۱۰/۱۷/۱۳۸۷

افلاس و حماس!



می‌باید قبول کرد که پس از گذشت چند روز از حملات شدید نظامی بر علیه سازمان حماس، فروپاشاندن تشکیلات «آمریکائی ـ اسلامی» در مرزهای مصر امروز عملاً در رأس سیاست‌های دولت اسرائیل قرار گرفته. جالب است که تنها حامی این عملیات، در سطح رسانه‌ای دولت جرج بوش معرفی ‌شده. حال آنکه می‌دانیم لندن و واشنگتن از دیرباز حامیان سیاست‌ اسلامی کردن منطقه بوده‌اند. در این میان سفر سالتانف، فرستادة ویژة رئیس جمهور روسیه به منطقه نیز ظاهراً هیچ تغییری در مواضع اسرائیل ایجاد نکرده!‌ اینهمه اگر هدف اصلی از سفر سالتانف را ایجاد «تغییرات» تحلیل کنیم! اینکه امروز تمامی شواهد دال بر این است که سفر نیکولا سرکوزی، رئیس جمهور فرانسه و پیش از او سفر «تونی‌بلر»، رئیس «گروه چهار» به اسرائیل نیز بی‌ثمر مانده، می‌باید قبول کرد که اطلاعات رسانه‌ای در مورد موضع‌گیری دولت‌های بزرگ، تا حد زیادی فقط نمایشی است. در شرایط فعلی منطقه چگونه می‌توان تصور کرد که هم سالتانف و هم تونی‌بلر و سرکوزی در اعمال سیاستی که همگی آن را «اعلام آتش بس فوری» عنوان می‌کنند، «شکست» بخورند؟ آنهم در منطقه‌ای که سرنوشت صدها هزار سرباز آمریکائی در دست هند، روسیه و چین گرفتار آمده؟ یا می‌باید قبول کرد که دولت اسرائیل طی چند روز گذشته، از قدرت‌های مافوق طبیعی برخوردار شده، و یا اینکه جرج بوش به یکباره تقویت شده، و آن جرج بوش یک ماه پیش نیست!‌

نهایت امر «قرائتی» که رسانه‌ها سعی در حقنه کردن آن در مورد حوادث نوار غزه به مخاطبان خود دارند در بطن تناقض فوق گرفتار می‌آید. دولت اسرائیل، در شرایط فعلی نمی‌تواند صرفاً با تکیه بر حمایت دولت واشنگتن، دولتی که فقط دو هفته از عمر سیاسی آن باقی مانده، هم خاکستر به صورت تونی‌بلر بپاشد، هم سالتانف را کنف کند، و هم به احتمال زیاد جواب سربالا به سرکوزی بدهد. حداقل یکی از اینان، اگر نگوئیم هر سه «دروغ» می‌گوید! برای بررسی احوالات این کشورها شاید احتیاج به نگرش گسترده‌تری در مورد استراتژی‌های منطقه‌ای داشته باشیم.

می‌دانیم که فرانسه در منطقة خاورمیانه در عمل تبدیل به سخنگو و آتش‌بیار معرکة انگلستان شده، به این ترتیب که ریزه‌ها و خرده‌های سفرة آنگلوساکسون‌ها را معمولاً به فرانسویان «تحویل» می‌دهند، تا به قول معروف پول و امکانات چپاول شده بین رفقا تقسیم شود. و در میانة این «جنگ» تشکیلاتی، حضور شخص سرکوزی در کشور اسرائیل فقط برای جمع‌آوری کاسه‌شکسته‌هائی است که فروپاشی حماس بر جای خواهد گذاشت. از طرف دیگر سالتانف، با تکیه بر ده‌ها تفنگچی روس که بر عرشة کشتی‌های جنگی هنوز هم در مناطق استراتژیک مدیترانه و در چند کیلومتری سواحل اسرائیل مانور می‌دهند می‌توانست، در صورت تمایل مسکو، یک آتش بس بر این «جنگ» تحمیل کند؛ اینکار صورت نگرفته. از طرف دیگر دولت بوش با تکیه بر کدام منبع قدرت جهانی و منطقه‌ای می‌تواند به خود اجازه دهد که در شرایط فعلی بر علیه تمامی قدرت‌ها قد علم کند؛ آمریکا اصولاً در ارتباط با مسائل جهانی چنین سیاست‌هائی نداشته.

ولی در تحلیل مسائل فعلی ناچاریم نگاهی به سیاست‌های احتمالاً جدید که از طرف واشنگتن در منطقه اعمال خواهد شد داشته باشیم. همانطور که پیشتر نیز گفته بودیم ورود اوباما به کاخ‌سفید همزمان با اعمال سیاست‌هائی نوین بر منطقة خاورمیانه خواهد بود، و جای تعجب ندارد اگر حزب دمکرات در چارچوب سیاست‌های متداول خود تلاش جهت بازگشت به مواضع اسلام‌پروری را در رأس سیاست‌های منطقه قرار دهد. مواضعی که تشکیلاتی از قماش حماس با تکیه بر آن طی سالیان دراز رشد و نمو کرده‌اند. دلیل وحشتی که پاریس، لندن و خصوصاً همکاران نزدیک انگلیس و حزب‌دمکرات در کشورهای منطقه به آن دچار شده‌اند همین تغییری است که سیاست‌های بزرگ جهانی سعی دارند با تکیه بر دو هفته‌ای که از عمر دولت بوش باقی مانده بر منطقه اعمال کنند. مسلماً انگلستان که فرستادة ویژه‌ای نیز به منطقه گسیل نداشته ـ تونی بلر را در حال حاضر نمی‌توان نمایندة دولت انگلستان به شمار آورد ـ در پشت درهای بسته «قبول» کرده که عمر حماس به آخر رسیده، و اینکه لندن دیگر نمی‌باید از این تشکیلات «دینی ـ فاشیستی» در آینده حمایت صورت دهد. سفر تونی بلر را می‌باید تلاشی مذبوحانه برای تغییر در همین استراتژی به شمار آورد، تلاشی که ظاهراً نتیجه‌ای نیز به بار نیاورده.

از قضای روزگار حضور سالتانف در چارچوب همین تحلیل کاملاً منطقی می‌شود. سالتانف که نمایندة ریاست جمهور روسیه است طی این دیدار، بر خلاف آنچه در بوق و کرنا گذاشته‌اند به هیچ عنوان نمی‌تواند خواستار ترک مخاصمه باشد. سالتانف به احتمال زیاد به اسرائیل اخطار داده که در مورد سرنوشت حماس و نابودی ارتباطات این تشکیلات با محافل آنگلوساکسون، تل‌آویو حق هیچگونه مماشات ندارد و نمی‌تواند در صدد تداوم مواضع گذشتة خود مبنی بر حمایت از «اسلام‌پروری» و جماعات «مسلمان‌نما» در منطقه باشد. و بی‌دلیل نیست که امروز «بی‌بی‌سی» در سایت خود تیتر می‌زند: «حماس در انزوا قرار گرفته است!» و در خبر دیگری از «جنگ» در منطقه می‌نویسد:

«خانم لیونی پس از مذاکره با نمایندگان اتحادیة اروپا آتش بس فوری را رد کرد و گفت هدف اسرائیل تغییر موازنه در منطقه است.»

اتفاقاً ما هم همین را می‌گوئیم، و فکر می‌کنیم که در دنبالة درگیری‌های اخیر، به احتمال زیاد موازنه در منطقه از پایه و به طور اساسی «تغییر» خواهد کرد. ولی در اینکه خانم لیونی خواهان چنین تغییراتی باشند، جای شک و شبهه باقی است. خانم لیونی و دیگر عمال دولت اسرائیل طی 30 سال گذشته با تمام قوا از برقراری آنچه «اسلام رادیکال» معرفی شده در بطن روابط منطقه‌ای حمایت به عمل آورده‌اند. و همانطور که نتایج در عمل نشان ‌داده، این نوع «اسلام» بیش از آنچه مشکلات ملت‌های مسلمان، خصوصاً فلسطینی‌ها را حل و فصل کند، عصای دست سیاستگذاران اسرائیل و غرب شده. دولت اسرائیل با تکیه بر تبلیغاتی که از این گروه‌ها و روابط و ایدئولوژی‌های غیرانسانی حاکم بر اینان در محافل غربی صورت گرفته، سرکوب گستردة توده‌های مردم را در این مناطق طی سه دهه کاملاً «توجیه» کرده.

بر پایة همین تبلیغات سراپا کذب، آنان که طی سه دهه در این منطقه سرکوب شده‌اند، نه زنان و مردان و کودکان و خلاصة امر «انسان‌ها»، که مشتی خشکه‌فکرهای مذهبی‌‌اند که می‌خواهند زنان را به اسارت چادر و حجاب در آورند، و قوانین متحجرانة قصاص و قرآن را نیز بر مردمان تحمیل کرده، بشریت را دویست‌سال به عقب بازگردانند. مطالبی که در عمل کاملاً صحت دارد، فقط این تبلیغات یک اصل اساسی را عمداً پنهان نگاه داشته، «اسلام رادیکال»‌ و ایدئولوژیک توسط غرب، و با استفاده از محافل وابسته به غرب و سرمایه‌های پایتخت‌های غربی بر ملت‌های منطقه حاکم شده! این همان پردة تزویر و دوروئی است که امروز می‌رود تا از هم دریده شود. واقعیت این است که غرب در شطرنج استراتژیک خود «مات» شده، و بالاجبار دست به خون دوستان و همپالکی‌های استراتژیک و منطقه‌ای خود می‌آلاید. نخست طالبان و القاعده، سپس دولت‌مداران اسلام پناه پاکستان، و اینک حماس و به احتمال زیاد در آینده‌ای نه چندان دور دیگر گروه‌ها و تشکیلات اسلامی!

دلیل فریادهای مقام معظم در تهران، و لبیک‌گوئی‌های رسانه‌های جمکران و دانشجونمایان و برقراری خیمه‌شب‌بازی کفن‌پوشان در فرودگاه و خیابان‌های تهران دقیقاً همین است. تشکیلات جمکران که به دست «توانای» یانکی‌ها در 22 بهمن در ایران تأسیس شد، از نظر استراتژیک سرنوشتی همانند حماس، جهاداسلامی و دیگر محافل «اسلام‌گرای» ساخته و پرداختة غرب خواهد داشت. و اگر امروز غرب بالاجبار دست به خون جگرگوشه‌هایش آلوده، دیری نخواهد پائید که نوبت به حضرت مقام معظم و تشکیلات مضحک جمکران‌سازی و جمکران‌بازی برسد. به هر تقدیر در مرزهای روسیه و در کشور ایران ایجاد بحران نظامی بسیار غیرمحتمل است، فروپاشی به صور دیگری پیش خواهد آمد. ولی این فروپاشی به هر صورت تحقق یابد، امروز سرنوشت محتوم جمکران شده، و مشکل می‌نماید که بتوان با هیاهو در فرودگاه مهرآباد و رژة کفن‌پوشان در برابر سفارت مصر، در چند و چون‌ آن اما و اگری آورد.

با این وجود بهتر است قبل از پایان بررسی مسائل استراتژیک منطقه نیم نگاهی نیز به وضعیت اوباما در فردای نابودی دستگاه حماس بیندازیم. اگر دکان حماس به طور کامل و در انتهای این عملیات «بسته» شود، پیامی جهانی و بسیار تند به مستأجر جدید کاخ‌سفید ارسال شده. پیام در این خلاصه خواهد شد که بازگشائی دکان لات‌بازی‌های «مسلمان‌نمائی»‌ از طرف واشنگتن دیگر توسط سیاست‌های بزرگ جهانی در منطقة خاورمیانه تحمل نخواهد شد. در واقع از ماه‌ها پیش نیز این «در» بر روی رئیس جمهور آیندة آمریکا بسته شده بود و دیدار نانسی پلوسی، رئیس مجلس نمایندگان آمریکا از دمشق، که در برخی محافل ینگه‌دنیائی «رسوائی» بی‌حد و حصر تلقی شد، از مدت‌ها پیش نشان می‌داد که طرف‌های صحبت در مورد خاورمیانه دیگر نمی‌تواند اوباش مسلمان‌نما باشند.

اینبار می‌باید دید که حکومت جمکران چگونه می‌خواهد روابط ظاهراً «برادرانه»، ولی در واقع بسیار خصمانه‌ای را که بین ایران و سوریه از هنگام کودتای 22 بهمن ایجاد شده مدیریت کند. اگر طرف صحبت غرب در منطقه تشکیلات و محافلی از قبیل حزب «سکولار» بعث سوریه باشد، قرار دادن دولت جمکران در طرف دیگر میز مذاکرات، بسیار مشکل به نظر می‌آید. خصوصاً که اینک آیندة سیاسی «جمهوریت» نیز در حکومت اسلامی کاملاً در ابهام قرار گرفته.







نسخة پی‌دی‌اف ـ‌ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ‌ اسپیس

...

هیچ نظری موجود نیست: