۱/۱۱/۱۳۸۵

ایران در جنگ؟!


آیا ایران در جنگ است؟ به این سئوال کسی پاسخ نمی‌دهد. واقعیت اینست که تمامی ظواهر امر حکایت از جنگ دارند. دیروز در بازار بورس لندن، بهای طلا به بالاترین حد تاریخی خود رسید ـ نزدیک به 590 دلار در اونس‌ ـ ، و از 3 سال پیش تاکنون، قیمت طلا تقریباً دو برابر شده است. بهای سهام برخی شرکت‌های صنعتی نیز که به پندارسرمایه‌گذاران، در صورت وقوع جنگ، از قبل قراردادهای پنتاگون، نان و آبی برایشان فراهم خواهد شد، به سرعت رو به افزایش گذاشته. ولی جنگ اینبار با چه کشوری و با چه ملتی در پیش است؟

از ماه‌ها پیش، گروهی از «فرهیختگان» در ایالات متحد ـ هر چند که تعدادشان بسیار قلیل برآورد می‌شود ـ در مورد استفادة ارتش آمریکا از سلاح هسته‌ای در مقیاسی «محدود»، در ایران و دیگر کشورها، سخن به میان آورده‌اند. و ماه پیش، در مقاله‌ای از ماهنامة لوموند دیپلماتیک که افتخار ترجمة آن به زبان فارسی نصیب من شد، از راهبرد جمهوری فرانسه در مورد مسائل هسته‌ای سخن بسیار به میان آمده بود. در واقع، کشور فرانسه، در بیانات ژاک شیراک، رئیس جمهور کنونی، به جهان اعلام داشت که در استفاده از سلاح هسته‌ای، آنگاه که منافع راهبردی و حیاتی کشور را در خطر بیند، سر باز نخواهد زد. این تهدیدات، با وجود آنکه بیشتر «بازدارنده‌اند» تا قابل اجراء، جهان را به مسیر تیره و تاری رهنمون خواهند شد.
در چند روز گذشته، بازهم به کرات «حکایت» تکراری و کسالت آور «مبارزات ملاها و پاسدارها با امپریالیسم آمریکا!»، در چارچوب «برخورداری از چرخة کامل سوخت هسته‌ای»، در روزنامه و سایت‌های خبری منعکس شده. و اینبار دولت ایالات متحد از تهدید مستقیم روسیه، در قالب اظهارات «روشنفکران دولتی» که‌ به تشکیل دوبارة «پردة آهنین» اشاره کرده‌اند نیز، سر باز نزده است.

در این صحنه که تنها «واقعیت» ملموس آن، تلاش ارتش ایالات متحد جهت اعمال کنترل تمام و کمال بر کشور عراق و ترجیحاً بر منطقة نفت خیز خاورمیانه است، «افسانه»، «تصورات»، «خیالبافی» و حتی «داستانسرائی» برخی از محافل سیاسی و اوپوزیسیون ایرانی نیز پای در میان گذشته‌اند. این امر که دولت ایران، که حتی از ارائة خدمات عادی شهری، حمل‌ونقل، نیازمندی‌های روزانه، مدرسه، کتابخانه و ... عاجز است، به یکباره قصد «تحقیقات عمیق هسته‌ای در مراکز دانشگاهی!! را اعلام می دارد»، فقط برای خنداندن مرغ پخته کفایت می‌کند. ایران نه دانشگاهی دارد که در آن بتواند به تحقیقات هسته‌ای مشغول شد، و نه از بنیة کافی سیاسی، اقتصادی و فناوری برخوردار است که بتواند نقشی سرنوشت‌ساز در صحنة «راهبردهای هسته‌ای منطقه‌ای»‌ بازی کند.

این هدیة زهرآلود امپریالیسم غرب است که ایران را «پاکستان ثانی» می‌خواهد؛ کشوری دست‌نشانده و برخوردار از نیروی نظامی هسته‌ای، تحت کنترل و نظارت سازمان سیا!! درگیری‌ای که اینک میان ایالات متحد و روسیه بر سر تسلیح ایران به بمب‌هسته‌ای به راه افتاده، همانطور که برخی از صاحب‌نظران آمریکائی اعلام کرده‌اند، واقعاً می‌تواند به پردة آهنین دیگری منجر شود. خوانندة این سطور، با نگاهی به شرایط منطقه شاید بتواند عمق مشکلات منطقه را بهتر دریابد.

در حال حاضر، اسرائیل عملاً‌ فاقد دولت است. انتخابات اخیر، با وجود «اهمیتی که رسانه‌های غربی» برای آن قائل شدند، در بسیج مردم و کشاندن توده‌ها به پای صندوق‌های رأی کاملاً شکست خورد. از طرف دیگر، مذاکره با حماس به بن‌بست رسیده، و آمریکا پس از 20 سال «مبارزه‌ با حماس که بیشتر لفظی بوده تا عملی»، نمی‌تواند در فردای یک انتخابات، که صحت و سقم نتایج آن نیز هنوز مورد تأئید قرار نگرفته، با حماس بر سر میز مذاکره بنشیند. شرایط ورود ترکیه به اتحادیة اروپا و مسئلة کردها، که در ایران، عراق و ترکیه مسئله‌ای ملی و در دیگر نقاط، مسئله‌ای راهبردی شده، با وجود جلوس یک کرد وابسته به ایران بر مسند «خلافت جمهوری عراق»، هنوز لاینحل است، و هر قدرت خارجی می‌تواند با استفاده از این زخم‌های استعماری، چاقو را در زخم، آنچنان که مایل است «بپیچاند». عراق در بن‌بست است؛ پاکستان و افغانستان راهی جز نزدیک‌تر شدن به مواضع مسکو ندارند؛ و شیخ‌نشین‌ها در انتظار‌اند که تکلیف نهائی‌اشان را، «پیروزی‌های چشم‌گیر!!» ارتش ایالات متحد در عراق رقم زند. و در ایران، حاکمیت از چپ به راست، و از راست به چپ، در نوسانی روزانه است. آن‌ها که می‌گویند شرایط رو به آرامش می‌رود، حتماً‌ دلایل و شواهدی در دست دارند که این برخورد را توجیه کنند، چرا که نویسنده، این شواهد را به هیچ عنوان نمی‌بیند.

در عراق، ارتش آمریکا همان سیاستی را در پیش گرفت که در ویتنام، و سال‌ها پیش از آن، در کره اتخاذ کرده بود: بمباران روزانة «مردم» برای توجیه حضور نظامی جنگ‌آوران خود!! اگر در جنگ کره از توپخانة دور برد استفاده کرد، و اگر در ویتنام، بمب‌افکن‌های ب‌ـ52، ‌بارانی از بمب های ده تنی بر سر مردم فرو می‌ریختند ـ اشتباهی در میان نبود، مردم ویتنام جنوبی و کرة جنوبی هدف بودند، نه کمونیست‌های شمال. اکنون در عراق نیز، همه روزه شاهد انفجار بمب‌هائی هستیم که مواد منفجرة لازم آن‌ها، مسلماً زیر نظر سفارت آمریکا، از سفارت‌خانه‌ها و مرز دولت‌های دوست چون ایران و ترکیه به دست «مبارزان!!»‌ راه آزادی عراق رسیده‌اند. این وضعیت، که تنها وسیلة توجیه باقی ماندن ارتش اشغالگر در خاک عراق شده، تا کی می‌تواند این «راهبرد» خونین را توجیه کند؟

انفجار در منطقه دور نیست. ولی بازتاب‌ این انفجارات بیش از پیش نامعلوم شده است. منطقة خاورمیانه با تکیه بر چند دولت‌های استعماری، و اپوزیسیون‌هائی که به دست استعمار و صرفاً جهت «چک‌وچانه‌های سیاسی» میان محافل مختلف تشکیل شده‌اند، در شرایطی که شاهد آن هستیم، به استقبال هزارة سوم میلادی می‌رود. برای رسیدن به مقصدی که ارج و قربی داشته باشد، این توشة راه مسلماً ‌کفایت نخواهد کرد.

هیچ نظری موجود نیست: