تحولات اخیر در استراتژیهای
جهانی، حداقل تا آنجا که به سرنوشت
ایرانیان مربوط میشود از اهمیت زیادی برخوردار است. مسیر سیاستی که قرار بود دولت حسن روحانی را
در جایگاه دستگاه ملاممد خاتمی قرار دهد،
و زمینهساز همان نقشآفرینیهای مزورانة «دمکراتیکنما» شود، پس از فروپاشی استراتژی فروش «اسلام خوب» به
طور کلی تغییر کرد. روحانی به
فرانسه، ایتالیا و واتیکان نرفت؛ سوءقصدهای پاریس مسیر حرکت دولت فرانسه را از
«استقلال» صوری به سوی تلاش جهت دستیابی به یک دیپلماسی روشن و صریح در ارتباط با
مسکو و واشنگتن کشاند، و نهایت امر شاهد یک عقبنشینی تماشائی دیگر از
سوی آتلانتیسم در خاورمیانه هستیم. عقبنشینیای
که در ظاهر مربوط به «تضعیف نقش جمکران» در سوریه میشود، هر چند پیرامون چند و چون این «نقش» نیازمند
ارائة توضیحاتی خواهیم بود. در مطلب
امروز، پس از نیمنگاهی به مسیر تکراری
«اصلاحطلبی» شیعی در حکومت ملائی،
ارتباط نوین خط انگلیسی دولت فرانسه را با قدرتهای جهانی ـ روسیه و آمریکا ـ بررسی کرده،
نتیجة این ارتباطات نوین را در داخل مرزها ترسیم میکنیم. پس نخست برویم به سراغ اصلاحطلبی شیعی.
نخست بگوئیم، اگر عبارت اصلاحطلبی در ادبیات سیاسی جدید
ایران معانی ویژهای از منظر سیاسی به خود گرفته،
ریشههای تاریخی این «اصلاحطلبی» را نمیباید نادیده گرفت. در تاریخچة تحولات محافل و حوزههای مذهبی در
فلات قارة ایران، اصلاحطلبی بارها و
بارها به کار گرفته شده، ولی کار نهایت امر بجائی رسیده که بسیاری از به اصطلاح
«علماء» دین، گلة امامان و مقدسین شیعه را جملگی «اصلاحطلب»
لقب دادند! به این ترتیب، اصلاحطلبی شیعی در برابر سنت شیعی نشست! خلاصة
کلام، «اصلاحطلبی» بر خلاف آنچه برخی خوشخیالها
تصور کردهاند ـ همانها که در روزگاران
کودتای 22 بهمن 57، اسلام «دمکراتیک» رویت
کرده بودند ـ هیچ ارتباطی با
دمکراسی، انسانمحوری، آزادی بیان و آزادیهای فرهنگی و اجتماعی
ندارد. اصلاحطلبی نوعی بازتولید خط فکری
شیعیمسلکی است؛ رنگوروغن زدن به این مذهب خردرچمن است در
چارچوب ذائقة روز! و این ذائقة روز به
دلیل تحکیم دیرپای و تاریخی مواضع آتلانتیسم در فلات قارة ایران، نهایت امر امروز بازتابی شده از منافع «لندن ـ
واشنگتن.»
در شرایط ویژة امروز، و به دلیل بازگشت قدرتمندانة فدراسیون روسیه به
فضای دپیلماسی منطقه، جنبش «اصلاحطلبی»
نیز زهر مهلکی است که آتلانتیسم تلاش دارد در تقابل با نفوذ مسکو به جان ملتهای منطقه
تزریق کند. این «زهر» از همان زهرهای
«ضدکمونیسم» است که در دوران «جنگسرد» به خورد ملتها داده میشد. خلاصه بگوئیم،
اصلاحطلبی رایج در فضای کشور،
سیاستی است مذهبی، ملائی، سرکوبگر،
آزادیکش، و نهایت امر ضدروسی؛ ساخته و پرداختة سازمانهای اطلاعاتی غرب. اینکه علاوه بر چپنمایان حزب توده، مشتی
لاتولوت در این «اصلاحطلبی» نقشپذیریهای دمکراتیک و انسانی و احیاناً
سوسیالیست دیدهاند، به خودشان مربوط میشود. این
افراد و گروهها در دورانی که سازمان سیا کودتای نکبتبار 22 بهمن 57 را سازمان میداد
نیز عوام را به پشتبامها دعوت میکردند تا اللهاکبر بگویند، و عکس آن مجنون آدمخوار «نجفنشین» را در کرة
ماه رویت کنند.
در هر حال، ریشههای اصلاحطلبی هر چه باشد بماند، عملکرد آن طی دهة گذشته در برابرمان
نشسته. دیدیم که چگونه در دوران ملاممد
اردکانی، شیادی این آخوند کار را بجائی
کشاند که پس از سالها غرغره کردن «افتخارات» نداشته و ندیدة دولت «اصلاحطلب»، از طریق
آنچه «آرای عمومی» خواندند، سکان امور
کشور را به دست «توانای» باند احمدینژاد سپردند! در نتیجه،
تخرخرهای اصلاحطلبی فقط توجیهی شد تبلیغاتی جهت تذهیب و بزک فضای سیاست
آخوندزدة ایران، و منطقاً امروز نیز فقط خوشخیالها به قافلة
«اصلاحطلبی» امید بستهاند.
در واقع، بحران استراتژیکی که به لغو سفر حسن روحانی به
اروپا انجامید، در زمینة بینالمللی هر چه
کرده باشد، در ایران زیر پای همین اصلاحطلبی
مزورانه، متحجرانه و آخوندی را جارو
کرد. روحانی که به صورتی «نانبشته» قرار
بود با سیاستی 8 ساله، در مرزهای جنوبی
روسیه آشوب بیافریند و خوراک کافی جهت اربابان آتلانتیستاش فراهم کند، همانطور که دیدیم طی دو سالی که از عمر دولتاش
گذشته، لاتبازیهائی را آغاز کرده، که خاتمی فقط در ماههای آخر دورة 8 سالهاش به
آن متوسل میشد. اعلام ممنوعیت برگزاری
اردوهای مختلط از سوی روحانی، یعنی از سوی
رئیس جمهوری که قرار بوده گویا کشور را از شر تجحر قرونوسطائی برهاند، به
صراحت نشان میدهد که ایندولت در عمل به بنبست رسیده:
«حسن روحانی رئیسجمهور [...] و رئیس
شورای عالی انقلاب فرهنگی به اعضای این شورا دستور داده تا گزارش مستندی را درباره
اردوهای مختلط دانشجوئی تهیه کنند. وی گفته
به طور حتم از برگزاری این اردوها جلوگیری میشود.»
منبع: دویچهوله،
18 نوامبر 2015
تاریخ مخابرة این خبر ـ 18 نوامبر سالجاری ـ از اهمیت زیادی برخوردار است. فراموش نکردهایم که فروپاشی استراتژیهائی که
به اصلاحطلبی میدان عمل میداد چند روز پیش از این تاریخ صورت گرفت. و روحانی که دیگر نمیتواند از طریق تبلیغات و
دیدار با پاپ، و مذاکره با رؤسای دول
ایتالیا و فرانسه از پایگاه مناسب رسانهای برخوردار شود، با دستپاچگی دست پیش گرفته تا پس نیفتد! وی به سرعت خود را به مواضع بیترهبری و تبلیغات
اسلامگرایان نزدیک میکند، باشد که سقوط
پیشرس شامل حالاش نشود. باید پرسید،
اگر قرار باشد کشور به سیاق دوران
احمدینژاد اداره شود دیگر چه نیازی به «انتخابات» بود؟ ملت
ایران «نانخور» زیادی و «جناب» ریاست جمهوری «جدید و بنفش» لازم داشت؟
ولی از منظر ما، آنچه در این میان اهمیت دارد به هیچ عنوان
«تغییر موضع» فرضی روحانی نیست. حسن
روحانی موضعی جز همانکه از قول وی در محکومیت اردوهای دانشجوئی منتشر کردهاند نداشته
و ندارد. وی از جمله افرادی است که از
روز نخست در این حکومت با دروغ و تزویر شرکت فعال داشته و با حفظ سمت نمایندگی
مجلس و فعالیتهای دیگر دولتی، در کلاسهای
درس دانشگاهی انگلستان هم شرکت کرده، «مدرک» هم گرفته! شاید آنها
که مکتب نرفته ملا شدهاند این «حرفها» را باور کنند، ولی کسی که عمری دود چراغ خورده به صراحت میداند
که این دیپلمها «کشکی» و کیلوئی است. حال
کسی که با دروغ در دستگاه دولتی کارش را آغاز کرده، اصلاحطلبیاش از چه نوع میتواند باشد؟
جالبتر اینکه، پیش از ترهاتبافی روحانی پیرامون «اردوهای
مختلط»، دولت کانادا، یکی از
دوستان گرمابه و گلستان حکومت ملایان جهت میدان دادن بیشتر به
آخوندها، پیشنهادی جهت محکومیت حکومت
اسلامی در زمینة عدم رعایت حقوق بشر در سازمان ملل «ارائه» داده بود. به این
ترتیب، دولت این «جوانک» تازه منتخب ـ «پیر ترودو» نمایندة جناحهای کاتولیکی است که
با ورود کانادا به جنگ علیه آلمان نازی مخالف بودند ـ به نمایندة دولت «اصلاحطلب» روحانی نیز در
سازمان ملل تریبون داد تا حسابی از «چندصدائی» در ایران حمایت به عمل آورده، حکومت جمکرانیها را به فضیلتهائی مزین کند که
حتی به خواب هم نمیدید:
«[...] به تصویر کشیدن جامعه
ایران به عنوان جامعهای بسته و تکصدائی [...] کاملاً اشتباه است [...] ایران جامعهای
پویا، باطراوات و چندصدائی است که در آن طیف
گستردهای از نگرشهای سیاسی و رسانهای همسو با این نگرشها وجود دارند که نماینده
جوامع مختلف و لایههای اجتماعی و گروههای چندگانه قومی مذهبی هستند.[...]»
منبع:
رادیوفردا، 19 نوامبر 2015
پیام این «پرتوپلاها» این است که موافقان و مخالفان میتوانند
در «حوزهها» در مورد شک میان «دو و سه» تا نیمههای شب مسئله بگویند و احدی مزاحم
«مسئلهگویان» نخواهد شد. بله، بستگی دارد که «چندصدائی» را چگونه تحلیل کنیم؛
در چارچوب جوامع انسانی معاصر، یا بر اساس برداشت قبائل وحشی و صحرانشین قرن
هفتم میلادی که با ایدئولوژی و استدلال منطقی و پدیدهشناسی و هر نوع روابط دوسویه
حقوقی بیگانه بودند، و چندصدائیشان به خنجرکشی و کتککاری و عربدهجوئی و «مشورت»
محدود میشد! از قضای روزگار در دنیای وحش هم جیغ میمونها با
زوزة کفتار تفاوت دارد؛ جامعة جنگلی هم
عین جمکران «چندصدائی» است. ولی از قدیم
گفتهاند، مشک آن است که خود ببوید. و اینکه دولت کانادا تلاش دارد تا در صحن مجمع
عمومی سازمان ملل، ژستهای «دمکراتمنشانة»
حسن فوتبال را ـ ایشان قرار بود در اروپا،
زمینهساز لاتبازیهائی از نوع شیادی
ملاممد خاتمی فراهم آورند ـ به نحوی از
انحاء کامل کند، مسئلهای است که نیازمند تحلیل خواهد بود. همانطور که شاهد بودیم، نمایندة دولت کانادا در سازمان ملل، به عنوان نمایندة یکی از مهمترین کشورهای
«حامی» اوباش جمکران و «اسلام سیاسی»،
سناریوی ابلهپسندی جهت محکومیت نقض حقوق بشر در حکومت اسلامی از چنتة
اربابان یانکیاش در آنسوی مرز بیرون کشیده! و قرار است همین کشور تقاضای محکومیت حکومت
اسلامی را در مجمع عمومی برای هزارمین بار «مطرح» کند، چرا که این مثلاً «حکومت» و شریعت «برحق»، به مفاد اعلامیة جهانی حقوقبشر بیاعتناست!
البته بیاعتنائی جمکرانیها به حقوق بشر تازگی ندارد، آخوند، بنابرتعریف با حقوقبشر در تضاد قرار گرفته. و
حکومت جمکران هم از نخستین روز استقرار مخالفتاش را با حقوق انسانی به صراحت نشان
داد. دیری هم
نگذشت که این مخالفت از طریق پایهریزی «محفلکی» به نام «حقوق بشر اسلامی»، به
ریاست جواد لاریجانی، پادوی سرشناس
روتاری کلاب لندن جنبة رسمی یافت. امروز نیز مسلماً تغییری در روشهای اوباش
جمکران پیرامون مسئلة حقوقبشر داده نشده.
پس باید پرسید چرا دولت تازه منتخب
کانادا که در داخل مرزهایاش خدمات شرکت «بلاگفا» را بر اساس قانون جمکران میزبانی
میکند، و بر خلاف نص صریح قانون اساسی
کانادا به این شرکت امکان داده تا بر اساس مقررات ضددمکراتیک یک دولت بیگانه و
سرکوبگر امور خود را در کانادا اداره نماید، امروز گریبان همین دولت مستبد را در صحن مجمع
عمومی سازمان ملل گرفته. بدون در نظر گرفتن این واقعیت که ریاست کمیسیون
حقوق بشر سازمان ملل به نمایندة عربستان سعودی واگذار شده! پیش از ادامة مطلب بد
نیست با «بلاگفا» و مقررات آن آشنا شویم.
بلاگفا را ویکیپدیا اینچنین معرفی میکند:
« بلاگفا یکی
از ارائهدهندگان خدمات وبنوشت به فارسی است. این وبگاه از ۱۶ آذر ۱۳۸۳ شروع به فعالیت کردهاست.
سرورهای
این وبگاه در کانادا میزبانی میشود.»
منبع: ویکیپدیا
شرکت مذکور، که از سرورهای
میزبانی وبلاگ فارسیزبان کانادا استفاده میکند، در سایت
خود مواضع رسمیاش را چنین تشریح کرده:
«همکاران ما وبلاگهائی را مسدود میکنند که تخلف آشکار و مشخص
داشته باشند [...] بررسی برخی موارد در صلاحیت نهادهای قانونی مانند کارگروه تعیین
مصادیق محتوای مجرمانه یا پلیس فتا است [...]»
منبع: «مقررات» بلاگفا!
به عبارت سادهتر یک شرکت با استفاده از سررورهای قدرتمند
کانادا، دست به تبلیغات برای حکومت اسلامی و سرکوب آزادی
بیان زده. از قدیم گفتهاند، اگر بیلزنی باغچة خودت را بیل بزن! دولت کانادا اگر طرفدار حقوق بشر در ایران
شده، چرا در برابر این شرکت که با احکام
قرونوسطائی حکومت اسلامی در داخل مرزهایاش فعالیت میکند واکنشی نشان نمیدهد؟ اگر نمیتوان
به طور مثال یک رستوران در مونترال باز کرد و از ورود زنان غیرمحجبه به آن ممانعت
به عمل آورد، به چه دلیل شرکت بلاگفا با چنین
«مرامنامة» قرونوسطائی در کانادا فعالیت میکند؟
بله، اینجاست که دم خروس دولت کانادا نمایان میشود! خصوصاً که درگیرودار «نمایش» کانادائی محکومیت
جمکران، همین دولت کانادا دست در دست
اوکراین و ایالاتمتحد از امضاء بیانیهای که تبلیغات نازی را محکوم میکند خودداری
به عمل آورده! خلاصه، اگر
جوجهملائی که جمکرانیها برای نمایندگی علماء و مراجع تقلید به نیویورک فرستادهاند
میگوید که در پس تلاشهای کانادا و استفادة ایندولت از حقوق بشر «اهداف سیاسی»
نهفته، تا حدودی درست میگوید. فقط
جوجهملای کذا آنقدر در سجود و رکود قنبلاش را هوا نگه داشته که در پس پردة این
اهداف سیاسی، اهداف واقعی کانادا را نمیبیند. هدفی که
در تریبون دادن به مشتی اوباش وحشی جهت دفاع از یکجانبهگرائی و تروریسم در یکی
از مهمترین بنیادهای حقوقی جهان معاصر یعنی سازمان ملل متحد خلاصه میشود. باید از
دولت «بسیار متمدن» کانادا بپرسیم، در کدام مقطع از تاریخ معاصر، به یک
وحشی قرونوسطائی از قماش غلامحسین دهقانی اجازه داده شده تا در یک بنیاد بینالمللی
حقوقی، به نام یک ملت سخن بگوید؛ از یک
فاشیسم دست نشانده تصویر دلپذیر و دمکراتیک ارائه دهد؛ و ... و از همه مهمتر در جایگاه قیم ملتهای
دیگر بنشیند:
«[...] نحوه عکسالعمل کانادا به جنایات رژیم صهیونیستی در غزه
این سئوال را در اذهان زنده میکند که... شاید کانادا از این رهگذر مانند موضوع کمیته
حقوق بشر، به دنبال رسیدن به اهداف سیاسی خاصی
است.»
منبع: رادیوفردا، 19 نوامبر 2015
میبینیم نمایندة «دولت جمکران» در سازمان ملل بجای پاسخگوئی
به اتهامات دولت دوست و برادر «کانادا» در مورد نقض حقوق بشر، وکیل مدافع فلسطینیها شده و به سراغ آنها
رفته! ایشان بجای پاسخگوئی به سئوالاتی که مطرح
شده، «جنایات رژیم صهیونیستی» را در غزه محکوم میکنند! به عبارت دیگر، «پیام» وراجیهای غلامحسین دهقانی این است که
حکومت ملایان مانند اربابان یانکیاش،
فضولی در امور دیگر کشورها را «حق
مسلم» خود میداند، و برای جانفشانی در
راه ارباب آماده است. ولی حضور خوشخیالها
و هالوها این واقعیت را نیز بگوئیم که،
فراهم آوردن زمینة این نوع میدانداریها در سازمانها و بنیادهای بینالمللی
همان است که در گویش رایج، «حمایت سیاسی»
زیرجلکی از یک رژیم مینامند. به بیانی
روشنتر، دولت کانادا که تحتالحمایه
بریتانیاست، با به راه انداختن این خیمهشببازیها، در واقع به نیابت از لندن، از حکومت اسلامی حمایت به عمل میآورد، تا این
حکومت ملت ایران را هر چه بیشتر تحت فشار قرار دهد.
با این وجود، میباید
قبول کرد که تلاشهای کانادا که تحت نظارت و به فرامان لندن صورت میگیرد بجائی
نخواهد رسید. چرا که توافقات فیمابین و استراتژی قدرتهای
تعیینکنندة جهان ـ فدراسیون روسیه و
ایالاتمتحد ـ پای به مرحلة نوینی گذارده. سفر
قریب الوقوع فرانسوا اولاند، رئیس جمهور
فرانسه به واشنگتن و سپس به مسکو به صراحت این تغییر را به نمایش میگذارد. فرانسه که طی بحران «بهار عرب» یار دبستانی
لندن از آب درآمده بود، در راستای این
تغییرات میباید به سرعت در سیاستاش بازنگری کند. درهائی نوین به روی پاریس باز میشود، که با در نظر گرفتن تحولات امنیتی فعلی در اروپا
ـ اعلام شرایط ویژه در برخی کشورهای
اروپای غربی ـ گشوده شدن این درها شاید به
فروپاشی پیمان آتلانتیک شمالی منجر گردد.
پر واضح است که در این راستا دولتهای ترکیه و سوریه نیز به همراه جمکرانیها
از ریشه و اساس دچار دگردیسی شوند.
به همین دلیل روزنامة راستگرای «والاستریت جورنال»، به نقل از منابع بینام و نشانی که آنها را «دیپلماتهای
بلندپایة» عرب میخواند، ادعا کرده که
جهت خروج از بحران سوریه امکان دارد، روسیه دست از حمایت از ایران بردارد! در اینکه مسکو در سوریه از جمکران «حمایت» کند، جای حرف و سخن باقی است، و صدالبته پرواضح است که ادعاهای والاستریت
جورنال، بیشتر «پیشنهاد» جناحهای راستگرای آمریکا به مسکو را
بازتاب میدهد، تا رخدادهائی واقعی:
«دولت اوباما و متحدان عرب و اروپائیاش به دنبال پایان دادن
به اتحاد روسیه با ایران هستند، که قدرت بشار
اسد را تقویت کرده [...] یک مقام بلندپایة آمریکائی در واشنگتن سخن از تنشهای
تند میان ایران و روسیه در مورد آیندة سوریه به میان آورده [...] پوتین در مذاکرات
اخیر خود با رهبران سعودی و امارات و اسرائیل اعلام داشته که در صورت دستیابی به
هر گونه توافقی در مورد این بحران به دنبال محدود کردن نفوذ ایران در سوریه
است[...]»
منبع: والاستریت جورنال،
19 نوامبر 2015
ولی اگر طیفی از حاکمیت در ایالاتمتحد به این صرافت اوفتاده
که به روسیه «پیشنهادهای» غیرمستقیم بدهد،
مسلماً بیدلیل نیست. در نتیجه، چه
بهتر که نقش جمکرانیها را در بحران سوریه،
نه از چشم تبلیغات رسانهای که در چارچوب یک برخورد منطقی و استراتژیک
تحلیل کنیم. بارها در این وبلاگ گفتهایم
که جمکران تحت نظارت سازمان سیا در سوریه مستقر شده، و اسطورة حمایت حکومت اسلامی از بشار اسد فقط رسانهای
است. در بحران سوریه دولتهای آتلانتیست
هر کدام دست به حمایت از قبائل، اقوام و
گروههای قومی، نژادی و مذهبی متفاوت زدهاند،
تا از این طریق، با یک تیر چندین
نشان بزنند. هم سوریه را تکهتکه کنند؛ هم زمینة برتری و اربابمنشی برای دولت
اسرائیل فراهم آورند، تا ایندولت جنبشهای
مترقی یهودیان اسرائیل را سرکوب کند؛ و
نهایت امر زمینهساز گسترش نفوذ ایالاتمتحد در سواحل دریای مدیترانه شود. در این چارچوب، آمریکا از کردها حمایت میکند؛ انگلستان و فرانسه به خیمة سنیمذهبهای سوریه مزدور
مسلح میفرستند؛ آنکارا دست ترکمنهای
سوریه را محکم در دست گرفته؛ و از قضای
روزگار حکومت اسلامی نیز در راستای همین سیاست قومگرائی، تحت
عنوان حمایت از علویان، لشکر «امامحسین»
به سوریه اعزام کرده، و ادعا دارد که حامی
بشار اسد «علوی» است.
ولی این نوع «حمایت» که بیشتر به خنجر زدن از پشت شباهت
دارد، در حال فروپاشی است. چرا که،
حملات شدید هوائی روسیه به مواضع گروههای «قومی ـ مذهبی» که هر یک توسط شاخکهائی
از آتلانتیسم مسلح شدهاند، توازن موجود بین دولت اسد و این نیروها را به
نفع حزب بعث تغییر داده. و در این شرایط
است که آمریکا قصد دارد عقبنشینی اجباری جمکرانیها از سوریه را نمایهای از
«خیانت» مسکو به انقلاب اسلامی و شیعیان جا زده،
در ردههای سپاه پاسداران و لاتالله خوشخیال و هالو بر علیه مسکو تبلیغات
منفی به راه بیاندازد! حال آنکه حکومت جمکران
در سوریه متحد آتلانتیسم بوده، نه حامی
حزب لائیک بعث. و از سوی دیگر، این
آمریکاست که با تبلیغات احمقانه از بشار اسد «بت» سیاسی ساخته تا با فروپاشاندناش
«قدرت» خود را در جهان به معرض نمایش بگذارد؛ برای روسیه آنچه در سوریه اهمیت دارد نه بشار
اسد، که جلوگیری از قدرتیابی اسلامگرایان،
ملایان و مفتیهاست.
در راستای علنی شدن همین استراتژیهاست که تغییرات ایجاد شده
در منطقه به صورت خزنده به داخل مرزهای ایران نیز وارد شده. و شاهدیم که حسن روحانی دیگر یاحسینگویان عبای
«اصلاحطلبی» بر سر نمیاندازد. و از سوی دیگر،
دست لاتولوتهای بیترهبری در اظهارات زنستیز و رسوائیهای خیابانی هر
روز باز و بازتر میشود. دولت روحانی
قدرت عملی را که به دلیل سیاستهای آتلانتیست کسب کرده بود و میبایست در راه
انسجام هر چه بیشتر حکومت اسلامی در ایران هزینه کند از دست داده. و در دنبالة همین جابجائیهاست که شاهد تلاش جهت
انتشار مجدد نسخة چاپی کیهان لندن هستیم، نشریهای که هنگام دستیابی روحانی به قدرت
فعالیتاش از سوی مقامات بریتانیا به تعلیق درآمده بود.
حال باید دید «انتخابات» مسخرهای که جمکران در پیش رو دارد، تا چه
حد تحتتأثیر عقبنشینی جمکرانیها در جبهههای مختلف قرار خواهد گرفت؛ و یا اینکه اصولاً چنین «انتخاباتی» صورت میگیرد
یا خیر!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر