۴/۱۳/۱۳۸۷

یقنعلی «فرزانه»!


اصلاً این روزها بعضی‌ها بوی الرحمن گرفته‌اند!‌ قبول ندارید؟ به عکس‌ «مقامات» حکومت اسلامی نگاه کنید. چشمان‌شان همه شهلا؛ سکرمه‌های‌شان همه مه‌لقا؛ لب‌ولوچه‌شان هم آویزان! این‌ها از امروز قهر کرده‌اند، جنگ هم دیگر نمی‌کنند. اصرار نکنید جانم، صرف شده! قدیم‌ها که می‌رفتیم خانة خاله‌خانم‌ها، آنقدر شیرینی و میوه تعارف می‌کردند، و اصرار پشت اصرار، که بالاخره برای خوردن سیب و پرتغال و تخمه پسته بین اهالی خانواده دعوا و یقه‌گیری می‌شد. یکی داد می‌زد، «خانم به حضرت عباس صرف شده!» خانم هم می‌فرمودند، «نه عموجان! ما که ندیدیم، اگر از این تخمه‌ها نخورید دیگه نه من نه شما! یه دونه!»

بله، امروز هم حکایت همان «یه دونه» شده. علی‌اکبر ولایتی، وزیر امور خارجة «جنگ»، که یکی از مهره‌های اصلی و پشت پردة حکومت دست‌نشانده است، به یک‌باره پای برهنه از بیت‌رهبری بیرون دویده، و مطبوعات غربی هم پای برهنة ایشان را به خوانندگان خود اهداء می‌کنند!‌ آنهم نه یک «مطبوعات» که سه «مطبوعات» در آن واحد! سه روزی‌نامة مغرب زمین: لارپوبلیکا، لیبراسیون و لوتان سوئیسی، مقالة ولایتی را همزمان به چاپ رسانده‌اند، و «بی‌بی‌سی» هم از این «مقاله» خلاصه‌ای چسبانده در سایت‌اش. در اینکه این نوع روزی‌نامه کارش تبلیغات و هو و چو است، شکی نداریم، ولی تا به حال ندیده بودیم کسی بخواهد با تبلیغات، از آب جاری روغن بگیرد. جناب ولایتی در دنیای سیاست داخلی و خارجی حکایت همان «آب‌جاری» را پیدا کرده‌اند. پس از 16 سال وزارت بر «امورخارجة»‌ جماعت ملا، اگر هم از روز اول روغنی در شکمبه‌‌شان بوده امروز بر باد رفته. آقای ولایتی، همچون نمونة «برادر» لاریجانی، دیگر در دکان روغن‌کشی محلی نخواهند داشت، چرا که از روز اول هم «مالی» نبودند؛ در قحط‌الرجالی که 80 سال سیاست استعماری بر مملکت‌مان حاکم کرده، این یقنعلی‌ها به قولی «جلو» افتاده‌اند.

ولایتی یکی از استادان اعظم «خراب‌شده‌های» حکومت اسلامی است. و هر گاه چرخشی صریح در سیاست‌های این تشکیلات دست‌نشانده، در افق دیپلماسی جهان خودنمائی می‌کند، سر و صدای «برادر» ولایتی اول از همه «بلند» می‌شود. آن‌ها که با روند تبلیغاتی در حکومت اسلامی آشنائی‌هائی دارند فراموش نکرده‌اند که دود و دم «معمار رنسانس اسلامی» نیز سال‌ها پیش از کندة همین علی‌اکبر ولایتی بلند شد. زمانیکه ایشان در دوران پرافتخار سردار سازندگی، از «استاد» سروش در مطبوعات حکومت اسلامی «انتقاد» می‌کردند، چرا که استاد، بحث‌های علمی‌شان را بیش از حد به پیش می‌راندند و امکان سوءاستفاده از این «بحث‌های علمی»‌ را به دست ضدانقلاب فراهم می‌آوردند!‌ دیدیم که «بحث‌های» علمی «حاج سروش» سر و ته چه کرباسی بود، و امروز که دود و دم‌ تبلیغات رسانه‌های غربی برای ایشان خوابیده، بوق جناب سروش چگونه به «وز وز» افتاده. با این وجود، روزی‌نامه‌های به اصطلاح «مخالف» و در رأس آنان کیهان لندن، از بازتاب این «تقاطع» ایدئولوژیک یک گام عقب نمی‌رفتند، و تضاد فرضی‌ «سروش ـ ولایتی» هفته‌ها در رأس «اخبار» این رسانة‌ شترگاوپلنگ قرار داشت.

علی‌اکبر ولایتی همانطور که در مطالب قبلی نیز اشاره کردیم، در چارچوب یک اصل کلی بار دیگر پای به سیاست جاری حکومت اسلامی گذاشته: تلاش جهت بازگشت به مواضع فروپاشیدة حکومت اسلامی در دوران سردار سازندگی!‌ دلیل مسافرت اخیر «جماعت» کثیری از طرفداران حاج اکبر به عربستان و بده بستان‌های فراوانی که اینان با حاکمیت «اسلامی» شیخ عبدالله به راه انداخته‌اند نیز همین است. بازگشت به مواضع فروپاشیدة سردار سازندگی در عمل معانی سیاسی و استراتژیک مشخصی خواهد داشت که سعی می‌کنیم به طور خلاصه در این مجمل بگنجانیم.

نخست اینکه روابط حکومت اسلامی با غرب از دوران پر تلاطم احمدی‌نژاد می‌باید فاصله بگیرد. چرا که برنامة حکومت احمدی‌نژاد، بر اصلی اساسی تکیه داشت: فراهم آوردن امکان تهاجم نظامی به کشور ایران! وظیفة اوباشی که وزراء و همکاران مهرورزی لقب داشتند در عمل فراهم آوردن زمینة همین حملات بود. ولی دیدیم که این طرح چگونه بر آب رفت و نخستین فردی که از شکست پروژة جنگ استعماری رسماً خبر داد، از قضای روزگار خود احمدی‌نژاد بود. وی زمانیکه در مصاحبه‌ای تلویزیونی خطاب به گوینده می‌گوید: «کدام جنگ! جنگی در کار نیست!» اذعان می‌کند که پروژة جنگ به زیر سئوال رفته! ولی می‌باید عنوان کنیم که «جنگ در کار بود»، هر چند مشخص نشده بود که کدام قدرت جهانی ایران را به اسم آمریکا مورد تهاجم هوائی قرار خواهد داد! در آنروزها، آمریکا با تکیه بر اشغال کشورهای عراق و افغانستان خود را در موضعی بسیار مساعد می‌دید و اشتهای چپاول‌ استعماری‌‌اش هم بسیار زیاد شده بود، ولی به دلیل اولتیماتوم‌هائی که بعدها دریافت کرد، فهمید که مسجد جای گوزیدن نیست؛ امروز دست و پایش را جمع کرده، و به همین دلیل قصد دارد در «سنگر» روابط سازندة سردار اکبر «پناه» بگیرد.

تا اینجا، بازتاب مسائل روشن است! و بازتاب مقالة «دلنشین» اخیر «برادر» ولایتی در روزی‌نامه‌های مغرب زمین نیز که در آن از «صلح‌دوستی» مقام معظم بسیار تعریف و تمجید کرده‌اند خود نشانه‌ای است از همین موضع‌گیری سیاسی. ولی نزدیک شدن حکومت دست‌نشاندة اسلامی در محافل بین‌المللی به جبهة غرب، به شیوه‌ای که در دوران سردار سازندگی، هر چند به صورت زیرجلکی، رایج شده بود دیگر امکانپذیر نخواهد شد. حاکمیت آمریکا و حکومت دست‌نشاندة اسلامی، در چارچوب روابط جدید می‌باید به صورت رسمی و دیپلماتیک به یکدیگر «نزدیک» شوند؛ این روابط به معنای آن خواهد بود که بحران اجتماعی‌ای که اوباش وابسته به سازمان سیا طی سه دهه تحت عنوان «نبرد با آمریکا»‌ در جامعة ایران به راه انداخته‌اند دیگر نمی‌تواند به موجودیت خود ادامه دهد. سخنان اخیر منوچهر متکی، در نیویورک مبنی بر اینکه بازگشائی دفتر حافظ منافع آمریکا در تهران می‌تواند مورد بررسی قرار گیرد، در عمل نقطة پایان بر سیاستی است که استمعار طی سه دهه کشور ایران را در آن غوطه‌ور کرده بود. می‌باید از آقای متکی بپرسیم، این دفتر جهت حفظ «کدام» منافع می‌خواهد گشوده شود؟ مگر غیر از این است که به ادعای حکومت اسلامی هیچگونه رابطه‌ای میان شما و دولت آمریکا وجود ندارد؟

بگذریم! همانطور که می‌توان حدس زد، «روابط» میان این حکومت دست‌نشانده و اربابان‌اش پیشتر از طریق «واسطه‌ها» تأمین می‌شد، و پس از گذشت مراحلی که در چند ماه آینده شاهد آن خواهیم بود، مسئولیت‌های سیاسی هیئت حاکمة جنایتکار ایالات متحد که تحت عنوان «مخالفت» با حکومت اسلامی، یک حاکمیت قرون وسطائی را به مدت سه دهه بر مردم ایران حاکم کرده، و به چپاول منابع کشور ایران مشغول شده، کاملاً علنی خواهد شد.

شاید پروژة جنگ با حکومت اسلامی که با چنین صراحتی در برنامة دولت بوش گنجانده شده بود جهت جلوگیری از علنی شدن همین «افتضاح» سیاسی بوده. همانطور که می‌دانیم آمریکا در ارتباط با کشورهای ایران، افغانستان، ترکیه، پاکستان و اینک عراق از افتضاحی به افتضاح دیگر می‌افتد. همکاری‌های بی‌نظیر بوتو با طالبان، همکاری‌های حمید کرزائی با گروه‌های طالبان، نزدیکی سیاسی دولت‌های پی‌درپی دست نشانده در عراق با محافل شیعی‌مسلک و آخوندی در ایران، پایه‌ریزی تشکیلات بن‌لادن زیر نظر شیخ‌های سعودی، و ... طی چند سال گذشته نشان داده که حاکمیت «ظاهر‌الصلاح» واشنگتن چگونه تا گریبان با تشکیلات تروریستی، فاشیستی، سرکوبگر و ضدبشری در این منطقه همکاری‌های نزدیک داشته. مسلماً علنی شدن روابط حکومت قرون‌وسطائی جمکران با کاخ سفید نقطة پایان بر بسیاری از توهمات سیاسی در مورد نیات واقعی ایالات متحد در این منطقه خواهد بود. و این برنامه مسلماً نمی‌تواند با انتشار مقالة علی‌اکبر ولایتی و بازتاب آن‌ در «بی‌بی‌سی» فیصله یابد.

همانطور که پیشتر نیز گفتیم، داستان علی‌لاریجانی قصه‌ای پایان یافته است، و دیگر گروه‌ها و «شخصیت‌هائی» که به دست وی به مرکز تلاطمات سیاسی جمکران پرتاب می‌شوند آینده‌ای درخشان‌تر از آیندة خود وی نخواهند داشت. با این وجود، «مقاومت» در برابر علنی شدن‌ افتضاحات سیاسی که نهایتاً مواضع حاکمیت ایالات متحد را به شدت تضعیف خواهد کرد، در بطن حاکمیت جمکران در حال سازماندهی است! شاهدیم که پورمحمدی، مسئول مستقیم حملات خیابانی نیروهای انتظامی بر علیه زنان و جوانان، و فردی که در مقام وزیر کشور وقت، مسلماً در انفجار حسینیة شیراز و کشته شدن چندین تن از مردم بیگناه نیز دست داشته، اینک تحت عنوان ریاست سازمان بازرسی کل کشور، از طرف قوة قضائیه به کار گماشته می‌شود! در شرایطی که فارس نیوز از زبان متکی می‌نویسد:

«جنگ ديگري در خاورميانه حماقت خواهد بود»


و از زبان دریادار «مایکل مولن»، سرفرماندهی ناتو نیز هم امروز می‌نویسد:

«گشايش جبهه سوم در مقابله با ايران براي ارتش آمريكا مخاطره‌آميز است»

می‌باید نتیجه گرفت که خلاصه «جنگ، بی‌جنگ!» پس بازگشت امثال پورمحمدی به جایگاه تصمیم‌گیری را چگونه می‌توان توجیه کرد؟ آیا قدرت‌های منطقه‌ای شرایط آمریکا را خواهند پذیرفت؟ آیا اینان خواهند پذیرفت که یک حکومت قرون‌وسطائی تحت عنوان جمهوری اسلامی بر مرزهای بسیاری کشورهای منطقه «اشراف» داشته باشد؟ شاهدیم که کودتای نظامیان آمریکا در ترکیه، درست پس از سفر وزیر امورخارجة روسیه به آنکارا، امروز «لو» می‌رود، و چندین افسر و ژنرال بازنشسته هم راهی زندان می‌شوند. می‌دانیم که کودتای نظامیان در ترکیه طی سال‌های گذشته یکی از مهم‌ترین اهرم‌های سیاسی ایالات متحد جهت تحمیل شرایط خود بر روند تحولات اجتماعی ترکیه بوده. و در شرایطی که دولت اسلامگرای اردوغان، و عبدالله گل ریاست جمهور حزب‌اللهی ترکیه، تا سلول زندان چند گام بیشتر فاصله ندارند، این کودتا در صورت عملی شدن می‌توانست به مهره‌های سوختة آمریکا، طی سال‌هائی که سرنیزة نظامیان تحرکات اجتماعی و سیاسی در ترکیه را متوقف می‌کرد، از نو و در خلوت رنگ و جلا دهد. ولی این فرصتی است که عملاً قدرت‌های بزرگ منطقه‌ای دیگر به آمریکائی‌ها در آنکارا نخواهند داد. «لو» رفتن این کودتا پیام مشخصی است از جانب قدرت‌های بزرگ منطقه‌ به ایالات متحد: اگر واشنگتن در حفظ مهره‌های ارتجاعی خود بر صفحة شطرنج سیاست منطقه بیش از این پافشاری کند، عکس‌العمل از اینهم تندتر خواهد شد. این موضع‌گیری‌ها اگر در مورد ترکیه اینک علنی شده، در مورد ایران سال‌هاست که قابل رویت است. در چنین چشم‌اندازی مانورهای قوة قضائیة حکومت اسلامی بیش از آنچه شاهرودی، ولایتی و لاریجانی تصور کرده‌اند، مضحک، مسخره و بی‌آینده می‌نماید.




...

هیچ نظری موجود نیست: