۱۱/۰۲/۱۳۸۶

«مملوک»‌احمدی‌نژاد!

عمال حکومت اسلامی، جهت بی‌اعتبار نشان دادن جناح‌های «غیردولتی»، خود از مدت‌ها پیش به صور مختلف دست به رزمایش‌های سیاسی زده‌اند. اولین گام در این رزمایش‌‌ها از جانب به اصطلاح «اصلاح‌طلبان» برداشته شد. در این مرحله، کروبی که از روی مزاح و یا شاید بدخواهی، در میان برخی‌ همراهان‌اش به «شیخ اصلاحات» معروف شده، جنجال فراوانی در مطبوعات اصلاح‌طلبان به راه انداخت! و آغازگر حملات جدی بر علیه جماعت اصلاح‌طلب شد. در مرحلة بعد شاهد بودیم که، موسوی لاری، وزیر کشور دوران «اصلاحات» نیز در جبهه‌ای کاملاً متفاوت، ولی به همان میزان انتقادی، مخالفت با کروبی و نقد اصلاح‌طلبان را آغاز کرد! پس از چند روز سر و کلة کلاهی‌های وابسته به این جماعت نیز، در مطبوعات پیدا شد، و اصغرزاده که اصولاً‌ از حسن شهرتی هم برخوردار نیست، با تشکیل یک جبهة «چهارم»، شروع به فحاشی «مستقل» به مواضع اصلاح‌طلبان کرد!‌

با این وجود، نمی‌باید فراموش کنیم که حکومت اسلامی اصولاً یک مجموعة متجانس و هماهنگ نیست؛ این حکومت از عوامل مختلف و وابسته به محافل بین‌المللی تشکیل شده. در نتیجه جهت اطمینان خاطر از سقوط و فروپاشی مخالفان دولت، در انتخابات هشتم مجلس شورا، عوامل حکومت می‌بایست دست به اقداماتی گسترده‌تر می‌زدند. اقداماتی که با بهره‌مندی از حمایت تمامی جناح‌ها، زمینة توجیه قدرت‌طلبی‌های دولت را فراهم آورد، چرا که در شرایط سیاسی فعلی، هر گونه مخالفت با روند مسائل کشور، موجودیت این حکومت را شدیداً مورد تهدید قرار می‌دهد. در نتیجه می‌باید هر مخالفتی را در نطفه خفه کرد. در همین راستاست که شاهد درافشانی‌های حداد عادل، رئیس مجلس شورای اسلامی در مورد «وظایف» دولت و تخطی احمدی‌نژاد، از «مصوبات» قانونی مجلس هستیم! ولی این دعوای نمایشی، نهایت امر کار را به مراحل بالاتری کشاند. مراحلی که بازیگران این تئاتر مضحک شاید انتظار رویاروئی با آنرا نداشتند!

پیشتر، در مطلبی تحت عنوان «مقام معظم مستأصل»، به موضع‌گیری‌های ناشیانة علی خامنه‌ای اشاره کرده بودیم. و فراموش نکرده‌ایم که ایشان پیش از حضور رسمی جرج بوش در خاورمیانه، طی سخنانی، فرموده بودند، آنزمان که روابط با آمریکا سازنده باشد خودم در ایجاد این روابط پیشقدم خواهم شد! (نقل به مضمون) البته این سخنان در عرف دیپلماتیک حکومت اسلامی، آنچنان که پس از کودتای 22 بهمن به دست عوامل سازمان سیا در کشور برقرار شده، تازگی داشت؛ در این عرف، هر نوع رابطه با آمریکا، پیوسته رابطة «گرگ و میش»، و غیرقابل «توجیه» معرفی می‌شد! ولی همانطور که شاهد بودیم مقام معظم چند روز بعد، در چرخشی 180 درجه‌ای، دو باره به فریاد زدن بر سر آمریکا و «اذناب‌اش» پرداختند! و ما نیز در همان مطلب عنوان کردیم که، علی خامنه‌ای پس از سال‌ها خدمت به استعمار، خود در مقام یک راه‌بند در مسیر «عروج» این نظام استعماری قرار گرفته، تکلیف خود را به درستی نمی‌داند. وی راه‌بندی است که به احتمال زیاد می‌باید صحنه را ترک کند. بهترین نمونه از استیصال مقام معظم را در برخورد دولت با وحشیگری‌هائی می‌توان دید که نام «عزاداری» برای امام حسین بر خود گذاشته! دولت احمدی‌نژاد، جهت مقابله با این صحنه‌گردانی‌ها دست به اقداماتی زد، ولی بجز علی خامنه‌ای، هیچ یک از مقامات رسمی و نیمه‌رسمی این حکومت، حاضر به موضع‌گیری به نفع دولت نشد. در چنین مواقعی، طبیعی است که علی خامنه‌ای احساس ضعف کرده، جهت جبران آن، همزمان خود را به دیگر جناح‌ها نیز نزدیک کند!

در همین راستاست که، دیروز در همگامی با حداد عادل، ارسال نامه‌ای از جانب علی خامنه‌ای در مورد مصوبات مجلس، و در مخالفت شدید با دولت احمدی‌نژاد را شاهد بودیم. ولی اینبار گویا صحنه از صور سنتی خود خارج شده، چرا که معمولاً در چنین شرایطی «مقام معظم» حرف آخر را می‌زدند، و «بقیه» هر کدام «دم‌» لای پای‌شان گذاشته، به گوشه‌ای می‌خزیدند. ولی از آنجا که بحران سیاسی پای به قلب این ساختار من‌درآوردی استعماری گذارده، شاهد بودیم که جناب ریاست جمهور که معمولاً در برابر «مقام‌معظم»، جز دست بوسی، کرنش و احترام «رعیت به ارباب»، عمل دیگری انجام نمی‌دادند، تحت عنوان پاسخگوئی به رئیس مجلس، در واقع «آب پاکی» روی دست «مقام ‌معظم» ریخته، با تکیه بر اصولی چند از مجموعه «قوانین اساسی» حکومت اسلامی، آقای حداد عادل را سر جای‌شان ‌نشاندند! متن‌ این نامه از طریق تمامی خبرگزاری‌های رسمی و نیمه‌رسمی در سطح کشور انتشار یافت. البته عکس‌العمل «مقام معظم» در مورد این «تودهانی» صریح که از دولت خدمتگزار دریافت کرده‌اند، هنوز روشن نیست، و شاید هیچ عکس‌العملی نیز در میان نیاید. چرا که آنچه نمی‌باید گفته می‌شد، گفته شد، و آنچه نمی‌باید طرف‌های مختلف در مقیاس وسیع در برابر افکار عمومی قرار می‌دادند، در سطح مملکت انعکاس یافت!

وحشت «مقام‌معظم» از قدرت گیری «لباس شخصی‌ها»، کاملاً قابل درک است. در تاریخ تحولات نظام‌های استبدادی، پادوهای حاکمان مستبد، خود پیوسته مهم‌ترین عوامل سرنگونی‌ اینگونه نظام‌ها بوده‌اند. در تاریخ قرون وسطای کشورمان، بارها غلام‌های ترک‌نسب بر علیه حاکمان، که برخی خود نیز از جمله ترک‌نسبان بودند، شوریده‌اند، و این شورش‌های ساختاری بر علیه حاکمان مستبد، در تاریخ معاصر، حداقل در کشورهائی که هنوز تحت نظارت استعمار اداره می‌شوند، همچنان ادامه یافته. بهترین نمونة این شورش‌ها را می‌توان در کودتاهای پی‌درپی در پاکستان، و سرنگونی «حاکمان»، توسط ارتش‌های تحت فرمان‌شان مشاهده کرد. می‌بینیم که، نگرانی‌های علی خامنه‌ای امروز کاملاً قابل درک است. فراموش نکنیم که احمدی‌نژاد یک «لباس‌شخصی» است، و فاقد هر گونه وجهة اجتماعی و سیاسی! این فرد که عمری را در راه به ارزش گذاردن مواضع روحانیت حکومتی گذرانده، امروز به دلیل تضعیف روزافزون این مواضع در میان حکومتی‌ها، خود به عنوان مهم‌ترین «مدعی» قدرت مطرح خواهد شد.

خصوصاً این تهدیدات در شرایطی بروز می‌کند که، علی‌خامنه‌ای، به عنوان «رهبر»، بازیگری بسیار ناشی و سیاستمداری تازه به دوران رسیده است. وی سال‌ها در رأس یک تشکیلات «خفته» و سرکوب شده، به صورتی نمایشی، نقش «رهبری» بر عهده گرفته بود، بدون آنکه عملاً نیازی به موضع‌گیری و اعمال سیاست داشته باشد. ولی امروز، خامنه‌ای دیگر قادر نیست، میان جناح‌های قدیمی‌تر حکومت اسلامی، و لباس‌شخصی‌ها «توازن» سیاسی لازم را برقرار کند. چرا که برخی از محافل سنتی حکومت اسلامی، ریشه‌های‌شان عملاً در مجلس سنای دوران سلطنت است، و یا وابسته به محافل «خفیة» دوران پهلوی اول‌اند. در صورتی که جماعت «لباس‌شخصی‌ها»، که دولت فعلی برخاسته از آنان است، از عمق روابط «لمپنیسم» حاشیه نشینی شهرهای دوران پهلوی پای به میدان سیاست جاری کشور گذاشته‌اند. لباس‌شخصی‌ها، در صورت نزدیک شدن به محافل سیاستگذار جهانی به صراحت می‌توانند پشت آخوندهای حکومتی را خالی کنند! چرا که این قشر، دیگر نه در میان روحانیت شیعه جائی دارد، و نه در میان مردم!

نهایت امر می‌باید اذعان داشت، زمانیکه «مجلس» اصولگرا به جان «دولت» اصولگرا می‌افتد، مشکلی در کار آمده! مشکلی که بر خلاف داده‌های علوم‌سیاسی، حداقل در شرایط فعلی، نمی‌تواند به نفع جناح‌های اصلاح‌طلب نیز حل و فصل شود. و اینهم دلیلی دیگر بر پوشالی بودن استدلالاتی است که بر اساس آن‌ها، رسانه‌های وابسته به محافل مختلف حکومت، ادعا دارند که گویا جناح‌هائی تحت عنوان «اصولگرا» و «اصلاح‌طلب» در کشور ایران در مصاف با یکدیگر، «خطوطی» سیاسی و انتخاباتی ترسیم کرده‌اند!









هیچ نظری موجود نیست: