۳/۲۶/۱۳۸۹

قوادسالاری!



در سایة هیاهوئی که تأئید دوبارة تحریم‌های اقتصادی شورای امنیت سازمان ملل بر ملت ایران در نظام رسانه‌ای به وجود آورد، و به دنبال مواضع‌ نه چندان قابل توجیه مسکو و پکن، شاهدیم که جنگ قدرت به معنای واقعی کلمه در حکومت اسلامی آغاز شده. این «جنگ» که در حال حاضر در پشت صحنة سیاست روز کشور ابعاد خود را پنهان نگاه داشته، در قلب «محافل حاکم» خیمة خود را برافراشته! هر چند همچون دیگر جنگ‌ها در حکومت ملایان این یک نیز بر محورهائی از قبیل حجاب زنان، «منهیات»، جایگاه ممتاز آیت‌الله‌ها و «تقدس» بیت و اهل بیت حضرات، و خصوصاً بر مفاهیم گنگ همچون «مردم»، ‌ «اهداف انقلاب»، «خط امام»، و ... و خلاصه تمامی موضوعاتی متمرکز شده باشد که در حد درک و فهم آخوند و آیت‌الله و لات‌ولوت‌های حکومتی است. با این وجود ابعاد واقعی این جنگ، مالی و اقتصادی و خصوصاً استراتژیک است؛ و نیازی به توضیح نیست که ریشه‌های آن نه در ایران که در پایتخت‌ قدرت‌های بزرگ جهان می‌باید جستجو شود.

در مطلب امروز سعی خواهیم داشت تا حد امکان با معرفی سرداران این «جنگ» زرگری، که دون‌کیشوت‌وار به مواضع دشمنان حمله‌ور می‌شوند، از چهرة مهره‌هائی پرده برداریم که سعی دارند در میانة این هیاهوی استعماری برای خود در حوالی «آب‌قنات» حکومت اسلامی پناهگاه مطمئنی تهیه کنند. تا آنجا که به ابعاد جهانی این «جنگ» مربوط می‌شود، علیرغم علنی شدن بحران روابط حکومت اسلامی با مسکو، احتمال احداث پایگاه‌های موشکی آمریکا در جمهوری آذربایجان، عقد قراردادهای بزرگ انتقال گاز از ایران به اروپا، «نشت» غیرقابل کنترل نفت در خلیج‌مکزیک که می‌تواند به ورشکستگی بریتیش پترولیوم منجر شود و جنگ داخلی در قرقیزستان هنوز می‌باید دندان بر جگر گذاشته منتظر نشست. در انتظار «نشت» مستندات مهم‌تری در ارتباط با این «جنگ استعماری» از درون محافل حاکم جهانی.

پس بررسی مسئله را از درون حکومت اسلامی آغاز می‌کنیم. طی نماز جماعتی که روز 14 خرداد ماه 1389، لات‌ولوت‌های دولتی در آرامگاه روح‌الله خمینی برپا داشتند شاهد بودیم که گروه‌های اوباش هر آنچه به دهان‌شان آمد نثار هاشمی رفسنجانی و نوة خمینی کردند که از قضای روزگار هر دو در «نماز» حضور به هم رسانده بودند! ولی این تعارفات به هیچ عنوان به مهره‌هائی که خود را رسماً به «سبزهای حکومت اسلامی» سنجاق کرده‌اند محدود نماند؛ علی خامنه‌ای، رهبر حکومت اسلامی اگر در ملاءعام فحش‌کش نشد، در عوض در برابر دوربین‌ عکاسان مورد تهاجم یکی از «گنده‌لات‌های» حکومت اسلامی قرار گرفت، حضرت لات «چفیة‌ ایشان را که از دیرباز تحت عنوان حمایت از نهضت فلسطین به گردن می‌انداختند به زور باز کرده و با خود می‌برد! جالب اینجاست که گاردهای «مقام معظم» برای جلوگیری از این عمل موهن پای پیش نمی‌گذارند!

این صحنه فقط یک اصل کلی را به نمایش گذاشت: علی خامنه‌ای چهره‌ای است که دیگر در حکومت اسلامی فاقد هرگونه احترام و مشروعیت شده، حتی به صورتی ظاهری و نمایشی! البته این مطلب اگر امروز به صورت علنی در سطوح رسانه‌ای مطرح شده، ما سال‌ها پیش در مطالب‌مان به سقوط علی خامنه‌ای در قلب این حکومت اشاره کرده بودیم. در مطلبی تحت عنوان «مقام معظم مستأصل» به صراحت از پایان کار خامنه‌ای سخن به میان آوردیم و در پاسخ به عملیات گروه‌های اصلاح‌طلب و اصول‌گرا، صریحاً گفتیم که تداوم حکومت اسلامی، حتی به صورت مقطعی منوط به حذف علی خامنه‌ای خواهد شد:

«آنچه می‌باید از صحنة سیاست کشور حذف شود، نه اصلاح‌طلبی است، و نه اصول‌گرائی! شخص علی خامنه‌ای است که می‌باید همگام با بنیادی گنگ و نامفهوم، ‌ به نام مقام ولی‌فقیه، صحنة سیاست کشور را ترک کند. به این ترتیب، شاید این حاکمیت بتواند چند صباحی دیگر به موجودیت خود ادامه دهد.»
وبلاگ سعید سامان، 11 ژانویة 2008

ولی امروز که دو سال و اندی از نگارش این سطور می‌گذرد، به صورتی روشن‌تر می‌توان به دلائل حذف غیرقابل اجتناب علی خامنه‌ای اشاره داشت، هر چند موضوع امروز ما ارتباط چندانی با حذف وی نداشته نباشد. علی خامنه‌ای پس از فروپاشی اتحاد آمریکائی «سرداران سازندگی»، که با پروژة انگلیسی محمد خاتمی آغاز شد تمامی تلاش خود را به کار بست تا در خیمة اصلاح‌طلبی چادر بزند! با این وجود همان سیاست‌ها که پروژة خاتمی را ناکام گذاشت، از فعالیت‌های علی خامنه‌ای نیز در میانة میدان اصلاح‌طلبی جلوگیری به عمل آورده، وی را بالاجبار به دامان آنچه «اصولگرائی» ‌خوانده می‌شد هی کرد. وظیفة علی خامنه‌ای در خیمة اصولگرائی ایفای نقش «نعش ولایت فقیه» بود نقشی که وی تا به امروز بخوبی از عهدة اجرای آن برآمده؛ هر چند طی خیمه‌شب‌بازی‌ «نماز در مصلای خمینی» به چشم دیدیم که دیگر این حنا هم رنگی ندارد.

چند روز پیش محمود احمدی‌نژاد در مصاحبه‌ای تلویزیونی صریحاً اعلام داشت که «مسئلة حجاب به دولت مربوط نمی‌شود!» و این سخنان در شرایطی اعلام ‌شد که تمامی کانال‌های اصلاح‌طلبی و آخوندی تلاش خود را همچون تابستان‌‌های گذشته، جهت به «ارزش گذاشتن» حجاب اسلامی به کار بسته‌ بودند! خلاصه کنیم، خارج از تمامی «مشروعیت‌های آخوندی»، مسئلة حجاب به عنوان ابزار سرکوب پیوستة ایرانیان در ملاءعام در عمل عصای دست حکومت اسلامی جهت مهار تحرکات جمعیت بوده. اینکه بعضی احمق‌ها برخورد امروز حکومت اسلامی با زنان را به دین و قرآن و دیگر مقدسات وصل کرده‌اند فقط بازتابی است از میزان اندک درک و فهم اجتماعی و سیاسی‌شان؛ تحمیل حجاب در ساختار حاکمیت کنونی به تدریج تبدیل به اهرمی جهت سرکوب جامعه و اعمال کنترل دولتی بر تحولات اجتماعی شده، و در چارچوب منافع محافلی که پشت جبهة «حجاب اجباری» سنگر گرفته‌اند مطلب قابل عرض دیگری به چشم نمی‌خورد.

بارها گفته‌ایم، اینبار نیز تکرار می‌کنیم، مسئلة حجاب «اجباری» نه در آغاز کار حکومت اسلامی مطرح شد، و نه در نظریه‌پردازی‌ طرفداران این نوع «حکومت» از جایگاه ویژه‌ای برخوردار بوده، این «عارضة هولناک» که در نگرشی تاریخی و اجتماعی «نمادی» است از تحجر و شیوة برخورد با زن در جوامع فئودال، در حکومت اسلامی به تدریج تبدیل به عصای دست فاشیسم دینی شده؛ آنهم توسط لات‌ولوت‌های موسوم به «خط امام»، و دولت‌مردانی از قماش میرحسین موسوی، همسر نامحترم‌اش، و عوامل دیگری که بعدها بر خود نام «اصلاح‌طلب» گذاشتند و پیرامون حجاب اجباری در سطح جامعه «معرکه‌گیری» به راه انداختند.

امروز به دلیل موضع‌گیری‌های احمدی‌نژاد ـ در سطور بعدی به «چرائی» این مواضع خواهیم پرداخت ـ «خط امامی‌ها» و لات‌های اصلاح‌طلب به دلیل عدم همکاری نیروهای انتظامی با برنامة‌ گسترش سرکوب عمومی تحت عنوان «مبارزه با بدحجانی» به صورتی که می‌بینیم‌ «منقلب» شده‌اند! بی‌دلیل نیست که در سطوح رسانه‌ای فردی به نام حجت‌الاسلام حسین ابراهیمی، منسوب به «مجمع روحانیت مبارز»، یعنی همان سوراخی که امثال خاتمی، دعائی، کروبی و دیگر عملة انگلستان سال‌هاست در آن لانه کرده‌اند، سر بیرون می‌آورد تا مزخرفات «تحکیم وحدت حوزه و دانشگاه» را یک بار دیگر و به صورتی مفتضحانه‌تر به ملت ایران تحویل دهد:

«[...] چنانچه زنان و مردان به گونه‌اي در جامعه ظاهر شوند كه حيثيت اجتماعي جامعه زير سوال رود، [...] و حجاب و عفاف مورد بي‌توجهي قرار بگيرد؛ پس از مدتي فساد جامعه را فرا گرفته و جامعه به تباهي كشيده مي‌شود. [...] دولت موظف به ارائه خدمات بهداشتي و درماني به مردم است، موظف به حفظ سلامت معنوي جامعه نيز هست.»

منبع: خبرگزاری ایلنا!

البته همانطور که می‌دانیم دولت از منظر این جماعت به هیچ عنوان موظف به ارائة خدمات بهداشتی، درمانی، آموزشی، ورزشی، تفریحی و ... به جوانان و دیگر قشرها نیست؛ طی سالیان درازی که دولت‌های «خط امامی» و «اصلاح‌طلب» در قدرت بودند درجة رعایت حقوق ملت و وظایف دولت را بخوبی به نمایش گذاشتند. «وظائف» دولت فقط به این جهت بر زبان این جماعت می‌لغزد تا بتوانند پس از نشخوار یک فهرست کاملاً قابل قبول از وظایف دولتی، مسئلة تحمیل پوشش اجباری به یک ملت را نیز در کنار «واکسیناسیون فلج کودکان»، خدمات درمانی و آموزشی قرار داده، با تکیه بر کلة پوک‌شان بین موضوعاتی کاملاً بی‌ارتباط بایکدیگر «ارتباطی» منطقی برقرار کنند. اینکه یک سر آخوند فکسنی به خود اجازه می‌دهد برای رفتار اجتماعی، شخصی و اجتماعی 70 میلیون ایرانی خط مشی تدوین کند، و اوباش و اراذل را با چوب و چماق به جان ملت ایران بیاندازد، مسلماً ملهم از شیوه‌های مرضیة حضرت امام خمینی است، ولی به صراحت بگوئیم «این ممه را دیگر لولو برد!»

جالب اینجاست که «خط امامی‌ها» و اصلاح‌طلبان که در «فارس‌نیوز» سنگر گرفته‌اند، و برخلاف تمامی شایعات این بنگاه خبرسازی را تبدیل به مهم‌ترین عامل کلیدی در استراتژی‌های آخوندی کشور کرده‌اند، در این گیرودار دست‌شان کاملاً رو شد. اینان با انتشار یکی از سخنرانی‌های احمقانه و «قدیمی» علی خامنه‌ای در مورد «مقبول بودن» چادر و حجاب اسلامی، هم به خیال خود از پشت به دولت خنجر زدند و هم بادی در بادبان کشتی‌شکستة خط امام انداختند! فارس‌نیوز را به عنوان مهم‌ترین پایگاه «چپ‌زنی» در نظام رسانه‌ای امروز کشور پیشتر «معرفی» کرده‌ایم، ولی پس از موضع‌گیری اخیر، رسماً مدیریت این سایت به عضویت جماعت «اصلاح‌طلبان» در‌آمده. سال‌ها پیش از زبان علی خامنه‌ای مطالبی شنیده شده، و این بنگاه «خبرسازی» جهت توجیه مواضع «خط امامی‌ها» امروز آنرا منتشر کرده. علی خامنه‌ای پس از مزخرفات معمول که نوح را به محمد و علی را به خواجه علی وصل می‌کند می‌فرمایند:

«بايد مسائل ارزشي اسلام در جامعه‏ي ما احياء بشود. مثلاً مسأله‏ي حجاب، يك مسأله‏ي ارزشي است. [...] ما كه روي حجاب اين‏قدر مقيديم، به خاطر اين است كه حفظ حجاب به زن كمك مي‏كند تا بتواند به آن رتبه‏ي معنوي عالي خود برسد و دچار آن لغزشگاه‌هاي بسيار لغزنده‏يي كه سر راهش قرار داده‏اند، نشود.»

خبرگزاری فارس، 25 خردادماه 1389 برگرفته از سخنرانی علی خامنه‌ای در 7 دی‌ماه 1370!

پرواضح است که به چه دلیل، پس از گذشت 19 سال، این به اصطلاح «مسئلة ارزشی» بار دیگر از زبان الکن علی خامنه‌ای می‌بایست در دکان «فارس‌نیوز» به معرض فروش گذاشته می‌شد! اینکه با یک تکه‌پارچه، «زن» به قول خامنه‌ای از «لغزشگاه‌هائی» که سرراهش گذاشته‌اند عبور کرده به مرتبة عالی برسد دیگر از آن مزخرفات و جفنگیات است که فقط در دکان آخوند پیدا می‌شود. زندگی انسان‌ها، تمایلات و احساسات‌شان برای این مردک بینوا «لغزشگاه» را تداعی می‌کند؛ ولی همین خامنه‌ای زمانیکه پول نقد جهت انتقال کودکان و زنان به روسپی‌خانه‌های امارات و لندن و ... دریافت می‌دارد، حسابی برای «لغزشگاه» باز نمی‌کند! دریافت حق‌حساب‌ها مراحل بالای «معنویت» به شمار می‌رود! «بی‌بی‌سی» در انعکاس اطلاعیة وزارت امورخارجة ایالات متحد در مورد همکاری دولت ایران با قاچاقچیان انسان‌ می‌نویسد:

«ایران منبع، محل عبور و مقصد زنان قاچاق شده برای بهره برداری جنسی و بیگاری‌ست. زنان ایرانی با هدف روسپیگری و ازدواج اجباری برای پرداخت بدهی در کشور قاچاق می‌شوند.»
بی‌بی‌سی. 25 خردادماه 1389

البته ما به حقانیت مطلق موضع‌گیری‌های بی‌بی‌سی و حاکمیت‌های غرب به هیچ عنوان «معتقد» نیستیم؛ کاملاً برعکس! ولی زمانیکه یک رژیم سیاسی پای در مرحله‌ای می‌گذارد که در مجامع بین‌المللی و سطوح جهانی، رهبران و دولت‌مداران‌اش رسماً به «قوادی»، جاکشی و دلالی‌محبت متهم می‌شوند، دیگر نمی‌توان برای «وق‌وق‌های» مقام معظم و صحنه‌گردانی‌های خبرگزاری فارس و دیگر دکان‌های «قوادی» حکومت پشیزی ارزش قائل شد. این حضرات بجای در کردن قمپزهای آخوندی و گوز وآروغ‌های پس از جماع بهتر است، با مجامع بین‌المللی همکاری‌های لازم را جهت جلوگیری از قاچاق زنان و کودکان انجام دهند و کاری نکنند که در سطوح بین‌المللی ملت ایران به برده‌فروشی متهم شود. هر انسان عاقلی قبول خواهد کرد که این نوع «لغزشگاه» می‌باید قبل از آن نوع «لغزش‌گاه» که مقام معظم در آن «فوت» فرموده‌‌اند مورد توجه و عنایت دولت قرار گیرد!

ولی در کمال تأسف، همانطور که دیدیم به دلیل جوسازی خط‌امامی‌ها، اصلاح‌طلبان و دیگر آخوندمسلک‌ها، موضع‌گیری در بارة «زن» به تدریج تبدیل به یک «نان دانی» سیاسی شده، پس جای تعجب نیست که در دکان احزاب «چپ‌نما» نیز سروکلة این «موضوع» داغ پیدا شود. حزب همیشه منحلة توده، که طی بحران‌سازی‌های میرپنج و قوام و مصدق‌السلطنه و خمینی از همکاری و هم‌صدائی با آخوند و فاشیست و سرکوبگران دیگر دقیقه‌ای فروگذار نکرده، به نوبة خود سعی دارد با تور پاره‌پارة استالینیسم «کت‌وشلواری» از آب‌های گل‌آلود ماهی‌های درشت و خوش‌خوراک صید کند. و در همین راستاست که اخیراً در سایت این حزب «مقدس» مطلبی در مورد «مبارزات» توده‌ای‌ها با مسئلة «انحرافی» حجاب نیز انتشار یافته!

‌همینجا می‌باید عنوان کنیم که این حزب را نه سوسیالیست به شمار می‌آوریم و نه ایرانی؛ موضع‌گیری‌های حزب توده به صراحت ثابت کرده که گریز این تشکیلات اجنبی‌پرست از طرح مباحث فرهنگی سوسیالیسم، فقط از تمایل کلی رهبری این حزب به ذوب در مسیر حرکت توده‌های تحریک‌ شده‌ نشأت می‌گیرد، و به استنباط ما این عملکرد، یعنی وانهادگی در برابر جریان انسان‌ستیز پوپولیسم به خودی خود سوسیالیسم‌ستیزی است. ولی اینکه امروز، با در نظر گرفتن تمامی آنچه بالاتر عنوان کردیم این حزب «منحله» نیز پای به میدان نبرد رسانه‌ای بر سر حجاب گذاشته و در مطلبی خنده‌دار مواضع «اصولی» حزب را جهت حفظ «دستاوردهای» انقلاب مطرح می‌کند، فقط نشاندهندة این امر خواهد بود که دکان اسلام‌داری و دین‌فروشی رو به تعطیل دارد و حزب «مقدس» احساس می‌کند که دیگر «بادی از جانب خوارزم وزان نیست!»

اما برخورد دولت احمدی‌نژاد با مسئلة حجاب تا این لحظه در پرده‌ای از ابهام قرار گرفته. می‌دانیم که در چارچوب روابطی که ساختار دولت در حکومت اسلامی بر آن استوار شده، این حکومت به خود اجازه می‌دهد که در امور خصوصی افراد دخالت کند و این دخالت‌ها را بردارهائی «ارزشی» در سطوح کل جامعه معرفی نماید! البته اینکه فرد از جامعه جدا نیست، یک اصل کلی می‌باید تلقی شود، ولی اینکه حکومت به خود اجازه دهد نوع پوشش و رفتار اجتماعی و روابط انسان‌ها در خلوت و جامعه را در چارچوب یک سازمان «حقوقی‌نما» و نهایت امر سرکوبگر بر یک ملت حاکم نماید، مسئله‌ای است که نیازمند تحلیل بیشتر خواهد بود. در کمال تأسف چنین اعمالی جز پای گذاشتن در مسیر فاشیسم نه می‌تواند ارزش سیاسی پیدا ‌کند و نه قابلیت اجرائی خواهد داشت. خلاصه کنیم، تمامی توجیهات تشکیلاتی در اعمال چنین محدودیت‌هائی نهایت امر به این اصل کلی باز می‌گردد که تصمیم‌گیری در مورد اینگونه مسائل با چه محافلی است و اینان اصولاً چه اهدافی را دنبال می‌کنند. گرفتن گریبان «خدا» و «دین» و «قرآن» و کشاندن‌شان به میانة معرکه‌ای که بیشتر بوی نفت و گاز و دلار و یورو و پوند گرفته امروز دیگر به صورتی که در‌ روزهای نخستین کودتای ننگین 22 بهمن 57 امکانپذیر شده بود عملی نیست.

در اینکه بر اعمال وحشیانه و غیرانسانی‌ای که تحت عنوان «دین» بر روابط اجتماعی سایه افکنده می‌باید نقطة پایان گذاشت تردیدی وجود ندارد؛ لیکن احمدی‌نژاد در برابر این فاجعه که خود وی و همفکران‌اش نیز در به وجود آوردن‌اش دخیل بوده‌اند امروز به اندازة کافی مسلح به نظر نمی‌آید. این دولت هم وامدار روحانیت خودفروختة شیعی‌مسلک است و هم اهرم‌های اجرائی آن بیش از پیش به اوباش خیابانی متکی شده. این سئوال پیش می‌آید که با تکیه بر اوباش آیا می‌توان کشور را از چنگال اوباش نجات داد یا خیر؟ این پرسشی است که در روزهای آینده مسلماً هم دولت احمدی‌نژاد و هم مخالفان «دمکرات‌نمای» آن که معمولاً خود از آتش‌بیاران عمدة «حجاب ‌اجباری» بوده‌اند می‌باید برایش پاسخی در خور بیابند.

در آخر می‌باید این مطلب را نیز اضافه کنیم که خارج از آنچه دولت‌ها و حکومت‌ها در برابر تاریخ انجام می‌دهند، ملت‌ها نیز وظائفی دارند، و ملت ایران پس از گذشت سه دهه از تحمیل یک حکومت ضدبشری که توسط غرب و محافل ایرانی‌نمای حامی غرب بر روزمرة ما ایرانیان حاکم شد، امروز در برابر یک آزمون جدی قرار گرفته. مسلماً از جوانانی که تحت سیطرة یک حاکمیت ضد بشری با ارزش‌های انسانی بیگانه مانده، و به دلیل عدم برخورداری از زمینة مناسب،‌ از شناخت سازوکار روابط سالم و سازندة اجتماعی نیز عاجزاند نمی‌توان انتظار داشت که طی چند صباح یک «انقلاب اجتماعی و فرهنگی» واقعی در کشور سازمان دهند. با این وجود این «انقلاب» امروز یک نیاز واقعی است؛ بدون پشت‌ سر گذاشتن کامل مقطع حاکمیت آخوندی، حاکمیتی که با تکیه بر پیشینه‌ای انسان‌ستیز و ضدبشری در گذرگاه تحول شهرنشینی بالاجبار بر روزمرة ما ایرانیان حاکم شده، پای گذاشتن جامعة ایران به مرحلة شکوفائی فرهنگی امکانپذیر نخواهد بود.

عبور از چارچوب «ارزش‌های» فئودال، به زیر پای گذاشتن «دین‌خوئی» و «بوم‌پرستی» به عنوان «منابع» الهام، و پشت‌سر نهادن وانهادگی‌ها در تأئید «مقدسات»، بخشی از سرنوشت امروز ملت ایران است. خلاصه بگوئیم، جهت خروج از بن‌بستی که نسل فعلی در برابر آن قرار گرفته، به هیچ عنوان «انتخابی» در کار نیست. راه آینده بیش از این‌ها روشن و مشخص است. جوانان امروز می‌باید به دست خود، پیش از آنکه همچون پداران‌شان مغلوب این میدان شوند، ریسمان‌های پوسیده‌ای که ارزش‌های فئودال را به موجودیت امروزی‌شان متصل کرده قطع نمایند؛ این یک الزام است، هیچ انتخابی وجود ندارد. برای رهائی و بازیافتن انسانی که در اسارت این زنجیرها گرفتار آمده درنگ جایز نیست.








هیچ نظری موجود نیست: