۱۲/۲۴/۱۳۸۴


چرخش در راهبرد هسته‌ای
...
«بحران هسته‌ای» ایران پای به مرحلة جدیدی گذاشته. و سیاست‌های اعلام شده از جانب نظام حاکم بر ایران که طی چند روز گذشته، از طرف مقامات طراز اول کشور، در راستای «تبلیغات جنگ» قرار گرفته بود، به سرعت تغییر مسیر دادند. این تمایلات که گویا پیش از موعد مناسب از جانب سخنگوی وزارت امور خارجه عنوان شده بود، باعث شد که نه تنها آقای آصفی مجبور به عقب‌نشینی از مواضع «دولت» شود، که وزیر امور خارجة روسیه پس از مذاکرات واشنگتن، به دور از هر گونه پرده‌پوشی‌های دیپلماتیک اعلام کند: «پیشنهاد روسیه برای تأمین سوخت لازم نیروگاه‌های ایران، پیشنهادی نیست که ایران آنرا قبول و یا رد کند!»‌

در واقع، بار دیگر کشور ایران پای در راستای سیاستی گذارد که طی هفتاد سال گذشته همیشه در آن گام نهاده، و همیشه در مسیر آن مغلوب قدرت‌های بزرگ‌تر شده. این سیاست که در دوران مصدق بر آن نام «توازن منفی!» گذاشته بودند، در همان دوران مصدق نیز عدم‌کارائی خود را به اثبات رساند؛ بعدها، در مصر و دیگر مناطق جهان، از طرف دولت‌های جهان سوم کپی‌برداری شد، و در کمال تعجب همیشه نتیجه‌ای ثابت به ارمغان آورد: شکست!

اصل کلی در این به اصطلاح «موازنة منفی»، فاصله گرفتن از یک قدرت، جهت حریص کردن قدرت دیگر است، قدرتی که می‌بایست، بر اساس این «پیش‌فرض» سیاسی، حامی عمل مستقل‌تر از جانب دولت ایران، در برابر قدرت دیگر باشد! از نظر تاریخی چنین نتیجه‌ای هیچگاه حاصل نشده، چرا که قدرت‌های بزرگ در نقاط حساس سیاست‌های راهبردی خود، ترجیح می‌دهند با یکدیگر، در راستای یک راهبرد فراگیر جهانی کنار آیند، تا با دولتی ضعیف و متکی بر سیاست‌های جهانی، که نهایت امر روابط‌اش با آنان، دست و پا گیر خواهد شد.

دولت ایران پس از اعلام مواضع راهبردی آمریکا در منطقه ـ جنگ افغانستان و عراق ـ سعی بر آن داشت که خود را در مقام یک «متحد» غیر قابل اجتناب به یانکی‌ها تحمیل کند؛ حمایت از کردهای وابسته به ایران در حاکمیت عراق، حمایت از شیعیان و ایرانیان مقیم عراق در دولت پیشنهادی آمریکا، و دیگر اقدامات کشور ایران دقیقاً در همین راستا صورت گرفت. صادقانه بگوئیم، در این محدوده، ایران از موفقیت‌هائی نیز برخوردار بود. ولی مشکل آنجا شروع می‌شود که قدرت‌های دیگر، و در این دو مورد بخصوص، روسیه، قرائت دیگری از شرایط دارند. انفجارات قومی در عراق، که شیعیان را به عنوان همکاران جمهوری اسلامی ایران و ارتش آمریکا در صف اول قرار می‌دهد، می‌تواند عراق را به یک جنگ همه‌جانبة داخلی بکشاند، جنگی که حداقل در شرایط فعلی، آمریکا نمی‌تواند حامی آن باشد. انفجار اماکن مقدس شیعیان در واقع گوشزد کوچکی از جانب مخالفان این همبستگی تنگاتنگ بود. و جواب این «استفتاء» راهبردی نیز به همان سرعت اعلام شد؛ آمریکا از مواضع دوستان خود در تهران فاصله گرفت و به دامان سیاست‌های اعلام شدة روسیه خزید.

البته این سیاست بازندگان زیادی داشت، که شاید از نظر ما ایرانیان مهم‌ترین‌شان باشند؛ دولت فخیمة انگلستان بازندة اصلی این چرخش بود، این دولت اینک عملاً با آمریکا، در ظاهر بر سر توافق‌ خریدهای تسلیحاتی، و در واقع به دلیل کنار گذاشته شدن از تمامی مذاکرات منطقه به نفع روسیه، از نظر سیاسی درگیر شده است. در درجة دوم می‌باید از جناح «چپ‌نمای» حاکمیت، به رهبری آیت‌الله خامنه‌ای نام برد که اظهارات جنگ دوستانة چند روز پیش او عملاً با اتخاذ سیاست جدید از جانب آمریکا «سنگ روی یخ» شد، این چرخش به وجهة «رهبری» در نظامی که خود را منبعث از «رهنمودهای رهبر می‌نمایاند»، صدمه‌ای جبران ناپذیر وارد می‌آورد. و نهایتاً بازندگان دیگر در این قمار سیاسی را نیز نباید از نظر دور داشت: دولت‌های وابسته و یا متمایل به ایران در افغانستان و عراق! چرا که اینک اگر موجودیت‌ این دولت‌ها می‌باید از جانب هر دو طرف در گیر ـ آمریکا و روسیه ـ همزمان مورد تأئید قرار گیرد، نزدیک بودن‌شان به ایران و سیاست ‌آمریکا، برایشان صرفاً دردسر خواهد آفرید.

شاید یک‌بار دیگر باید تکرار کنیم که سیاستگذاری در منطقه‌ای مهم و سرنوشت‌ساز، چون خاورمیانه، نمی‌تواند از جانب دولتی صورت گیرد که با چشم‌داشت حمایت خارجی و سرکوب داخلی، صرفاً قصد نگاه داشتن خود بر اریکة قدرت را دارد. در همین چند روز، این «صورت‌بندی» غلط که تنها وسیله‌ای جهت توجیه استبدادی سیاسی در داخل کشور شده، یک بار دیگر به صراحت عدم‌کارائی خود را به اثبات رساند.

هیچ نظری موجود نیست: