۹/۲۵/۱۳۸۵

منتصبین منتخب!



سپاس ایزد توانا را که این «انتخابات» تمام شد، و می‌توانیم به موضوع دیگری بپردازیم! ولی چه کنیم که «موضوع» دیگر هم، باز ما را در چارچوب بررسی همین «انتخابات» نگاه می‌دارد؛ سئوال اینجاست که اینک، پس از «پایان» این انتخابات چه فردائی در انتظار ملت ایران خواهد بود؟ شاید برخی بگویند، «تعجیل نباید کرد، باید نخست فهرست برندگان خوشبخت این بخت‌آزمائی سیاسی قطعی شود، و بعد در بارة بازتاب‌هایش سخن گفت!» مسلماً زمانی که با تکیه بر «مستندات» سخن می‌گوئید، منطقی‌تر خواهید گفت، ولی آیا آنچه از صندوق‌ها بیرون خواهد آمد آنقدرها از اهمیت برخوردار خواهد شد؟ متأسفانه مشکل می‌توان برای نتایج قطعی این انتخابات، اهمیتی فراتر از «راهکارهای» مقطعی قائل شد. چرا که تمامی شرکت‌کنندگان در این «بخت‌آزمائی»، پیشتر نیز در بطن این حاکمیت، اگر نه شخصاً، که در چارچوب تعلقات گروهی‌اشان شرکت فعال داشته‌اند. البته در این میان نقش افرادی چون هاشمی‌رفسنجانی، که طی دو دوره حتی رئیس دولت اسلامی هم بوده، کاملاً چشم‌گیر است، و نباید فراموش کنیم که فردی به نام محمد خاتمی، تحت عنوان گذاردن نقطة پایان بر «برخی بی‌قانونی‌ها»، که طی دوران همین سردارسازندگی اعمال می‌شد، بر مسند ریاست «منتخب» دولت تکیه زد! حال چه شده که حضور «احتمالی» همین سردارسازندگی در مجلس خبرگان رهبری از جانب برخی محافل، «بازتاب‌هائی» غیر قابل «محاسبه» به شمار می‌رود؟

بله، می‌بینیم که دنیای سیاست، دنیای رنگارنگی است. ولی نمی‌باید اجازه داد که یک مسئله در این نقش‌ونگار «هزار رنگ» از سوی قدرت‌مداران لوث شود: حقوق‌ شهروندی! اگر این «حقوق» زیر پای گذاشته شود، هیچ قانونی، هیچ محفلی، هیچ شخصیتی نخواهد توانست برای ملتی، تحت هیچ نوع حاکمیتی،‌ آرامش و آسایش به ارمغان آورد. چه بسیار بودند افرادی که طی «مسابقات» انتخاباتی اخیر، ایران را با کشورهائی برخوردار از ساختارهای «دمکراتیک»، چون آمریکا و اروپای غربی به قیاس می‌کشیدند، و شاید در ظاهر، در این قیاس زیاد هم به بیراهه نمی‌رفتند. اینان با تکیه بر این امر «مسلم» که هیچ نظامی اجازه نخواهد داد «مخالفان» موجودیت‌اش در مبارزاتی انتخاباتی شرکت داشته باشند، در واقع با زبان بی‌زبانی زمزمة توجیه ممنوعیت‌هائی را سر می‌دادند که حاکمیت ایران تحت عنوان «استصواب» بر نامزدهای انتخاباتی اعمال می‌کند. ولی با وجود آنکه،‌ آنچه از جانب این افراد عنوان می‌شد، هر چند برای برخی سنگین و ثقیل آید، کاملاً صحت دارد، ماهیت نظام‌ها و تعریفی که هر نظام از «شهروند» صورت می‌دهد، قابل گسترش به نظام‌های دیگر نیست.

به طور مثال، این امر از مسلمات است که سنای ایالات متحد، به هیچ عنوان اعتبارنامة یک سناتور را که متعلق به گروه‌های سیاسی «ضد سنا» باشد ـ این گروه‌ها، سنای آمریکا را غیرقانونی می‌دانند و معتقدند که مجلس نمایندگان می‌باید سنا را منحل کند ـ تأئید نخواهد کرد. و یا اگر روزی در کشور انگلستان، که در تبلیغات جهانی دهه‌ها به عنوان سمبل دمکراسی پارلمانی معرفی شده، یک جمهوریخواه جدائی‌طلب ایرلند شمالی به نمایندگی مجلس انتخاب شود، حاکمیت موجودیت سیاسی او را تأئید نخواهد کرد، در این مورد نمونة بابی‌ساندز، نمونه‌ای است کاملاً گویا!

ولی مسئله اینجاست که تعریف حقوقی و سیاسی «شهروند» در این ممالک عملاً صورت گرفته، و در چارچوبی قانونی این «صورت‌بندی‌ها» تنظیم شده‌اند. «شهروند»، در ایالات متحد و یا انگلستان، از فهرستی از حقوق برخوردار است، که هیچ قدرتی، لااقل به صورت علنی، حق دست‌درازی به آن‌ها را نخواهد داشت، از طرف دیگر، این حقوق و این «تعاریف حقوقی»، زمان‌شمول نیستند، و با در نظر گرفتن دستاوردهای فناورانه، علمی، حقوقی و غیر، مشمول بازنگری خواهند شد. به طور مثال زنان در کشور فرانسه فقط پس از پایان جنگ دوم جهانی از حق شرکت در انتخابات برخوردار شدند، و در تاریخ آمریکا، فقط پس از پایان جنگ دوم است که ادارة مهاجرت اینکشور، الزام «سپیدپوست» بودن را از «الزامات» رسمی نامزدهای مهاجرت به این کشور قلم زده است. آیا می‌توان کشور ایالات متحد، و یا فرانسه را در چارچوب قوانینی متصور شد که فقط 60 یا 70 سال پیش بر این جوامع «حاکم» بوده‌اند؟ مسلماً این تصویر بسیار «مضحک»‌ و «مسخره» خواهد بود.

اینک باید به کسانی که با توسل به شیوه‌هائی گاه «غیرانسانی»‌، صرفاً به این دلیل که گروهی در یک اطاقک جمع می‌شوند و یک نام از یک فهرست را بر تکه کاغذی می‌نویسند، قصد القای نوعی «تساوی»‌ حقوقی میان ایرانی، فرانسوی و آمریکائی را القاء کنند، گوشزد کرد که این نوع برخورد خود نوعی «پوپولیسم» است؛ مردم‌فریبی است، و «پوپولیسمی» است هولناک که فقط سعی بر تهی کردن «مفاهیم» از معنا و عمق آن‌ها دارد. این همان است که «فاشیسم» پیوسته شیفتة آن است، یعنی حاکم کردن «ظواهر» بر مسائل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی!

این «انتخابات» نیز از سر ملت ایران گذشت، رسانه‌های دولتی و نیمه‌دولتی، از پیش خبر می‌دهند که تمامی گروه‌های «درگیر» خود را برندگان خوشبخت این «انتخابات» معرفی می‌کنند؛ دولت اسلامی از حضور وسیع و چشم‌گیر شهروندان در مراکز رأی‌گیری سخن به میان می‌آورد، و برخی از «دولتمردان» این حکومت همین حضور را «مشتی بر دهان یاوه‌گویان» توجیه می‌کنند؛ رسانه‌های بین‌المللی از قبیل بی‌بی‌سی و سی‌ان‌ان، با چاپ عکس و تفصیلات از همین «مشت‌ها که گویا بر دهان یاوه‌گویان خورده است»، سعی دارند که هر یک سیاست‌های مورد نظر خود را در مرزهای ایران به پیش برانند، ولی یک سئوال هنوز باقی است: شهروند ایرانی در این میان به چه دست یافت؟

در مملکتی که آزادی مطبوعات، شیوه‌های مختلف بیان فرهنگی ـ موسیقی، سینما، تئاتر، نقاشی و مجسمه‌سازی ـ بستگی تام و تمام به وضعیت مزاجی چند «سانسورچی» در یک وزارتخانه پیدا می‌کند، در مملکتی که از چاپ صدها کتاب و هزاران مقاله ـ پیشتر تحت عنوان «کمبود» کاغذ، و بعدها صریحاً به فرمان و امر «دولت» ـ جلوگیری به عمل می‌آید، آیا «انتخابات» معنا و مفهوم می‌تواند داشته باشد؟ آنروز که ایرانی در بطن زندگی روزانة خود، در ارتباط خود با حاکمیت و دولت، بر این سئوال جوابی صریح و روشن بیابد، مسلماً باز هم «انتخابات» خواهیم داشت، ولی «انتخابات» از نوعی دیگر!




هیچ نظری موجود نیست: