۱۲/۰۷/۱۳۸۶

«کمر» و اختیار!



امروز سایت خبرگزاری «فرارو»، گزارشی از بازگشت بی‌سروصدای فردی به نام هوشنگ امیراحمدی به ایران منتشر کرده. در این «خبر»، عنوان می‌شود که ایشان با اجازه و به دعوت ریاست جمهوری به کشور بازگشته‌اند. «فرارو» در مورد پیشینة «درخشان» امیراحمدی از ارتباطات وی با باند «اصلاح‌طلبان» از قماش عبدی سخن به میان آورده، گروهی که به «اتهام» ارتباط با همین امیراحمدی به زندان افتاده‌اند! این خبر کوتاه علیرغم بی‌اهمیت بودن افرادی از قبیل «امیراحمدی»، فی‌نفسه از اهمیت بسیار برخوردار است. نخست اینکه امیراحمدی و افرادی از قماش وی از نظر فعالیت‌های سیاسی کاملاً ناشناخته‌اند؛ کسی نمی‌تواند به صراحت عنوان کند که اینان به کدام جناح‌ در آمریکا و یا ایران وابستگی دارند، و یا اینکه حیطة وابستگی و مأموریت‌های سیاسی‌شان اصولاً چیست؟ امیراحمدی در شرایطی که امروز پای به تهران گذاشته یک «علامت ‌سئوال» سیاسی است!‌ به صراحت بگوئیم این فرد به دلیل نبود مواضع‌ صریح از نقطه‌نظرهای‌اش، صرفاً «کارچاق‌کن» محافل می‌تواند تلقی شود.

با این وجود، چند نکته از «پیشینة» پرافتخار ایشان به صورت جسته و گریخته در دست است. نخست اینکه، گویا از «نزدیکان» وزیر اسبق امور خارجة ملایان، علی‌اکبر ولایتی هستند. برخی حتی پای فراتر گذاشته ایشان را «همکلاسی» ولایتی در آمریکا می‌نامند، مطلبی که با در نظر گرفتن رشتة تحصیلی ولایتی، به عنوان «رزیدنت» بیماری‌های اطفال در یک بیمارستان مخروبة آمریکائی، با تخصص «ادعائی» جناب امیراحمدی در امور سیاست بین‌الملل هیچگونه تقاطعی نمی‌تواند داشته باشد! همکلاسی بودن ایندو فقط می‌تواند در رشتة «پااندازی»، گسترش نکبت و ادبار در جهان سوم، و خدمت در مراکز تعلیمات سازمان سیا مورد تأئید قرار گیرد. به هر تقدیر ارتباط ایشان با ولایتی، در هر نوع کلاسی که صورت گرفته، گویا واقعیت داشته. از طرف دیگر، امیراحمدی رئیس یک تشکیلات «خلق‌الساعه» در کشور آمریکا نیز هست؛ دکانی به نام «شورای ایرانیان و آمریکائیان»!

فعالیت‌های ایشان در این «محفل» در سایت این «شورا» به تفصیل بیان شده، و رئوس آن را می‌توان اینچنین خلاصه کرد:

«برقراری دیالوگ پایدار میان ایران و آمریکا، [...] با این هدف کلی که ایران و آمریکا می‌باید با یکدیگر همکاری داشته باشند، [و] با در نظر گرفتن ارزش کلیدی حقیقت، دیالوگ و درک متقابل، [این سازمان معتقد است به] تحقیقاتی غیرجانبدارانه، منصفانه و آزادانه از مسائل، جهت به ارزش گذاشتن حقیقت، دیالوگ و درک متقابل، [...]»

خلاصه بگوئیم، ترهات فوق همان گفتمان «بی‌سروته» حکومت‌های فاشیستی وابسته است. حکومت‌هائی که به دلیل عدم وجود تکیه‌گاه در داخل کشور، در میان بنیادها، احزاب، روشنفکران، هنرمندان، و ... با ترس و لرز از نبود ارتباط با مردم، چشم به فراسوی مرزها می‌دوزند و به دنبال یار و یاور اجنبی می‌گردند! اینهمه، به امید یافتن پایگاهی در خارج از مرزها تا هم چند صباحی در خدمت اربابان باشند، و هم خون ملت را هر چه بهتر به شیشه کنند. این نوع «دیالوگ‌ها»، اینک 80 سال است که نزد ما ملت به صراحت، ارزش سیاسی و واقع‌گرایانة خود را به این ترتیب به منصة ظهور رسانده‌: کودتای میرپنج، کودتای 28 مرداد، بلوا و غائلة خونین 22 بهمن، و ... و بدیهی است که چنین فجایعی به عنوان قسمتی از همین «تحقیقات غیرجانبدارانه و آزادانه جهت به ارزش گذاشتن حقیقت، دیالوگ و درک متقابل» می‌باید تلقی شود! اینکه میان یک ساختار جنایتکار و چپاولگر چون امپریالیسم آمریکا، و یک کشور استعمارزده و سرکوب شده،‌ چون ایران «درک متقابل» چه صیغه‌ای می‌تواند باشد، می‌باید از جناب امیراحمدی و اوباش همراه ایشان جویا شد. با این وجود می‌باید تذکر دهیم، آندسته از مردم ایران که به دلیل وحشیگری‌های جانشینان بر حق «امام‌زمان»، حمایت یانکی جماعت را از «دمکراسی» و پایه‌های حکومت مردمی، طی دوران «پرشکوه» سلطنت فراموش کرده‌ بودند، خوشبختانه فرصت یافتند تا این نوع «حمایت‌ها» را از ارزش‌های دمکراتیک در عملکرد ارتش یانکی‌ها در زندان «ابوغریب» عراق به چشم ببینند. اینان اگر کور و کر نباشند، به صراحت خواهند دید، ما ملت برای به دست آوردن آنچه «شرافت انسانی» و «حیثیت ملی» می‌توان تلقی کرد، در برابر چه درندگان انسان‌نما، و چه ساختارهای انسان‌ستیزی قرار گرفته‌ایم.

پس از مطالعة قسمت‌هائی از مقالات و نوشته‌های آقای امیراحمدی، که بر سایت‌های مختلف اینترنت خودنمائی می‌کند، مواضع سیاسی ایشان را می‌توان اینچنین خلاصه کرد. نخست اینکه ایشان یکی از طرفداران بی‌قید و شرط «غائلة» 22 بهمن هستند! و با افتخار فراوان بحران فروپاشاننده‌ای که تحت نظر سازمان‌های جاسوسی غرب، نهایت امر کشور ایران را در دست عوامل اجنبی و در خدمت سیاست‌های جهانی امپریالیسم آمریکا قرار داد، یک «انقلاب» به رهبری «امام خمینی» می‌دانند! اینکه چنین عاشق شیفته و گریبان دریده و انقلابی، چرا 30 سال آزگار است که «انقلاب» عزیز و رهبران عزیزتر از جان‌اش را رها کرده، و در ایالات متحد خیمه و خرگاه زده، شاید اولین سئوالی باشد که می‌باید حضرت‌شان به آن «پاسخ» گویند. ایشان حتماً با اقامت در ایالات متحد، در راه خدمت به این «انقلاب» جانفشانی‌ می‌کرده‌اند، که با بازگشت به میهن چنین فرصتی از دست می‌شده! با این وجود از آنجا که سنگ‌پای قزوین هنوز «نایاب» نشده، جناب امیراحمدی در مصاحبه‌ای با سایت «امروز» ـ این سایت یکی از وابستگان به جناح اصلاح‌طلب حکومتی است ـ مورخ 27 اردیبهشت 1384، تحت عنوان «انتخابات آزاد کمر آمریکا را می‌شکند!» صریحاً می‌فرمایند:

«[...] ما می‌گوئیم كه هر آنچه مردم می‌خواهند باید تحقق پیدا كند [...] کشوری مثل ایران با آن همه قدرت نفتی، وقتی به طرف روسیه، یا چین، و یا اروپا می‌رود برای آمریکا خوشایند نیست. [...] اگر حکومتی در ایران درست می‌شد که ایران را در اختیار آمریکا قرار می‌داد مساله ایندو کشور حل می‌شد.»

اشتباه نمی‌کنید، سایت‌های سیاسی و «تحلیلی» در حکومت اسلامی، واقعاً چنین سخنان وقیحانه‌ای را «منتشر» می‌کنند. تحلیل‌ها و سخنانی که فقط می‌توان در گفتار یک دیوانة زنجیری متصور شد! همانطور که می‌بینیم مشکل «مردم» از نظر ایشان امکان چپاول نفت به دست غیرآمریکائی‌ها است! چرا که در اینصورت آمریکا «خوشش» نمی‌آید! از طرف دیگر به گفتة ایشان، اگر ما «در اختیار آمریکا» قرار بگیریم ـ این نیز مسلماً نیازمند توضیحات بیشتری خواهد بود ـ مسئلة هر دو کشور «حل» خواهد شد. برای ردیف کردن چنین «ترهاتی»، عنوان پروفسور دانشگاه در «برنامه‌ریزی و توسعة جهانی»، بیش از آنچه بعضی‌ها حدس می‌زنند، «شکسته نفسی» باید تلقی شود. ‌

البته قسمت نهان و مهم این «تبلیغات» مزورانه، معمولاً از چشم خوانندگان پنهان می‌ماند. قسمت اصلی این «تبلیغات»، دامن زدن به همان مبارزة «فرضی» حکومت اسلامی با آمریکا است! امیراحمدی، پس از سال‌های سال «پااندازی» برای حکومت اسلامی در شرکت‌های خصوصی و سازمان‌های دولتی آمریکا، اینک دوان دوان از ینگه‌دنیا تشریف آورده‌اند که به ما ملت بگویند، «حکومت اسلامی با آمریکا در حال جنگ است!» و حتماً ایشان را هم می‌باید سفیر «حسن نیت» همین جنگ به شمار آوریم! از طرف دیگر، چه در این مصاحبه و چه در دیگر «مهملاتی» که از ایشان بر شبکة اینترنت به ثبت رسیده، اسرائیل پیوسته «دشمن» شمارة یک حکومت اسلامی معرفی می‌شود! این اتفاقی نیست که، از قضای روزگار، حکومت اسلامی و آمریکا در دو «اصل» کلی با یکدیگر «توافق نظر» کامل داشته باشند: نبرد با یکدیگر و تضاد حکومت اسلامی با اسرائیل! به این می‌گویند «راهبرد» کلان در منطقه‌؛ به این می‌گویند، «دکترین کلان‌مدت»؛ به این می‌گویند «خر کردن یک ملت» برای فراهم آوردن زمینة چپاول ثروت‌های کل منطقه! یعنی همان «تئاتر» هولناکی که اینک 29 سال است به روی صحنه آورده‌اند.

بررسی «مفت‌گوئی‌های» امیراحمدی را، در همینجا خاتمه می‌دهیم، چرا که، این قماش «پادوها» در کمال تأسف شمارشان کم نیست، ولی در عمل حرفی برای گفتن ندارند. کاسة گدائی به دست گرفته‌اند تا انبان اربابان پر شود، و خود نیز «نواخته» شوند! ولی اینکه ایشان به دعوت ریاست جمهوری به تهران قدم رنجه فرموده‌اند، تا با مقامات کشور دیدار و مذاکره کنند، جای تعمق فراوان دارد. با توجه به سیاست آمریکا در منطقه می‌توان اظهار داشت که، پس از فروپاشاندن حکومت پهلوی، همانطور که شمه‌ای از آن در بالا آمد، یک سیاست «انسداد» بر اساس تضاد «ظاهری» میان حکومت اسلامی و ایالات متحد در منطقه پایه‌ریزی شد!‌ تحلیل‌گران سیاست منطقه‌ای می‌توانند امروز نقش بازیگران اصلی تئاتر «مرگ بر آمریکای» حکومت اسلامی را به صورتی فراگیر در پیشبرد سیاست‌های وابسته به واشنگتن در سطح کشور به صراحت ‌بینند!‌ اعمال سیاست «انسداد»، منافع عظیمی برای جهان سرمایه‌داری به دنبال آورد، و در عمل دیدیم که حتی «حزب توده» نیز در مقام یک تشکیلات وابسته به «پولیت‌بوروی شوروی» در این گیرودار، به صورت بی‌قید و شرط از «انقلاب اسلامی» حمایت همه جانبه صورت می‌داد! در واقع این «حمایت» نشانه‌ای بود از توافق کلی شرق و غرب بر این راهبرد منطقه‌ای. شرق نیز می‌کوشید به نوبة خود، «مرگ بر آمریکا» را در سیاست‌های جهانی، و در راستای منافع استراتژیک خود مورد استفاده و بهره‌برداری قرار دهد! این «تضاد» در بطن تبلیغات جهانی تا همین چند ماه پیش برگ برندة ایالات متحد در منطقه شده بود. ولی به تدریج این «برگ» رنگ می‌بازد و عملکرد خود را از دست می‌دهد. در همین راستا است که حضور مهرة شناخته شده و بی‌آبروئی چون امیراحمدی در تهران از اهمیت برخوردار می‌شود.

آمریکا سعی تمام دارد که کارت‌های برندة خود را در منطقه تا آنجا که امکانپذیر است از بحران سیاسی‌ قریب‌الوقوعی که فضای سیاست کشور را خواهد پوشاند دور نگاه دارد. «انتخابات» حکومت اسلامی همانطور که پیشتر گفتیم نوعی «تصفیة» سیاسی در میان خادمان استعمار خواهد بود؛ در میان این خادمان، برخی بجای «قرارگرفتن در اختیار آمریکا»، آنطور که امیراحمدی «آرزو» دارد، در اختیار سیاست‌های دیگر قرار می‌گیرند. اینجاست که آمریکا، که خود درگیر انتخابات «ریاست جمهوری» است، از نتایج چنین رزمایش‌های سیاسی واقعاً «ناخوشنود» خواهد شد. ولی در کمال تأسف دیدار امیراحمدی از نوکران آمریکا در تهران راه چاره‌ای نخواهد بود، چرا که راهکارهای منطقه‌ای در حال حاضر به زیان کاخ سفید در حال شکل‌گیری است. خلاصه بگوئیم، «ناخشنودی» آمریکا را می‌باید از صمیم قلب به حضرت امیراحمدی و احمدی‌نژاد تسلیت بگوئیم، ولی با در نظر گرفتن شرایط فعلی مطمئن هستیم که «غم‌ اول‌شان» خواهد بود!







هیچ نظری موجود نیست: