۱۱/۰۳/۱۳۸۵

کیک زرد و لحاف ملا!



دیروز کاشف به عمل آمد که اتحادیة اروپا، پس از اینهمه داد و فریاد و قیل‌وقال که جدیداً بر علیة سیاست‌های «افراطی» احمدی‌نژاد به راه انداخته ـ گویا پیش از وی سیاست‌های حکومت اسلامی افراطی نبود ـ هنوز قصد ندارد ایران را «تحریم» کند. البته این خبر را بی‌بی‌سی، بنگاه خبرپراکنی علیاحضرت ملکة انگلستان، روز دوشنبه 22 ژانویه، با عنوان، «اتحادیه اروپا از اوائل فوریه ایران را تحریم می‌کند»، به خورد خوانندگان داده، ولی «تحریمی» که در این «توافقنامه» اعلام شده، آن «تحریمی» نیست که مورد نظر ایالات متحد بود: «تحریم» اقتصادی! این «تحریم» که، بی‌رودربایستی بگوئیم، هنوز خودش هم «پا درهوا است»، فقط شامل تجهیزات و وسائلی می‌شود که در چارچوب فعالیت‌های هسته‌ای به ایران ارسال خواهد شد! البته همانطور که می‌دانیم، «عنقا را بلند است آشیانه!» و همیشه می‌توان هر آنچه جهت فعالیت‌های هسته‌ای، یا هر نوع فعالیت دیگری لازم آید، تحت عناوین دیگر به ایران ارسال کرد. و همانطور که شاهد بودیم، جنگ 8 سالة «ایران ـ عراق»، با عربده‌های «مرگ بر آمریکای» حزب‌الله، بخوبی با ارسال اسلحة آمریکائی و اسرائیلی «اداره شد»؛ صورتحساب‌ها و قیمت‌ها بود که در این میان تفاوت می‌کرد! و گویا امپریالیسم غرب، اینبار نیز قصد دارد از همان «دروازة سابق» ـ دروازة چپاول اموال ملی ایرانیان ـ وارد «میدان مذاکره» با دولت به اصطلاح تندروی احمدی‌نژاد شود.

«تهدید به جنگ»، «تهدید به بستن تنگة هرمز»، «تهدید به حاکم کردن نظامیان بر سرزمین ایران»، «تهدید به خروج بانک‌ها از معاملات با ایران»، و ... تماماً ابزارهائی است که در بطن سیاست‌های تبلیغاتی ایالات متحد، روسیه، چین و اتحادیة اروپا قرار گرفته، و در این میان تنها کسی که اصولاً حرفی برای گفتن نخواهد داشت، همان هیئت حاکمة جمکران است. ولی همانطور که شاهدیم، بی‌اختیار بودن این حضرات در برابر سیاست‌های جهانی، جلودار آن‌ها نخواهد بود. اینان می‌توانند، در هر فرصتی دهان‌شان را باز کنند، و خصوصاً در مسافرت‌های شهرستانی که بیشتر وسیله‌ای جهت ارعاب و تحکیم حاکمیت گروه‌های اوباش «لباس شخصی» است، عربده‌های «مستانة هسته‌ای»، مثلاً در همایش روستائیان «کبودرآهنگ» بالا و سفلی تحویل مردم از همه جا بیخبر بدهند؛ مردمی که اصولاً در چنین تجمعات «فرمایشی» کاری به بیانات «سخنران» ندارند. رادیوهای داخلی هم سریعاً این «بیانات» آتشین را بازتاب داده، و خلاصه‌ای از آن‌ها آناً بر سایت‌های «مستقل» مخالف‌خوانان، و سایت‌های رسمی کشورهای غربی، به زبان شیرین فارسی، در اختیار وبگردان ایرانی قرار می‌گیرد. اینچنین است که «فضاسازی» سیاسی در شرایط فعلی شکل گرفته: طوفان نوح در یک کاسة آب!

آنچه در این میان «مسلم» است، این واقعیت است که، «بحران هسته‌ای»، خارج از همة ابعاد سیاسی و خصوصاً اقتصادی آن، که هیچگاه به سمع ملت ایران نخواهد رسید، به شدت «فروکش» کرده؛ به این معنا که «ساخت و پاخت‌ها» در پشت پرده در حال شکل‌گیری است. هیئت حاکمة روسیه که هنوز در سنت برخوردهای دیپلماتیک در دوران بلشویکی گیر ‌کرده، در کمال وقاحت و بیشرمی، سریعاً اعلام کرد که طرح «تحریم‌» ایران، با منافع مسکو همراه است! معنای واقعی چنین بیانات «دیپلماتیکی» به این مضمون خواهد بود که، «مذاکرات ما با ایران ـ بخوانید چپاول‌ اموال ایرانیان از جانب مسکو ـ بدون کسب صلاحدید از طرف‌های غربی صورت خواهد گرفت!» به عبارت دیگر، مسکو «کاسة ماست» خود را از سفرة ایرانیان برداشت و رفت؛ دیگر کشورها هم فکری برای خودشان بکنند! در این میان، اتحادیة اروپا ـ مقصود کشورهای آلمان و فرانسه است ـ بیشتر از دیگران به دست و پا افتاده‌. چرا که در بطن روابط هسته‌ای ایران با جهان خارج، کشورهای آلمان و فرانسه از تقدم تاریخی برخوردارند، و فراموش نکرده‌ایم که در دوران شاه سابق، اولین قرارداد رآکتورهای «برق هسته‌ای» میان ایران و ایندو کشور به امضاء رسیده بود، و ایران مسلماً‌ هنوز، حتی اگر فقط صورتی تشریفاتی داشته باشد، سهم قابل توجهی از کنسرسیوم هسته‌ای «اوردیف» فرانسه را در اختیار دارد.

اینجاست که بیانات اخیر خانم بکت، وزیر امور خارجة انگلستان، در مورد تحریم «سریع» ایران از جانب دیگر کشورهای اتحادیة اروپا، معنای بیشتری پیدا می‌کند. در واقع، جیغ و فریادهای «مهرورزی» در مورد برنامه‌های هسته‌ای ایران، و «تندروی‌های» وی در مورد مسائل منطقه‌ای، «چشمک‌هائی» است که میان جرج بوش و جمکرانی‌های «تندرو» ردوبدل می‌شود. در عمل، در سفرة «هسته‌ای» ایران ـ این سفره می‌تواند پایة سهم‌خواهی‌های وسیع استراتژیک، اقتصادی و مالی در آینده و در ساختار جدید منطقه‌ای بر محور منافع قدرت‌های بزرگ جهانی باشد ـ اگر روسیه حساب خود را با بقیه جدا کرده ـ این مهم به یمن قرار دادن ملت عراق دم توپ ایالات متحد «حاصل» شد ـ و اگر فرانسه و آلمان از تقدم تاریخی برخوردارند، پس سر آمریکا و انگلستان تقریباً بی‌کلاه خواهد ماند! «میانه‌روی‌های» آقای لاریجانی، و تندروی‌های «مهرورزی»، هر دو یک هدف واحد را دنبال می‌کند، فراهم آوردن شرایط لازم برای آنکه دولت‌های ارباب ـ ایالات متحد و انگلستان ـ نیز از این سفره، «کیک‌زرد» مورد نظر خود را بردارند!

از این خلاصه به صراحت درمی‌یابیم که بحران سیاسی در تهران، در چارچوبی که حاکمیت جمکران قرار گرفته، عملاً‌ غیرقابل حل است. این حاکمیت به دلیل وابستگی تام و تمام به محافل «آنگلوساکسن» در چارچوب شرایط نوین منطقه‌ای «فلج» شده، و با وجود آنکه تمامی سعی خود را در بحران‌سازی، جوسازی، و ... صورت می‌دهد شاهدیم که در باز کردن درهای اقتصادی و مالی کشور به روی سیاست‌های آمریکائی و انگلیسی موفقیت چندانی ندارد. در چنین ساختاری، آمریکائی‌ها ترجیح می‌دهند که اقتصاد ایران، در مرحلة زیرزمینی و غیرفعال باقی بماند؛ ولی فرانسه، چین و حتی متحد نظامی اصلی آمریکائی‌ها در اروپا ـ آلمان فدرال ـ دیگر حاضر به پذیرش این برخورد نخواهند بود. چرا که روسیه همانطور که پیشتر گفتیم، «کاسة ماست خود را برداشته»، و عدم حضور هر کدام از رقبا، صرفاً به این معنا است که سهم اقتصاد روس از «لحاف ملانصرالدین» بیشتر خواهد شد.

پس از فروپاشی اتحادشوروی، آمریکائی‌ها جهت حفظ موجودیت اقتصادی خود در منطقه ـ در چارچوب استعماری ـ مجبور شده‌اند پیوسته در جناح‌های سیاسی حاکمیت ایران شکاف‌هائی «صوری» ایجاد کنند؛ در واقع، این برنامه با هیاهوی «اصلاح‌طلبان» مستقیماً پای به میدان سیاست کشور نیز گذاشت. چرا که جهت حفظ موجودیت ساختارهای وابسته به خود، آمریکا مجبور است، هر چه بیشتر این ساختارها را دیگرگون کند، تا فضاهای باز شده را از نظر سیاسی «پوشش» دهد. ولی این «پوشش‌ها» صرفاً ظاهری است؛ این فضاها هنوز کاملاً باز و دست نخورده باقی مانده، و جناح‌های مسخره‌ای چون «آبادگران»، «اصولگرایان میانه‌رو» و یا حتی آنان که سابقة بیشتری دارند، «کارگزاران سازندگی» را نمی‌توان جناح‌هائی دانست که قادر به ایجاد «پوشش» سیاسی باشند. چنین کاربردی از این گونه «اختراعات» هنوز در تاریخ روابط سیاسی به دست نیامده، و مسلماً‌ در آینده نیز چنین چیزی را شاهد نخواهیم بود. اگر هنوز سیاست‌های دیگری در شکاف‌های ساختار استعماری ایران نخزیده‌اند، دیری نخواهد گذشت که شاهد حضور رقبای آمریکائی‌ها در این صحنه‌ها خواهیم شد. در واقع، حضور ایالات متحد در افغانستان و عراق، دقیقاً جهت حمایت از محافل آمریکائی در منطقه است، و این مهم، جهت جلوگیری از حضور «رقبا» در این سهم‌خواهی بزرگ قرن! ساده‌تر بگوئیم، «دروازة سابق» بر سیاست‌های محافل انگلیسی و آمریکائی دیگر بسته شده، و باز کردن مجدد آن «به زر و زور میسر نخواهد شد!» تهدیدات جنگی، تهدیدات اقتصادی، مالی، بانکی و غیر، زمانی معنا می‌دهد که سیاست‌های تصمیم‌گیرندة جهانی نیز همزمان از آن‌ها حمایت کنند. امروز این شرایط دیگر فراهم نیست.





هیچ نظری موجود نیست: