در تاریخ 15 ژوئیة سالجاری، رسانهها از کودتای نظامی در کشور ترکیه خبر
دادند. ولی چند ساعت بعد، اعلام
داشتند که کودتای کذا «شکست» خورده! اینکه،
در ترکیه با تاریخچة دولتهای کودتائیاش، نظامیان هر از گاه به صور مختلف حکومت را در
دست بگیرند و پیامآور سرکوب و خفقان فراگیر شوند، مسلماً
جای بحث و گفتگو نیست؛ کافی است نیمنگاهی به تاریخ معاصر ترکیه بیاندازیم. ولی
اینکه، ارتش ترکیه دست به کودتائی «ناکام»
بزند، در عمل سابقه نداشته! و به صراحت بگوئیم، با در نظر گرفتن وابستگی تاموتمام این ارتش به
مرکزیت فرماندهی سازمان آتلانتیک شمالی،
احتمال «ناکام» ماندن کودتا عملاً صفر است. پس در مطلب امروز نگاهی بیاندازیم به گمانههائی
که پیرامون تحلیل این شرایط میتواند وجود داشته باشد. در این
راستا، ارتباط این گمانهها با شرایط فعلی
منطقه و اوضاع ترکیه، خصوصاً روابط رو به
گسترش اینکشور با خط استراتژیک مسکو امکان میدهد تا از دلائلی که در قفای این به
اصطلاح «کودتا» پنهان شده، تا حدی ابهامزدائی
کنیم. ولی پیش از پرداختن به این مطلب میباید
نخست از شیوة به قدرت رسیدن نظامهای کودتائی نیز سخن به میان آوریم.
کودتا همانطور که میدانیم به معنای در
دست گرفتن قدرت مطلق از طریق اعمال «زور» است.
پر واضح است که نیاز کودتا به اعمال «زور»، حداقل در دوران معاصر به این معنا خواهد بود
که، در فعلوانفعالات کودتائی مرکزیت
قدرت در دست ارتش و نیروهای انتظامی است.
در عملیات کودتائی معاصر، مرکزیت
تصمیمگیری همیشه در دست نیروی هوائی خواهد بود، و
عملیات ایذائی در شهرهای بزرگ توسط پلیس اعمال میشود. عملیات نیروی هوائی جهت سرکوب هر گونه حرکت
ضدکودتائی از سوی واحدهای نظامی مخالف، و حضور پلیس، جهت سرکوب هر گونه تحرک اجتماعی مخالف با کودتاست.
از سوی دیگر، در کشورهای «کودتاخیز» همیشه حامیان واقعی کودتا
خارج از مرزها نشستهاند. این «حامیان»
فرامرزی در درون شهرها شبکههای به اصطلاح «مردمی» را به حمایت از کودتا به میدان
میآورند، و با فراهم آوردن پوشش هوائی، به نیروی هوائی اجازه میدهند تا بدون «تحمل
مزاحمت» از سوی قدرتهای مخالف، شبکههای
ارتش را که با کودتاچیان همراه نیستند منهدم کنند. خلاصه بگوئیم،
در دوران ما، خارج از صورتبندی
بالا هیچگاه کودتائی صورت نگرفته و نخواهد گرفت.
و البته کلید اصلی موفقیت کودتا ابتر کردن هستة مرکزی قدرت است، که در هر کشوری معنا و مفهوم ویژهای دارد، به طور مثال پادشاه، رهبر،
نخستوزیر، رئیسجمهور، روسای پارلمان، و ...
حال با نیمنگاهی به آنچه «کودتای
ناکام» ترکیه میخوانند ببینیم چهها پیش آمده.
بر اساس آنچه رسانهها اعلام کردهاند «گروهی محدود» از نظامیان قصد کودتا
داشتهاند! این «خبر» فینفسه خندهدار است، چرا که در تمامی کودتاها فقط گروه محدودی از
نظامیان شرکت دارند. کودتا یک مجموعه
عملیات «ایذائی ـ توجیهی ـ تشویقی»
است. مطرح کردن اینکه، در طرفهالعینی 500 هزار سرباز و درجهدار و
افسر همگی دست در دست هم، آوازخوانان و
رقصان پای به صحنة کودتا بگذارند، فقط در
دکان خبرسازیهای آتلانتیست پیدا میشود. به طور مثال نگاهی بیاندازیم به مطلبی که جهت
تحلیل دلائل «شکست کودتا» در رادیوفردا انتشار یافته:
«ارزیابی هر دو جناح دولت و اوپوزیسیون
بر این بود که تنها بخش کوچکی از ارتش که حداکثر ۱۰ تا ۲۰ درصد نظامیان را تشکیل میدهد
وارد صحنه کودتا شدهاند. در موارد قبلی
[کودتاهای پیشین] کل ارتش به کودتا دست زده بود.»
منبع:
رادیوفردا، 26 تیرماه 1395
همچنانکه میبینیم، موفقیت
کودتا در گرو شرکت «کل ارتش» معرفی شده! ولی به صراحت بگوئیم، ورود 10 تا 20 درصد نظامیان به صحنة کودتا، به
مراتب خیلی بیش از آن است که یک کودتای موفق نیاز دارد. و همانطور که از مطلب بالا به صراحت میتوان
استنتاج کرد، مسیر «توجیهی» خبرسازیهای
آتلانتیست در مورد «کودتای ناکام» در عمل بر عدم آشنائی مخاطب با روند حرکتهای
کودتائی تکیه کرده؛ نویسنده بجای اشاره
به مکانیسمهای واقعی کودتا، تحت عنوان
بررسی علل شکست کودتای ناکام، مجموعه تبلیغات
بلاهتگستر رسانههای غرب را برایمان «تکرار» میکند.
ولی با بررسی عملکرد این به اصطلاح
کودتاچیان در ترکیه، «نقطهضعفهای»
جالبی را شاهدیم. به طور مثال میبینیم که
طی ساعات متمادی، کودتا برای نخستوزیر و
رئیسجمهور «تریبون» سخنپراکنی تأمین میکند، و یا شاهد تعلل نیروهای نظامی در برخورد قهری
با مخالفان کودتا هستیم، و یا اینکه پلیس با کودتا همکاری نمیکند! فراتر از اینها، روسای دول اسلامگرای منطقه همصدا با اردوغان
و نخستوزیرش، کودتا را محکوم میکنند! خلاصه بگوئیم،
شرایط نشان میدهد که آنچه در ترکیه گذشت «کودتا» نبوده، سرنگونی
دولت اسلامگرا را دنبال نمیکرد، و صرفاً یک شبیهسازی مردمفریبانه بود جهت
دستیابی به اهدافی دیگر. پس چه بهتر که در این فرصت همین «اهداف» را تا
حد امکان مورد بررسی قرار دهیم.
همانطور که بالاتر گفتیم، این گزینه که سرفرماندهی سازمان ناتو با آن
سابقه «درخشان» در فراهم آوردن کودتا در کشورهای ترکیه، ایران،
پاکستان، افغانستان، و ... در مورد ترکیه، کشوری که مستقیماً تحت نظارتاش اداره میشود
دست به چنین مضحکهای بزند، فقط در مخیلة
یک هالو خواهد گنجید. از اینرو در تحلیل
رخدادهای اخیر ترکیه به استنباط ما میباید بر دو لایة مهم تکیه کرد؛ نیاز
روزافزون رجب اردوغان به حمایت تودهای، و همزمان تهدید روسیه!
از قضای روزگار، در کودتای به اصطلاح «ناموفقی» که سازمان
آتلانتیک شمالی در ترکیه «شبیهسازی» کرده با هر دو این لایهها برخورد میکنیم. نخست بپردازیم به وضعیت سیاسی رجب اردوغان. دولت
حزب «عدالت و توسعه» پای در منجلابی گذارده که به این سادگیها نمیتواند از آن
خارج شود. فراموش نکنیم که دولت کنونی
ترکیه پس از دوبار رأیگیری، «موفق» به تشکیل کابینه شده! خلاصه، اسلامگرائی ترک با روزهای «پرافتخار» خود فاصلة
زیادی دارد. اگر به این وضعیت متزلزل
سیاسی شکست در پروسههای نظامی کردستان،
سوریه و عراق را نیز اضافه کنیم به صراحت میبینیم که زیر پای اردوغان به
هیچ عنوان «محکم» نیست. نهایت امر،
شکست مفتضحانة ارتش ناتو در شمال عراق و سوریه، نه به حساب بروکسل و پاریس که به حساب اردوغان
نوشته خواهد شد، هماوست که میباید فشار
این شکست را با خود به درون جامعة ترکیه برده،
آن را به ترتیبی در برابر افکارعمومی «توجیه» کند. ولی ساختار دولت در ترکیه متزلزلتر از آن است
که چنین شکستهائی را بتواند به سادگی تحمل نماید؛ از سوی
دیگر با هجوم صدها هزار پناهجوی کرد،
سوری و عراقی به درون خاک اینکشور فشارهای اجتماعی بر شانة دولت اردوغان هر
روز بیشتر سنگینی میکند.
از سوی دیگر، اگر به فشارهای داخلی، فشارهای فرامرزیای را که اینک همه روزه از
سوی مسکو بر آنکارا تحمیل میشود بیافزائیم،
بنبست سیاسی ترکیه به مراتب روشنتر میشود. چرا که،
به دلیل حرکت قدرتمند روسیه به سوی
دریای مدیترانه این فشارها هر روز شدت بیشتری گرفته. در همین
چارچوب بمبگزاریهای انتحاری که روزگاری فقط عراقیها را قربانی میکرد، اینک
سر از آنکارا و استانبول به در آورده، و
مسلماً فشارهای سیاسی غرب جهت نگاهداشتن ترکیه در گلة گوسفندان آتلانتیسم به این
عملیات هر چه بیشتر دامن خواهد زد.
بله،
ترکیه به عنوان یکی از مهمترین مهرههای پیمان آتلانتیک شمالی، درست در
همسایگی روسیه، در چشم طوفان نشسته. و دولت اردوغان در چنین شرایطی بیش از پیش
متزلزل و ناپایدار مینماید! از ظواهر امر چنین برمیآید که یانکیها جهت
برون رفت از همین بنبست است که نسخة «کودتای ناموفق» را پیچیدهاند. و در چارچوب تبعات این کودتای ناموفق مسلماً
انتظار دارند که اردوغان چند تریبون مهم را در درون کشور اشغال نماید.
در چارچوب توقعات آتلانتیسم ظاهراً
اردوغان میباید با ایجاد وحشت از کودتای نظامیان، هر چه بیشتر عوامالناس را به سوی مساجد و
اسلامگرائی، که نهایت امر به معنای حمایت
از دولت اسلامگرای «عدالت و توسعه» است بکشاند. و به این ترتیب، ظاهراً قسمتی از سرمایة «تودهای» اسلامگرائی
که طی سالهای گذشته به دلائل متفاوت ـ
شکست در سوریه، درگیریها
کردستان، شکستهای دولت در تأمین امنیت
شهری، سقوط درآمدهای حاصله از توریسم و
... ـ از دست رفته، دوباره احیاء خواهد شد، و اینبار به دلیل وحشت
از کودتا!
از سوی
دیگر، آتلانتیسم انتظار داشت که اردوغان
امکان یابد، پس از در بوق افتادن هیاهوی کودتای ناموفق، با گرفتن انگشت اتهام به سوی لائیکها در ارتش
و قوای سهگانه، دست به تصفیة سیاسی نیز
بزند و نوعی حکومت جمکران ثانی در همسایگی روسیه بپا نماید! و از
قضای روزگار تبلیغات شبکة خررنگکن آتلانتیسم نیز از نخستین ساعات «کودتای ناموفق»
به زبان بیزبانی به مخاطب تفهیم میکرد،
که «کار، کار لائیکهاست!» از اینرو نخستین اطلاعیة کودتاچیان «فرضی» نیز
صریحاً بر انحراف دولت از اصول لائیسیته تکیه داشته، خواهان
بازگشت به دمکراسی شده بود!
ولی شبکة
خررنگکن آتلانتیسم اگر به حساب خود شبیهسازی کودتا را با «زرنگی» پوشش داد، در محاسبة بقیة قضایا مرتکب اشتباهات لپی شده بود؛ و اینبار واقعاً گَز نکرده جر داد! اردوغان در همسایگی روسیه به هیچ عنوان نمیتواند
تریبونی نیز جهت مبارزه با لائیسیته بر پا کند،
و به همین دلیل نیز دقیقاً از نخستین لحظاتی که پس از صحنهسازی کودتا بر صفحة
تلویزیونها ظاهر شد، پاسخ سر بالا به غرب داده، ادعا کرد که شبکة گولن، همکار و همفکر و رفیق گرمابه و گلستان خودش که
فعلاً در آمریکا «استراحت» میکند، این
کودتا را برنامهریزی کرده!
بااین وجود «آدرس عوضی» اردوغان نمیتواند
عملیات واقعی او را از چشم پنهان دارد،
چرا که اظهارات خرکی رئیسجمهور اسلامگرا در مورد گولن بیشتر مصرف مسکویت یافته،
نوعی دلداری به روسیه است و ظاهراً به
روسیه میگوید، مخالفت من با شبکة ضدلائیک
گولن است! ولی همزمان شاهدیم که چند هزار
تن در قوة قضائیه به اتهام همکاری با کودتا پاکسازی شدهاند! در نتیجه باید بپذیریم که، قضات دادگاهها در کودتا دست داشتهاند:
«[...] اردوغان گفت کودتاگران هزینه
سنگینی خواهند پرداخت. و هنوز ۲۴ ساعت از
کودتای ناموفق علیه دولت نگذشته، بیش از
دو هزار قاضی برکنار شدهاند. حدود سه
هزار سرباز و افسر دستگیر شدهاند. [...] دولت میگوید [اینان] از حامیان فتحالله
گولن، رهبر مذهبی مخالف دولت هستند.»
منبع:
بیبیسی، 16 ژوئیه، 2016
خلاصه نمیدانستیم ترکها با قضات
دادگاههایشان «کودتا» میکنند! به هر
تقدیر خارج از مزخرفاتی که اردوغان اینسوی و آنسوی بر زبان رانده و میراند، شرایط کلی برای دولت «عدالت و توسعه» بسیار
خطرناک و متزلزل است. دولت اردوغان حکم
مگسی را پیدا کرده که در شیشة کوکاکولا گیر افتاده باشد، هر دم،
به سودای فرجی، خود را به این طرف
و آنطرف میکوبد. ابتدا انگشت اتهام به
سوی گولن اسلامگرا میگیرد، تا انگ «ضدیت با لائیستیه» را از رخسار خود
بزداید، سپس قضات دادگاههای «لائیک» ترکیه را به جرم
همکاری با گولن اسلامگرا از کار برکنار میکند!
در گام بعد، همین
اردوغان گریبان آمریکا را میگیرد که گولن «کودتاچی» را به ما پس بدهید، ولی به دلیل فشار روسیه مجبور میشود، فرماندة پایگاه هوائی اینجرلیک را بازداشت کند،
و این پایگاه آمریکائی را عملاً به تعطیل
بکشاند.
حال باید دید «خروجی» واقعی از بحرانی
که اردوغان در اطراف خود به راه انداخته چه میتواند باشد؟ بیرودربایستی بگوئیم، با شکست قطعی اسلامگرایان سوری و عراقی، شکستی که تا چند ماه دیگر ابعاد و تبعات خیرهکنندهاش
منطقه را در هم مینوردد، و نهایت امر
جایگاه داوری منطقهای برای دولت لائیک سوریه تأمین خواهد نمود، اردوغان تنها شانس خود برای باقی ماندن در
قدرت را در تبدیل ترکیه به سرزمین داعش میبیند.
تلاشهای وی بر این متمرکز شده تا با نشان دادن گوشه چشم به آمریکا، دستهایاش را برای اسلامی کردن هر چه بیشتر
ترکیه باز نگاه دارد، و در این راه مسلماً تبعات کودتای «تقلبی» نقش
مهمی برای اردوغان بازی خواهد کرد.
به استنباط ما، صحنهسازی کودتائی در ترکیه مسلماً یکی از پردههای
«پسابرکسیت» میباید تلقی گردد. ولی
نمایشنامه نویس، بازیگران کلیدی دیگری را نیز که در این میان نقشهائی
ایفا خواهند کرد گویا از یاد برده، یا
اینکه نخواسته آنها را به حساب آورد. نخست
اینکه، چه اردوغان بخواهد و چه
نخواهد، نفسهای اسلام سیاسی در منطقة
خاورمیانه به شماره اوفتاده. و با تکیه بر صحنهسازی «کودتا» اگر بتوان یکی
دو ماه عوام را «سر کار» گذاشت و در خیابانها به نماز و روضهخوانی کشاند، بنبستهای
اسلامگرائی ترکیه، چه در میدان داخلی و چه
خارجی، با «کودتابازی» گشوده نخواهد شد. دولت
دیر یا زود میباید با این بنبستها رودررو شود، و جالب
اینکه، هر چه دیرتر این رودرروئی صورت
گیرد، تبعات آن برای اسلامگرایان، حامیان خارجیشان و لشولوشهای «عدالت و
توسعه» سنگینتر و غیرقابل هضمتر میشود.
در ثانی، بازی با دم شیر کار عاقلانهای نیست؛ در همسایگی روسیه، این نوع «رزمایشهای تودهپسند»، و سناریوهای لندنی که در عمل نوعی تهدید به جنگ
داخلی در سرزمینهای ساحلی دریای سیاه میتواند تلقی شود، نهایت امر ممکن است واقعاً کار دست اسلامگرایان
و اربابانشان بدهد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر