۷/۰۵/۱۳۹۳

حسن باند!




مسلماً امسال یکی از مهم‌ترین رخدادهای نشست سران کشورها در مجمع عمومی سازمان ملل در  نیویورک دیدار حسن روحانی با دیوید کامرون بود.   با این وجود،   در تحلیل چند و چون این دیدار،  که حداقل در نظام رسانه‌ای «انعکاس گسترده» یافته،   نمی‌باید به بیراهه رفت.   از منظر دیوید کامرون و تبلیغات بریتانیای «کبیر» توجیه مشخصی پیرامون چرائی این ملاقات مطرح نشده.   تو گوئی دیدار دوجانبة روسای قوة مجریه حکومت اسلامی جمکران و بریتانیا،  آنهم پس از 35 سال از جمله رخدادهای عادی و معمولی می‌باید تلقی شود!  ولی در جمکران تقریباً تمامی لایه‌های حکومتی،   در اعتراض به سخنانی که دیوید کامرون پس از دیدار با روحانی از تریبون سازمان ملل پیرامون کشور ایران ایراد کرد،   به اجماع رسیده‌اند.  از لاریجانی و روزنامة کیهان گرفته،   تا لات‌ولوت‌های زهوار در رفته‌تری از قماش «قائم‌مقام جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی»،  نخست‌وزیر بریتانیا را مورد تهاجم قرار داده‌،  و هر یک مجازاتی برای وی تعیین کرده‌اند؛   از تعلیق مذاکرات هسته‌ای گرفته،   تا قطع رابطه با انگلستان و حتی عدم همکاری با ائتلاف علیه داعش!  در اینجا چند پرسش بی‌پاسخ باقی مانده،  که تلاش خواهیم داشت در وبلاگ امروز در حد امکان برای‌شان پاسخی بیابیم.         

نخستین سئوالی که مطرح می‌شود این است که به چه دلیل دیویدکامرون «یخ‌های» مراودات دیپلماتیک با ایران را اینچنین در ملاءعام ذوب کرده،  و در شرایطی نه چندان مناسب انگلستان را به ارتباط سیاسی با حکومت اسلامی «آلوده» نموده؟   اگر در اینجا از واژة «آلوده» استفاده می‌کنیم،  به هیچ عنوان اشتباهی در کار نیست.   حکومت اسلامی از دیرباز وامدار انگلستان بوده و هنوز هم هست.   و در این میانه،   تاریخچة روابط استعماری حکومت ملایان با انگلستان آنقدرها هم از انظار پوشیده و پنهان نمانده؛    راه دور نرویم.   اگر فراموش نکرده باشیم،  روزی که یک افسر «ام. آی. 6» به نام چیلکات را به عنوان سفیرکبیر بریتانیا به ایران فرستادند،   در وبلاگی تحت عنوان «سردار چیلکات» نوشتیم که پذیرش استوارنامة یک جاسوس «ام. آی. 6» در تهران،  آنقدرها ارتباطی با استقلال و اقتدار حکومت اسلامی نمی‌تواند داشته باشد.  در همان مطلب نیز گفتیم که چیلکات برای آشوب‌آفرینی به تهران فرستاده شده.   دیری نپائید که توسط اوباشی که «مردم» معرفی می‌شدند،  سفارت انگلستان «تسخیر» شد،  و جهت تأمین خسارات وارده،   یک صورتحساب چند میلیون پوندی نیز روی دست ملت ایران افتاد.   حال،  همین دولت انگلستان کارش بجائی رسیده که رئیس قوة مجریه‌اش را در ملاءعام و در برابر دوربین خبرنگاران به «دیدار» فردی می‌فرستد که از سوی کارمندانی به مراتب دون‌پایه‌تر از چیلکات،   به کارگزاری منافع انگلستان در ایران گمارده شده.   بی‌رودربایستی بگوئیم،   به قول مش‌قاسم،  دروغ چرا؟ تا قبر «آ.آ.آ»،  تحولات مهمی باید در راه باشد.

سکرمه‌های در هم فرورفتة کامرون هنگام دیدار با حسن روحانی،  به دلیل رایحة تعفنی نبود که از وجود آخوند متحجر،  زن‌ستیز،  وحشی و خونخوار به مشام وی می‌رسید؛   کامرون نگران حال و اوضاع خودش بود.   دولت انگلستان تا همین چند روز پیش تحت عنوان «مخالفت با جنگ»،   هم از شرکت در عملیات نظامی بر علیه داعش سر باز می‌زد و هم نوچه‌های آتاترکی‌اش را در آنکارا از دخالت در امور داعش منع می‌کرد.  پس از صدور قطعنامة شورای امنیت ـ 24 سپتامبر 2014 ـ   به یک‌باره «چشم‌انداز» تغییر کرد.   بریتانیا زره جنگ پوشید،   و رجب اردوغان از «تغییر» خبر داد و داوات‌اوغلو،  نخست‌وزیر «بعدازاین» هم قول داد که پدر داعش را در می‌آورد.   و در واکنش به تغییر موضع‌ «شجاعانة» انگلیس و ترکیه بود که خبر اعدام محسن امیراصلانی،  به «جرم» تحریف مذهبی انتشار یافت.  اگر شما بجای کامرون بودید سکرمه‌های‌تان در هم نمی‌رفت؟  گویا امیراصلانی به پرسوناژ موهوم «یونس» در قصه‌های اقوام سامی توهین کرده بود:‌

«[...] محسن امیراصلانی،  زندانی عقیدتی،  به دلیل اتهاماتی چون ارائه تفسیر جدید از قرآن، توهین به حضرت یونس،  فساد فی‌الارض و بدعت در دین،  روز چهارشنبه دوم مهرماه در زندان رجائی شهر اعدام شده است.»
منبع:  رادیوفردا،  سوم مهرماه 1393

جرمی از این بالاتر هم سراغ دارید؛   اظهار نظر در بارة قصة «حضرت» یونس!  مجازات این «جرم» نه یک اعدام که می‌باید اعدام دستجمعی باشد.  خانواده و همسایه‌های امیراصلانی و اهل محل را هم می‌باید اعدام می‌کردند.    ولی از آنجا که اسلام دین عشق و صلح و مهربانی است فقط محسن امیراصلانی اعدام شد!   بله،  در چنین شرایطی است که امپراتوری «اومانیست» بریتانیا گویا قرار شده در همکاری نزدیک و دوشادوش با جمکرانی‌ها،  منطقه را از شر وجود یک گروه «خشک‌فکر» و تروریست آسوده کند.   باید قبول کرد که برای حمله به داعش انگلستان بهترین «شریک راه» را برگزیده.   اگر داعش در زمینة وحشی‌گری و آدمکشی و خشک‌فکری کوتاهی کند،   انگلستان با تکیه بر «دانش و عقلانیت جمکران» آناً این کمبودها را جبران خواهد کرد.   به همین دلیل نخست‌وزیر بریتانیا در مجمع عمومی سازمان ملل از نظام جمکران انتقاد کرده تا ضمن کسب محبوبیت برای انگلستان در ایران،  چماقداران لندن را نیز بر محور نفرت از بریتانیا بسیج کند:  

«نخست‌‌وزیر انگلیس [...] با دخالت آشکار در امور داخلی ایران خواستار تغییر رفتار نظام با مردم شد!»
منبع:  کیهان،  4 مهرماه 1393

البته،  انتشار خبر این اعدام وحشیانه بی‌دلیل نیست.  به گواهی وبلاگ متعددی نوشته‌ایم،  اعدامی‌‌هائی از قبیل محسن امیراصلانی در ایران کم نیستند؛  خبر اعدام و اسامی‌‌شان منتشر نمی‌شود!   بله،  شبکة «شیخ‌وشاه» تحت نظارت لندن،   دست‌اندرکار است تا بحرطویل‌های نوری‌زاد،  تاج‌زاده،  نبوی،  شیون و زوزة دختران موسوی و ...  و دیگر زندانیان و ستم‌دیدگان «تزئینی» را به نام «مخالفان حکومت» برای ملت ایران عَلَم کند.   بحرطویل‌هائی که به لیسیدن ماتحت امام خمینی،‌  و مجیزگوئی از ثمرات انقلاب «شکوهمند اسلامی» محدود می‌شود و هیچ مخالفتی با بنیادها و روش‌های سیاسی و نظامی و ضداجتماعی این حکومت ندارد.  بحرطویل‌هائی که نهایت امر،  توجیه‌نامه‌هائی است بر وقاحت و دریدگی و وحشی‌گری‌های حکومت ولایت‌فقیه و عمال آن.

همانطور که گفتیم،  سکرمه‌های کامرون هنگام دیدار با روحانی سخت در هم بود.   خلاصه بگوئیم،   اینک که گند روابط استراتژیک لندن با جمکران زمین و زمان را «آلوده»،  انگلستان دیگر نمی‌تواند مانند دوران گذشته،   هم ژست حمایت از «مدرنیته» و اومانیسم بگیرد،‌  و هم از قبل همکاری با موجودات ماقبل تاریخ،  از قماش ملایان شیعی‌مسلک،  شیخک‌های عربستانی،  قاچاقچیان نفت کردستانی،  برده‌فروشان افغانی،  و شکنجه‌گران داعشی نان بخورد!   این «قصه» در مرزهای روسیه به فصل آخر خود رسیده،  و برنامة هولناک «امارات اسلامی» که تا چندی پیش آتلانتیسم آن را در داغستان و چچنی،  زیر دماغ مسکو علم کرده بود،   اینک در ایران نیز می‌باید «تعطیل» شود.   و این است دلیل جیغ‌وویغ توله‌های «ولایت» در جمکران. 

در همین راستاست،  که بن‌بست سیاسی فعلی،  که به دلیل علنی شدن روابط «لندن ـ جمکران» به وجود آمده توسط اوباش حکومت اسلامی به نوع دیگری «تحلیل» می‌شود؛  و به صراحت بگوئیم،  جای تعجب هم نیست!   نوچه‌های «ولایت»‌ نمی‌پذیرند،   یا بهتر بگوئیم سخت خواهند پذیرفت که سقف دکان‌شان در حال فروریختن است.   در گذشته‌ای نه چندان دور،   روزگاری بود که محمدرضا شاه نیز می‌پنداشت با بازی کردن کارت «ضد شوروی»،  تا ابد بر میز پوکر استراتژی‌های منطقه‌ای از حمایت واشنگتن برخوردار خواهد بود.   و این «خوش‌خیالی» در عمل یکی از ویژگی‌های حکومت‌های دست‌نشانده است.  چرا که،   اینان فلسفة وجودی‌شان را خود تولید نمی‌کنند؛   عارضه‌ای‌اند که همچون قارچ بر پیکر استراتژی‌های خارج از کنترل خود می‌رویند.  حکومت دست‌نشانده،   در مسیر حرکت این استراتژی‌ها،  در چندوچون موجودیت‌‌اش و حتی عمر فعال خود هیچ دخالتی ندارد.   آن زمان که استراتژی تغییر مسیر ‌دهد،  شیشة عمر حکومت دست‌نشانده نیز می‌شکند.   و این است واقعیتی که وابستگی اقتصادی در شرایط سیاسی ایران به وجود آورده؛   حکومت اسلامی نیز از این قاعده مستثنی نیست.   از اینرو اظهارات نخست وزیر بریتانیا باعث «تأسف»  بعضی‌ها در وزارت امور خارجه شده: 

«افخم: اظهارات کامرون مایه تأسف است.»
همان منبع

باید پرسید این اظهارات مایة تأسف چه کسانی است؟   پاسخ روشن است،   مایة تأسف حکومت اسلامی است که همچون محمدرضا شاه به این توهم دچار شده بود که تا ابد خواهد توانست بر روابط خود با یک استراتژی منطقه‌ای تکیه داشته باشد.   جمکرانی‌ها نیز می‌پنداشتند تا پایان خورشید بر میز پوکر استراتژی‌های منطقه‌ای،  مرتباً کارت «استقلال» روی میز می‌کوبند،   و لندن نیز با توپ و تشر حریفان‌شان را از بازی «بیرون» خواهد انداخت.    این است واقعیت وجودی حکومت اسلامی.   اگر قرار باشد که این حکومت علناً در کنار لندن بایستد،   همانطور که کامرون گفته،   می‌باید الزاماً در سیاست‌های‌اش پیرامون رابطه با تروریسم،   وضعیت شهروندان،   و خصوصاً سیاست‌های هسته‌ای «تجدیدنظر» کند.  و این تجدیدنظرها برای جمکرانی‌ها خیلی گران تمام خواهد شد. 

نخست بگوئیم،   مسائلی که لندن خواستار تجدیدنظر در آن‌ها شده،  ساخته و پرداختة جمکران نیست.  این حکایت همان قارچی است که بر پیکرة یک استراتژی دیرپای منطقه‌ای رشد می‌کند.   چرا که،  تمامی این مسائل،   از همکاری با حماس و حزب‌الله «سابق» لبنان گرفته تا بحران هسته‌ای و سرکوب روزانة شهروندان و «عربستانی» کردن جامعه،  جملگی توسط انگلستان به جمکران دیکته شده و می‌شود.   و به همین دلیل است که وحشت سراپای حکومت اسلامی را فراگرفته.   اینان خودشان هم نمی‌دانستند به چه دلیل می‌باید در خیابان‌ها به زنان و جوانان حمله‌ور شوند؛   خودشان هم نمی‌دانستند در معادلات منطقه‌ای آتش‌بیار توازنی هسته‌ای شده‌اند که «فرضاً» قرار بوده وزنة آتلانتیسم را در برابر روسیه «سنگین‌تر» کند؛   و مسلم بدانیم در زمینة همکاری با تروریست‌های حماس،  حزب‌الله «سابق» لبنان و دیگر گروه‌های تروریست خلق‌الساعه در آفریقا و خاورمیانه و جنوب روسیه نیز شناخت جمکرانی‌ها از «حجاب اجباری» و سلاح هسته‌ای فراتر نمی‌رود.   اینان برای اسلام پای به میدان گذاشته بودند،  و حالا اسلام‌شان علناً انگلیسی از آب درآمده.  بله،   آندسته از «انقلابیون» که فهم و درک اندکی از مسائل استراتژیک ‌داشتند،   همان هفته‌های اول «ترور» شدند؛   آنان که در قدرت باقی مانده‌اند المثنی‌های امیرعباس هویدا،   اسدالله علم و ارسنجانی‌اند؛   در چنین حکومتی کسی که سر به تن‌اش بیارزد پای‌اش به مجلس و قوة قضائیه و رأس هرم قدرت باز نخواهد شد.   خلاصه بگوئیم،  این حضرات خرتر از این‌حرف‌ها هستند.   اینان به هراس افتاده‌اند،  چرا که از ارباب دستورالعمل دیگری در باب تغییر مسیر دریافت کرده‌اند،  و این تغییر مسیر برای‌شان مشکلات فراوانی به بار خواهد آورد.   لاریجانی‌ها که تا دیروز می‌توانستند هر ایرانی‌ای را که می‌دیدند اعدام کنند،   امروز که ارباب دستور دیگری می‌دهد،   دست‌وپای‌شان را گم کرده‌اند:

«[لاریجانی به کامرون گفت:]  رفتار شما مثل رفتار کودکی می‌ماند که از روی ترس فریاد می‌زند و گاهی هم فحاشی می‌کند. [...] شما از جریان تروریستی ترسیده‌اید و فریاد می‌زنید. شما نمی‌توانید زرنگی کنید و نیازتان را به عنوان امتیاز به ما بفروشید. [..] حالا از زبانی استفاده می‌کنید که منجر به رفع نیاز شما نخواهد شد.»
منبع:  بی‌بی‌سی،  5 مهرماه 1393

خدمت «برادر لاریجانی» بگوئیم،  آنکه از ترس فریاد می‌زند کامرون نیست؛   شما از شدت وحشت دست‌وپای‌تان را گم کرده‌اید.  کسی که به شهادت بسیاری خبرگزاری‌های خودی،  حتی پیش از اعلام رسمی نتایج انتخابات «ریاست جمهوری» به میرحسین موسوی،   تبریک گفته بود،  نمی‌تواند با لفاظی و به قول شما با «زبان»،   فاصله‌ای بین موجودیت خود و سیاست‌های انگلستان در ایران خلق کند.  رفع نیاز شما نیز به اینصورت عملی نخواهد شد.  امروز برای آنان که قادر به درک شرایط و چشم‌انداز منطقه نبودند روشن شده که موسوی را آتلانتیسم از صندوق‌ها بیرون کشیده بود،  و شما نیز به عنوان «رئیس مجلس» جمکران در جریان همین گزینه قرار داشتید.   در ثانی،  انگلستان بر خلاف ادعای شما از جریان تروریستی «نترسیده!»  ترس لندن از جای دیگری می‌آید. 

برای لندن شرایط ویژه‌ای در منطقه ایجاد شده.   اگر دست از حمایت از داعش بشوید،   زیر پای مجموعه مهره‌های منطقه‌ای‌‌اش،  از جمله مجموعة بسیار گسترده‌ای در حکومت اسلامی جمکران خالی می‌شود.   و از آنجا که بریتانیا در منطقه به قول معروف «تل‌نریده» باقی نگذاشته،  در صورت چنین فروپاشی‌ای مشکل خواهد توانست بر روند نوین مسائل تأثیر گذارد و منافع خود را تأمین کند.  اگر دست از داعش نشوید،  سیاست‌هائی که بیاض انگلستان را اینچنین در منطقه گرفته‌اند،  شخص ابوبکر البغدادی را می‌فرستند دم در خانة نخست‌وزیر انگلستان.  این است دلیل رنگ پریدة کامرون،   و علت اتخاذ سیاست‌های متناقض آتلانتیسم در برابر داعش.

با این وجود،  مشکل کامرون به هیچ عنوان به محدودیت‌های سیاسی در ارتباطات خاورمیانه‌ای لندن محدود نمی‌شود.   فراموش نکنیم،  مسئله اگر امروز در خاورمیانه علنی شده،  ریشه‌های‌اش به مراتب از این منطقه فراتر می‌رود.   اروپای غربی و ایالات‌متحد پای در بحران‌های داخلی گذارده‌اند،   و دلیل نیز روشن است.  اینان پیشتر همین بحران‌ها را در قالب جنگ،  انقلاب،  اعتراض و کودتا و ... به دیگر مناطق جهان «صادر» می‌کردند،‌  و در قفای آن بر پیکرة آتلانتیسم رنگ‌وروغن می‌زدند.    امروز از آدمکشی پلیس در شهر فرگوسن آمریکا گرفته،   تا مسئلة بیکاری در اتحادیة اروپا،   بحران اقتصادی به تدریج تبدیل به جنبش‌هائی «سیاسی ـ  اجتماعی» می‌شود.   جنبش‌هائی که همچون گذشته برای‌شان راه‌حل‌های تندوسریع نمی‌توان یافت.   از سوی دیگر،  در پشت این تحولات و جنبش‌های گسترده،   استراتژی‌های قدرتمندی نشسته‌اند که دیگر آقای کامرون نمی‌توانند با یک کودتا و به راه انداختن اعتراض و انقلاب و یا اعزام 007 آن‌ها را خنثی کنند.  این است دلیل نگرانی و سکرمه‌های در هم کامرون.  امروز جیمزباند بریتانیا کسی نیست جز «حسن باند» خودمان.


هیچ نظری موجود نیست: