۵/۰۱/۱۳۸۵

هدف بعدی ایران؟



حملة وحشیانة ارتش اسرائیل به کشور لبنان که چند روز پیش آغاز شد خاورمیانه را همچنان ملتهب نگاه داشته، و دولت اسرائیل رسماً اعلام کرده که گویا در کشور لبنان اهدافی را دنبال می‌کند که هنوز به آنان دست نیافته است. این اظهارات زمانی اعلام می‌شود که بحران ناشی از این حملة «غیرقانونی»، که حمایت سیاسی و مالی ایالات متحد آن را عملاً‌ به تنشی جهانی تبدیل کرده، از مرزهای اسرائیل و لبنان گذشته و به ایران، سوریه و دیگر مناطق جهان نفوذ می‌کند. برای ناظران بیطرف این سئوال مطرح است که اگر ارتش اسرائیل نمی‌تواند بدون اجازة ایالات متحد به اینگونه ماجراجوئی‌های وحشیانه دست یازد، اگر این حملات صرفاً با حمایت سیاسی و مالی آمریکا می‌تواند در برابر خشم جهانیان تاب و تحمل آورد، آمریکا در این «جنایت‌» به دنبال کدام اهداف است؟

جواب به این سئوال نمی‌تواند پیچیده باشد، چرا که همگام با این «تجاوز نظامی»، شاهد اوج‌گیری چند معضل سیاسی در جهان هستیم. در گام نخست، مسئلة بحران افغانستان قرار دارد. چرا که «جنگ افغانستان»، که در رسانه‌های امپریالیستی قصه‌ای فراموش شده می‌نماید، موضع خود را هنوز به عنوان «شاه‌کلید» این صندوقچة پر رمز و راز حفظ کرده. نباید فراموش کرد که حضور «وحشیانة» امپریالیسم در منطقة آسیای مرکزی و خاورمیانه، از همین «شاهراه» صورت گرفت. افغانستان، و شرایط هولناکی که آمریکا خود در اینکشور به راه انداخته بود، هنوز هم مهم‌ترین بهانة ایالات متحد برای سرکوب و چپاول ملت‌هاست. شاهدیم که طی چند روز گذشته، بحران نظامی و سیاسی در افغانستان در حال اوج‌گیری است، و حملات نیروهائی که رسانه‌های غربی از آنان به عنوان «طالبان» و یا «القاعده»‌ یاد می‌کنند، بر علیه نیروهای غربی هر روز از شدت بیشتری برخوردار می‌شود. ولی همین رسانه‌ها هیچگاه نمی‌گویند که در بطن استراتژی‌های جهانی، این به اصطلاح «نیروها» از کجا تأمین بودجه می‌شوند، از کدام مجرا مورد حمایت لوژیستیک قرار می‌گیرند، و چه کسانی در سطح منطقه به موجودیت آنان امتداد می‌دهند؟

جواب به این سئوالات نیز از پیچیدگی برخوردار نخواهد بود. افراد مطلع و دانش‌پژوه بخوبی می‌دانند که «تروریسم» اسلامی ساخته و پرداختة واشنگتن است، و آنچه سخنگویان کاخ سفید در ملاءعام ابراز می‌دارند بیشتر به شعبده می‌ماند تا اعلام مواضع سیاسی. بنیادهائی به نام «طالبان» و یا «القاعده»، یا هر نامی که بخواهیم بر آنان بگذاریم، امروز به مهم‌ترین اهرم در سیاست‌گذاری‌های جهانی ایالات متحد تبدیل شده، و با کوچک‌ترین فشاری از جانب واشنگتن،‌ کشورهای مختلف در منطقة آسیای جنوبی و یا خاورمیانه، در جهت حمایت و یا تخاصم با این «بنیادهای سیاسی» دست به اتخاذ سیاست‌هائی خواهند زد که نتیجة آن می‌تواند در جهت تأئید مواضع واشنگتن مورد استفاده قرار گیرد. واشنگتن، طی دوران جنگ سرد نیز از اهرمی این چنین مطمئن در سیاست‌گذاری‌های خود برخوردار نبوده است. به صراحت شاهدیم که مسئلة بازسازی عراق، چه از نظر سیاسی و چه از نظر مالی و اقتصادی، تماماً به دلیل فعالیت‌های «القاعده» در حال تعلیق است، و این «تعلیق» برای کشور عراق، همه روزه میلیاردها دلار ضرر و زیان به همراه می‌آورد، ضرری که در جبهة امپریالیسم آمریکا تبدیل به هزاران میلیارد دلار منافع روزانه ‌شده.

از طرف دیگر، شرایط نابسامان اقتصادی در منطقه، همه روزه میلیاردها دلار به کشورهای منطقه، خصوصاً کشورهای صادرکنندة نفت لطمه وارد می‌آورد، و این زیان‌ها نیز به همین صورت از جانب واشنگتن تبدیل به نقدینگی، سرمایه و اهرم‌های فشار اقتصادی و مالی جهت چپاول هر بیشتر ملت‌های منطقه شده است. به جرأت می‌توان اذعان کرد که امروز بودجة مخارج جاری دولت در واشنگتن را کشورهای نفت‌خیز منطقه تأمین می‌کنند، کشورهائی که در عمل نه در جنگ شرکت دارند، و نه جنگ در خاک‌ آنان جاری است. و بهترین بهانه برای سازماندهی این چپاول نیز،‌ وجود سازمان‌هائی است به نام «القاعده» و «طالبان»!

با این وجود، در مقاطعی، جنگ صوری ایالات متحد با «اصول‌گرائی»‌ اسلامی، برای اینکشور هزینه‌های سنگینی به همراه آورد. و در عمل، به بحران 11 سپتامبر، که صرفاً نتیجة شکاف در هیئت حاکمة آمریکا بود، بحران‌های دیگری چون جنگ عراق، جنگ افغانستان، «بحران هسته‌ای»‌ آمریکائی‌ها در ایران، ‌و امروز پدیده‌ای به نام «جنگ لبنان» افزوده شده‌. این امر که طی چند سال گذشته، در یکی از مهم‌ترین مناطق جهان ـ آسیای مرکزی و خاورمیانه ـ کشور ایالات متحد پیوسته از بحرانی به بحران دیگر پریده، از چشم صاحب‌نظران پنهان نمی‌ماند، خصوصاً که آتش هیچکدام از این فتنه‌‌ها روی به خاموشی نگذاشته‌. افغانستان همچنان در آتش تجارت تریاک، تجارت انسان، و ناامنی می‌سوزد؛ عراق، پس از گذشت سال‌ها از «پایان» جنگ «آزادیبخش» امپریالیست‌ها، هنوز نه عملاً‌ دولت دارد و نه بنیادهائی جهت اعمال حاکمیت؛ بحران افغانستان به کشور پاکستان سرایت کرده ـ مسئله‌ای که مورخان و صاحب‌نظران بسیار مورد تحلیل قرار داده‌اند ـ و تا فروپاشی کامل حاکمیت در پاکستان شاید راه درازی در پیش نباشد؛ حملات «وحشیانة» اسرئیل بر علیة ملت لبنان مسلماً‌ نمی‌تواند در راه حفظ امنیت منطقه گام مؤثری به شمار آید؛ و دقیقاً در چنین شرایطی شاهدیم که گروهی از «ایرانی‌نماهای مقیم خارج» جهت «مشورت»، به کاخ سفید احضار می‌شوند!

این افراد، که همگی از میان نوکران دست به سینة امپریالیسم انتخاب شده‌اند، تحت عنوان «کارشناس!»، «صاحب‌نظر!»، «فعال سیاسی!» و ... جهت چه نوع مذاکرات، و در باب چه موضوعاتی پای به لانة مرکزی امپریالیسم آمریکا می‌گذارند؟ چه کسانی به اینان وکالت داده‌اند که از جانب ایرانیان «سخنگو» باشند؟ این مجموعة مضحک، تشکیل شده از کلیة عوامل آمریکا در ایران، روی به چه نوع سیاستی دارد؟ افرادی چون عباس میلانی، که خانه‌زادهای آمریکا هستند، در چه شرایطی در کنار سرکار خانم برومند نشسته‌اند؟ فردی که پدر دلبندش را آدمکشان آمریکا در پاریس سر بریدند؟ «حقیقت‌جو» که پروندة «تعیین صلاحیت‌» او را «شورای نگهبان حکومت اسلامی»‌ تأمین کرده، با چه روئی خود را نمایندة ملت ایران می‌خواند؟ ایشان در چه امری «کارشناس»‌ شناخته می‌شوند؟ و از همه مهم‌تر موجود شناخته شده‌ای چون اکبر گنجی، که تئاتر مضحک دمکراسی‌خواهی او را ایرانیان مبارز با خنده و شوخی به مسخره کشیدند، به چه حقی در برابر چشم جهانیان خود را «مبارز» و «آزادیخواه» ایرانی‌ جا زده؟

روزی که جورج بوش قصد داشت با حمله نظامی به عراق، شکست‌های خود در افغانستان را «تحت پوشش» قرار دهد، از مشتی خودفروخته و کلاه بردار چون «پاچه‌چی»، «چلبی» و طالبانی، تحت عنوان «آینده‌سازان» کشور عراق تجلیل به عمل می‌آورد. نتیجة «سازندگی‌های» ارتش آمریکا و شرکایش را امروز در عراق به چشم می‌بینیم، این «آینده‌سازان» اگر آیندة ملت عراق را به نابودی کشاندند، مسلماً‌ آیندة مالی و اقتصادی خود و دوستان‌شان را به خوبی پایه‌گذاری کرده‌اند. ولی یک مطلب را هنوز نگفتیم، امپریالیسم، برای تعرض به خاک ایران، برای آتش افروزی در مرزهای این سرزمین، اینبار سخت در اشتباه است. انواع پاچه‌چی و چلبی ایرانی، اگر خدائی ناکرده زمینه‌ساز تعرض نظامی به خاک ایران شوند، از جانب ملت ایران هرگز بخشوده نخواهند شد. آقای بوش! ایران عراق نیست، این یک را از «کارشناسان‌» واقعی‌ خود بپرسید.


هیچ نظری موجود نیست: