۱۰/۱۹/۱۳۸۶

رستم بلوچستانی!




مدت‌هاست که یک نقشة نوین سیاسی «عجیب» و مضحک از منطقة خاورمیانه و آسیای مرکزی، توسط دوستان ملایان و سایت‌های دست‌ساز سازمان سیا، مرتباً و به عناوین مختلف بر روی خطوط اینترنت قرار می‌گیرد. یک روز این نقشه را قسمتی از برنامه‌های «قطعی» آمریکا جهت تجزیة منطقه «جا» می‌زنند، و روز دیگر با تکیه بر ترهات فردی به نام «شوسودوفسکی»، در سایت «گلوبال ریسرچ» ـ هنوز معلوم نشده کانادائی است یا آمریکائی ـ جزئیات آن به خورد خلق‌الله ‌داده‌ می‌شود. اینکه چنین نقشة «خوش‌» آب و رنگی، یک دفعه از آسمان در دامان ما ملت‌های منطقه افتاده، یک نکته را به صراحت نشان می‌دهد: کسانی به حساب خود سعی در «مشخص» کردن مواضع‌شان دارند. اما اینان کیست‌اند، و این «نقشه» ساختة کدام دکان تبلیغات جهانی است؟ در این مورد فعلاً نمی‌توان جز حدس و گمان مطلبی ارائه داد.

طراحان این نقشة جادوئی، سرزمین‌های منطقه را بر حسب «برداشت‌های» خود میان ملت‌هائی جادوئی تقسیم کرده‌اند! البته این امر همانطور که دیدیم در یوگسلاوی سابق صورت گرفت، ولی در اینکه خاورمیانه با تاریخ چند هزار ساله‌اش به سرنوشت یوگسلاوی دچار شود، جای تردید باقی است. همانطور که در «نقشه» می‌توان دید، نخستین و «مهم‌ترین» عمل این «طراحان»، تقسیم منابع شناخته شدة نفت ایران و عراق میان دو کشور جدیدالتأسیس به نام‌های کشور «اعراب شیعی» و «کردستان»‌ است! البته نمی‌باید در تحلیل این تعاریف دچار اشتباه شد؛ «کشور اعراب شیعی»، تمامی مناطق شیعه نشین عراق فعلی، به علاوة تمامی استان‌های خوزستان، بوشهر، ایلام، حتی قسمتی از بویراحمد، و باریکه‌ای استراتژیک از بوشهر تا شهر بندرعباس را فرا می‌گیرد! به عبارت دیگر، یک خط بسیار «معصوم»، نقطه‌ای را که ارتش آمریکا در عراق مستقر شده، مستقیماً به جنوب ایران و نهایت امر به تنگة هرمز وصل می‌کند! «باریکة» بی‌اهمیتی که به ارتش «جهان‌وطن» ایالات متحد اجازه خواهد داد، تمامی شاهرگ‌های خلیج‌فارس را زیر نظر بگیرد! از طرف دیگر، کشور «اعراب شیعی»، کشور کویت، و تمامی سواحل نفتخیز و استراتژیک عربستان در خلیج‌فارس را نیز شامل می‌شود! ‌ پایتخت چنین «کشوری» شهر بصره است، و شهر بغداد نیز، بر روی خطوط مرزی آن واقع ‌شده!

همانطور که می‌توان دید، بی‌دلیل نیست که خلیج‌فارس را خلیج‌عربی، و یا همینطور از سر «تفریح» خلیج می‌خوانند؛ در ذهن آشفته و پریشان بعضی‌ها این خلیج اصلاً با «پارسی» جماعت کاری ندارد، متعلق به همان «کشور اعراب شیعی» است! اعرابی که بوشهر و بندرعباس و خوزستان را «تصرف» می‌کنند، و شیعیانی که کویت و بنادر استراتژیک عربستان سعودی را در اختیار ارتش آمریکا قرار خواهند داد!

و اما کشوری که تحت عنوان «کردستان» بر روی این نقشه اختراع شده، از این هم تماشائی‌تر است. این «کردستان»، نه تنها تمامی آذربایجان غربی، کردستان ایران، و مناطق نفتخیز استان کرمانشاه را در بر می‌گیرد، که قسمت اعظم آذربایجان شرقی، و تمامی مناطق کردنشین ترکیه، سوریه و عراق را نیز شامل می‌شود! این «کشور کردستان»، به هزار حیله و نیرنگ یک شاهرگ حیاتی نیز به دریای سیاه پیدا کرده؛ نفت‌ و گاز را گویا قرار است از طریق «شاهرگ» کذا، به واشنگتن تقدیم کند! جای تعجب نیست که، بقیة آذربایجان شرقی و استان اردبیل و حتی قسمتی از گیلان نیز در آذربایجان شوروی سابق قرار ‌گیرد، به این می‌گویند «آدم» خوش‌حساب!

به اینصورت نفت و گاز آذربایجان و دریای خزر به «کشور آذربایجان» تعلق می‌گیرد، نفت جنوب هم نصیب «کشور اعراب شیعی» می‌شود، نفت کرمانشاه هم خوراک «کشور کردستان» است، اشراف بر خلیج‌فارس هم، از خرمشهر تا انتهای تنگة هرمز، نصیب همان «کشور اعراب شیعی» خواهد شد! خلاصه بگوئیم، پس از این «تقسیمات»، در غرب و جنوب غربی ایران «امروز»، «علی می‌ماند و حوضش!» ولی برای اینکه ملت ایران زیاد ناراحت نشوند، قسمت غربی افغانستان را ـ هرات و قسمتی از منطقة شیعه‌نشین شمالی ـ همان قسمت‌ها که در دورة ناصرالدین میرزای قاجار با هزار حیله و کثافتکاری انگلستان از ایران دزدید، به ما باز پس داده خواهد شد! ولی خوب، این دست و دلبازی هم زیاد مفت و مجانی نیست! در عوض بلوچستان و سیستان را هم از ما می‌گیرند و به کشور جدیدالتأسیس دیگری به نام کشور «بلوچستان» هدیه می‌کنند!

می‌دانیم که منطقة بلوچستان به دلیل اشراف به مدخل دریای عمان از اهمیت استراتژیک بسیار زیادی برخوردار است. علاوه بر این، مخازن بسیار سرشار گازطبیعی در این منطقه، بعضی‌ها را مجبور کرده که دست بالا زده یک «کشور» بلوچستان درست کنند! فرداست که بچه‌ها در مدرسه بخوانند، «که رستم یلی بود در بلوچستان»، یا اینکه، «من آنم که رستم بلوچستانی بود پهلوان!» تعجب نمی‌باید کرد، دیربازی است که مولوی از اتباع ترکیه شده، «ابن‌سینا» تاجیک است، در نتیجه رستم هم از اهالی «کشور» بلوچستان می‌شود! شاه اسماعیل صفوی هم حتماً بنیانگذار کشور «آذربایجان» خواهد شد. سلسلة طاهریان ایران هم در تاریخ «کشور اعراب شیعی»، تبدیل می‌شود به سلسلة مبارزان راه استقلال این کشور، از یوغ فارس‌های زبان‌ نفهم و خر! و این رشته سر دراز دارد.‌ کشورسازی با تکیه بر «مزخرفات» به هیچ عنوان یک نو‌آوری به شمار نمی‌رود؛ این «دکان» از زمانی که امپراتوری «کارگری» شوروی کاسة زهر سر کشید، توسط عوامل سازمان سیا در جهان رونق پیدا کرده، و هیچ دلیلی هم ندارد که امروز «دخل و خرج» نکند.

البته بررسی این «نقشه» به این خلاصه محدود نمی‌ماند، چرا که در آن، برای هر یک از کشورهای منطقه برنامة «بخصوصی» در نظر گرفته شده، تا وزنه‌های سیاسی و استراتژیک عمدة منطقه را به دست کشورهای «جدیدالتأسیس» بسپارد! ولی از آنجا که، «اگر در خانه کس است، یک حرف بس است»، ما هم دیگر دنبالة این تحلیل را نمی‌گیریم! و چند کلمه‌ای از انتخابات در خانة «عموسام» می‌‌گوئیم. انتخاباتی که شاید نتایجی به مراتب شگفت‌انگیزتر از نقشة جادوئی داشته باشد.

همانطور که می‌دانیم، 250 سال از تدوین قانون اساسی ایالات متحد می‌گذرد، قانونی که به دلیل گذشت روزگار، امروز عملاً مضحک و خنده‌دار شده. ولی از آنجا که قارة نوین، بر خلاف آنچه برخی تصور می‌کنند، پیوسته یکی از مهم‌ترین پناهگاه‌های «محافظه‌کاری» سیاسی، اجتماعی و مذهبی بوده، این قانون اساسی عصرحجر نیز سنگواره‌ای است از دیگر انواع گاوچرانی آن! بر اساس این «قانون»، جهت انتخاب ریاست جمهور آمریکا، رأی مردم ملاک نیست؛ نتیجة این انتخابات را رأی «ایالات» تعیین خواهد کرد! در چنین آش شله‌قلم‌کاری، جای تعجب نیست که، فردی علیرغم عدم برخورداری از اکثریت آراء مردم، به ریاست جمهوری ایالات متحد انتخاب شود! امری که همیشه پیش ‌آمده! این کشور، از 50 ایالت مختلف تشکیل شده،‌ و هر کدام از این ایالات بر اساس همان داستان «رستم‌بلوچستانی»، و «ابن‌سینای تاجیکستانی»، ‌ برای خودشان ویژگی‌های قومی، تاریخچة بومی، و جغرافیای مخصوص «اختراع» کرده‌اند. ولی تا آنجا که به انتخابات فدرال مربوط می‌شود، این مسئله خیلی خنده‌دار است! به طور مثال، ایالت کالیفرنیا با جمعیتی بالغ بر 35 میلیون نفر، در هنگام رأی‌گیری برای انتخابات ریاست جمهوری از «یک رأی» برخوردار است، و ایالت عقب‌ماندة «دل‌آور» با جمعیت 800 هزار نفر نیز از همان «یک رأی»! در چنین شرایطی اگر یک نامزد انتخاباتی، 20 میلیون رأی در کالیفرنیا به دست آورد، ولی در ایالت «دل‌آور» از رقیب خود با اختلاف یک هزار رأی شکست بخورد، «بیلان» انتخاباتی او صفر خواهد بود، و 20 میلیون رأی کالیفرنیا برابر خواهد بود با یک هزار رأی «دل‌آور»! ‌ چرا که، رئیس جمهور این مملکت «شتر، گاو، پلنگ»، می‌باید در اکثریت «ایالات» انتخاب شود، کسی به تعداد رأی‌دهندگان کاری ندارد.

البته فراموش نکنیم که این افتضاح را، گاوچران جماعت «دمکراسی» می‌خواند، و همانطور که بارها شاهد بوده‌ایم، همین گاوچران‌ها دمکراسی خود را دوای هر دردی در جهان معرفی می‌کنند! ولی «دلبستگی» هیئت حاکمة ایالات متحد به این قانون اساسی «دلچسب» و سحرآمیز، بیشتر از آنچه بازتاب علاقة عمیق گاوچران‌ها به غبغب جرج واشنگتن و یا شال و قبای توماس جفرسون باشد، به این دلیل است که چنین قانون اساسی‌ای راه را برای هر نوع «زد و بند» در انتخابات ریاست جمهوری این کشور به صورتی کاملاً «‌قانونی» باز می‌گذارد. کافی است که محافل بخصوصی در ایالات دورافتاده و کم جمعیت که در اکثریت قرار دارند، چند هزار رأی در صندوق‌هائی «کشف» کنند، تا نتیجة تمامی انتخابات ایالات متحد را با تکیه بر همین آراء تغییر دهند! این عملی است که پس از جنگ دوم جهانی عملاً در هر یک از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا صورت گرفته.

ولی به دلیل افتضاحی که هنگام رقابت‌های انتخاباتی «بوش ـ ال‌گور» رخ داد، و به دلیل «علنی» شدن تقلب‌های گسترده در این انتخابات، نهایت امر، بر خلاف نص صریح قانون اساسی، انتخاب رئیس جمهور کشور بر عهدة «قوة قضائیه» قرار گرفت! این تجربه هیئت حاکمه را به این صرافت انداخت که، تا افتضاح دیگری به راه نیافتاده، «دست پیش گیرد، که پس نیفتد!» از این پس، دیگر «کارت‌های» انتخاباتی هم وجود خارجی نخواهد داشت! و کسی نمی‌تواند بر سر شمارش آنان «دبه» در آورد. رأی‌دهندگان به اتاقکی وارد می‌شوند، و چند دگمه فشار می‌دهند، بعد هم از همان دری که آمده‌اند، خارج خواهند شد!‌ عمل «رأی‌گیری» صورت گرفته، نتیجه هم بعداً «اعلام» می‌شود! به این می‌گویند «رأی‌گیری» دمکراتیک، آزاد و خصوصاً مردمی!

در چنین شرایطی، و در چارچوب آنچه در جهان در حال شکل‌گیری است، شاهد «پیروزی‌های» غیرمترقبة یک نامزد انتخاباتی سیاه پوست و مسلمان در رأی‌گیری‌های مقدماتی حزب دمکرات هستیم! این «پیروزی‌ها» را نمی‌باید بدون تحلیل عمیق‌تر رها کرد، چرا که بر خلاف آنچه عنوان می‌شود، چنین پیروزی‌هائی فقط می‌تواند راه را جهت بردنهائی گروه مخالف هموارتر کند!‌ ولی به قدرت رسیدن دوبارة حزب جمهوری‌خواه، مطلب کم‌اهمیتی نیست؛ و راه بر بررسی‌های گستردة استراتژیک و سیاسی، هم در داخل خاک ایالات متحد، و هم در ارتباط این کشور با اروپای غربی، چین و خصوصاً روسیه خواهد گشود. مطلبی که جهت ارائة ابعاد مختلف آن می‌باید چند روزی تأمل کرد.






هیچ نظری موجود نیست: