
امروز در سالروز کودتای 28 مرداد که نهایت امر زمینهساز بحران و غائلة 22 بهمن شد، در مورد این تجربة تلخ تاریخی، مطلبی نخواهیم نوشت. دلیل آنکه سال پیش درست در همین روز و در بررسی احوالات و خلقیات ایرانیان، و در مورد حوادث 28 مرداد نوشتیم و بسیار سخن گفتیم، هر چند بررسیهای ما محدود است، و مسلماً دیگران در حال و آینده نظراتی متفاوت خواهند داشت. ولی تحولات سیاسی و امنیتی، در جامعة ایران به صراحت به سوئی گام بر میدارد که میتواند برخوردی نوین، و نه صرفاً تاریخی و تحلیلی، با مسائل و دقایق کودتای 28 مرداد را الزامی کند. چند روز پیش، محمود هاشمى شاهرودى، که اینک به یمن «نیمعمامهای» بر سر، و دستاری بر شانه، رئیس قوة قضائیة حکومت اسلامی شده، در «انتقاد» از سیاستهای دولت بر منبر رفته بود.
شاهرودی که خود عراقیالاصل است، و به درست یا به غلط چنین معروف شده که زبان فارسی نیز نیک نمیداند، از موضع ریاست قوة قضائیة این حکومت، حکومتی که اصولاً با مسائل قضائی، محاکم و قوانین حقوقی کار زیادی ندارد، و مشکلات را معمولاً به دست «گزمههای» سرکوبگر خیابانی خود «حل و فصل» میکند، به دولتی حملهور شده که خود از «دستاوردهای» عمدة غائلة 22 بهمن به شمار میرود. دولتی متشکل از گروههای «لباسشخصی» که پیامآوران سرکوب، وابستگی و انحطاط یک ملت بودهاند. احمدینژاد و افرادی که امروز، به عناوین مختلف در اطراف وی جمع شدهاند، فقط در ردة اوباش کودتای «میرپنج» و یا صحنهگردانان 28 مرداد جای خواهند گرفت. افرادی وابسته به پائینترین ردههای فرهنگی جامعة ایران، که هنوز جامعهای به تمام و کمال فئودال و سنتی باقی مانده! حال باید دید یک «اجنبی» همچون شاهرودی که در مقام امیرعباس هویدا و بسیاری دیگر از «دولتمردان» وابستة سدة اخیر، برای ما ملت ایران، فقط «سوغات» فرنگ به شمار میرود، چگونه به خود اجازه میدهد به بنیادی حملهور شود که ستون اصلی حاکمیت اسلامی در ایران است، حاکمیتی که طی سه دهه، آقائی غرب را بر منطقه تأمین کرده، و تکیهگاه اصلیش همان مجموعه اوباش و اراذلی هستند که، نام آنرا «بنیاد» لباسشخصیها میگذاریم؟
شاید از حکمت و درایت در چنین روزی تاریخی نه چندان دور شویم، اگر این «بنیاد» و تبعات حاکمیت چنین «بنیادهائی» را بر روزمرة ملت ایران بازگوئیم. در اینکه گروهی دوباره قصد بازگوئی «قصة» جاودان 28 مردادماه 1332 را دارند، و به عناوین مختلف به نقل همان مکرراتی مشغول خواهند شد که سالیان دراز است صفحات روزینامهها را اشغال کرده، مسلماً نمیباید تردید داشت؛ 28 مرداد، ویراست حاکمیت اسلامی، یکی از شاخههای تبلیغاتیای است که این حاکمیت جهت توجیه موجودیت خود نزدیک به سهدهه است که همه ساله بر حبلالمتین آن چنگ میاندازد. ولی اگر عقل را میزان و معیار بگذاریم کدام عاقل و فرهیختهای قبول خواهد کرد که امروز ایرانی از احوالات 28 مردادها فاصله گرفته؟ کدام ایرانی، با تکیه بر عقل سلیم، میتواند این حکومت خودکامه و استبداد سیاه مذهبینمائی آنرا، از حوادث استعماری 8 دهة گذشتة ایران ـ حکومت کودتاها، بحرانها و غائلهها ـ جدا کند؟ و هر چند هم امروز، عسکراولادی مسلمان، در سایت «روزنا»، 28 مرداد را کودتائی «نرم» توصیف کند، کدام ایرانی میتواند تحت حکومت نظامی خودکامه، فاسد و اینچنین وابسته زندگی کرده، و در تحلیل سیاستهای هولناک و غیرانسانی استعمار که نه یک 28 مرداد، بلکه دهها از این «نمونه» را طی سالیان بر جامعهاش و ملتاش حاکم نموده، در مورد این «روزتاریخی» مقاله پشت مقاله بنویسد، بیآنکه آخرالامر به یاد داشته باشد که خود نیز در تهران، در بطن حکومتی 28 مردادی نشسته؟
برای هموطنان خود در مطلب کوتاهی که امروز مینویسیم، خبر بسیار بدی آوردهایم، «ما ایرانیان هنوز در 28 مرداد زندگی میکنیم»! و بدتر از آن اینکه، چشمانمان گویا به استبداد و قبول حاکمیت مستبدان زورگو «خو» گرفته، آنچنان خو گرفته که دیگر قادر نیستیم ابعاد اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی را در یک حاکمیت استبدادی به صراحت تشخیص دهیم، و در مقابله با چنین تحمیلهائی غیربشری، آنچه میتواند حاکمیتی انسانی، در چارچوب رشد اجتماعی، امید انسانها، و رفاه ملی معرفی شود، از استبداد تمیز دهیم. نویسندگان و مورخان دولتیمان، که «به فرموده»، امروز قلمها بر کاغذ خواهند دواند، حکایت همان رباخوارانی را دارند که بر بالای منبر نفی رباخواری میکنند! حکایت گرگانی را دارند که دنبه میخورند و به حال گوسفندان میگریند!
بله، از آقای شاهرودی میگفتیم؛ از ایشان که از آنسوی شطالعرب پای به این سوی گذاشتند، و به یمن حضور در خیمهوخرگاه روحالله خمینی، امروز رئیس قوة قضائیة کشور ایران هم شدهاند! ایشان قبول زحمت فرمودهاند، و در شرایطی که جنگ قدرت میان روسیه و آمریکا عملاً به خیابانهای تهران رسیده، همچون استاد محترمشان حاجروحالله جانب آمریکا را گرفتهاند! به این دولت میتازند چرا که مجبور شده جانب سیاست مسکو را بگیرد، و میبینیم که «اصلاحطلبان» در این حکومت نیز در خطوط سایت خبری «روزنا» خاستگاهشان کجاست! تا دیروز که شیاد اردکان به اصطلاح دولت «تدارکاتچی» تشکیل داده بود، و همه روزه بحران سیاسی، آدمکشی، ترور و تشنجاجتماعی میآفرید، «اصلاحطلبان» هیچ حرفی برای گفتن نداشتند! نه اجحافی در کار بود، و نه بیتدیبریها! تو گوئی این هیجانات کور و بحرانهای سیاسی و اجتماعی خلقالساعه همان بود که اینان در ورای سخنان «اصلاحطلبیشان» برای آیندة مملکت پیشبینی کرده بودند. حال که این دولت به دلایل استراتژیک مجبور به چرخشی به جانب شرق شده، اصلاحطلبان هم صدایشان در آمده!
و درست در همین بزنگاه است که آمریکا در رأس یک سیاست «خلقالساعه» که در اروپا و آمریکا تدوین شده، سعی دارد پای از عراق بیرون گذاشته، بحرانهای نظامی و امنیتی ایجاد شده در عراق را همگی به گردن ملت ایران و نیروهای نظامی حکومت دستنشاندة اسلامی بیاندازد! و در اوج همین بدهبستانهای دیپلماتیک است که شاهدیم ملت ایران همچون روزهای 28 مرداد غایب اصلی در میانة این میدان سیاستبازی شده؛ نه کسی سخن از جزئیات سازشهای تهران و بغداد به میان میآورد، نه کسی میگوید چگونه یکشبه دولت از نظر اقتصادی و مالی «ترمیم» میشود و وزیر عوض میکند، و نه کسی میگوید امروز در چه شرایطی قرار گرفتهایم که، رئیس دولت روسیه، ولادیمیر پوتین معروف حاضر شده جهت مذاکرات به گردهمائی در کشور ایران بیاید؟ به کشوری پای گذارد که عملاً از دورة برژنف، صدررئیسة اتحادشوروی سابق، هیچیک از روسای دول روس پای به آن نگذاشتهاند!
همانطور که پیشتر هم گفتیم، خبر بدی آوردهایم: «ما ملت هنوز هم در شرایط 28 مرداد ماه 1332 زندگی میکنیم»، هر چند که خود شاید از آن آگاه نباشیم! ما ملت هنوز هم رسیدگی به مسائل سیاسی مملکت را نه در ید شهروندان که در زیر نگین «حاکمان» میبینیم. حاکمانی که امروز اگر همچون هلاکو در مقابله با مردمان این سرزمین خونریز و انسانستیزند، در برابر سیاستهای جهانی، شاهدیم که چگونه برهای نرم و مطیعاند!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر