۴/۰۶/۱۳۸۶

مملی و «اخوی»!



مذاکرات آیندة ولادیمیر پوتین در آمریکا مسلماً مسائل ایران را نیز در بر خواهد گرفت. و همانطور که در صحنة سیاست داخلی به صراحت می‌بینیم، گروه‌هائی در ظاهر خود را، از هم امروز، برای «انتخابات» مجلس هشتم «آماده» می‌کنند! این سئوال مطرح می‌شود که در چه شرایطی این انتخابات صورت خواهد پذیرفت؟ آیا این «آمادگی» در افکار عمومی وجود دارد که یک سال و چند ماه پس از انتخاباتی که منجر به حضور مهرورزی در رأس قوة مجریه شد، برخوردی منسجم از طرف مردم با مسئله حاکمیت صورت گیرد یا خیر؟ اگر کشوری برخوردار از ساختاری‌های سیاسی متشکل، احزاب و گروه‌هائی «مسئول» باشد، یک جریان سیاسی شکست خورده به خود اجازه نمی‌دهد، به چنین صراحتی و بدون ارایة هیچگونه راهکاری، دوباره پای به میدان سیاست گذارد! در عمل، یک سال و چند ماه، پس از شروع کار دولت فعلی و مجلس هفتم، چگونه می‌توان از انتخابات آینده و «پیروزی» کسانی سخن گفت که با بی‌عملی‌های‌شان، مسبب واقعی ایجاد وضعیت فعلی شده‌اند؟ شاید بهتر باشد، افرادی که خود را تحت عنوان «مخالفان خودی»، پشت سر نیروهای سرکوب و سازمان‌های امنیتی «پنهان» کرده‌اند، بیش از این ملت ایران را به دنبال نخود سیاه نفرستند. هیاهو و جنجال‌هائی که به راه افتاده، هیچگونه ارتباطی با «انتخابات» ندارد؛ دلایل را می‌باید در مقاطعی دیگر جستجو کرد. با این وجود، از فرصت پیش آمده استفاده می‌کنیم و آنچه شایسته است، در قالب سئوالاتی از محمدرضا خاتمی جویا می‌شویم!

پایگاه «خبرپراکنی» نوروز، وابسته به گروه‌هائی که خود را به اصطلاح «اصلاح‌طلب» معرفی می‌کنند، طی دو روز پیاپی، جلساتی جهت «گفت و شنود» محمدرضا خاتمی و «مردم» ترتیب داده! البته، می‌باید قبول کرد که چنین «برنامه‌هائی»، در ساختار سیاسی فعلی ایران دیگر «نخ ‌نما» شده. حاکمیتی که مجاری خبررسانی روزنامه‌ها، مجلات، کتب، و خطوط اینترنت را عملاً بر روی اتباع کشور مسدود کرده، و سانسوری تمام و کمال بر گزارشات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی کشور حاکم می‌کند، شاید بهتر باشد از این «شکرخوری‌ها» نکند! «بحث آزاد» در چنین حاکمیتی اصولاً هیچ معنائی ندارد. ولی این امر را نیز نمی‌باید از نظر دور داشت که، محمدرضا خاتمی خود را از «این» دولت نمی‌داند!! در نتیجه می‌باید نخست بپرسیم که، ایشان به عنوان یک فرد حقوقی و حقیقی، قدرت و مشروعیت سیاسی خود و برادر محترم‌شان را، از طریق تکیه بر کدام «پدیده»، در حاکمیت ایران فعلی «تحلیل» می‌فرمایند؟ اگر بر اساس این «تحلیل»، ایشان و برادر «دمکرات‌منش‌شان» بتوانند موجودیت‌ خود را خارج از تکیه بر نیروهای سرکوب سازمان‌های امنیتی قرار دهند، حق خواهند داشت، از مشروعیت این نظام هم سخن بگویند! در غیر اینصورت همان «حق» ایجاب می‌کند که، دهان‌ مبارک‌شان را بیش از این باز نکنند! محمد رضا خاتمی گویا «ملت» ایران را با گروه‌های بادمجان دورقاب‌چینی که همه روزه، برای شرکت در لفت‌ولیس‌ها از بیت‌المال، پروانه‌وار به دور شمع وجودشان حلقه می‌زنند، عوضی گرفته‌اند! ملت ایران، هیچ ارتباطی با این جماعت، که همسفره‌ای‌های خلافت ولایت فقیه‌اند، ندارد.

مسئلة «مشروعیت» یک نظام سیاسی، بر خلاف آنچه آقای خاتمی طی این «مباحثات» سعی در تفهیم آن دارند، هیچگونه ارتباطی با «انتخابات» نمی‌تواند داشته باشد. مگر «میرپنج» و صدام‌حسین «انتخابات» برگزار نمی‌کردند؟ مگر در کشورهائی با حاکمیت‌های فاشیست ـ به طور مثال، پاکستان ژنرال مشارف و برمة ژنرال‌ها ـ مجلس و انتخابات وجود ندارد؟ این چه تخم لقی است که مشتی «تبلیغات‌چی‌» اجنبی در دهان ملت ایران شکسته‌اند؟ مشروعیت یک نظام را انتخابات مشخص نمی‌کند! انتخابات یک شرط اساسی جهت اعمال مشروعیت سیاسی است، ولی فی‌نفسه به هیچ عنوان کفایت نمی‌کند. حاکمیتی مشروع است که حق موجودیت فیزیکی، سیاسی، عقیدتی برای مخالف خود را، نه تنها به رسمیت بشناسد که از این «حق» با بهره‌گیری از نیروهای نظامی، انتظامی و امنیتی حمایتی پیوسته به عمل آورد! در شرایطی که مخالفان حکومت «محبوب» آقای خاتمی همه روزه، در زندان‌های این کشور تحت شکنجه و آزار قرار دارند، با چه مجوز «اخلاقی» ایشان پای به «بحث‌آزاد» می‌گذارند؟ «اطمینان خاطری» که این فرد از «مشروعیت» این حکومت دارد، در برابر کسانی که با بحث‌های اساسی در علوم سیاسی آشنای‌اند، تبدیل به یک «مضحکه» می‌شود! شرکت در گفتگوی سیاسی در چنین شرایطی به مثابه این است که، گویا وابستگی بنیادهای تشکیل دهندة این حکومت به اجنبی و جنایاتی که این رژیم، از آغاز بلوای 22 بهمن تا به امروز در کشور مرتکب شده، از نظر ایشان تماماً قصة شاه‌پریان است!

اینکه بسیاری از کودکان این سرزمین، پس از 28 سال حاکمیت این تشکیلات، که «حکومت عدل‌الهی» لقب گرفته، می‌باید شب‌ها گرسنه سر بر بالین گذارند، اصلاً جای «بحث‌آزاد» باقی نمی‌گذارد! چرا که گرسنگی، فقر، اجحاف و سرکوب اگر در این مملکت، 28 سال پیش نیز وجود داشته و کم هم نبوده، از امروز به مراتب کم‌تر بود؛ قسمت عمده‌ای از این فجایع، سوغات حکومت اسلامی خاتمی‌ها و شرکاء است! جواب این سئوالات را ایشان در کدام «پالتاک‌» خواهند داد؟ مسلم است که چنین سئوالاتی جای جوابگوئی نخواهد داشت؛ کارنامة حکومت 8 سالة اخوی آقای خاتمی، تا آنجا که شامل جوابگوئی به نیازهای ملت ایران می‌شد، در برابرمان قرار دارد! کور هم نیستیم! و حال دوستان و مشفقان، دست برادر ایشان را گرفته‌، به میانة میدان کشانده‌اند! یک «پزشک»، که سراسیمه از مطب بیرون دویده، تا در مباحث سیاسی شرکت کند! البته به صورتی «غیابی»! چرا که این فرد، نه سیاست کشور و مسائل راهبردی ایران را می‌شناسد، نه در زمینة بحث‌های حقوقی و سیاسی از تخصصی برخوردار است، و نه اصولاً شخصیت فره‌وش یک سیاستمدار را دارد؛ ایشان یک ژنرال احمدی‌نژاد «ثانی» هستند! یک دلقک، که کاندیدائی است «ایده‌آل»! ایده‌آل، جهت به بیراهه کشاندن مطالبات ملت ایران!

ولی در این میان، استعمار جهت به تحلیل بردن توان دماغی، سیاسی و اقتصادی ایران، دست به هر نوع خیمه‌شب‌بازی خواهد زد. در چارچوب منافع استعمار، آنچه اهمیت کلی دارد این است که ساختار قدرت در ایران بر پایة سابق ـ پایه‌ای که از دوران کودتای «میرپنج» شکل گرفته ـ استوار باقی بماند. یادمان نرفته که، این میرپنج بود که، به دستور سفارت انگلیس، و با استفاده از پول‌های به غارت شده، حوزة علمیة قم را پایه گذاری کرد! چرا که حوزة مشهد، از نظر جغرافیائی به خاک روسیه نزدیک بود و انگلستان از اینکه مراکز تصمیم‌گیری مذهب شیعة اثنی‌عشری از نظارتش خارج شود، بیمناک. از قضای روزگار، «آوازة» انقلابی بودن حوزة علمیة قم، و «سلطنتی» و درباری بودن حوزة مشهد نیز یکی از شاهکارهای عوامل انگلیس در ایران بود. امروز نیز، تمامی داد و فریادها، و نمایشنامه‌نویسی‌های مردم‌سالاری و غیره، از همین سوراخ دعای استعمار بیرون کشیده شده. و جای تعجب نیست که در این بازارچه، گروه کثیری از «فعالان» چپگرا نیز با این روند خود را هماهنگ کنند. همانطور که سال‌ها پیش به یکی از همین فعالان ابراز داشتم، هیچ دلیلی وجود ندارد که آمریکائی‌ها جهت حفظ مواضع استراتژیک خود، به سازماندهی گروه‌های چپگرای وابسته به واشنگتن در ایران نپردازند! مگر سازمان سیا چلاق‌ است؟ در دوران جنگ سرد، آنچه برای واشنگتن بحران ایجاد می‌کرد، وابسته بودن یک گروه سیاسی به اتحاد شوروی بود، نه کمونیست بودن و یا نبودن آن! و دیدیم که «سیا» چگونه مارشال تیتو را در یوگسلاوی، و انورخوجه را در آلبانی، تحت عنوان نیروهای سوسیالیست «مستقل»، بر علیه منافع شوروی، تحت حمایت ارتش ناتو، بر سواحل دریای مدیترانه حاکم کرد!

امروز در چارچوب همین «چپ‌زنی‌های»‌ نمایشی، شاهدیم که گروه‌هائی از «چپ‌های» آمریکائی جدیداً از لوس‌آنجلس به تهران وارد شده‌اند، و اگر وبلاگ امثال بنده به شدت سانسور می‌شود، سایت‌های متعدد اینان، سوار بر خطوط دولتی «بلاگفا»، همه روزه مورد بازدید «علاقمندان» قرار می‌گیرد! امروز استعمار غرب، از دو زاویة کاملاً متفاوت بر ایرانیان می‌تازد: زاویة بی‌وجهه کردن دمکراسی سیاسی در کشور، و زاویة بی‌محتوا کردن گفتمان چپ! وظیفة بی‌وجهه کردن «دمکراسی سیاسی» را خاندان «پرآوازة» خاتمی بر عهده گرفته‌. اینان در چارچوب لبیک به نیازهای استراتژیک، نفتی، و مالی غرب، تا آنجا که بتوانند، به تناوب، ایران و ملت ایران را میان ندانم‌کاری‌های «اتفاقی» یک حاکمیت به اصطلاح اصلاح‌طلب و «مردم‌سالار»، و «تندروی‌های» سرداران «پاسخگو» و «انقلابی» دست به دست می‌کنند. یک روز خاتمی، یک روز احمدی‌نژاد! یک روز برادر خاتمی، و روز دیگر احمدی‌نژادی دیگر! و در این چارچوب منافع غرب تأمین خواهد ‌شد، آب هم از آب در ایران تکان نخواهد خورد، و این در، تا آنجا که بر این پاشنه بچرخد، این خیمه‌شب‌بازی مهوع، و این وطن‌فروشی مزورانه ادامه خواهد داشت!

ولی نمی‌باید فریب ظواهر را خورد! استعمار غرب ابزار دیگری نیز در آستین آماده نگاه داشته: چپگرایان لوس‌آنجلسی و کمونیست‌های لندنی! اینان نیز عقب‌داران قافلة غرب‌اند، تا اگر اختیار مسائل از دست قافله‌سالاران «سردار» یا «پاسدار» خارج شد، غرب متضرر نشود! آنچه تحت عنوان «قرائت نوین سوسیالیستی در ایران» ارائه می‌شود، یکی از همان «خیمه‌شب‌بازی‌های»‌ همیشگی استعمار است؛ همانطور که بوق‌های تبلیغات غرب، سال‌های سال، «انتخابات» را به معنای «حکومت مردم بر مردم» به ایرانیان حقنه می‌کردند، امروز نیز علنی شدن وابستگی تشکیلات بسیاری از چپ‌گرایان ایران به سرمایه‌داری غرب را، تحت عنوان تقبل چپ از «سوسیال دمکراسی» عنوان می‌کنند! بسیار خوب، آیا در چنین سوسیال دمکراسی‌ای، منافع ملی به جیب ملت ایران می‌رود و خرج رفاه ملت ایران می‌شود، یا قرار است به کالیفرنیا فرستاده شود؟ بله، اینجاست که قرائت‌ها ناسازگار خواهند ‌شد! در این میان، تنها مطلبی که عنوان نمی‌شود و مسلماً هیچگاه محلی از اعراب نخواهد داشت، این اصل کلی است که «سوسیالیسم»، «کمونیسم» و هر «ایسم» دیگری، می‌باید در چارچوب منافع ملی مورد بررسی قرار گیرد، در چنین ساختارهائی این سئوال مطرح است که، منافع نصیب کدام ملت‌ها خواهد شد. چرا که می‌دانیم دعوای دیپلماتیک جهانی نه بر سر «سوسیالیسم» و «کمونیسم»، که بر سر منافع اقتصادی است!

تا زمانی که روشنفکران واقعی این مملکت نتوانسته‌اند تعریف روشن و واضحی از بنیادهای سیاسی، و نقش واقعی آنان در کشور ارائه دهند، ملت ایران به دست سیاست‌های غرب چپاول خواهد شد! دلسوزی‌های اخیر آدمکشی چون میرحسین موسوی، برای بچه‌هائی که شب‌ها گرسنه می‌خوابند، به نظر بسیاری از ساده‌اندیشان شاید عملی بسیار انسانی به نظر آید، ولی می‌باید متذکر شویم که، انسان واقعی کسی است که این «واقعیات» اجتماعی را تغییر می‌دهد، نه کسی که سعی می‌کند با سوار شدن بر موج احساسات ایجاد شده در جامعه، برای خود و دوستانش از طریق به میدان کشاندن این واقعیات هولناک و تکاندهنده، آب و نان فراهم آورد! از طرف دیگر شاهدیم که در میانة همین میدان، یک آیت‌الله علم «مخالفت» با حکومت اسلامی بلند کرده، و بر اساس اخباری ضد و نقیض گویا با «ولایت‌فقیه» هم مخالف است، و قرار است محاکمه شود! این صحنه‌سازی‌های مضحک نمی‌باید واقعیات اساسی کشور را تحت تأثیر قرار دهد؛ آخوندها از دیرباز در میان خود بر سر مسائل فقهی درگیری‌های خونینی داشته‌اند، ولی آیا امروز، پس از 28 سال تحمل یکی از دوزخی‌ترین حاکمیت‌های فاشیستی و مذهبی، ملت ایران به این صرافت افتاده که منافع این «قشر» هیچگونه ارتباطی با منافع واقعی او نمی‌تواند داشته باشد؟ بازگوئی این مطالب نقش روشنفکر واقعی این کشور است! در واقع، این «دعواها» بر سر لحاف ملانصرالدین است، و در کمال تأسف، این ملت ایران است که نقش ملانصرالدین را در این میانه بازی می‌کند!

ولی با این وجود، همانطور که در آغاز سخن گفتیم، بحران‌های سیاسی در درون مرزهای کشور با مسافرت پوتین به واشنگتن در روزهای اخیر سرعت خواهد گرفت. امروز برخورد صریح کرملین با کاخ‌سفید بر سر اروپای شرقی آغاز شده، هیچ دلیلی نیست که این برخورد بازتاب‌هائی در ایران نداشته باشد، و سلاح تبلیغاتی و بساط «مردمفریبی» دولت احمدی‌نژاد، «استقلال هسته‌ای»، شاید در این میانه، جزو اولین قربانی‌ها باشد.

هیچ نظری موجود نیست: