اهداف واقعی و پنهان سفرهای جان کری به خاورمیانه، که تحت عنوان تلاش جهت تشکیل یک «ائتلاف
جهانی» بر علیه داعش صورت میگیرد، رفته
رفته از ابهامات اولیة خود خارج شده، صراحت بیشتری مییابد. به تدریج مشخص میشود که آمریکا به بهانة
مبارزه با داعش، در جستجوی ایجاد «اجماع»
جهانی برای گسترش حضور نظامی خود در منطقه است.
عموسام تلاش دارد به صورتی پیروزمندانه
به جبهة سوریه بازگردد؛ جبههای که در آن
شکست سختی متحمل شده. و به همین دلیل نیز شاهد بودیم، که از نخستین لحظات رسانهای شدن بحران داعش، موضعگیری
سیاسی باراک اوباما بر علیه دولت سوریه آغاز شد!
اوباما میگفت و باز میگفت که جهت
مبارزه با داعش از بمباران سوریه نیز ابائی نخواهد داشت. حال آنکه،
دمشق خود از قربانیان اصلی جریان
داعش به شمار میرود، در نتیجه مشکل میتوان
موضعگیری اوباما را یک استراتژی مبارزه با داعش تحلیل کرد. در
واقع آمریکا برای بازگشت به خاورمیانه، و
به ویژه به سوریه، «داعش» را همچون «چراغ
جادو» به ابزار تحقق مطالبات «برحق» خود تبدیل کرده. سادهتر
بگوئیم، همانطور که 35 سال پیش آرزوهای «برحق» عموسام از
دهان روحالله خمینی و بنلادن بیرون میآمد،
اینروزها مطالبات آمریکا را از
زبان داعش میشنویم. در وبلاگ امروز تلاش میکنیم دلائل «کامبک»
یانکیها را به جبهة خاورمیانه و سوریه تا حد امکان بشکافیم، سپس
نگاهی خواهیم داشت به آیندة دولت حسن روحانی در ایران. پس نخست برویم به سراغ بحران «آمریکا ـ خاورمیانه!»
تلاش باراک اوباما جهت قرار دادن دولت سوریه در «تیررس» ائتلاف به اصطلاح
جهانی بر علیه داعش، دقیقاً یادآور تلاشهای
جرج والکر بوش برای نشاندن دولت صدامحسین در سنگر القاعده و طالبان است. آنان که چند و چون سیاستهای نظامی نئوکانها
را هنوز فراموش نکردهاند مسلماً به یاد دارند که در دوران بوش، چگونه کاخ سفید با لاتبازی، تقلب، دروغ و هیاهوی رسانهای سعی کرد صدام حسین را به
القاعده و خطر «سلاحهای شیمیائی» بچسباند.
و از قضای روزگار همین باراک اوباما که آن روزها «سناتور» تشریف داشتند از
مخالفان سرسخت این سیاست به شمار میرفتند!
ولی امروز خود باراک اوباما دقیقاً پای در مسیر سیاست نئوکانهای جورجوالکر
بوش گذارده، و سعی دارد به هر قیمت ممکن،
مخالفت با داعش را به ابزاری جهت تهاجم
نظامی به سوریه و سرنگونی دولت بعث بکشاند.
تلاشی که به استنباط ما محکوم به شکست است، چرا که استراتژیهای جهانی و شرایط منطقه ـ این شرایط تحت تأثیر وضعیت دولت ترکیه متحول میشود
ـ با دوران صدام حسین بسیار تفاوت کرده.
پس بررسی وضعیت «جبهة نبرد با داعش» را با ترکیه آغاز میکنیم. از نظر
دور نداریم که، امروز دولت آخوندهای آتاترکی در آنکارا با
دوران «قدرقدرتی» خود فاصلة زیادی دارد. روزگاری بود که اردوغان، اسلامگرائی ترکیه را در چند قدمی عضویت رسمی در
اتحادیه اروپا میدید، ولی امروز کارش
بجائی کشیده که میباید هر گونه شانس جهت عضویت احتمالی در بازار مشترک را فقط به
خواب ببیند. اینکشور به ناچار هر چه بیشتر به سوی
روسیه، و خصوصاً قدرتهای آسیائی ـ چین و هند ـ کشیده میشود، و در شرایط فعلی امکان چرخش دوباره به سوی
اتحادیة اروپا در عمل محال به نظر میرسد.
از سوی دیگر، دولت اردوغان که در
بحرانسازیهای «بهارعرب» سعی داشت خود را مرکز جهان سنیمسلک جا زده، و از طریق گسترش نفوذ محفل اخوانالمسلمین که
دولتیهای ترکیه اعضای فعال آن به شمار میروند،
امپراتوری عثمانی را بازسازی کند، امروز میباید با احتساب نتایج انتخابات اخیر،
به یک دولت «حداقلی» با 30 درصد آراء ملی
اکتفا کند. و این موضع ضعیفتر از آن است
که جائی برای جفتکاندازیهای استراتژیک ترکیه باقی بگذارد. از سوی
دیگر، تلاشهای ارتش ناتو جهت جایگزینی دولت اسلامگرای
ترکیه با یک تشکیلات کودتائی، که حداقل
در ظاهر ساختاری «محکمتر» از دولت فعلی داشته باشد طی سالهای اخیر با شکست روبرو
شده. و به همین دلیل، ناخرسندی هیئت حاکمة ترکیه و هراس از تبعات
سرمایهگزاری بیشتر در پروژههای بیآیندة یانکیها در منطقه باعث شده که آنکارا حتی
پیرامون شرکت در «ائتلاف ضدداعش» نیز لکنت زبان بگیرد. اگر به
این شرایط اظهارات اخیر دیکچنی، معاون
جورج والکر بوش، رئیس جمهور نئوکان ایالات
متحد را نیز بیافزائیم، به صراحت میبینیم
که ترکیه تا چه حد خود را در قلب سیاست آمریکا منزوی و مورد تهدید میبیند. سه روز
پیش، دیک چنی در جمع نمایندگان حزب جمهوریخواه و
اعضای موسسسة «آمریکن اینترپرایز»،
حمایت اوباما از گروه تروریست «اخوانالمسلمین» در کشورهای عرب را به شدت مورد
انتقاد قرار داد:
«[...] اوباما در جهان عرب، فقط از
مطالبات اخوانالمسلمین، گروهی که منبع
تمام گروههای تروریست به شمار میرود، پشتیبانی
کرده[...]»
منبع: ولترنت، مورخ 10 سپتامبر2014
هر چند ارتش سازمان آتلانتیک شمالی جهت انجام عملیات نظامی با مرکزیت ترکیه، نیازی
به کسب اجازه از دولت اردوغان ندارد، با درنظرگرفتن شکست مفتضحانة پروژة «بهارعرب» و
وابستگی دولت ترکیه به «اخوانالمسلمین»، اظهارات اخیر چنی به این دولت جرأت نخواهد داد،
تا یکبار دیگر اعتبار خود را در صحنة داخلی و بینالمللی در گروی همکاری
با آمریکا بگذارد، و زمینة مناسب برای نابودی اخوانالمسلمین توسط
جانشینان اوباما را اینبار در ترکیه فراهم آورد.
«خفقان» آنکارا پیرامون شرکت در
ائتلاف برعلیه اسلامگرایان داعش، به دلیل
هراس از «عاقبت» کار، و عدم اطمینان از
مواضع آتی هیئتهای حاکمه در واشنگتن است.
حال این سئوال مطرح میشود که به چه دلیل ایالات متحد برای سرکوب مشتی بیابانگرد
که نه از نیروی هوائی و هوانیروز و یگانهای زرهی برخودارند، و نه قرار است از منظر لوژیستیک «تغذیه»
شوند، نیازمند تشکیل یک «ائتلاف جهانی»
است و به ویژه بر شرکت ترکیه در این ائتلاف پای میفشارد؟! پاسخ
روشن است؛ آمریکا نیازی به این «ائتلاف
جهانی» ندارد، و در ورای این ائتلاف
اهداف دیگری دنبال میکند. در واقع اگر «داعش» وجود خارجی داشته باشد، تعداد
نیروهایاش از دو «لشکر» فرار نمیرود:
«سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) معتقد است که تعداد شبهنظامیان داعش در
عراق و سوریه بین 20 تا 31 هزار و 500 تن است»
منبع: ایسنا، جمعه ۲۱ شهریور ۱۳۹۳
یادآور شویم هر لشکر، به طور متوسط
بین 12 تا 18 هزار نظامی دارد، و با در
نظر گرفتن درجة پائین مکانیزاسیون داعشیها ـ
اینان گروه مسلحاند، نه یک لشکر مکانیزه و کلاسیک ـ به صراحت بگوئیم، حتی اگر «اطلاعات سازمان سیا» صحت داشته باشد، داعش
بیش از دو لشکر نیست. حال باید دید به چه
دلیل آمریکا برای زمینگیر کردن دو لشکر اوباش و لاتولوت، به یک
«ائتلاف جهانی» نیازمند شده؟
دلیل یانکیها، همان دلیل دوران جنگ
سرد است؛ مانعسازی در برابر رشد اقتصادی، مالی و فرهنگی روسیه! طی
دوران «بهارعرب»، هیئت حاکمة دمکرات در ایالاتمتحد، جهت خدمت به منافع بریتانیا و جلوگیری از رشد
دیپلماسی روسیه، هند و چین، بجای
همکاری با قدرتهای بزرگ جهانی، دست به
فروپاشاندن رژیمهای دستنشاندة آتلانتیسم در خاورمیانه زد. با
اینکار قصد داشت به خیال خود با پیش کشیدن پوپولیسم اسلامی، در
برابر مسکو «سدسازی» کند! و افتضاحاتی که باراک اوباما در این میانه به
راه انداخت نهایت امر کارش بجائی کشید که،
رژیمهای نزدیک و وابسته به غرب با انواعی جایگزین شدهاند که ارتباطات
اورگانیک دورتری با واشنگتن و لندن برقرار کردهاند! به قول
معروف واشنگتن میخواست زیرابروی عروس را بردارد و زیباترش کند؛ زد و عروس
را کور کرد. در نتیجه در کشورهای مصر، لیبی، لبنان،
و حتی اسرائیل و فلسطین، کنترل
واشنگتن بر تحولات به مراتب از گذشتهها کمتر شده، و فروپاشی سیطرة آمریکا به تدریج به سراسر
خاورمیانه، و خصوصاً عراق، کویت و عربستان سرایت خواهد کرد. از
اینرو واشنگتن با ادعاهای پوچ پیرامون وجود یک تشکیلات «فوقالعاده» خطرناک به نام
داعش قصد دارد از طریق اشغال دوبارة نظامی منطقه،
موقعیت مهرههای وابسته به خود و در رأسشان طرفداران اسلام سیاسی را مستحکم
کند. این است خلاصهای از داستان
«داعش!»
در این میانه، به دلیل موقعیت برتر
ترکیه در منطقه و عضویت اینکشور در سازمان ناتو،
واشنگتن منطقاً علاقمند است که از ترکیه،
همچون دوران گذشته به عنوان یک پایگاه و پشتجبهة مطمئن استفاده نماید. و
ظاهراً گشت زدن اخیر جان کری در منطقه با همین هدف صورت گرفته.
ولی از منظر سیاست داخلی نیز سفرهای کری حائز اهمیت است. در قفای این سفرهای منطقهای، جان کری قصد دارد در جناح نئوکانهای واشنگتن شکاف
ایجاد کند. و به اینصورت به گروهی از اینان «وعده» میدهد
که در صورت پشتیبانی از دولت اوباما، این
دولت خواهد توانست طرحهای «مشعشعانة» نئوکانها را در خاورمیانه «عملی» کند. ولی ریشسپیدان
حزب جمهوریخواه و نئوکانها در سخنرانیهای اخیر خود عملاً کری را «هدف» حملات جدی
قرار دادهاند. کیسینجر، یکی از مهمترین رهبران محفل جمهوریخواه رسماً
حکومت اسلامی جمکران را «خطرناکتر» از داعش خواند، و دیک چنی،
رئیس جناح نئوکانها نیز اخوانالمسلمین را رهبر تمام گروههای تروریست
منطقه معرفی نمود. به عبارت دیگر، اینان به باراک اوباما پاسخ دادند که به هیچ
عنوان حاضر نیستند محافل خود را به میدان سیاست مماشات حزب دمکرات با اسلامگرایان منطقه
بکشانند. به این ترتیب، جمهوریخواهان و نئوکانها پیام میدهند که، داعش،
اخوانالمسلمین و حکومت اسلامی جمکران از منظر اینان یکجا نشستهاند.
با این وجود اگر اوباما بتواند در جناح راست ایالاتمتحد شکاف ایجاد کند، میتوان برای «اسلام سیاسی» در آیندة منطقه هنوز
امید داشت. در غیراینصورت،
تا آنجا که به دیپلماسی ایالاتمتحد در خاورمیانه مربوط میشود، جناحهای وابسته به جریان «اسلام سیاسی» میباید
از صحنه حذف شوند. ولی جهت ارائة تصویری
نزدیکتر به واقعیت در زمینة سیاست داخلی آمریکا میباید چند ماه دیگر، یعنی تا شکلگیری صفوف انتخاباتی منتظر ماند.
حال در این چشمانداز نگاهی به مواضع حکومت اسلامی بیاندازیم. دیدیم که سپاه، و برخی «مقامات» حکومت اسلامی، به
ویژه شخص «شمخانی» سریعاً از مواضع دولت اوباما پیرامون «نبرد با داعش» و کودتا در
عراق حمایت کردند. و حتی ظریف، وزیر امور خارجة حسن فوتبال، روز 24
ماه اوت سالجاری، راهی عراق شد تا چرخدندة شبکههائی را روغنکاری
کند، که از دیرباز دست در دست آمریکائیها
در عراق جاسازی کردهاند. ولی زمانیکه
افسار عمال حکومت ولایتفقیه را کشیدند،
اینان به سرعت تغییر سنگر داده،
تبدیل شدند به «منتقدان» باراک اوباما و طرفداران ساختار قانونی دولت:
«یک روز پس از موضع منفی آمريکا در مورد حضور ايران در ائتلاف مبارزه با خلافت
اسلامی، علی شمخانی [...] آمریکا را متهم
کرد که به بهانه مبارزه با تروريسم به دنبال نقض حاکميت کشورهاست.»
منبع: رادیوفردا، 22 شهریورماه 1393
بله، این شمخانی، همان شمخانی است که از کودتای یانکیها بر علیه
نوریالمالکی پشتیبانی کرده بود! و علیرغم
این موضعگیریهای ضدونقیض، اگر قرار باشد مواضع دولت اوباما مبنی بر همنشینی
با اسلامگرائی از سوی دولتی که در ماههای آینده به کاخسفید خواهد رفت ـ جمهوریخواه و یا نئوکان ـ مردود شناخته شود، مشکل میتوان برای سیاست اسلامگرائی در ایران
فردائی متصور شد. در همین چشمانداز، شاهدیم که حسن روحانی، به صورت کجدار و مریض سعی دارد تا دست در دست محافلی که
در داخل و خارج، از حکومت اسلامی حمایت
میکنند، و یا حداقل خود را وامدار پدیدهای
به نام «انقلاب اسلامی» میبینند، جبههای تشکیل دهد و بساط صندوق مارگیری به راه
اندازد و در عمل برای حکومت تحجر «مشروعیت مردمی» کسب کند. تلاش
روحانی در واقع بر این متمرکز شده تا بساط تاراج و حجاب و قصاص و سنگسار و برده
فروشی تداوم یابد. تعجبی ندارد که حزبتوده، نادمان جبهةملی، نهضتآزادی، دارودستة بنیصدر، و بسیاری رهبران جنبشسبز را در جبهة تداوم
«تاراج و تحجر» مشاهده کنیم! این جبهة توحش تلاش خواهد داشت تا تحت عنوان
حمایت از «دمکراسی اسلامی» باز هم خلقالله را جهت برگزاری هر چه آبرومندانهتر
انتخابات مجلس جمکران ـ مجلسی که برای حجاب، تعدد زوجات و ازدواج با کودکان قانون وضع میکند
ـ به پای صندوقهای مارگیری بکشاند. و از
این طریق فاشیسم اسلامی را تا حد امکان با زروزیور دمکراسی «بزک» کند.
از هم اینک در سایتهای وابسته به جریان «اسلام سیاسی»، تبلیغات و هیاهو جهت «شرکت فعالانه و سرنوشتساز
در انتخابات آیندة مجلس» به راه افتاده!
ولی به استنباط ما آنچه در ماههای آینده برای دولت حسن فوتبال اهمیت حیاتی
خواهد داشت، همراهی تودهایها، ملی مذهبیون،
و یا «جریان فتنه» با انتخابات
مجلس شورای اسلامی نیست. تکلیف دولت حسن
فوتبال در ارتباط با استراتژیهای منطقهای تعیین خواهد شد. روحانی در حال حاضر بلاتکلیف است؛ تا حال سعی کرده نشان دهد که زیر بار گروههای
فشار نخواهد رفت. ولی برخی از گروههای
فشار پشت سر حسن روحانی ایستادهاند و برخی در مقابل وی. گروه اول سعی دارد با «هارتوپورتهای» توخالی
مواضع مستحکم دولت را به «ارزش» بگذارد، و
گروه دیگر میکوشد به هر ترتیب که شده اعتبار دولت را در داخل و حتی خارج مخدوش
نماید و نشان دهد که این دولت قادر به ادارة امور کشور نیست.
پر واضح است که در این دو گروه فشار،
عمال سیاستهای بزرگ جهانی ـ آمریکا، روسیه و انگلیس ـ جاسازی شدهاند. چرا که،
هیچ دولت قدرتمندی نمیتواند صحنة سیاست ایران را به نفع دیگر گروهها
«ترک» کند. خلاصه،
نوعی بازی داژبال به راه افتاده که ملت ایران در کمال تأسف در میانة آن فقط
متحمل ضربات توپ میشود. این بازی تا «خروجی» بحران عراق ـ پیروزی یا
شکست کاخسفید ـ همچنان ادامه خواهد داشت.
در نتیجه، آنچه دولت روحانی را
نهایت امر، به سوی جبهة دولت غیرشرعی سوق خواهد داد، بر خلاف
توهمات چپنمایان «شرکت» در انتخابات مجلس جمکران نخواهد بود. در عمل حزب توده، در کنار تشکلهای اسلامگرا طبق معمول سرنا را
از سر گشادش میزند. چرا که، «خروجی» بازی سیاسیای که امروز در عراق آغاز
شده موضع دولت روحانی را مشخص خواهد کرد، نه ساختار مجلس بیشخصیت و بیاختیار جمکران. در این راستا، اگر
ایالاتمتحد در آنچه به قول خودش «مبارزه با داعش» مینامد موفق شود، و عملیاتاش در عراق به تحکیم دوبارة مواضع
واشنگتن در اینکشور و کل منطقه منجر گردد،
بار دیگر لشکرهای رنگارنگ اسلامگرائی با حمایت کاخسفید جهت تهاجم به
سیاستهای روسیه، چین و هند در منطقه به
میدان خواهند آمد. و از هم اینک شاهدیم که گروههای اسلامگرا از
شاخکهای داعش را واشنگتن و عربستان تحت عنوان «میانهرو» در صحرای عربستان سعودی
متمرکز کرده، و زیر نظر پنتاگون و شیخهای
خلیجفارس برایشان پادگان و دفتر و دستک به راه انداختهاند! اینان تشکلهائی هستند که آمریکائیها در صورت
پیروزی در بازی سیاسی عراق، و خصوصاً در صورت بازپس گرفتن مواضع از دست رفته
در سوریه، دوباره آنها را به جان ملتهای منطقه خواهند
انداخت. پر واضح است که عمال حکومت اسلامی نیز با آغوش باز
از این تروریستهای «میانهرو» حمایت کرده،
سیاست عربستانی کردن ایران را شتاب بیشتری خواهند بخشید.
ولی اگر آمریکا نتواند در این به اصطلاح «نبرد با داعش» به اهداف خود برسد، و به
عبارت دیگر، مواضع از دست رفتة واشنگتن
دوباره مسخر نشود، استیلای پنتاگون در عراق سقوط خواهد کرد. و در پی آن شرایط منطقه به طور کلی تغییر میکند.
و
با در نظر گرفتن عدم تمایل ترکیه، مصر و
حتی اردن به شرکت فعالانه در عملیات نظامی، آمریکا مجبور خواهد شد منطقه را رها کند. و فقط
در اینصورت است که، روحانی به دلیل از دست
دادن پشتیبانان اصلی خود در غرب، جهت حفظ
موجودیت حکومت اسلامی، بالاجبار به سوی
مطالبات عمومی کشیده خواهد شد. این چرخش
برای حکومت اسلامی الزامی میشود، حتی اگر دنبالهروی از این مطالبات، با دگمهای دیرینة ملایان و یا حتی پیشفرضهای
اجتماعی و اخلاقی و دینی شیعة اثنیعشری در تقابل کامل قرار گیرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر