سفر اخیر
محمدباقر قالیباف به مسکو، اوپوزیسیون
خارجنشین و خودخواندۀ ملایان و فضای پیشانتخاباتی حکومت جمکران را به تلاطم
انداخته. در داخل مرزها،
اصلاحطلبان شاد و خرسند فریاد برآوردهاند که «قالیباف موفق به دیدار با ولادیمیر
پوتین در کرملین نشد و نتوانست عکس و فیلم و کلیپ در شبکههای اجتماعی پخش کند!» اصولگرایان
هم سخت نگران شدند! چرا که در چارچوب
تحلیلهای کودکستانیشان، این «شکست»
سیاسی کار را برای آنان و نقشههای انتخاباتیشان مشکل خواهد کرد! از سوی دیگر،
خارجنشینان که علیرغم جاری کردن اشک تمساح برای ملت ایران بیشتر چشم به
نوازشهای اربابان واشنگتننشین دارند، جیغوویغ به راه انداختهاند که «دستهای مسکو
در کار اوفتاده تا مشکلات ایران و آمریکا لاینحل باقی بماند!» به طور مثال، ایندیپندنت فارسی در تحلیل سفر قالیباف به مسکو
چنین القاء میکند که اختلافات ملایان با آمریکائیها نتیجۀ سیاست روسیه است:
«مسکو
ضمن آن که خواهان جنگ بین آمریکا و جمهوری اسلامی ایران نیست، نمیخواهد همه اختلافات تهران واشنگتن هم حل
شود، چون از ادامه آن اختلافات سود میبرد.»
منبع:
گویانیوز، 8 فوریه 2021
البته این فقط
یک «چشمه» از اظهارنظرهائی است که اوپوزیسیون پیرامون سفر قالیباف به مسکو ارائه
کرده، دیگر تحلیلها نیز از این «سطح
خیابانی» پای فراتر نمیگذارد. خلاصۀ کلام
اوپوزیسیون «خودخوانده»، مشکلات امروز ایران را در ارتباط با سیاستهای
«شلکن، سفتکن» واشنگتن و وابستگیهای مالی،
تشکیلاتی، نظامی و ژئوپولیتیک
حکومت ملایان به غرب نمیبیند. اگر هم میبیند
به دلیل دریافت حقوق و مزایا به خود اجازه نخواهد داد از آنها سخنی به میان
آورد. «مشکلات ایران»، در چارچوبی که اینان قصد تلقیناش را دارد، چیزی نیست جز روسیه و خصوصاً شخص پوتین!
اگر فراموش
نکرده باشیم، در ارتباط با جنگ سوریه نیز
این اوپوزیسیون دقیقاً همین سیاست مزورانه را دنبال میکرد. شبکههای تبلیغاتی که با هزینۀ واشنگتن و لندن
فعال شدهاند چنین تلقین میکردند که مخالفان بشار اسد خواستار دمکراسی و حقوقبشر
و ... هستند و روسیه با حمایت ملایان خاندان اسد را در قدرت نگاه داشته تا جلوی
پیشرفت دمکراسی در سوریه را بگیرد! بارها و بارها در همین وبلاگ نوشته بودیم که
حکومت جمکرانیها نه همراه با مسکو عمل میکند،
و نه حامی اسد است. گفتیم که پاسداران
در مقام سیاست دوم آمریکا در سوریه فعال شدهاند.
ولی کو گوش شنواو کو چشم بینا؟
دلارهای سبزرنگ گوشها را کر و چشمها را کور کرده. امروز نیز همین حضرات، باز هم در ایندپندنت فارسی، ادعای همکاری نظامی میان ایران اسلامی و سوریه
لائیک را اینچنین بازنشخوار میکنند:
«روسیه
[...] برای حفظ حکومت بشار اسد وارد همکاری نظامی با ایران [...] شد. حال که بقای اسد در خطر فوری نیست، روسیه خواهان ادامه حضور نظامی [...] ایران در
سوریه نیست.»
همان منبع
میباید قبول
کرد که طبخ و خصوصاً خوراندن چنین «آشهای درهم جوشی» کار بسیار پرمشقتی است. از مسئولان محترم «نشریه» باید پرسید، اگر روسیه برای حفظ مواضع خود در سوریه
نیازمند همکاری با ملایان بوده، چه پیش
آمد که در طرفهالعینی «بقاء اسد دیگر در خطر نیست؟» این
تغییرات که با تغییر فصل ارتباطی ندارد، چه پیش آمده؟ پاسخ
روشن است؛ آمریکا در سوریه شکست خورد، و بالاجبار سیاستاش را تغییر داده! سیاستی
که بر اساس آن حضور حکومت ملایان و حمایت از سپاه پاسداران در سوریه برای واشنگتن
حیاتی شده بود. ولی واشنگتن زمانیکه صحنه را باخت، گروهی
را هم با قلم و دوات پشت میز نشاند تا با این نوع «تحلیلها» واقعیات ژئواستراتژیک
منطقه را به میل و مرام کاخسفید قلمی کنند!
ولی واقعیت را
نمیتوان با این قلمزنیها پنهان کرد. دولت
جدید در واشنگتن عملاً شمشیرش را بر علیه فدراسیون روسیه از رو بسته. واشنگتن قصد دارد شکست در خاورمیانه را به هر
قیمتی، حتی اگر صرفاً رسانهای هم باشد «جبران»
کند. در همین چارچوب، دمکراتها به خود اجازه دادهاند با نقض آشکار
مفاد کنوانسیون وین، دیپلماتهای کشورهای وابسته
به خیمۀ آمریکا ـ آلمان، لهستان،
سوئد ـ را به چماقدار تبدیل کرده،
آنان را با شعار دهان پرکن «حمایت از دمکراسی»
برای تظاهرات بر علیه دولت روسیه و شخص پوتین در مسکو به خیابانها بیاورند! این یک نوآوری بیسابقه در دیپلماسی جهانی
است، و حکومت آمریکا که چهار سال تمام
«دخالت» فرضی مسکو در انتخابات آمریکا را پیراهن عثمان کرده بود و بسیاری افراد را
به جرم خیانت و دیگر جرائم «من درآوردی» به پای میزهای محاکمه کشانده بود، حال رسماً ابوابجمعی لهستانی، سوئدی و آلمانیاش را در مسکو به خیابانها هی
کرده تا بر علیه دولت روسیه «تظاهرات» به راه بیاندازند:
«[...] روسیه
روز جمعه اعلام کرد [...] سه دیپلمات آلمانی، لهستانی و سوئدی را که در اعتراضات غیرقانونی [...]
مشارکت داشتند [...] اخراج کرده است.»
منبع: همشهری آنلاین، 19 بهمن 1399
لازم به
یادآوری است که اخراج سه چماقدار با سفر جوزف بورل به مسکو تقارن زمانی داشت، و در
واقع پاسخی بود از سوی مسکو به فضولی «اتحادیه اروپا» و ارباب یانکیاش در امور
داخلی روسیه. اینان گویا روسیه را با اوکراین اشتباه گرفته
بودند! حال بازمیگردیم به گزارش ایندیپندنت
فارسی.
میباید قبول
کرد که ادبیات این رسانه، برخی اوقات
حکایت دوستی خالهخرسه را پیدا میکند!
یادمان نرفته که خالهخرسۀ معروف برای کشتن مگسی که مزاحم خواب رفیقاش میشد، چگونه سنگی عظیم بر فرق طرف کوبید. اینجا نیز دقیقاً با یک «تحلیل» خاله خرسهای، همین
سنگ را ایندیپندنت بر فرق واشنگتن میکوبد.
«روسیه مانع
حملات هوائی مکرر اسرائیل به [...] پاسداران و گروههای نیابتیاش و حتی مواضع
ارتش سوریه نمیشود.»
منبع: گویانیوز
8 فوریه 2021
بله، تحلیل فوق بر این اصل تکیه میکند که، در شطرنج سیاسی منطقه، همکاری و یا ضدیت روسیه با اسرائیل، در
ترازوی همکاری و یا ضدیتاش با حکومت جمکران قرار میگیرد! و نتیجۀ منطقی از این «ترادف» استراتژیک این
خواهد شد که ایندو حکومت ـ اسرائیل و جمکران ـ میباید الزاماً همزاد، همسو و هممسلک باشند. البته این نتیجه را از چندین دهه پیش به دلیل
سیاستهای اتخاذ شده از سوی اینکشورها میتوانستیم بگیریم، ولی
مسلماً «نشریۀ» کذا به هیچ عنوان قصد تلقین چنین مسئلۀ «کفرآلودی» را نداشته؛ این سنگی است که خالهخرسه کوبیده.
حال نشریۀ کذا
را در اثبات همکاری حکومت ملایان با روسیه در جنگ سوریه رها میکنیم و میپردازیم به
سفر پاسدار قالیباف به مسکو. پیش از ادامۀ
مطلب یادآور شویم که در دوران ترامپ، روسیه
تمامی تلاش خود را به خرج داد تا از فروپاشی حکومت در تهران پیشگیری به عمل
آورد. و هر چند نشریات «برونمرزی»، خصوصاً همین ایندیپندنت، سیاست روسیه
را طی ماهها حمایت کرملین از جمکران معرفی میکردند، در مطالبمان نوشتیم و تکرار کردیم که این
سیاست را نمیتوان حمایت از ملایان به شمار آورد. چرا که
واشنگتن در دورههای مختلف تاریخمعاصر بارها، و نه صرفاً در ایران، ثابت کرده که جهت بهینه کردن منافعاش از
فروپاشاندن رژیمهای دستنشانده هیچ ابائی ندارد.
و اینکه، در عمل نمیباید فروپاشاندن این رژیمها را به
معنای بهینه کردن شرایط زندگی در کشورهای تحت استیلای واشنگتن به شمار آورد. آنها
که امروز به دلیل کوری و کری «مصلحتی» فراموشکاری پیشه کردهاند، چه بهتر
که بجای لاتبازی و عربدهجوئی به تجربۀ سقوط شاهنشاهی و برقراری دولت ملائی نیمنگاهی
بیاندازند، و تلاش آمریکا جهت ارائه تصویر
دلپذیر از دولت دستنشانده را نیز از یاد نبرند.
بله، آمریکائیها از دوران سرداران سازندگی و
عروتیزهای خانوادۀ هاشمی رفسنجانی، تلاش
داشتند تصویر «رادیکالیسم اسلامی» را که نظام رسانهای از حکومت ملایان ارائه میداد،
تلطیف کرده، این حضرات را حداقل در سطح رسانهای حکومتی
«قابل معاشرت» جلوه دهند. در واقع همان
کاری را بکنند که با بیرون کشیدن امثال کرزائی و اشرف غنی از دکان طالبان در
افغانستان عملی کردهاند. هدف در ایران روشن بود؛ تبدیل کشور
به یک عربستان سعودی شیعهمسلک، که همچون
نمونۀ سنیتبارش جز ریختن آب به آسیاب واشنگتن و بحرانسازی برای سیاستهای منطقهای
هدف دیگری دنبال نکند. در دنبالۀ همین سیاستهاست که گربهرقصانیهای
اصلاحطلبی، «بحران هستهای»، دولت احمدینژاد و نهایت امر «جنبشسبز» نیز
یک به یک با صحنهسازیهای سپاهپاسداران،
بیترهبری، حوزههای علمیه و
... سر از کاسۀ واشنگتن بیرون آوردند. ولی تا
پایان دورۀ اوباما، تمامی این تحرکات با
شکست روبرو شد.
در عمل، دولت ترامپ زمانی به قدرت دست یافت که ابزارهای
استعماری واشنگتن در ایران فرسوده شده بود. به عبارت سادهتر، دولت ملائی دیگر توان حمایت از سیاستهای دیکته
شدۀ واشنگتن در مسیر خودفروپاشانی را نداشت.
و از سوی دیگر، شبکۀ ظاهراً
«غیردولتی» و مخالفنمایان موجود در داخل نیز عملاً کاری از دستاش برنمیآمد. به همین
دلیل برنامۀ ترامپ بر پایۀ فروپاشاندن رژیم به هر قیمت و به هر طریق، و حمایت از بازگشت خانوادۀ پهلوی با همان
شعارهای آریامهری و رضاشاهی شکل گرفت.
برنامهای که به مراتب سریعتر از دیگر طرحها از هم فروپاشید و ترامپ حتی
نتوانست در معبد حاکمیت آمریکا یک دورۀ چهار سالۀ دیگر برای ریاستجمهوریاش دستوپا
کند. ترامپ رفت،
و به احتمال قریببهیقین دیگر سروکلۀ ترامپیسم در سیاست خارجی آمریکا
آفتابی نخواهد شد. ولی حکومت اسلامی باقی مانده، و میباید برای این شب جمعهاش فکر بکری بکند!
نخست این
سئوال را مطرح کنیم که به چه دلیل محافل مختلف جمکرانی، قصد دارند در مسیر دولت روحانی «تغییر» ایجاد
کنند؟ این سئوال از این نظر مهم است که ظاهراً حسن
روحانی توانسته به نفع ملایان، بر سیاستهای فروپاشانندۀ ترامپ نقطۀ پایان
بگذارد. به عبارت سادهتر، به چه دلیل حکومت ملائی دستاندرکار است تا
برای سیاست ظاهراً «برنده» در طیف مخالفاناش، یعنی اصولگرایان «جایگزین» پیدا کند؟ در شرایط منطقی سیاست برنده میباید دنبال شود.
ولی
این سیاست برنده در واقع تبلور شکست سیاست آمریکا در ایران است؛ و این به معنای شکست در کل خیمۀ اسلام سیاسی
است. به این دلیل تمامی محافل ملائی به دنبال یافتن
جایگزین برای سیاست «برندۀ» حسن روحانی در طیف مخالفاند. این تبوتاب سیاسی تا آنجا دنبال شده که با
منسوب کردن روحانی به جناح اصلاحطلب،
برخی محافل حتی از رد تمامی نامزدهای اصلاحطلب در انتخابات ریاستجمهوری
سخن به میان میآورند. و در این مقطع است
که عکس گرفتن قالیباف با پوتین معنا و مفهوم پیدا میکند.
آمریکا قصد
دارد به شکست کلاناستراتژیکی که طی دوران ریاستجمهوری روحانی از طریق روسیه بر
واشنگتن تحمیل شده، با «تجدید فُراش» در تهران پاسخ دهد. ولی از
آنجا که واشنگتن طی چهار دهۀ گذشته در سیاست ایران پیوسته نعلوارونه زده، اینبار نیز میخواهد با اعزام اوباش و اراذل به
کرملین و پخش عکس و تفصیلات، «گزینۀ»
واشنگتن در تهران را به اسم گزینۀ پوتین در رسانهها علم کند. به همین دلیل است که سروصدای عجیبی پیرامون این
عملیات محیرالعقول در نظام رسانهای جهان به راه انداختهاند.
ولی باز هم
بگوئیم، مسائل واشنگتن هر چه باشد، و سیاستهای روسیه در هر مسیری متحول شود یک
اصل کلی غیرقابل تغییر باقی مانده؛ حیات حکومت
اسلامی به آخر خط رسیده. لبخندهای
پیروزمندانۀ علی خامنهای در دیدارهای اخیرش را زیاد جدی نگیریم؛ ژست تبلیغاتی است
و فاقد هرگونه مبنای منطقی است. به قول ظریفی ایشان «به روی آب میخندند!»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر