواضع بین‌المللی در مورد کشور ترکیه، و خصوصاً آرایش نیروهای سیاسی و اجتماعی در این کشور به این نوع موضع‌گیری‌های بچگانه میدان نخواهد داد. امروز، با موضع‌گیری دادگاه قانون اساسی ترکیه، دولت اسلام‌گرای آنکارا تبدیل به «دولت موقت» شده!‌ دولتی که اینک موجودیت‌اش در گرو تصمیم یک دادگاه است!‌ آیا می‌توان در چنین شرایطی سخن از «حاکمیت» به میان آورد؟ مسلماً خیر!

به قدرت رسیدن اسلام‌گرایان با تکیه بر آنچه 46 درصد آراء عمومی عنوان می‌شود، فقط یک سئوال را مطرح کرده بود: این 46 درصد آیا حاضرند دست در دست ارتش آمریکائی آنکارا حاکمیت دولت اسلامی را در مصاف با ناسیونالیسم کرد، چپ‌گرایان، دمکرات‌ها و «لائیک‌ها» تضمین کنند؟ آیا دولت اسلامی ترکیه که در نمایشی مضحک، پای جای پای حکومت آخوندی ایران گذاشته، و خود را «ضدامپریالیست» هم معرفی می‌کرد، در چنین مصافی امکان پیروزی داشت؟ همانطور که دیدیم، آرایش سیاسی کشور ترکیه، به تدریج موجودیت دولت اسلام‌گرا را در روند جریانات سیاسی، هر چه بیشتر در گرو حمایت ارتش سازمان ناتو در ترکیه قرار داده بود. آمریکا جهت حفظ حاکمیت اسلام‌گرایان راهی جز قرار دادن ارتش در مسیر اسلام‌گرائی نداشت، و این همان تضاد و بن‌بستی است که امروز آمریکائی‌ها با قبول عقب‌نشینی از مواضع «مضحک» و مسخرة خود قصد اجتناب از آن را دارند. در شرایط فعلی، در ترکیه نمی‌توان تقبل بررسی موارد تخلفات حقوقی حزب اسلام‌گرا از قانون اساسی ترکیه را از اهداف و نیات ایالات متحد جدا دانست. آمریکا فکر می‌کرد که در ترکیه نیز همچون ایران، پاکستان و افغانستان، زمینة مناسبی جهت مسجدسازی و منبربازی در دست دارد. حسابی که کاملاً غلط از آب در آمده!‌

پس از برکناری دریاسالار فالون، خبری که از طرف رسانه‌های بین‌المللی عملاً به سکوت برگزار شد، به تدریج نتایج این عقب‌نشینی روشن می‌شود. به احتمال زیاد «فالون» کسی بود که پروندة «اسلام‌گرائی» در منطقه را تحت عنوان «داروی مسکن» تمامی دردهای آمریکا، زیر بغل گذاشت و با تکیه بر همین «برنامه»، پای به سرفرماندهی آسیای مرکزی و خاورمیانة پنتاگون گذاشته بود. و پس از برکناری وی شاهدیم که مواضع «اسلام‌پناهان» یکی پس از دیگری در حال تزلزل و فروپاشی است. در سایة همین عقب‌نشینی، مقتدی‌صدر، آخوندی که رسماً در چارچوب مذاکرات حکومت اسلامی و ارتش آمریکا در بغداد، قرار بود مرد قدرتمند عراق باشد، امروز عملاً مضحکة خاص و عام شده. در همین راستا، دولت ترکیه، همانطور که پیشتر نیز گفتیم یک دولت «موقت» است، و تصمیمات و برنامه‌ریزی‌های سیاسی و پایه‌ای در چنین شرایطی عملاً غیرممکن خواهد بود؛ ترکیه در خلاء سیاسی کامل قرار گرفته. و در همین چارچوب، پاکستان، کشوری که بر اساس برنامه‌های سرفرماندهی پنتاگون می‌بایست امروز به دست «مادر معنوی طالبان»، یا همان بی‌نظیربوتو اداره شود، در مسیری قرار گرفته که از نظر سیاسی کاملاً غیرقابل پیش‌بینی است.

ولی می‌باید اضافه کنیم که، «باش! تا صبح دولتت بدمد، کاین هنوز از نتایج سحر است»! ایالات متحد جهت از میان بردن یک «اشتباه» محاسبه، در عمل پای در یک «اشتباه» نوین و بسیار بزرگ‌تری گذاشته؛ آمریکا قصد دارد شرایط پیش از اسلام‌گرایان را در ترکیه برای خود محفوظ نگاه دارد! این «انتظار» از نظر سیاسی بیشتر یک «شوخی» است. آمریکا اگر اسلام‌گرایان را به قدرت رساند، برای این بود که «گزینة» بهتری در اختیار نداشت، و از آنجا که طبیعت سیاست خارجی آمریکا بر اساس سرکوب، چپاول و بی‌توجهی به مسائل سیاسی و اجتماعی کشورهاست، آمریکائی‌جماعت قبول نمی‌کند‌ که امروز در مرزهای روسیة جدید نمی‌توان با تکیه بر مهره‌های پروژة کمالیسم و «جنگ‌سرد»، سیاستی نوین پیش برد. همانطور که امروز، آمریکائی‌ها شرکت ارتش خود را در بمباران مواضع نوچة پنتاگون، مقتدی‌صدر، در تبلیغات سیاسی، «گسترش اقتدار دولت قانونی» در بغداد معرفی می‌کنند! دولتی که می‌دانیم رئیس جمهورش سال‌های سال وابستگی مستقیم به سیاست شوروی سابق در کردستان داشته، و نخست وزیرش نیز از «آب‌نمک»‌ دولت وابسته به روسیه در دمشق به بغداد اعزام شده است!‌ اگر ارتش آمریکا برای ایجاد چنین «اقتداری» مواضع نوکر شناخته شده‌اش، مقتدی صدر را بمباران کرده، مسلماً می‌داند که چه می‌کند!

در چنین شرایطی است که تا چند روز دیگر جرج بوش می‌باید آخرین سفر برنامه‌ریزی شدة خود را در مقام ریاست جمهور آمریکا به مسکو صورت دهد! این سفر در شرایطی انجام می‌شود که وضعیت احزاب سیاسی در انتخابات آیندة آمریکا به هیچ عنوان روشن نیست. جانشینی جرج والکر بوش هنوز دفتری کاملاً گشوده باقی مانده، و علیرغم همکاری‌های گستردة دمکرات‌ها برای بیرون ماندن از دایرة قدرت، و واگذاری آن به جمهوری‌خواهان ـ عملی که از نخستین روزهای آغاز این فعالیت‌های انتخاباتی کاملاً واضح بود ـ شرایط اجتماعی آنچنان ملتهب است که احتمال ریاست جمهوری یک دمکرات هنوز ممکن می‌نماید!‌ از طرف دیگر نامزد جمهوری‌خواهان، مک‌کین، روز به روز از سیاست‌های جهانی فاصلة بیشتری می‌گیرد، و تمایلات خود را جهت برپائی یک «پان آمریکانیسم» مضحک علنی‌تر می‌کند. با چنین «برنامه‌ای»، که حتی حذف روسیه از «ژ8» را نیز شامل می‌شود، در صورت پیروزی جمهوری‌خواهان، برای ایالات متحد در خاورمیانه فقط یک فاجعه می‌توان پیش‌بینی کرد.

همانطور که در دیگر مطالب همین وبلاگ عنوان کردیم، شعلة آتش بحران سیاسی‌ای که خیمة ایالات متحد را در منطقه فرا گرفته، به دامان حکومت اسلامی نیز خواهد افتاد. با سقوط و سرنگونی کامل «اصلاح‌طلبان»، که در واقع انواع ایرانی «عبدالله گل» بودند، و پس از سرکوبی مقتدی‌صدر در عراق، در آیندة سیاسی ایران نیز می‌باید منتظر عقب‌نشینی ملایان از مواضع سیاسی باشیم. فقط مسئلة اصلی اینجاست که روسیه علاقة زیادی به ایجاد و گسترش بحران‌های اجتماعی و سیاسی در ایران ندارد. همسایگی ایران و روسیه امروز متضمن حرکت آهسته و پیوستة ایران در مسیر تحولات سیاسی شده، حرکتی به درون مناطق نفوذ روسیه که بهای آن نیز تغییراتی پایه‌ای و گسترده‌ در استراتژی‌های منطقه است: به عبارت ساده‌تر حذف روحانیت شیعه و آخوندبازی از سیاست‌های جاری کشور!




...

هیچ نظری موجود نیست: