۶/۰۸/۱۳۸۵

ریاست جمهوری در ایران!


تحولات چند ماه اخیر نشان می‌دهد که، اگر ارتش آمریکا به دلیل موازنه‌های راهبردی در منطقة خاورمیانه، موفق به ایجاد شرایط جنگی در داخل مرزهای ایران نشود ـ و این شرایط جنگی را مسلماً همة ایرانیان، از همة طیف‌های سیاسی، اگر صداقت داشته باشند مردود خواهند دانست ـ به قدرت رسیدن گام به گام سیدمحمد خاتمی، یا حداقل جناحی سیاسی که به نحوی از انحاء به وی و جریان منسوب به وی وابسته باشد، به تدریج تبدیل به تنها گزینة سیاسی در آیندة نزدیک ایران خواهد شد. در واقع، عملکرد دولت احمدی‌نژاد در همة زمینه‌ها ـ اگر فعالیت‌های وی را بتوان در چارچوب ادارة کشور «عملکرد»‌ خطاب کرد ـ به نحوی صورت گرفته، که امکان به قدرت رسیدن دوبارة جناح وی، نه از طریق بازنگری‌های سیاسی در بطن احزاب و تشکیلات موجود قابل پیش‌بینی است، و نه شاید هیچکدام از همان تشکیلاتی که از روز نخست هواداران قدرت «مهرورزی» بودند، حاضرند یک بار دیگر حضور وی و جناح وی را در رأس قوة اجرائیة کشور «تحمل»‌ کنند.

در نتیجه، از همین امروز می‌باید منتظر شروع فعالیت‌های «انتخاباتی» محمد خاتمی باشیم. مسافرت وی به کشور ژاپن، و متن سخنرانی‌های او در اینکشور، و از طرف دیگر، برنامه‌ریزی‌ جهت سفرهای آتی وی به ایالات متحد، از هم اکنون نشان می‌دهد که حضور وی به عنوان یکی از مهره‌های مورد نظر سیاست بین‌الملل در فضای سیاسی آتی ایران عملاً غیرقابل تردید شده. مسلماً در این میان، گروه‌هائی وجود دارند که به دلایلی متفاوت، از این «گزینة» سیاسی استقبال زیادی خواهند کرد؛ نباید فراموش کرد که حکومت 8 سالة خاتمی برای بسیاری از آنان «عوایدی»‌ به همراه آورد، و هم اینان، امروز تحت عناوین دهان‌پر‌کن و گاه مبهم: «دمکراسی دینی»، «مردم‌سالاری مذهبی»، «آزادی‌مطبوعات در چارچوب اسلام» و ... از بازگشت «سیدخندان‌شان» به قدرت، هر چند که خود وی ریاست قوة مجریه در حکومت اسلامی را با پیشة «تدارکات‌چی» محک زده بود، حمایت‌ها می‌کنند!

ولی اگر بخواهیم صادقانه کارنامة 8 سال حکومت خاتمی را ورق بزنیم، واژه‌های مناسب جهت توصیف برنامه‌ها و دستیافت‌های این دولت بیشتر واژه‌های «شکست»، «مردم‌فریبی»، «بحران‌آفرینی»، «ناتوانی دستگاه دولت» و ... خواهد بود. خاتمی طی حکومت 8 ساله‌اش، نه از «ارزش‌هائی» دفاع کرد که مدعی دفاع‌ از آنان بود، و نه از افراد و «شخصیت‌هائی» که، هر کدام به نحوی از انحاء با توسل به حکومت وی پای به میدان سیاست فعال گذاشته بودند. شعار خاتمی «مبارزه برای مردم‌سالاری» بود، ولی طی 8 سالی که وی حکومت کرد، این واژه هیچگاه در چارچوب روابط موجود در بطن «حاکمیت» ایران و سه قوة کشور، «تعریف» نشد. حتی امروز نیز کسی به صراحت نمی‌داند «مردم‌سالاری دینی» که وی با این آب و تاب در داخل و خارج از آن سخن‌ها می‌گوید چه «صیغه‌ای» است؟

خاتمی، همانطور که شاهد بودیم، در برابر تعطیل «فله‌ای» مطبوعات، در برابر قتل‌عام نویسندگان و شخصیت‌های سیاسی به وسیلة عوامل دستگاه اطلاعاتی کشور (ساواک)، در برابر سوءقصدهای سیاسی‌ای که بر علیة «هواداران‌اش» به دست همین تشکیلات «نظامی ـ امنیتی» سازماندهی می‌شد، در جوابگوئی به نیازهای سیاسی جامعة ایران: آزادی زنان و وضعیت اسفناک حقوقی آنان، حقوق اقلیت‌های مذهبی و حقوق سازمان‌ها و افراد لائیک، آزادی‌های اجتماعی، لغو سانسور بر مطبوعات و انتشارات، گسترش و فعال‌سازی دستگاه قضائی جهت پوشش و حمایت از شهروندان، حمایت‌ از سندیکاهای کارگری و حقوق کارگران، پیشگیری از بحران‌های دانشجوئی و پاکسازی محیط‌های دانشگاهی از گروه‌های فشار دولتی و شبه‌دولتی، و دیگر معضلاتی که طی این 8 سال بر جامعة ایران سایه افکنده بودند، جوابی جز «سکوت»، و در بهترین صورت ممکن، «بی‌عملی» ارائه نداد!

مردم ایران شاهد بودند که طی بحران‌های هولناک دانشگاه، تعطیل‌مطبوعات، کشتار نویسندگان، و ... ماه‌های متمادی «سیدخندان»‌ سکوت اختیار می‌کرد! و فقط زمانی لب به سخن می‌گشود که مشاورانش تشخیص می‌دادند، «بحران» از سر گذشته و ایشان می‌توانند بدون ارجاع کلام به «بحران»، سخنرانی بفرمایند! این نوع «مملکت‌داری»، شاید برای بعضی‌ها کارساز به شمار آید، ولی مسلماً قادر نخواهد بود در برابر معضلات عدیدة کشور ایران پاسخی به همراه آورد. از نظر رفاه، آزادی‌های اجتماعی و سیاسی، آزادی‌های فردی و فرهنگی، امکانات حقوقی و شغلی، و بسیار سرفصل‌های دیگر، ایرانیان در شرایط مردم انگلستان یا فرانسه زندگی نمی‌کنند که برخی نویسندگان و «محققان»‌ به خود اجازه می‌دهند، «مملکت‌داری» به شیوة خاتمی را، در چارچوب دست‌یابی به «مردم‌سالاری» گامی «مثبت» تلقی کنند؛ حمایت از خاتمی در این راستا بیشتر به مضحکه می‌ماند تا تحلیل شرایط اجتماعی ایران!

امروز، در چارچوب سیاست‌های کلان جهانی، کشور ایران می‌باید پای به مرحلة نوینی گذارد؛ گذار از «فاشیسم فراگیر دولتی» به «دمکراسی کم‌رنگ محافل» ـ حکومتی از قماش ترکیه، پاکستان و تایلند! این خواست «استعمار» است، و در این میان بی‌عملی متفکران، متخصصان، سیاست‌مداران و صاحب‌نظران عملاً ملت ایران را به حاشیة تحولات رانده. سازمان‌های رنگارنگ سیاسی کشور در این فضای نوین، یا مقهور همکاری با رژیم شده‌اند، و در راستای هم‌گامی با «تحولات صلح‌‌آمیز» در فضای سیاسی و اجتماعی «حکومت اسلامی»، آیندة سیاسی خود را می‌جویند، و یا در راستای تضاد با حکومت‌اسلامی به مثابه شاخه‌ای از ارتش آمریکا عمل می‌کنند، و به این تفکر دامن می‌زنند که چون گله‌ای سگان وحشی آمادة دریدن «حکومت اسلامی» هستند. هر دو این مواضع آزاردهنده است، چرا که نه با همکاری تنگاتنگ با «فاشیسم» می‌توان «ماهیت»‌ مردم ستیز آنرا تغییر داده و تلطیف کرد، و نه اینکه با گوش به فرمان ماندن به فرامین یک ارتش اجنبی می‌توان سنگی از سر راه رشد و تعالی یک ملت برداشت.

تلاش‌ محافلی که محمد خاتمی را در مقام «سفیر» تام‌الاختیار «مردمسالاری دینی»، به چهارگوشة جهان اعزام می‌کنند، در واقع جلوگیری از به ثمر رسیدن یک اصل کلی در تفکر اجتماعی و سیاسی کشور است. اصلی که می‌باید سیاست را نه در مقام پاسخگوئی به نیازهای محافل بین‌الملل، که در چارچوب قدرت سیاست‌مداران در پاسخگوئی به نیازهای ملت ایران به محک آزمایش گذارد. این اصل امروز، بیش از هر روز دیگر ـ حتی طی سیاه‌ترین دوره‌های سرکوب دولت میرحسین موسوی منفور ـ از طرف گروه‌ها و تشکیلات سیاسی «سازشکار»‌ و «جنگ‌آور»، به زیر سئوال برده شده. به صراحت بگوئیم، کشوری چون ایران، با بیش از 3 میلیون آواره و پناهندة سیاسی که در اقصی نقاط جهان پراکنده شده‌اند، در راستای «انتخابات» ریاست جمهوری آیندة کشور، خارج از گزینه‌های حاکمیت اسلامی، هیچ در چنته نخواهد داشت. فرداست که بازهم در آستانة انتخاباتی دیگر، شاهد خواهیم بود که سازمان‌ها، احزاب و گروه‌هائی که هر یک کارنامه‌ای 50 یا 60 ساله از «مبارزات» سیاسی خود قلمی کرده‌اند، به این بسنده خواهند کرد که با فلان نامزد انتخاباتی رژیم، موافق‌اند یا مخالف! پر واضح است که چنین موضع‌گیری‌هائی به هیچ عنوان جوابگوی نیازهای کشور نیست.

شاید برای اجتناب از فروافتادن در منجلابی نوین، آندسته از سازمان‌ها و احزاب سیاسی کشور که پشتیبان سیاستی مستقل‌تر و کارآمدتر هستند، می‌باید پیش از آنکه امثال محمد خاتمی بار دیگر گوی سبقت را در میدان سیاست بربایند و خود را به تنها نامزد «معتبر» تبدیل کنند، برنامه‌ای فراگیر جهت برخورد با رخداد انتخابات ریاست جمهوری در ایران تدارک بینند. برای اینکار فرصت زیادی پیش روی نیست.

هیچ نظری موجود نیست: